سیاوش دانشور-اپوزیسیون راست در کومای سیاسی

اپوزیسیون راست در کومای سیاسی

سیاوش دانشور

دونالد ترامپ اینروزها به نقطه یاس نیروهائی بدل شده است که تا چند صباح پیش وی را “ناجی مردم ایران” قلمداد میکردند. اظهارات ترامپ در ژاپن و چرخش در زبان دیپلماتیک دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی، بمثابه بمبی عمل کرد که عمارت آرزوها و تخیلات ساده اندیشانه اپوزیسیون راست را منهدم کرد. توهمات “رژیم چینج” یک شبه دود شد و هوا رفت.

به وضعیت مجاهدین خلق و اظهارات خانم رجوی نگاه کنید و نعره های رژیم چینج بولتون و جولیانی را بیاد آورید، به گله و شکایت جناب رضا پهلوی و تلاش برای توجیه سیاست راست پرو غربی دقیق شوید و جست و خیزهای اینان را در روزهای کنفرانس ورشو و شوهای تلویزیونی برای لانسه کردن “شاهزاده” بیاد آورید. سازمانهای شش در چهار قوم پرست و ناسیونالیست را ببینید که عمری آرزوی این را داشتند که روی تانکهای آمریکا و بلدچی ارتش امریکا به حاکمیت قومی-عشیرتی خود در کردستان شکل دهند. از احزاب دمکرات و شاخه های زحمتکشان تا دستجات دست ساز و بی ریشه ای که در هانوفر آلمان جمع شدند تا برای فدرالیسم و ارتجاع خان خانی و قرون وسطائی نیرو جمع کنند، امروز یا برسر اخاذی از کولبران و مردم زحمتکش و یا برسر اختلافات سازمانی با زبان اسلحه با همدیگر سخن میگویند. کسانی که مدعی “حقوق بشر” و “دمکراسی” و “فدرالیسم” بودند حتی تحمل سلف بغل دستی شان را ندارند. حمله نظامی اخیر جریان تروریستی آقای عبدالله مهتدی به اردوگاه زحمتکشان آقای عمر ایلخانی زاده، اگر دخالت آسایش سلیمانیه نبود، شاید تاکنون دهها کشته و زخمی بجای گذاشته بود. یا آن بخش از جمهوریخواهان و ناسیونالیست هائی که در کمپ رژیم چینجی ها بودند و بسهم خود تلاش داشتند حکومت کودتائی حاصل از توهم تهاجم نظامی را با زرورق “هزینه دمکراسی و حقوق بشر” بزک کنند. به تفاسیر بی بی سی و رادیوهای آمریکا و فردا و دیگران نگاه کنید که دچار لکنت زبان شدند و نمیدانند با این همه تمجید و تفسیر و تریبون دادن به فرشگرد و ققنوس و انعکاس اخبار دیدارهای عناصر اپوزیسیون راست در کاخ سفید چکار کنند! راست رژیم چینجی سکته سیاسی کرده است و تا اطلاع ثانونی در کوما قرار دارد. اپوزیسیون راست در وضعیت رقت انگیزی است!

