سیاوش دانشور-  جدال آلترناتیوها،  چپ جامعه و مسئله آلترناتیو حکومتی بخش چهارم                                          

     جدال آلترناتیوها،                                             

چپ جامعه و مسئله آلترناتیو حکومتی

بخش چهارم

 

سیاوش دانشور

در ادامه این یادداشتها ضروری است به سوالات موجه و مربوط دیگری لااقل در خطوط کلی بپردازیم. آیا بحث استحاله و تغییر از درون با شکست و بن بست اصلاح طلبان حکومتی بطور کلی تمام شده است؟ آیا بجز سناریوی جنگ، سناریوهای دیگری برای تغییر از درون و از بالا ممکن نیستند؟ رژیم اسلامی کدام تحولات را میتواند در متن این کشمکش ها از سر بگذراند؟ قطب بندیهای جدید سیاسی در اپوزیسیون ایران چگونه خواهد بود؟ نیروهای بینابینی و سنت جمهوریخواهی – ناسیونالیستی – دمکراسی خواه کجای این تصویر قرار دارند؟ در متن بحران و بن بست و پیچیدگی اوضاع، کشمکش طبقاتی در ایران چگونه پیش خواهد رفت و چه سیر محتملی را خواهد داشت؟ مهمترین این سوالها اینست که چگونه یک نیروی سیاسی یا کمپی از نیروها، اعم از راست یا چپ، میتوانند آلترناتیو شوند؟ آیا صحنه سیاسی اشکال کلاسیک رویاروئی طبقات و جنبش های اجتماعی و قیام و انقلاب با افقهای متمایز را خواهد داشت و یا پیچیدگی اوضاع ما را با مسیرهای متفاوت و محتمل دیگری روبرو خواهد کرد؟ بعبارت دیگر، استراتژی انقلاب کارگری با مختصات جهان امروز و اوضاع منطقه و ایران با کدام مسیر و ایستگاههای سیاسی روبرو است یا میتواند روبرو شود و مبانی سیاست کمونیستی در قبال چنین احتمالاتی کدامند؟ و بالاخره، چپ جامعه و اردوی ضد کاپیتالیستی چگونه میتواند خود را به یک راه حل سیاسی و یک آلترناتیو اجتماعی معتبر و قابل انتخاب ارتقا دهد؟ تامین چه ملزوماتی برای این چشم انداز ضروری است و “چه باید کرد” و “چه میتوان کرد” امروز کمونیستها کدامند؟

سیاست استحاله

از ۲ خرداد ۱۳۷۶ و عروج خاتمی تا امروز، اصلاح طلبان حکومتی موفق شدند ۲۰ سال برای حکومت اسلامی وقت بخرند. این جریان حکومتی حتی در دوره احمدی نژاد و جنبش سبز در سال ۸۸ برای حکومت اسلامی عمر خرید و حتی آنجا که بخشهائی از مردم تلاش کردند از چهارچوب قوائد بازی جناح ها عبور کنند، راسا به دفاع از قانون اسلامی و حکومت اسلامی و امام قاتل شان متوسل شد. اصلاح طلبی اسلامی با واریاسیون های مختلف آن بیش از انصار حزب الله و سپاه پاسداران و خامنه ای ها موفق بوده اند نظام اسلامی را سرپا نگاه دارند. بویژه بعد از پایان جنگ ایران و عراق تاکنون، لایه هائی از سرمایه داران و اقشار مرفه شکل گرفتند که اصلاح طلبی اسلامی اساسا نماینده و سخنگوی سیاسی و اقتصادی طیف پرو غرب در درون حکومت و حاشیه حکومت بوده است. لایه هائی از سرمایه داران و هزارفامیل آخوندهای معمم و مکلا که دست شان در یک سفره است، همه در جنایات هولناک رژیم دست دارند، بخشا عیار نزدیکی و دوری از حکومت را با میزان جنایت و سبعیت علیه مردم در مقاطع سرنوشت ساز توضیح میدهند، برسر تقسیم ثروت جامعه و حاصل استثمار طبقه کارگر دعوای درون خانوادگی و درون طبقاتی دارند، جزو “خودی” های نظام هستند و مرتبا برای تحکیم موقعیت خود تلاش دارند. سیاست استحاله و اصلاح طلبی در این طیف برسر بقای نظام اسلامی شان از تهدید سرنگونی است.

