سیاوش دانشور-“انتخابات”، اقتصاد در حاشیه جدلهای درون حکومتی

“انتخابات”، اقتصاد

در حاشیه جدلهای درون حکومتی

سیاوش دانشور

بار دیگر نمایش مضحک اسلامی “انتخابات” در پیش است و بار دیگر بیم و امیدهای جریانات حکومتی برای نظامشان، و لاجرم، تنش و اصطکاک های درونی رژیم بشدت افزایش یافته است. اینبار “اقتصاد” و “اقتصاد مقاومتی” خامنه ای، اسم رمز بند و بست جناح ها است و جایگاه محوری تری در وعده ها و شعارها و کشمکش های “انتخاباتی” قرار است ایفا کند.

 

در بررسی اختلافات و جدالهای درون حکومتی باید مضمون سیاسی و علت پایه ای این جدالها را از اشکال بروز آن جدا کرد. ظاهرا صفبندیهای پیشا-“انتخاباتی” و در راس آن اظهارات خامنه ای و روحانی برسر مسائل و مشکلات اقتصادی وخیم و سیاستهای معینی در قلمرو اقتصادی و در رابطه با دنیای بیرون تشدید شده است. اما شکل بروز این اختلافات هرچه باشد، این نکته اساسی را نباید فراموش و یا کتمان کرد که خود این اختلافات محصول یک واقعیت بنیادی تر در جامعه است که خود را در تقابل جناح های درون حکومت و از جمله مناسبتهای “انتخاباتی” منعکس میکند. این در پایه ای ترین سطح جنگ بقای حکومت است که در این مرحله مشخص از حیات جمهوری اسلامی خود را در سیاستهای متفاوت در قلمرو اقتصاد و سیاست و دیپلماسی و جنگ بروز میدهد. آنچه می بینیم بیانگر این واقعیت است که توافق هسته ای و برجام هم، برخلاف دنیای توهماتی که پُمپاژ میشد، بداد جمهوری اسلامی نرسید و نه فقط مَرهمی بر گوشه ای از بحرانهای تودرتوی حکومت نشد بلکه خود عامل و موجبی برای تشدید بحران حکومت شد.

اگر می بینید که رسانه ها و ائتلاف طرفداران رفسنجانی – روحانی و اصلاح طلبان و رسانه ها از راه حل شان برای رفع تنگناهای اقتصادی به “برجام” های دیگر دل بسته اند و جناح مقابل برعکس شکست همین برجام و “نافرجام” بودنش را اعلام میکند، دلیلی جز بن بست جمهوری اسلامی ندارد. اگر معضل واقعا به معنی اخص کلمه اقتصادی بود و یا دعوا آنطور که اذعان میشود برسر دو راه حل اقتصادی بود، فائق شدن یکی بر دیگری پروسه پیچیده و طولانی ای لازم نداشت. در ایران، برخلاف برزیل دهه نود، بحث برسر راه و روشهای اقتصادی متفاوت نیست. بحث در ایران سیاسی است و “اقتصاد ایران” برای برون رفت از موقعیت ورشکسته و بحرانی کنونی نیازمند یک راه حل سیاسی است. معضل اما اینست که این راه حل سیاسی نمیتواند از درون حکومت اسلامی بیرون بیاید و یا نمی تواند بیرون بیاید. سیاست رفسنجانی- روحانی- خاتمی و شرکا اینست که با حفظ جمهوری اسلامی وارد دنیای بیرون شوند و در متن بحرانهای منطقه ای و جهانی روی یک مُدل شبه چینی، خطر سقوط نظام را رفع کنند. اما خامنه ای و شرکا فکر میکنند این سیاست در اولین قدم خود جمهوری اسلامی را می بلعد و چیزی از نظام باقی نمیگذارد. خامنه ای و طرفدارانش اگر واقعا نگران سقوط نظام اسلامی نبودند چه بسا خود پرچم “بازکردن درها و اصلاحات و اعتدال و دیپلماسی و تشنج زدائی” را بدست میگرفتند و سودهای حاصله را نیز راسا درو میکردند. این پرده دیگری از “جنگ بازنده ها” است.