این وضعیت اپوزیسیون راست در اساس حاصل بی افقی و توهمات از یکسو و بی ربطی این جریانات به مبارزه و کشمکش واقعی برای آزادی و برابری و رفاه از سوی دیگر است. اپوزیسیون راست ایران، اگر محافل معدودی را کنار بگذاریم، اساسا پلاتفرمی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد. این جریانات “برانداز” و “انحلال طلب” و “سرنگونی خواه” به معنی رژیم چینجی هستند و کمابیش بوده اند. نکته برسر موضع سیاسی اینان در قبال رژیم اسلامی نیست، نکته اینست که قائم بذات و بعنوان یک نیروی سیاسی برای رسیدن بقدرت و حتی نزدیک شدن به آن، راهی جز اشکال کودتائی، حمله نظامی دولتها از جمله آمریکا، بند و بست از بالا ندارند. بعبارت دیگر جناب رضا پهلوی و خانم مریم رجوی و نیروهائی که امروز در اردوی راست به ترامپ و بولتون و پنتاگون دخیل بسته اند، هر نوع تغییری در سیاست ایران را به سیاست آمریکا و متحدینش و حمایت آنها از یک جریان یا کمپی از جریانات سیاسی گره زده اند. این نیروها راسأ برنامه ای برای بسیج جامعه برای سرنگونی ندارند، حتی برنامه ای برای کودتا ندارند، راسا و قائم بذات قرار نیست در جنگی با رژیم اسلامی با اتکا به مردم و از پائین وارد شوند و از این طریق قدرت سیاسی را بکف آورند. اینها جریاناتی هستند که باید خود را بعنوان نماینده سرمایه و دولت سرمایه داری بعد از جمهوری اسلامی به دول غربی بقبولانند و قابلیت خود را برای تقابل با کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی به دولت آمریکا و بورژوازی اثبات کنند. جناب رضا پهلوی و خیل ناسیونالیست ها و قوم پرستان و مجاهدین در ایندوره، از تلاش ضد کمونیستی کم نیاوردند. اگر خمینی در پاریس بزبان آخوندی میگفت که فردا مارکسیست ها هم آزادند، اینها هنوز دست شان به یک واحه نرسیده علیه کمونیسم سخن میگویند، مانند فاشیست های فرشگرد همزبان با اطلاعات جمهوری اسلامی به کمونیست ها می تازند و تلاش دارند جنبش کارگری را از طریق برخی فعالین کارگری تحت افق راست و بازار آزادی بسیج کنند. برای این اردو ناسیونالیسم، علقه های ایران پرستی و نژادپرستانه، در مقابل اسلام حکومتی آن ابزاری است که قرار است نقش بسیج ایدئولوژیک را ایفا کند. ناسیونالیسم نقطه اشتراک ایدئولوژیک کلیه جریانهای بورژوائی اعم از حکومتی و اپوزیسیونی است. البته تضمین میکنند که جای اسلام محفوظ است. رضا پهلوی “سکولار” آنقدر که در مقابل آخوند و اسلام و پاسدار دولا راست میشود، فلان کمیته چی دیروز مسلمان و اصلاح طلب حکومتی نمیشود. مجاهدین که در مناسک های اسلامی دست حکومت را از پشت می بندد و با راه اندازی عاشورا و تاسوعا و شیعه گری میخواهد کاسه داغ تر از آش باشد. عمده سکولارها و لائیک های اپوزیسیون تاکید دارند که سکولارند و نه ضد دین. حتی کم نیستند فعالین چپی که اسلام را بعنوان ایدئولوژی و روبنای سرمایه داری در ایران “فرعی” قلمداد میکنند و تاکید بر “وجه سرمایه دارانه” حکومت در مقابل “وجه اسلامی” آنرا توجیهی برای آتش بس با اسلام و برخورد غیر انتقادی به اسلام و کارکرد اجتماعی آن میدانند. این مشخصات ضد کمونیستی و پرو اسلامی و ناسیونالیستی، در اشکال و دامنه های مختلف، نیاز حیاتی بورژوازی مرتجع ایران است. این کمپ ارتجاع و استثمار و مدافع سرمایه داری تنها میتواند افقش را براساس منافع استراتژیک سرمایه داری در ایران تنظیم و حدادی کند و لذا فاقد هر برنامه مستقل و نیمچه آزادیخواهانه علیه حکومت اسلامی و برای سرنگونی آنست. دیپریشن و کومای سیاسی اینان حاصل این موقعیت طبقاتی، این ناتوانی سیاسی و این ضدیت با انقلابیگری و کارگر و کمونیسم است.

حزب کمونیست کارگری – حکمتیست از نادر جریانهائی بود که صورت ظاهر لفاظی های جنگی دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی را نپذیرفت، تاکید کردیم تلاقی های محدود در منطقه ممکن است به تناوب صورت گیرد و صورت میگیرد اما ما برخلاف بسیاری دیگر جنگ و خطر جنگ را در افق ندیدیم، علیه کمپهای پرو جمهوری اسلامی و پرو آمریکا در این جدال سخن گفتیم و بر سیاست مستقل و انقلابی کارگری برای سرنگونی حکومت اسلامی و شکست دورنمای امپریالیستی تاکید کردیم. حزب حکمتیست این جدال لفظی و پروپاگاند جنگی را مقدمه ای برای مذاکره و سازش دانست، امری که امروز در جریان است. در عین حال باید تاکید کرد که هرچند صلح و جنگ بورژواها برای کارگران و مردم محروم بجز مشقت ثمری ندارد، اما حتی منتفی شدن تصویر کاذب تلاقی نظامی بنفع مبارزه مردم علیه جمهوری اسلامی است. نفس اینکه اپوزیسیون راست بی افق و لال میشود، به کومای سیاسی میرود و تناقضاتش بیرون میزند، نفس اینکه بخشی از مردم – هر چند محدود- در توهم یک “ناجی” برای نجات از جمهوری اسلامی نمی نشینند و ناچارند روی پای خودشان بایستند، نفس اینکه اردوی پرو جمهوری اسلامی و توده ایست ها و طرفداران پوتین و ناسیونالیست هائی که یک شبه با پرچم “امروز مقابله با متجاور” به کمپ دفاع از جمهوری اسلامی خزیدند، بی خاصیت شدند، نفس اینکه جناح چپ ناسیونالیسم ایرانی که از سر ضد رژیمی گری گارد بازی در مقابل توهم حمله نظامی به جمهوری اسلامی داشت همراه با بستر اصلی اش ناامید میشود، اینها خواص جانبی مذاکره دولتهای ارتجاع و تروریسم از موضع مبارزه مستقل مردم علیه جمهوری اسلامی است.