آنچه که در ادبیات رایج “طبقه متوسط” اطلاق میشود، به اصلاح طلبان حکومتی ارجاع نمیدهد بلکه بیان دو خردادی همان خرده بورژوازی مرفه است که اگرچه بخشا از نظر فرهنگی در تضاد با قوانین تنگ و ترش حکومت قرار دارند اما از نظر سیاسی امثال خاتمی ها، رفسنجانی ها و روحانی ها را نمایندگان سیاسی خود میدانند. این قشر بنا به روانشناسی اجتماعی و روحیه محافظه کار و منفعت جوی خویش، ترجیح میدهند وضعشان بهم نخورد، مشغول لفت و لیس در سایه حکومت اسلامی باشند، و صد البته با زبان کمتر اسلامی علیه هر نوع تغییر انقلابی و تاریخ انقلابی آن جامعه سخن بگویند. لایه های فوقانی این قشر در تعاملی نزدیک با رژیم اسلامی قرار دارند و بقای رژیم اسلامی را به تغییرات انقلابی ترجیح میدهند. این قشر محدود اما پر سر و صدای جامعه، که بلطف رسانه ها در داخل و خارج تا حد یک آکتور مهم سیاست ارتقا داده شده است، با هر تغییر تناسب قوای سیاسی بنفع روند سرنگونی و جایگزینی رژیم اسلامی، بنا به روحیه محافظه کارانه و مذبذب و کاسبکارانه اش، تغییر صف میدهد. اینها مخاطبین اصلی نیروهای راست بیرون حکومت نیز هستند. تا حکومت اسلامی هست، این لایه اعم از حکومتی و غیر حکومتی و شبکه رسانه ای حامی شان، ساز شرکت در “انتخابات” و ضدیت با سرنگونی و تغییر از پائین را کوک میکنند. اما بمجرد اینکه شامه تاجرمسلک شان بوی تغییر حس کند، اولین کسانی هستند که پشت قهرمانان پوشالی دیروزشان را خالی میکنند و برای راوند بعدی آماده میشوند.

ورژن پاکستانی جمهوری اسلامی

با اینحال از نظر اقتصادی و سیاسی طیف اصلاح طلبان حکومتی و طرفدار تعامل با غرب در قیاس با طیف سرمایه داران نظامی و امپراطوری آخوندها که تراست های بزرگ اقتصادی را اداره میکنند، در موقعیت بسیار ضعیف تری قرار دارند. بویژه گسترش وحشتناک شکافهای طبقاتی در ایران و پدیده گسترده فقر و فاقه و حاشیه نشینی و معضلات ناشی از بحران اقتصادی، زمینه بحث استحاله و اصلاح طلبی حکومتی را بیش از پیش با بن بست و شکست روبرو کرده است. کارکرد موسمی این طیف صرفا انعکاسی از بقای رژیم است. تا رژیم اسلامی هست، جناح ها و تقابلهای درونی را بازتولید میکند. به این معنا جناح های حکومتی واقعیتی پایدارتر از قالب سیاسی جناح بندی در هر دوره هستند. اصلاح طلبی حکومتی و سیاست استحاله تابعی از موجودیت رژیم اسلامی است. اوضاع عمومی جمهوری اسلامی و بحرانهای تودرتوی آن و فساد و پوسیدگی تمام جوارح نظام، نوعی تغییر از درون را الزامی کرده است. منطق این تغییر کماکان بقای حکومت است اما اینبار در فاکتورهای منطقه ای قدرت و اوضاع وخیم داخلی و تهدید سرنگونی ضرب شده است.

