سیاوش دانشور-علائم یک سقوط مالی و اقتصادی

علائم یک سقوط مالی و اقتصادی

 

سیاوش دانشور

بُحران اقتصادی حکومت اسلامی جدید نیست. ریشه های این بُحران اساسا سیاسی است و تاکنون به هر ناباوری ثابت شده است که نسخه های اقتصادی، مدلهای اقتصادی، تمهیدات مالی و پولی، اقدامات بظاهر ترمیمی و در عمل بعقب انداختن تشدید بحران، تلاش برای فائق آمدن به رشد نقدینگی، سیاست حراج ثروتهای اجتماعی تحت عنوان “خصوصی سازی”، تسهیلات مُکرّر برای سرمایه داران و تشویق به سرمایه گذاری داخلی و خارجی و … هر کدام بلافاصله و در کوتاهترین زمان با دیوار سختِ واقعیات اقتصادی و روندهای پایه ای روبرو شده و شکست خورده است.

 

اینروزها زیاد میشنویم که دلار گران شده است، دلار و یورو و ارزهای خارجی ساعتی و روزانه بالا میروند. در این حقیقتی هست اما وارونه، حقیقتی که روی سرش ایستاده است و باید آنرا روی پایش گذاشت تا چهره کریه اش دیده شود. این دلار و ارزهای خارجی نیست که هر روز “بالا” میرود؛ این ریال و تومان است که هر روز سقوط میکند. این ریال است که هر روز بی ارزش میشود. تورم و گرانی و چند نرخی کالاها و تعطیل دومینوئی صنایع و کارگاههای کوچک و احتکار و غیره هم، یک دلیلش همین بی ثباتی پول مملکت است که دیگر دارد علف خرس میشود و با زدن صفرها هم چیزی حل نمی شود. مضافا اینکه دولت خودش دراین داستان نقش درجه اول دارد. بازار ارز و ارائه ارز به بزار اساسا در انحصار دولت است. دولت کمبود بودجه دارد، یعنی بیشتر بودجه و درآمد حاصل از استثمار و فروش نفت و کالاهای غیر نفتی صرف تروریسم و دستگاه سرکوب و نهادهای بی خاصیت و طاعون دین و عمامه بسرها و سرمایه داران و سرمایه گذاری در خارج میشود. چیزی برای مردم و جامعه نمی ماند. دولت کارش اینست که دلار به بازار بفرستد و به نرخ آزاد بفروشد تا هم خودش گنده دلال ارز باشد و هم مرهمی به گوشه ای از زخمهای اقتصادی دولت بزند. در عین حال میخواهند با این سیاست و شناور کردنِ نرخ ها عملا و تماما مردم به نرخ دلار آزاد زندگی کنند و ریال زوار در رفته و بی ارزش دریافت کنند و آن را هم چند ماه چند ماه نگیرند. دلار در تقریبا دو سه هفته حدود پانصد تومان گران شده است. یعنی با همین آهنگ ریال بی ارزش شده است.

 

فضای روانی ورشکستگی اقتصادی و بانکی

در کنار تابلوی بازار بورس و بالا و پائین پریدن های نرخ ارز و سهام، با پدیده قدیم تری روبرو هستیم که بسرعت گریبان دهها میلیون نفر را بیش از پیش میگیرد. بدنبال ورشکستگی موسسات اعتباری و مالی قلابی و تو در توی آخوندها و سرمایه داران و نهادهای نظامی که تمام نقشه اقتصادی شان بالا کشیدن آخرین نفس های اقتصادی مردم بوده است، موسسات و بانکهای متعددی که توسط بانک مرکزی و سران رژیم حمایت شدند و با اتکا به دادن سود بالا در ظاهر موفق شدند پول مردم را به جیب بزنند و اعلام ورشکستگی کنند، و کسی از جمله دولت و بانک مرکزی کمترین مسئولیتی در قبال این همه دزدی و گردنه بگیری در روز روشن بعهده نگیرد، حال به لایه اصلی رسیده ایم: ورشکستگی بانکهای بزرگ و اساسی مملکت مانند بانک ملی. قبلا اشاره کرده بودیم که تعداد زیادی از بانکها و موسسات اعتباری ورشکسته اند و خود را ورشکسته اعلام کردند و بخش زیادی از موسسات مالی که ظاهر سرپا هستند، به اشکال آزمایشگاهی نفس می کشند و در آستانه ورشکستگی اند. در دو هفته اخیر بیش از گذشته مردم به بانک ها هجوم آوردند تا اندوخته شان را بیرون بکشند. بخشا میروند دلار میخرند چون ذره ای اعتماد به ثبات مالی و ثبات پول رایج مملکت ندارند، سهل است، نگران هستند که روسای آن با پولهای مردم فردا از کانادا و اندونزی و سویس سر درآورند.

