سیاوش دانشور – ریشه های سیاسی تبلیغ “شیعه” گری از بی بی سی تا جبهه ملی

ریشه های سیاسی تبلیغ “شیعه” گری
از بی بی سی تا جبهه ملی
سیاوش دانشور
اخیرا طیف متنوعی از کاربدستان جمهوری اسلامی تا رسانه “بیطرف” بی بی سی و جبهه ملی ایران، به تبلیغ و دفاع از “شیعه” گری رو آورده اند. آخوندهای حکومتی در مناسبت “محرم” و در قالب انتقاد درون خانوادگی به مداحان هیئت های مذهبی، بر این نکته تاکید کردند که نوحه و اشعار مداحان “شرک” است، ربطی به “شیعه” گری ندارد و “آبروی شیعه را میبرد”! بی بی سی نیز در پوشش خبری عاشورا سنگ تمام گذاشت. حتی از پخش مناسک سینه زنی در استرالیا نگذشت. این در حالی است که همین رسانه راجع به روز جهانی دفاع از کوبانی سخنی نگفت. 
در ادامه مسعود بهنود برنامه ساز بی بی سی و مدافع سرشناس جمهوری اسلامی در برنامه پولتیک فتوا داد که “روشنفکر ایرانی بدون فرهنگ شیعه معنی ندارد”! وی مدعی شد که “روشنفکر ایرانی تنها میتواند شیعه باشد”! دلیل؟ “چون شیعه گری در خون ایرانیان است”! بهنود به این اظهارات نژادپرستانه و فالانژ- اسلامی بسنده نکرد و توقع دارد رسانه های بین المللی بیش از پیش در اختیار امثال وی بعنوان “تحلیل گر سیاسی شیعه” باشند و نه جولانگاه اپوزیسیون! به شهادت آرشیوها و حافظه جمعی همه ما، بی بی سی و صدای آمریکا سالی یکبار هم سراغ کمونیستها و انقلابیون سرنگونی طلب نمیروند. با اینحال مسعود بهنود توقع دارد رسانه ها بیشتر به “روشنفکران شیعی” تریبون بدهند.
کمی بعدتر نوبت آقای ادیب برومند رئیس شورای مرکزی و هیئت رهبری جبهه ملی ایران رسید. ایشان طی بیانیه ای از جانب جبهه ملی ضمن “ادای احترام به ادیان الهی” و “بویژه دین مبین اسلام و تشیع و امامان این مذهب”، اعلام کرد که “تشیع از ارکان مهم ملیت ماست و هر فرد ملی گرایی باید به این مذهب عقیده مند باشد و هر جنبشی را در عزای شهیدان بزرگ شیعه که تایید کننده وحدت ملی نیز هست مغتنم و محترم شناسد”. این دولا راست شدن آقای برومند برای “تشیع” در حیطه باورهای فردی وی محدود نشد و به اعضای جبهه ملی تذکر تشکیلاتی داد که “هر عضوی از اعضای جبهه ملی باید نسبت به مطالب یاد شده پای بند و وفادار باشد تا عضو جبهه ملی شناخته شود وگرنه در تاریخ این جبهه جایگاهی نخواهد داشت”. یادمان باشد این جریانی است که هنوز ویترین “ناسیونالیسم لیبرال” و دکتر مصدق را دارد اما با پرچم “شیعه” در شیپور پاکسازی مذهبی میدمد.
ریشه های سیاسی تبلیغ “شیعه” گری
انسان باید ساده نگر باشد که این اظهارات عقب مانده و معوج را صرفا در چهارچوب باورهای فردی گویندگانش تلقی کند. خوشبختانه دنیا با “رستگاری اسلامی” با پرچم “تشیع” روبرو نشده که این آقایان از حول حلیم توی دیگ افتاده باشند. این جماعت نگران نابودی سیستم ایدئولوژیکی “شیعه” هستند، برای آن دل میسوزانند و “شیعه گری” غنی شده امروزشان مضمون سیاسی دارد و در آن منافع مادی  مشخصی را تعقیب میکنند.