در عین حال و بطور کنکرت نیز اوضاع جامعه تغییرات جدی کرده است. تغییراتی که دامنه عمل و مانور جناح ها را محدود و مشروط میکند. فقر و تنگدستی و سرکوب تشدید شده است و دورنمای بحران و پیامدهای آن برای کل حکومت عمیقا نگران کننده است. آستانه تحمل جامعه دارد بسر میرسد و تشدید اعتراض و اعتصاب و بیرون زدن نارضایتی از هر منفذ جامعه، محدودیت های دو جناح را بسیار بیشتر کرده است. جار و جنجال توافق هسته ای و برجام – که قرار بود سرآغاز “دوران جدید” باشد – و همینطور سیاست در انتظار نگهداشتن مردم برای “میوه دادن برجام”، خیلی زود مانند حُبابی ترکید. کسی منتظر کسی نشد و در توهمات هواداران حکومت لم نداد. بحران تشدید شد. اقتصاد درهم ریخته تر شد و کوه فساد و ثروتهای بادآوره، آنهم بعنوان یک مشخصه حکومت الهی، خود را در مقابل دریای فقر و گرسنگی و بیحقوقی بیش از هر زمانی به زشت ترین شیوه قرار داده است. تا جائی که خامنه ای ناچار شده ردای “مستضعف” پناهی خمینی و موسوی را برتن کند و علیه “بچه پولدارهای نوکیسه” سُخن براند. تفاوت و شکاف گسترده طبقاتی، نفرت عمیق اردوی کار و زحمتکشان از مشتی سرمایه دار و سرگردنه بگیر و استثمارگر که مجهز به قدرت خشن دستگاه سرکوب هستند، معضلات بزرگ اجتماعی از قبیل بیکاری و بی مسکنی و بیماری و بی افقی اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آنها از جمله گسترش سرطانی حاشیه نشینی و اعتیاد و تن فروشی و جنایت، حکومت اسلامی را در یک گرداب سهمگین قرار داده است.

اما منشا و موتور محرکه جدال جناح های درون حکومتی و آرایشی که متعاقب آن بخود میپذیرند، تابعی ار فاکتورهای اساسی تر و بطور مشخص ناسازگاری جامعه با حکومت اسلامی است. کل حکومت میخواهد روی دوش فقر و اختناق رونقی به سود سرمایه دهد. تقابل کارگران و مردم زحمتکش با حکومت فقر و فساد و اختناق تشدید شده  است و همین جدال درون حکومتی را قبل از “انتخابات” تشدید کرده است. ناسازگاری مردم با حکومت لاجرم به ناسازگاری دو جناح و تضعیف کل جمهوری اسلامی منجر میشود. پرده دیگر سیاست ماکرو در ایران تقابل عریان تر جنبشهای اجتماعی پیشرو علیه حاکمیت فقر و فساد و اختناق است. اگر کسی فکر میکند “دوران آرامش” فرارسیده است بشدت در اشتباه محاسبه است. قطبی قدرتمند از مخالفین جمهوری اسلامی اعم از جمعیت عظیم جوانان بیکار و فارغ التحصیلان آماده بکار تا طبقه کارگری که به فقر و فلاکت اقتصادی محکوم شده، از زنانی که بیش از این نمیخواهند طوق لعنت آپارتاید اسلامی را بردوش کشند تا مردمی که از جنایت و دروغ و فساد اسلام و اسلامیون حکومتی بیزارند، چشم انداز دوران فعال و رویاروئی های گسترده را ترسیم میکند. امری که بیش از هر کسی حکومت اسلامی به آن آگاه است و پیشاپیش به استقبال آن رفته است.

کارگران و اردوی آزادیخواه و برابری طلب جامعه ضروری است در مقابل شعارهای پوچِ “انتخاباتی” حکومتیها، مستقل از دو جناح و با طرح مسائل واقعی توده های دهها میلیونی اسیر فقر و اختناق، راه حل سیاسی خود را طرح کنند. با عدم حضور گسترده در نمایش “انتخابات” و برسمیت نشناختن آن، به خامنه ای و حکومت اسلامی اجازه ندهید که از نظر حقوقی و فرمال هم ادای مشروعیت سیاسی دربیاورند. با عدم حضور گسترده در مضحکه “انتخابات” اسلامی شیپور جمع کردن بساط جمهوری اسلامی را بصدا درآورید.

۲۳ مارس ۲۰۱۷