سیاوش دانشور -“خدمات” کنسولی جمهورى اسلامى، اعتراض اپوزيسيون، “حق سفر” مردم

“خدمات” کنسولی جمهورى اسلامى،

اعتراض اپوزيسيون، “حق سفر” مردم

سیاوش دانشور

 

در سالهای اخیر جمهوری اسلامی تلاش کرده است که زیر پوشش “خدمات کنسولی” حضور سیاسی علنی اش را در کشور سوئد گسترش دهد. طی این سالها تلاش جمهوری اسلامی با مقاومت و اعتراض نیروهای اپوزیسیون چپ و رادیکال و سرنگونی طلب روبرو شده و هیئت نمایندگی جمهوری اسلامی را با خفت از شهر بیرون کردند. جمهوری اسلامی در سوئد علیرغم تلاشهای گسترده جاسوسی و تروریستی و پرونده سازی برای فعالین اپوزیسیون، همواره در رویاروئی با نیروهای اپوزیسیون شکست خورده است. در استکهلم که سفارت رژیم مستقر است، کمتر برنامه و طرح حتی مخفی جمهوری اسلامی توانسته است بدون دست انداز جدی پیش برود.

بار دیگر جمهوری اسلامی تروریستهایش را تحت عنوان “هیئت ارائه خدمات کنسولی” در روزهای شنبه و یکشنبه ۲۱ و ۲۲ مه به شهر گوتنبرگ میفرستد. همزمان بحث و جدل داغ و قطبی حول این حضور جمهوری اسلامی و اعتراض به آن در جریان است. در این یادداشت بحث در مورد کسانی نیست که همواره و به طرق مختلف از جمهوری اسلامی دفاع میکنند. به این بخش حرّجی نیست. کسی که در حضور جمهوری اسلامی منافع واقعی دارد با استدلال من و شما مبنی بر ضرورت جمع کردن بساط رژیم در خارج کشور مُجاب نمیشود. بخشی دیگر و پُر سر و صدا کسانی هستند که با موضعی خاکستری، شبه دمکراتیک، حقوقی و بعضا اخلاقی وارد بحث میشوند و اتفاقا همین نیرو استدلال و توجیه برای ایجاد کنسولگری رژیم در شهرهای سوئد دست و پا میکند. یک مسئله مرکزی در این میان بحث “حق سفر” است. وجهی دیگر از بحث روی “رفتار نامناسب معترضین به مراجعه کنندگان به کنسولگری رژیم” تمرکز دارد و تلاش بیهوده ای میکند که چهره ای مخدوش و غیر مسئول و حتی لمپن از معترضین بدست دهد.