در عین حال یک رکن اساسی ضروری شدن این مذاکرات و تلاش برای یافتن نقطه سازشی “محترمانه” بین طرفین درگیر، وحشت از آینده سیاسی ایران است که ظرفیت بالائی برای رادیکالیسم و دست چپی شدن دارد. تردید نداشته نباشید که بارها فرستادگان جمهوری اسلامی به دول غربی هشدار داده اند که سرنگونی و تضعیف حکومت اسلامی، چپ ها و کمونیست ها را جلو می اندازد. تردیدی نداشته باشید که موقعیت ویژه رادیکالیسم اجتماعی و کمونیسم در ایران در محاسبات کاخ سفید و قبول مذاکره بدون پیش شرط نقش اساسی داشته است یا لااقل یک فاکتور مهم بوده است. این در عین حال به معنی اینست که مانور و تلاش نهادهای دست راستی غربی برای شکل دادن به یک آلترناتیو دست راستی در اپوزیسیون راست تاکنون موفق نشده و بعبارت دقیق تر قابلیت آن برای تقابل با کارگر و کمونیسم و مدیریت اوضاع بعد از سقوط جمهوری اسلامی زیر سوال بوده است. این موج ضدیت با کمونیسم و مارکسیسم در حکومت و حاشیه حکومت و حتی در میان باصطلاح فعالین چپ و جریانات مختلف اپوزیسیون راست تصادفی نیست. اگر در آمریکائی که کمونیسم در آن تابو و ممنوعه بوده، از دورن سیستم افرادی مانند ساندرز نماینده دفاع از “سوسیالیسم” میشوند، در ایران که آرمان و انتقاد اجتماعی کمونیستی ریشه دار است، بورژوازی نمیتواند “خطر” کمونیسم را در محاسبات استراتژیک بحساب نیاورد.

جمهوری اسلامی برای بقا ناچار است مجاری تنفسی را در اقتصاد و سیاست و دیپلماسی باز نگهدارد تا بتواند به مصاف مسائل و جنبشهای واقعی در داخل کشور برود. محاسبات دولتهای آمریکا و موئتلفین هرچه باشد، در شرایط و تناسب قوای حاضر، حفظ جمهوری اسلامی با تحمیل تعادلی به آن را به یک تحول انقلابی ترجیح میدهند. لذا مخالفین یک تحول انقلابی بستر گسترده ای از بورژوازی را در برمیگیرد که ظاهرا بعضا دشمن هم هستند، اما منفعت واحد طبقاتی و ضد کارگری و ضد کمونیستی شان آنها را مجموعا در مقابل امیال آزادیخواهانه و انقلابی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر قرار میدهد. راه حل بحران سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در ایران که بسرعت به یک بحران انقلابی فرامیروید، تنها و تنها سوسیالیسم است. بورژوازی، با هر رنگ پرچمی و هر اختلاف درون خانوادگی، راه حلی جز تداوم وضع موجود ندارد. نفی این اوضاع و مناسبات استثماری و حاکمیت استبدادی سرمایه، نفی خطر جنگهای فرقه ای و مذهبی و قومی و امپریالیستی، در دست جنبش رهائیبخش کارگری برای نابودی سرمایه داری و استقرار فوری یک دولت انقلابی کارگری برای اجرای برنامه طبقه کارگر برای آزادی جامعه است.

راست هنوز میتواند خود را جمع کند، در چهارچوبهای دیگری بمیدان بیاید و در دفاع از سرمایه و آینده سرمایه دارانه پروژه های جدیدی بیاورد. کارگر و کمونیسم و اردوی انقلابی و برابری طلب باید جنبش دیماه و جنبش شورائی کارگری را ادامه و گسترش دهد، برای سرنگونی انقلابی خیز بردارد و سازمان مبارزه و قدرت آلترناتیو خود را ایجاد کند. دولتهای آمریکا و جمهوری اسلامی چه باهم باقلوا بخورند و چه در نماز جمعه و کاخ سفید علیه هم شعار دهند، صورت مسئله کارگران و مردم با جمهوری اسلامی سرجایش است و باید بطرق انقلابی حل شود. راست در بن بست و انزوا است، وقت آنست کارگر و کمونیسم خیز بردارد و سنگرهای جدیدی فتح کند.

***