سیاوش دانشور-انتخاب ترامپ و اپوزیسیون راست ایران

انتخاب ترامپ و اپوزیسیون راست ایران

سیاوش دانشور

انتخابات در آمریکا همواره یک فاکتور تعیین کننده در تحرک و خمودگی جناح های مختلف اپوزیسیون راست ایران بوده است. وقتی اوباما به کاخ سفید رفت، جنبش ملی اسلامی در داخل و خارج جان گرفت و همه جا بحث از “نسیم تغییر” و دیپلماسی و اصلاحات بود. در ایندوران جنبش ناسیونالیسم پرو غربی تنها باید خود را با شرایط انطباق میداد و جناح های صریحتر جنگ طلب آن مشغول ناخن جویدن بود. اما وقتی بوش و ترامپ به کاخ سفید میرود، جریان ملی اسلامی دچار دیپرسیون میشود و تحرک و امید در اردوی بازهای اپوزیسیون ایران خودنمائی میکند. این اردو در پدیده ترامپ آغاز دوره و سیاستی را میبیند که کمابیش آنرا به تحقق استراتژی خود منطبق و یا نزدیک میداند. واقعیت اینست که این تصویر رایج که دمکراتها در آمریکا نماینده و پرچمدار دیپلماسی و اصلاحات و تنش زدائی و جمهوریخواهان نماینده میلیتاریسم و جنگ طلبی و گسترش واگرائی هستند، تصوری کلیشه ای و غیر واقعی و مُلهم از تعابیر روزمره ژورنالیسم مسلط است. جنگ و دیپلماسی دو حلقه یک سیاست و منافع طبقاتی واحد اند و ضروری شدن هر یک برای منافع هیئت حاکمه آمریکا در هر دوره معین آنرا تعیین و بجلو میراند. نصف بیشتر جنگهای آمریکا را دمکراتها کرده اند. اگر سیاست اعمال فشار، گسترش تحریم های تجاری و جنگ ضروری شود، مستقل از اینکه کدام حزب سنتی سرمایه داران آمریکا قدرت را در کف دارد، این سیاست اجرا خواهد شد.

نامه رضا پهلوی به ترامپ، تبریک مصطفی هجری، شور و شعف در اردوی جنگ طلبان و فاشیستهای ایرانی و قوم پرستان، تا در پوست خود نگنجیدن مجاهدین از این واقعه، همه از امیدها و تحرکی میان نیروهای اپوزیسیون راست ایران خبر میدهد. مبنای این امید همان تصویر رایج از قدرتگیری جمهوریخواهان است. تمام زندگی مجاهدین دراین خلاصه شد که بتواند خود را بعنوان آلترناتیو به دول غربی بقبولاند. فعالیت و تلاش رضا پهلوی و جریان ناسیونالیسم پرو غربی تماما تلاشی مشابه در بسته بندیهای دیگری بوده است. فلسفه وجودی جریانات قوم پرست در سیاست ایران، بازگشت مردم منتسب به این اقوام به دوران عهد عتیق نیست و یا این جنبشی برای رفع تبعیض و ستم ملی نیست، بلکه این نیروها نسخه مینیاتوری ارتش های دست سازی هستند که تنها در سناریوی سیاه و یک خانخانی نظامی شبیه عراق و سوریه و لیبی و افغانستان میتوانند موضوعیت داشته باشند. فدرالیسم قومی با تمام شکست هایش چیزی جز رویای تکرار عراق و سوریه در ایران نیست. چه کسی نمیداند که کنفرانسهای آلترناتیو سازی که طیفی از رژیمی های سابق و بنیانگذاران سپاه پاسداران تا سلطنت طلبان و قوم پرستان و جمهوریخواهان و بخشهائی از ملی اسلامی ها در آن پرسه میزنند، چیزی جز تلاش برای تکرار همین سناریوی های سیاه عراق و سوریه در ایران نیست.

اما این امیدها پوچ است و تنها در شریط بسیار کنکرتی میتواند به واقعیت کمی نزدیک شود. اگر فرض خطر حمله آمریکا و ائتلاف ناتو به ایران را قبول کنیم، آنگاه این امیدها و تحرک ها در اپوزیسیون راست ایران میتواند موضوعیت داشته باشد. اما آمریکا نه طرح حمله به ایران را دارد، نه در توان و موقعیت فعلی آمریکاست که خود را درگیر یک جنگ غیر قابل پیش بینی کند، و نه مجموعه شرایط کنونی امکان و ضرورت چنین سناریوئی را فراهم میکند. بنابراین این امیدها مبنائی ندارند و صرفا منعکس کننده بن بست و شکست استراتژیک این جریانات است. بنظر میرسد جریانات کمی واقع بین تر این اردو میدانند که دورنمای جنگ وجود ندارد اما تلاش میکنند بر گسترش سیاست تحریم اقتصادی بدمند و خود را بعنوان متحد ارتجاع منطقه و طرحهای ارتجاعی تر و ضد جامعه امثال ترامپ نشان دهند. لازم نیست راه دوری برویم، نفس اینکه نیرو یا نیروهائی مستقل از هر سابقه و کارنامه ای، امروز میتوانند کنار شیخ سلمان سعودی و ترامپ فاشیست و نتانیاهو قرار بگیرند، بیانگر ضدیت اهداف آنها با تمایلات پیشرو و انسانی مردم ایران و منطقه در قرن بیست و یکم است. کسانی که متحد تاکتیکی عصاره ارتجاع سرمایه داری یعنی اسلام سیاسی و داعشی سعودی و ترکیه و فاشیسم و عظمت طلبی آمریکائی ترامپ میشوند، خود به زیان بسیار گویا و روشن بیان میکنند که ربطی به آمالهای اکثریت عظیم مردم ایران و هر جنبشی برای اعاده حقوق انسانی ندارند.