صورت مسئله چیست؟

طرح درست صورت مسئله خود بخشی از پاسخ است. حتما موارد بالا یک به یک جواب دارند اما تبعات یک مسئله بزرگ ترند. مسئله اصلی عبارت از اینست که در حال حاضر، جمهورى اسلامى نميتواند در خارج کشور با خيال راحت حضور علنى داشته باشد و نیروهای اپوزیسیون نیز هنوز نتوانسته اند حکومت اسلامی را از خارج کشور بيرون کنند. اين کشمکش به طول عمر جمهوری اسلامی وجود داشته، فی الحال ادامه دارد و بايد به پيروزى طرفى منجر شود. سياست روشن و صريح حزب کمونیست کارگری – حکمتیست جمع کردن بساط جمهورى اسلامى در خارج کشور و بستن سفارتخانه هاى آن بعنوان مراکز سازماندهى تروريسم و جاسوسى است. سياست ما در خارج کشور، ادامه سياست ما در داخل کشور براى سرنگونى رژيم اسلامى است. به اين اعتبار تلاش ما در خارج بخشى و در ادامه تلاش طبقه کارگر و مردم آزاديخواه در داخل براى عقب راندن و سرنگونى اين حکومت جنایتکار اسلامی است. ترديدى نيست که اين سياست کمونيستى و انقلابى همواره با منافع و سياستهاى تاجر مسلک دولتهاى اتحاديه اروپا، خود حکومت اسلامى، نيروهاى طرفدار حکومت در میان ایرانیان مقیم سوئد و هواداران اصلاح طلب اپوزیسیون تلاقى ميکند. دولتهای غربی بدرجات مختلف و نیروهای هوادار جمهوری اسلامی ميخواهند با اين حکومت بسازند و ما با آن در حال جنگيم. جنگ ما با حکومت ادامه جنگ کارگران و مردم محروم در ايران با اين حکومت است. اين جنگ تمام نشده است و هر روز در کارخانه ها و خيابانهاى ايران تا تورنتو و پاریس و کلن و گوتنبرک و استکهلم و غيره ادامه دارد. هرجا جمهورى اسلامى، چه علنى و چه مخفى حضور يابد، با صف اعتراض محکم ما و نوع ما روبرو ميشود. جمهورى اسلامى پايگاهى در خارج کشور ندارد. میزان شرکت کنندگان در مضحکه های انتخاباتی و میزان مراجعه کنندگان چند ده نفره به اين “کنسولگرى سيار”، که بيشتر آنها هم از افراد وابسته به خودشان هستند، در قیاس با آمار ایرانیان مقیم خارج و اینجا کشور سوئد، نشان میدهد که این حکومت در خارج کشور پایگاه محکمی ندارد. در دفعات قبل هم، اگر نيروى وسيع پليس و همکارى وزارت خارجه سوئد و کمون گوتنبرگ نبود، اين “کنسولگرى سيار” قادر نبود ٣ دقيقه در محل بماند. با اينحال آمدن و رفتنشان با دنيائى از اعتراض و تخم مرغ خوردن و فرياد مرگ بر جمهورى اسلامى همراه بود. اين واقعيت سياسى جمهورى اسلامى در خارج است.

ما همينطور اقدام وزارت خارجه سوئد و همکارى کمون گوتنبرگ را قويا محکوم ميکنيم. دولت سوئد بدليل معاملات تجارى با رژيم اسلامى ميسازد. بخاطر منافع اقتصادى به تروريسم و سرکوب کارگران و مردم ايران توسط جمهورى اسلامى چشم ميپوشد. اين دولت مانند هر دولت ديگر سرمايه دارى، کميته اجرائى و مدافع منافع طبقه سرمايه دار است. سياست “ديالوگ انتقادى” اروپا سنتا همين بوده است و امروز نيز بعد از توافق هسته ای بطريق اولى همين است. بار قبل عوامل جمهوری اسلامی در محلی به نام “فولکت هوس” یا “خانه مردم”، مستقر شدند. طبق قوانين خودشان کمون گوتنبرگ نبايد “خانه مردم” را به فاشيستها و تروريستها و آنتى سميتيست ها اجاره ميداد. جمهورى اسلامى همه اينها را با هم دارد و بعيد است دولت سوئد “کلاه” سرش رفته باشد. به نظر ما وزارت خارجه سوئد و کمون گوتنبرگ را بايد تحت فشار گذاشت که براى سرويس دادن به جمهورى اسلامى عذر خواهى کنند.

“حق سفر”

 اين موضوع يکى از بحثهاى قديمى است و سیاست ما هم روشن است. پذيرفتن صورت ظاهر استدلالهاى طرفداران “کنسولگرى سيار” و ژست دفاع از “حق سفر مردم” بیانگر يک خامى سياسى است. اينها همواره تلاش دارند ماهيت واقعى سياست و اهداف شان را در زروق جعلى “حقوق دموکراتيک مردم” بپوشانند. اين مسبوق به سابقه است. مثلا دفاع از يک آخوند مرتجع و يک نظام زن آزار و کارگر کُش را با “جامعه مدنى” تحويل مردم ميدهند، يا مبارزه واقعى کارگران و مردم عليه حکومت اسلامى را “خشونت و توطئه” مينامند، و يا تلاش کردند حضور سران رژيم را با بحث “آزادى بيان” توجيه کنند. از نظر ما اين استدلالها سر سوزنى جديت ندارند.