 

بسیاری که پولی دارند از بانک خارج میکنند و در صف بازار سیاه ارز و صرافی ها بخط میشوند تا دلار بخرند و دلار معامله کنند. برای عده ای خرید و فروش دلار وسیله “امرار معاش” روزانه شده است. این وضع بلافاصله تاثیرش را در بازار با کمبود و گرانی نشان میدهد. اگر پول هر روز بی ارزش میشود، پس کالاها در صورت نگهداری میتوانند گرانتر بفروش برسند. بی ارزش شدن ریال و پول مملکت تنها خود را در گرانی ارزهای خارجی نشان نمی دهد بلکه تامین همه مایحتاج و هزینه زندگی را هر روز با همین آهنگ بی ارزش شدن ریال و چه بسا تندتر، گران میکند. یعنی هزینه زندگی اعم از مسکن و دکتر و دوا و آموزش و بهداشت و تغذیه و نیازهای رایج هر روز و هر ساعت گران میشود. بخشا نایاب و “ستاره سهیل” میشوند و بخشا برای تهیه شان بقولی “خون آدم” را میخواهد! اینها نتایج نسخه های اقتصادی باندهای حکومتی و سیاستهای آنهاست که جامعه را فی الحال به خاک سیاه نشانده است اما در همین حد نمی تواند باقی بماند.

 

خطر بزرگ بسرعت از راه میرسد و آن بسیار سهمگین تر از تظاهرات در صدها شهر ایران است؛ اقتصاد ایران دارد وارد یک کولاپس میشود که سقوط های بانکی و مالی و آشفتگی شدید در بازار ارز تنها نشانه های بروز آنست. رژیم اسلامی تلاش میکند نگذارد فضای روانی در جامعه از بابت اوضاع بانکی و مالی و اقتصادی ناامن شود. چون چنین ناامنی ای دیگر به اعتراض مالباختگان محدود نمیشود بلکه سنگ روی سنگ در حکومت بند نمیشود. یک سکته اقتصادی و سقوط بانکی که بلافاصله تاثیراتش را در زندگی روزمره مردم بطور ملموس و مادی و قابل اندازه گیری بجای می گذارد، به موجی سیاسی و انفجاری از نوع هسته ای بدل میشود که هیچی از اسلام و آخوند و رژیمش در ایران در شرایط فعلی بجای نمی گذارد. جامعه فی الحال از گرانی و فقر به تنگ آمده است و موج جدید گرانی لجام گسیخته ناشی از سقوط پول موسوم به ملی، حتی برای محافظه کارترین های جامعه، جائی برای هرگونه صبر و انتظار و موعظه آخوندی و اصلاح طلبانه باقی نمی گذارد.

 

مسئولیت کل این اوضاع و تشدید بحران اقتصادی و فلاکت مردم با دولت اسلامی است. رژیم اسلامی البته راه حلی بجز ادامه وضع موجود و آزاد کردن قیمتها برای کسب درآمد بیشتر ندارد. آستانه تحمل سیاسی و اقتصادی جامعه تمام شده است و انفجارهای اجتماعی سهمگین تر و خردکننده تر، نه ممکن بلکه محتوم شده اند. رژیم اسلامی و نهادهای مالی اش توسط جائی نمیتواند “ریکاور” شود و باصطلاح با تزریق سرمایه پولی باز برای دوره ای بصورت آزمایشگاهی تنفس مصنوعی کند. سرمایه در کریه ترین اشکال به مردم حمله ور شده و هیج راه حل درون سیستمی برای کنترل و رفع این بحران پیش رو ندارند. البته اینروزها یک اقدام نوع فئودالی توسط رژیم صورت گرفت و برای کنترل بازار ارز نیروی انتظامی و امنیتی را به میدانهای تجمع دلالان ارز گسیل داشتند و برای دشارژ التهاب روانی در جامعه چند ده نفر را دستگیر کردند! براستی این اقدام حسن کلید شایسته گرفتن یک نوبل در سیاست اقتصادی است! اگر این راه حل رژیم در مقابل این اوضاع آشفته است باید تا ته ماجرا را خواند. “گران شدن دلار و ارز” و در واقع بی ارزش شدن ریال، خبر از سکته های اقتصادی قریب الوقوع، ورشکستگی های مراکز اقتصادی و بیکاری های شدیدتر، سقوط های بانکی و مالی و فروپاشی اقتصادی میدهد. ایران تحت حاکمیت اسلامی در بهترین حالت و از جنبه صرفا اقتصادی تجربه آرژانتین سال ٢٠٠٢ را پیش رو دارد. تفاوتی اگر هست این حکومتی است که دستش از امکانات و کارکرد سرمایه در بازار جهانی بریده است و با بحران عمیق سیاسی که به یک بحران حکومتی بدل شده است روبرو است. وضعیت وخیم اقتصادی بعنوان کاتالیزرو وضعیت بحران سیاسی عمل میکند و هردو چشم انداز نابودی کل حکومت اسلامی را ترسیم میکند.

 

این اوضاع نه فقط راه حل درون حکومتی ندارد بلکه اپوزیسیون راست ایران نیز کمابیش برنامه اقتصادی متمایزی از جمهوری اسلامی ندارد. آنها هم قرار است با مدّدِ بانکِ جهانی و صندوق بین المللی پول و تشدید استثمار کارگر و تشدید فقر شهروندان، “بازسازی اقتصادی” کنند. هیچ زمان مانند امروز سوسیالیسم مثل نان شب برای اکثریت مردم ایران ضروری نبوده است. *

 

١٥ فوریه ٢٠١٨