اعلام نگرانی جمهوری اسلامی از رفتن “آبروی تشیع توسط مداحان” دلائل مختلفی میتواند داشته باشد. اولین دلیل تبدیل مناسک عاشورا توسط جوانان به “حسین پارتی” است که با جنجال های درون حکومتی و اقدامات ویژه در سالهای گذشته روبرو شد. میدانیم که اشک مردم را درآوردن و عزاداری حرفه قدیمی آخوندهای طفیلی است. به نظر میرسد خیل مداحان لمپن و نیروهای لباس شخصی آموزش دیده همین نظام، میدان را در این عرصه از دست آخوندها درآورده اند. رقابت و جنگ منافع آخوندها با مداحان و باندهائی که هزاران هیئت مذهبی را سازمان داده اند، بی تاثیر در تاکید بر “شیعه گری اصیل” توسط آخوندها نیست. بدست دادن یک روایت آخوندی و حکومتی از اسلام و “تشیع” در مقابل مداحانی که بازار را قبضه کرده اند و بقول آخوندها “چرندیات را به اسم اسلام و شیعه تبلیغ میکنند”، الزامی شده است. اما اینها هنوز میتواند دلائل فرعی تری باشند. جمهوری اسلامی با توجه به اتفاقات منطقه و رشد شکافهای قومی و مذهبی، نگران وضعیت سیاسی و موجودیت خویش است. همین گروههای فالانژ که برای حسن و حسین رپ میخوانند و هر دقیقه به نفرت پراکنی مذهبی مشغول اند، میتوانند محرک و چاشنی تقابلهائی باشند که از کنترل جمهوری اسلامی خارج شود.
اما بی بی سی و مسعود بهنود چرا برای “تشیع” بر سر و سینه خود میکوبند؟ این رسانه و مفسر و برنامه سازش که تجربه توجیه حکومتهای سلطنتی و اسلامی را دارند، بشدت “سرخط” اند و بویژه به خط مشی سیاسی جانبدارانه خود در قبال جمهوری اسلامی و اسلام و “تشیع” وفادارند. دفاع بی بی سی و مسعود بهنود از “تشیع” سیاسی – ایدئولوژیکی است. بهنود البته در باره “روشنفکران” نوع خودش زیاد بیراه نمیگوید. فعالین جنبش ملی اسلامی و بقول او “روشنفکر ایرانی” ارادت خاصی به “تشیع” و “مولا علی” و “امام حسین” و “جامعه بی طبقه توحیدی” داشته است. در آن مملکت زمانی اسلام خود را با “سوسیالیسم” معنی میکرد. از مصدق تا آل احمد و توده ایسم در ایران به اسلام و مذهب توده ها تکریم کردند. اسلام “سوسیالیستی” رگه فکری ای بود که عقبماندگی و مذهب زدگی رهبرانش را با “اسلامیت توده” توضیح میداد، علی را نماد “عدالت سوسیالیستی” میخواند و در واقع منافع و اهداف اقشاری را نمایندگی میکرد که اسلام جایگاه مهمی در وجود اجتماعی شان داشت. در مقابل این ناسیونالیسم اسلامی و سوسیالیسم اسلام زده، جامعه ایران کم اته ایست و ماتریالیست و کمونیست و سکولار و تجدد خواه ندارد. بزعم بهنود این جریانات و سنت های سیاسی در زمره “روشنفکر ایرانی” محسوب نمیشوند، بلکه “غیر خودی” و “مرتد” و عوامل “بیگانه” اند و “خون ایرانی” در رگ شان نیست! این فاشیست مدافع دوآتشه “تشیع” اما حسابگرتر و بازاری تر از آنست که این هجویات سیاسی را بدون هدفی مشخص بر زبان براند. بالاخره دولت “تزویر و اسید” روحانی سر کار است و باید از دولت عزیز اسلامی دفاع کرد. وقتی روحانی در جلسه هیئت دولت روضه میخواند بی بی سی و مسعود بهنود هم بنا به وظیفه باید پرچم “شیعه” را بلند کنند. اسلام و “شیعه” ای که “معتدل” است، با دول غربی و بویژه دولت فخیمه بریتانیا سر سازگاری دارد، “فاندمنتالیست” نیست، کشیمنی “روشنفکر” و “دگراندیش” و “فیلسوف” دارد و نباید این اسلام “شیعی” با اسلام “سنی” نوع داعش و القاعده همسنگ شود. بهنود و بی بی سی سیاست قدیمی دفاع از رژیم اسلامی را پیش میبرند و نگران سقوط کل بساط اسلام و فرقه های متعدد آن در ایران هستند.