مخاطرات را جدی بگیریم

عروج ترامپ بیانگر شیفتی ارتجاعی در نظم سرمایه داری جهانی است. نظام کنونی در متن بحران همه جانبه و عمیق اقتصادی، مفتوح بودن جدالهای قدرتهای جهانی برسر حوزه نفوذ و دسترسی به بازارهای کار و کالا، و مهمتر نامعلومی و عدم قطعیت فکری و سیاسی هژمونیک برای رهبری سرمایه دارانه نظم جهانی، به سمت خروجی های هولناک و سوپر ارتجاعی اش حرکت میکند. پدیده ترامپ و فاشیسم در ایندوران عصای دست بورژوازی میشود تا بمصاف حل و فصل و تعیین تکلیف بحرانهای متعدد و کشمکش های سیاسی و نظامی اش برود. پدیده ترامپ بدوا راستهای افراطی در جهان را تقویت میکند و فتح سنگر دیگری در ادامه برگزیت و خروج انگلستان از اتحادیه اروپا است. امری که میتواند با پیروزی فاشیستها در فرانسه وضعیت سیاسی اروپا را بکلی تغییر دهد. از روزی که ترامپ پیروز انتخابات و محصول گل سر سبد دمکراسی جهان اعلام شد، راست فاشیست در قلمرو بین المللی جان تازه ای گرفت و شبح هیتلر در افکار عمومی “به گشت و گذار افتاد”. تحرک اپوزیسیون راست ایران مستقل از تفاوتها و سنت های کار و دیدگاهها، در این متن جهانی قابل فهم و درک است و بدوا انطباق اهداف و رویاهای ارتجاعی آنها با پدیده ترامپ و امثال حکومت خانوادگی شیوخ مرتجع و آدمکش عربستان سعودی را بازتاب میدهد.

آنچه امروز اردوی چپ و رادیکالیسم و مشخصا کمونیسم کارگری باید بمصاف آن برود، خطر و تاثیرات منفی و ضد جامعه و خونبار این جهت جدید سرمایه داری و نیروهای طرفدار آنست. در متن این بحران تو در تو و پیچیده جهانی و منطقه ای، تنها خروجی های سوپر ارتجاعی سرمایه داری و راست افراطی نیست که امکان ابراز وجود پیدا میکند بلکه خروجی انقلابی و رادیکال هم میتواند مطرح باشد و باید با قاطعیت طرح شود. یک پاسخ همه جانبه به این اوضاع مقاومت و مبارزه انترناسیونالیستی طبقه کارگر در کشورهای اروپا و آمریکا برای طرح راه حل کارگری بحران است. در ایران نیز پاسخ همین است. تداوم جمهوری اسلامی یا جنگ و سناریوی سیاه تنها راه حل نیستند. حتی اگر ما به رژیم اسلامی کاری نداشته باشیم، مجموعه کشمکش های جهانی و منطقه ای و صفبندیهای جاری، در حال حاضر نسخه تروریسم و میلیتاریسم و گذشته پرستی و فاشیسم و سناریوی سیاه و جنگ داخلی را برایمان حدادی میکنند. اینجا دیگر کسی نمیتواند رویش را برگرداند بلکه ضروری و مبروم است که در مقابل این روند آگاهانه ایستاد و راه حل انقلابی بحران را در قلمروهای مختلف طرح و بمیدان آورد.

کمونیست ها، فعالین و رهبران جنبش های اعتراضی و پیشرو، سکولارها و هر کسی که به هم نوع خود عشق میورزد و در قبال جامعه و حقوق پایه ای شهروندان مسئول است، موظفند در درجه اول اهداف و سیاستهای ارتجاعی جریانات راست اپوزیسیون ایران را افشا و منزوی کنند. باید جامعه را در مقابل این تمایلات ارتجاعی و سناریوهای خونبار متعاقب آن مصون کرد، باید خودآگاهی جامعه را نسبت به مخاطرات این جریانات و عدم مسئولیت اجتماعی شان بالا برد. مهمتر باید نیروئی آلترناتیو و پیشرو و انسانی را بمیدان آورد که افق آزادی و رهائی را با اتکا به برابری و رفع تبعیض و همسرنوشتی انترناسیونالیستی و همزیستی آزادانه انسانها در جامعه با قدرت طرح کند. در مقابل ترامپ و پسر عموهایش در کشورهای مختلف از جمله صحنه سیاست ایران باید ایستاد. *

۱۷ نوامبر ۲۰۱۶