اتفاقا ما طرفدار حق سفر مردم هستيم. اگر بدست ما بود، مرزها را برمی چیدیم و معتقدیم که انسانها باید بتوانند در این کره خاکی در این یک باری که به دنیا می آیند و زندگی را تجربه میکنند، تحرک داشته باشند و هرچا که میخواهند بتوانند آزادانه سفر کنند و یا اقامت گزینند. این دولتها و سرمایه داری و منافع ارتجاع بین المللی است که این حق پایه ای را از انسانها سلب کرده است. اما تا به بحث ایران مربوط میشود، باید این “مردم” مورد اشاره در بحث ها را معنی کنیم. از خمینی و خیل آخوندها و شکنجه گران تا پاسداران و سرمایه داران و استثمارگران، از شهروندان تحت ستم و اختناق تا کارگران و زنان و جوانان عاصی از حکومت و همینطور میلیونها فراری مقیم کشورهای اروپا و آمریکا، جزو “مردم” ایران محسوب میشوند که اسم بردن از “حق سفر” و هر حقوق این دهها میلیون – بجز حکومتی ها و طرفدارارنشان- در اینمور معین مقرون به صرفه نیست!

صحنه را نگاه کنيد؛ رژيمى هست که با تحميل فقر و فلاکت جامعه اى را نه فقط از حق سفر به خارج بلکه به شهر بغل دستى محروم کرده است، نصف جامعه يعنى زنان را رسما از هر نوع سفر بدون اجازه افراد ذکور خانواده محروم کرده است، حق حيات را از تعداد زيادى سلب کرده است، هر روز دارد عليه مردم بيدفاع جنايت ميکند، عده اى رسما ممنوع الخروج اند، آنوقت عده اى زير پوشش “حق سفر” ميخواهند اين رژيم و رسميتش را به ما تحميل کنند. آنها از “حق سفر مردم” دفاع نميکنند، بلکه با اين عنوان ميخواهند اپوزيسيون سرنگونى طلب را دسته جمعى و کت بسته تحويل جمهورى اسلامى دهند و يا به تسليم در مقابل آن وادارند. کسى که زير پوشش “حق سفر” دنبال تامين حضور علنى جمهورى است، دارد به ما و مردم ايران ميگويد اين رژيم را بايد برسميت بشناسيد. پاسخ ما خیلی روشن اينست که: کور خوانده ايد!

میگویند، بسیار خوب، “اگر حق سفر را قبول دارید باید حق دسترسی به نیازهای کنسولی را هم قبول داشته باشید”. استدلال رندانه اى است. ما هم ميتوانيم بپرسيم اگر مخالفت ما با جمهورى اسلامى را قبول داريد چرا تلاش ما براى برچيدن سفارتهايش را قبول نداريد؟ وانگهى هر کسى که کمى اطلاع داشته باشد، ميداند که دولتها در هر کشورى و در تمام شهرهايش کنسولگرى ندارند. اگر دولتى هم در يک کشور به هر دليلى سفارت نداشته باشد، از طرق نهادهاى حافظ منافع اموراتش را پيش ميبرد. در نتيجه اين استدلال که “هر هفته چهار جمبوجت به ايران پرواز داريم، پدر و مادرم پير است، پول سفر به استکهلم نداريم” و غیره، يک مانور سياسى است. قايم شدن پشت “مردم عادى” اى است که به هر حال به ايران رفت و آمد دارند. همه ميدانند که مسئله “خدمات کنسولى” نيست، خدمات کنسولی از طریق اینترنت با سرعت و بسیار ارزان همه جا در دسترس است، بلکه و اساسا هدفى سياسى پشت اين بهانه وجود دارد و آن تلاش رژيم اسلامى براى حضور علنى است. همينجا بايد تصريح کرد که ما بعنوان نیروهای اپوزیسیون سرنگونی طلب و انقلابی هر نوع تلاش جمهورى اسلامى براى حضور علنى در خارج کشور را تعرضى بخود تلقى ميکنيم و سياستمان تعرض متقابل است.

