سیاوش دانشور – علی چراغی و سعید مرتضوی از دریچه یک بیدادگاه اسلامی

علی چراغی و سعید مرتضوی
از دریچه یک بیدادگاه اسلامی

سیاوش دانشور

علی چراغی یک کارگر دستفروش بود که توسط ماموران لات و گردن کلفت کرایه ای شهرداری، بعد از اینکه حاضر نشد مورد اخاذی قرار بگیرد، در خیابان بقتل رسید. سعید مرتضوی اما “قاضی” نظام اسلامی است. او نور چشمی تعداد زیادی از عناصر جمهوری اسلامی است که یا به مرتضوی دستور قتل و تجاوز در کهریزک داده اند و یا از اعمال او حمایت کرده اند. “دادگاهی” که این حکومت برای این دو نفر تشکیل دهد، معلوم است چه حکمی دارد. معلوم است حکومت قاتلین از خودش دفاع میکند. علی چراغی تجسم بیحقوقی طبقه کارگر و سعید مرتضوی تجسم توحش حکومت اسلامی و طبقه سرمایه دار در ایران است. در چنین تناسب قوائی، از “دادگاه” این نظام “عدالت” در نمی آید. برعکس، کار این بیدادگاهها مشروعیت دادن رسمی و قانونی به جنایت و سرکوب سرمایه علیه طبقه کارگر و مردم زحمتکش است.

قاتل علی چراغی تبرئه شد. یک بیداگاه ضد کارگری رژیم اسلامی، حکم تبرئه قاتل از قتل عمد داد. این در حالی است که همه اسناد و شواهد بر استفاده قاتلین از پنجه بکس و متلاشی کردن جمجمه علی چراغی گواهی دادند و در گزارش پزشک قانونی نیز تائید شدند. کمی آنورتر، “قاضی” مرتضوی قهرمان عملیات “توفان صحرای کهریزک” با پرونده های قطور اختلاس و دزدی و جنایت، از “معاونت در قتل و ارائه گزارش خلاف واقع” پرونده کهریزک تبرئه شد.

حقوق و فلسفه قضاوت طبقه حاکم تابعی از منفعت سیاسی و اقتصادی اوست. بیداگاه این نظام، از مرتضوی قاتل و عنصر عالی رتبه قضائی اش تا قاتل علی چراغی که مامور دون پایه و مزدور این نظام است، دفاع میکند. اتفاق جدیدی رخ نداده است. این نظام از عناصرش دفاع میکند. چه بسا در مواقعی ناچار شدند که عناصر مهم خود را بنفع نظام قربانی کنند اما مادام که فرد “خودی” تشخیص داده میشود، و مهمتر مادام که جنبشی بالفعل بمثابه “خطر” برای نفی این اوضاع در صحنه حضور ندارد، روال کار اینست که هر روز می بینیم. اگر قرار باشد مرتضوی بگوید که از خامنه ای و سران نظام دستور گرفته که بکشد و تجاوز کند و اختلاس کند، که نمیشود.

این دو حکم بیدادگاههای اسلامی که بطور تصادفی همزمان شده اند، بطور روشنی موقعیت حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی طبقه کارگر را در تقابل با حکومت اسلامی سرمایه ترسیم میکند. علی چراغی ها در چهارگوشه ایران، در کارخانه ها و مراکز کار و بیغوله های حاشیه شهرها و در اعتصابات و اجتماعات و خاتون آبادها، توسط این نظام بقتل رسیده اند و هر روز بقتل میرسند.

حکم این بیدادگاه اسلامی، تنها این واقعیت را به جنبش ما تاکید میکند که اوضاع کنونی باید تغییر کند. این بن بست باید بشکند. در شرایطی که کارگران از چادرملو و بافق و ایران خوردو تا اجتماعات پرستاران و معلمان بصورت گسترده بمیدان می آیند، هنوز فعالین آن زیر تیغ همین بیدادگاهها و پرونده سازی امنیتی، و حکم زندان و شلاق و تجدید دادگاه قرار دارند. هفت سال زندان دیگر برای بهنام ابراهیم زاده را باید در همین راستا گذاشت. اعدام دو زندانی سیاسی را در ده روز گذشته باید در همین چهارچوب گذاشت. جمهوری اسلامی و سرمایه داری در ایران بدون اختناق و گستراندن چتر اختناق امورش نمیگذرد. برای درهم شکستن چتر اختناق، تشدید مبارزه بر علیه حکومت اسلامی ضروری و حیاتی است. امری که خوشبختانه در اشکال توده ای تر و روشن تر بارقه های امید بخش اش را بر جامعه گسترانده است. اما تشدید مبارزه و خصلت محوری و سراسری پیدا کردن اعتراضات برای پیشروی یک شرط مهم و لازم است اما ابدا کافی نیست.

واضح است اختناق داده فعالیت سیاسی و کشمکش طبقاتی در کشورهائی مانند ایران است و نفس آن هیچ مبارزه کارگری و کمونیستی را تعطیل نمیکند. اختناق تنها شرایط کار جنبش ما را تغییر میدهد و بیش از پیش ملزم میکند که راه هائی برای درهم شکستن آن بیابیم. جنبش ما باید سیاستی برای برگرداندن ورق و تغییر تناسب قوا بنفع کارگران اتخاذ کند. حلقه گرهی سیاست و تاکتیک مبارزاتی طبقه کارگر باید بر تغییر تناسب قوا برای دفاع از موجودیت خویش و کل جامعه متمرکز شود. امری که نیازمند نقشه روشن و دقیق است.

مقایسه دو حکم بیدادگاههای اسلامی برای تبرئه قاتلین و اوباش سرمایه داران، در کنار فقر گسترده و شکاف طبقاتی و یاس و مشقاتی که سرمایه داری و حکومت اسلامی به طبقه کارگر تحمیل کرده است، هیچ چشم انداز بهبود، ولو محدود را هم، به نفع کارگران و مردم زحمتکش باز نمیکند. این بیدادگاهها امروز صحنه هائی از انقیاد بربریت اسلامی سرمایه داری را منعکس میکنند اما برای حکومت اسلامی قابل دوام و قابل اتکا نیستند. در یک نگرش استراتژیک تر، این نمایش های مسخره صحنه هائی از تشدید کشمکش سیاسی و طبقاتی و صحنه هائی از پروسه رفتن جمهوری اسلامی اند. بن بست های سیاسی و اقتصادی و واقعیات اجتماعی و دیرپاتر در جامعه ایران، بر ضرورت و مبرمیت و مطلوبیت بمیدان آمدن طبقه کارگر تحت پرچم سوسیالیستی آزادی جامعه تاکید میکند.

۲۸ اوت ۲۰۱۵