اگر “شیعه” گری بی بی سی و بهنود از جنس دفاع از رژیم اسلامی است، “شیعه” گری آقای ادیب برومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی چه حکمتی دارد؟ تاریخا جبهه ملی محل تجمع گرایشات مختلف سیاسی بستر اجتماعی ناسیونالیسم ایرانی بوده است و همواره به دو رگه ناسیونالیسم استبدادی و ناسیونالیسم اسلامی نیرو داده است. همین واقعیت جبهه ملی را وادار میکرد که خود را “سکولار” بنامد و در مقابل گرایشات دیگر ناسیونالیستی از ناسیونالیسم “لیبرال” و تحقق جامعه ای سکولار سخن بگوید. اما سنت باصطلاح ليبرالى جبهه ملى، اگر تاریخا به مذاهب و اسلام احترام ویژه داشته است در مقابل از کارگر و کمونيست بيش از هر چيز هراس دارد. بقول منصور حکمت “این سنت تمام عمرش را زير شنل سلطنت و عباى مذهب به جويدن ناخنهايش گذرانده بود. سنتى که در تمام طول تاريخش قادر نشد حتى يک تعرض نيم بند سکولار به مذهب در سياست و فرهنگ در ايران بکند. سنتى که رهبران و شخصيتهايش جزو اولين بيعت کنندگان با جريان اسلامى بودند”. رهبران جبهه ملی از سحابی و سنجابی تا برومند سیاست واحدی را دنبال میکنند.
جبهه ملی بعنوان یک جریان اصلی اپوزیسیون سنتی ایران پرونده اش با اصلاحات محمد رضا شاه و پروژه مدرنیزاسیون بسته شد. ناسیونالیسم استبدادی و پرو غرب بعنوان پرچمدار و نماینده سرمایه بزرگ و صنعتی، عملا جبهه ملی را به زائده دستگاه سلطنت و نهایتا به حزب سرمایه کوچک و خصوصی با پرچم “استقلال طلبی” تبدیل کرد. استقلال طلبی ای که بعدتر پرچم خرده بورژوازی رادیکال ایران شد. امروز جبهه ملی موضوعیت اجتماعی ندارد. هدف و آرمان طبقه یا اقشاری از طبقه بورژوازی را نمایندگی نمیکند. از نظر سازمانی به جریانی در حال انقراض شبیه است و توان بازتولید خویش را ندارد. هرچند برخی اعضای جبهه ملی و سازمانهای خارج کشوری از سخنان آقای ادیب برومند مبنی بر وفاداری و باور به “تشیع” بعنوان شرط عضویت در جبهه ملی تبری جسته اند، اما اشتباه است که سخنان آقای ادیب برومند را صرفا بحساب اسلامیت غلیظ ایشان گذاشت. به نظر میرسد آقای برومند بقای جبهه ملی را درگرو یک تحول تمام عیار اسلامی – شیعی میداند. چرخش بیش از پیش جبهه ملی به تمایلات اسلامی و “شیعی” در تقابل با تمایلات ملی گرایانه و سکولار، تنها میتواند از نظر سیاسی پروژه نزدیک شدن بیشتر به جمهوری اسلامی، تلاش برای فعالیت قانونی در ایران بعنوان یک فراکسیون بورژوائی، و انطباق هویت سیاسی جبهه ملی با چهارچوبهای مد روز قومی و مذهبی باشد.
در دنیائی که جریانات و احزاب بورژوائی نمیتوانند سیاست را بدون قومیت و مذهب تبئین کنند، آقای برومند نیز “در جهت درست تاریخ” ایستاده است! بورژوازی ایران نیازمند تجدید آرایش خود متناسب با تغییر اوضاع است. جبهه ملی نیز پرچم “تشیع” و اسلامیت را بلند میکند. جبهه ملی “شیعه” در کنار نیروهائی از این جنس شاید امیدوراند در جمهوری اسلامی فعالیت قانونی شان را از سر بگیرند. نیروهای مطلوب آمریکا و غرب جریاناتی هستند که هویت قومی و مذهبی خمیره آنها را تشکیل میدهد. به نظر میرسد این مطلوبیت دورانی اسلام زدگی و قبیله زدگی و بازگشت به ارزشهای قرون وسطی در اظهارات آقای ادیب برومند بی تاثیر نبوده است. آقای برومند در بیانیه دیگری که به “عذر بدتر از گناه” شباهت دارد، اعلام کرد که اظهارات اخیرشان “بر اثر لغزش قلم” و از سر “واکنش  شتابزده به اهانت‌های زشت و ناشایست نسبت به مظهر آزادگی و حق‌پروری، امام حسین (ع)، نوشته و منتشر شده است”!؟ بعبارتی دیگر، عشق افلاطونی ایشان به “امام حسین” موجب غرق شدن “سکولاریسم و لیبرالیسم” جبهه ملی در دریای “تشیع” شده است! راستی این آقایان قرار است چه دهه دیگر “انشاالله” سکولار شوند؟ *
۲۷ نوامبر ۲۰۱۴