به نظر میرسد ما به سمتی میرویم که استحاله چیان اینبار از درون راست اسلامی و نظامیان عروج کنند. مسئله جمهوری اسلامی بعد از خامنه ای نیز این چشم انداز را عینی تر کرده است. نفس کرنش روحانی به خامنه ای و ترکیب کابینه اش که صدای متحدین اصلاح طلب را در داخل و خارج درآورده است، گوشه دیگری از جنگ پشت پرده باندهای حکومتی است. اینبار سیاست استحاله میتواند با تغییر آرایش درون حکومتی، فشرده شدن حکومت، چرخش بیشتر سیاسی و اقتصادی به سمت روسیه و چین در متن کشاکشهای منطقه ای، میدان پیدا کردن گرایشی که در عین حفظ جمهوری اسلامی با ترکیبی از ناسیونالیسم ایرانی – اسلامی و کمتر آخوندی و بیشتر نظامی، به بهانه اوضاع منطقه و کنترل داخلی، نقش اصلاح طلبی اسلامی کنونی را برای بقای رژیم اسلامی بازی کند. چهارچوبی که بتواند جلوی تنش های درون رژیم بعد از خامنه ای را بگیرد، موقعیت رژیم اسلامی را تهدید نکند، و تصویری از “تغییر و پوست اندازی” در درون رژیم اسلامی بدهد. امری که محتمل است با برخورد مثبت سیاست پراگماتیستی آمریکا و دول غربی روبرو شود. نوعی ورژن پاکستانی جمهوری اسلامی بعنوان آخرین برگ بازی بقای حکومت و سیاست استحاله.

یک امکان دیگر که میتواند به سیاست استحاله از سمت جناح راست تر حکومت امکان بدهد، تشدید بحرانهای منطقه و امکان درگیری نظامی با جمهوری اسلامی است. کافی است بیاد بیاورید که شلیک چند موشک توسط سپاه پاسداران به سوریه و مناطقی که داعش در آن مستقر است، با چه موجی از تمایلات مبتذل ناسیونالیسم ایرانی در داخل و خارج روبرو شد. به خط شدن کل حکومت از اصلاح طلب و اصولگرا و به حرکت درآمدن شووینیسم ایرانی و توسری خورده با غریو احساسات ناسیونالیستی و فاشیستی ضد عرب، اصلاح طلبان و ناسیونالیستها و رسانه هائی که ناگهان سپاه پاسداران به “قهرمان ملی” شان تبدیل شد، میتواند سرنخی باشد به زمینه مادی بسیج ناسیونالیستی برای مهندسی چنین سناریوئی. حتی خود جمهوری اسلامی میتواند با تحریک در متن بحران منطقه یا در مرزهای ایران، امکان چنین چرخشی را ایجاد کند. مجموعه ای از فاکتورها میتوانند نیروهائی را در جمهوری اسلامی میداندار کنند که تحت “شرایط ویژه”، لااقل بطور موقت، مردم را از صحنه سیاست قیچی کنند و اختلافات درونی را با پروژه “تمکین یا حذف” کنترل و مدیریت کنند. به این معنا سیاست استحاله رژیم میتواند یک شانس دیگر داشته باشد. چنین روندی میتواند برای رژیم اسلامی مطلوب نباشد اما منفعت بقای نظام آنرا ضروری کند. مجموعه مشکلات کل جمهوری اسلامی و تناقضات و محدودیتهایش، تغییر تناسب قوا میان اقشار طبقه سرمایه دار در ایران، فلسفه بقای نظام اسلامی و نفرت رو به افزایش مردم از آخوند و چهره آخوندی حکومت، رشد تمایلات راست ناسیونالیستی و فاشیستی که میتواند مکمل خوبی برای جمهوری اسلامی تحت عنوان “دفاع از عظمت ایران” باشد، همینطور کشمکش های حاد منطقه ای و جهانی و فاکتورهائی که در سیاست ایران و بقای جمهوری اسلامی دخیل اند، همه اینها میتواند زمینه ساز و تسهیل کننده این نوع استحاله در درون رژیم اسلامی باشند.

ادامه دارد …

۳ اوت ۲۰۱۷

لینک بخشهای اول و دوم و سوم،

http://www.iran-telegraph.com/index.php/maghalat/item/959-jedal-alternativha-siavash-daneshvar

http://iran-telegraph.com/index.php/maghalat/item/967-jedal-alternativha-chap-jame-va-siavash-daneshvar

http://iran-telegraph.com/index.php/maghalat/item/974-jedal-alternat-chap-jame-va-masale-alternativ-hokomati-part3-siavash-daneshvar