ما مخالفتى با رفت و آمد “مردم عادى” به ايران نداريم، لطفا کسانى که پشت “مردم عادى و پدر و مادر پير” قايم ميشوند هم مخالفتى با جنگ ما با جمهورى اسلامى نداشته باشند. اين انتظار نيروهاى طرفدار رژيم که ما نيروهاى اپوزيسيون سياستمان را در قبال جمهورى اسلامى عوض کنيم بيجا است. خود “مردم عادى” چنين انتظارى ندارند. “حق سفر” تنها شامل “حق سفر ایرانیان مقیم خارج به ايران” نيست، اينها به هزار طريق اين حق را دارند. حق سفر شامل حق مردم در ايران که زندانى اين حکومت اند نيز ميشود. (فعلا از “حق سفر” نیروهای اپوزیسیون میگذرم که در داخل اموالشان تاراج شد، ممنوع الخروج شدند، محرومیت اجتماعی گرفتند و در خارج تحت انواع محدودیت و تهدید و بخشا در لیست ترور اند. این نسل از دور ناظر از بین رفتن بستگانشان هستند و حتی فرصت اینرا هم ندارند که بدرودی بگویند). این آزادیخواهی نیم بند و يک بام و دو هوائی که پشت “حق سفر” تعدادی قایم میشود تا جمهوری اسلامی بتواند پایگاهی در کنار دستش برپا کند، براستی ریاکارانه و جانبدار است. با بسته شدن سفارت رژيم اسلامى و جلوگیری از برپائی کنسولگریهایش “حق سفر” کسى زير سوال نميرود. کانالهای آلترناتیو و شرکتهاى اروپائى زیادی وجود دارند. همینطور ما و اپوزيسيون جمهورى اسلامى هيچوقت در مقابل سفر مردم به ايران در فرودگاهها تظاهرات راه نيانداخته ايم. اين خلط بحث توده ايستى را نبايد پذيرفت.

مضافا اينکه از اقدام یک بخش کوچک از ایرانیان مقیم خارج، یعنی کسانی که مرتبا به ایران رفت و آمد دارند، هم رژيم اسلامى و هم دولتهاى غربى استفاده خود را ميبرند و البته دودش به چشم کسانى ميرود که واقعا در خطر تعقيب رژيم اسلامى هستند. جمهورى اسلامى از اين عده استفاده سياسى خود را ميبرد و “اقتدارش” را به رخ مخالفين ميکشد. دولتهاى اروپائى که شاهد اين هستند که مخالفين ديروز با کيس و پاسپورت سياسى امروز به ايران رفت و آمد ميکنند و “خطرى” متوجه آنان نيست، به مخالفين و فراريان جديد پاسخ منفى ميدهند. ايران را کشورى “امن” نام ميگذارد و تقاضاهاى پناهندگى را رد ميکنند. اينها تاثير اقدام و انتخاب سياسى کسانى است که با عنوان مخالف سياسى حکومت دراين کشورها اقامت ميگيرند و بعد از مدتى رفت و آمدشان به ايران شروع ميشود. تفاوت اين بخش با طيف وسيع تر “مردم عادى” و پدران و مادران که به ايران رفت و آمد دارند زياد است.

سياست جمهورى اسلامى اينست که دور جديدى از فعاليت و حضور علنى در خارج کشور را بويژه بعد از توافق هسته ای شروع کند. جنگ ما با جمهورى اسلامى ادامه دارد و قاطعانه در مقابل حضور عوامل جمهوری اسلامی در خارج کشور مى ايستيم و براى بيرون راندن حکومت در اين کشورها در راستاى استراتژى سرنگونى آن در ايران تلاش ميکنيم. ما صندلى متهم و قربانى را عوض نميکنيم و در مقابل سياست تحميل جمهورى اسلامى زير پوشش شعار “حق سفر مردم”، اعلام ميکنيم که بايد رژيم اسلامى را بعنوان نافى هر حق و آزادى به محاکمه کشید.

پرچم دفاع از حقوق حقه شهروندان را سنتا کمونيستها و آزاديخواهان برافراشته اند و نه کسانى که در جدال ما و جمهورى اسلامى طرف رژیم را ميگيرند. اعتراض کمونيستها و آزاديخواهان به جمهورى اسلامى در داخل و خارج برحق است و سياست تحميل جمهورى اسلامى در داخل و خارج عين ارتجاع سياسى است. سابقه اين جنگ هم به امروز برنميگردد و تقابل جنبشهاى مختلف طى دهه های گذشته کمابيش با اين سوالات روبرو بوده است.

اینبار هم جمهوری اسلامی شکست میخورد. *

۲۰ مه ۲۰۱۵