سيف خدايارى-پيامدهاى اجتماعى- سياسى زلزله

پيامدهاى اجتماعى- سياسى زلزله
سيف خدايارى

در يك ماه گذشته مهمترين مسأله اجتماعى در ايران زلزله بوده است كه فراتر از عارضه اى طبيعى، زلزله اى سياسى- اجتماعى نيز هست. زلزله از سويى همبستگى و همدردى توده هاى ميليونى كه تحت دنياى نابرابر سرمايه دارى و استبداد رژيمى چون جمهورى اسلامى، زندگى آنان با فقر و نابرابرى عجين شده است را بهمراه خود آورد و از سوى ديگر همه كثافت نظم موجود را رو كرد و با قدرت عظيمى بى ربط بودن اين نظام را به رفاه، امنيت، آرامش و معيشت مردم نشان داد. با وجود گذشت يك ماه از زلزله غرب ايران هنوز سؤالات اصلى روى ميز كليه انسانهاى نوعدوست و نيز همچون لكه ننگى بر چهره زشت نظام جمهورى اسلامى نشسته است و جواب نگرفته است. در اينجا تلاش مى شود بار ديگر اين مسائل را مطرح كرد و جوابى براى اين مسائل پيدا كرد.
اولين واكنش جامعه ايران و بويژه اقشار محروم و زحمتكش جامعه به اين مصيبت، كمك به قربانيان اين پديده و موج عظيم همبستگى اجتماعى بود. بدون اغراق مى توان گفت تك تك آحاد زحمتكش جامعه ايران هم در كمك رسانى مادى و نيز همدردى اجتماعى به اين مصيبت واكنش نشان دادند و براى كاهش صدمات انسانى، هر چه در توان داشتند به قربانيان كمك كردند. يك وجه همدردى و همكارى مردم با زلزله زدگان حس عميق انسان دوستى بود كه در مناسبات بشدت غيرانسانى دنياى كنونى اميدبخش و شور آفرين بود. وجه ديگر اين بسيج اجتماعى آگاهى مردم از بى لياقتى و بى كفايتى رژيمى است كه كل ثروت و منابع جامعه را قبضه كرده است، اما از هر لحاظى ” ناتوان” از حل كمترين مشكلات مردم است. مردم اين را مى دانستند و بويژه در هفته اول حماسه اى شورانگيز از همكارى و هميارى نشان دادند. نفرت از نظم موجود و نفرت از جمهورى اسلامى در اين صحنه ها چنان برجسته و عريان بود كه پس از چند روز سران ريز و درشت نظام را متوجه وضعيت كرده و تلاش كردند از قافله عقب نمانند و جبران مافات كنند. تلاشى كه تاكنون به ثمر نرسيده و رژيم نفرت توده هاى محروم و زحمتكش را مآلاً خريده است.
كمك رسانى به زلزله زدگان جنبشهاى مختلف اجتماعى را نيز به تحرك در آورد: از جنبش ماهيتاً سوسياليستى كه انگيزه اى جز تخفيف آلام و مصيبت هاى اجتماعى ندارد و بدون استفاده ابزارى و نمايشهاى رايج رسانه اى هر آنچه در توان داشته به مصيبت زدگان كمك كرده تا جنبش هايى كه روى نفرت قومى- مذهبى سرمايه گذارى مى كنند و زلزله را به فرصتى براى اشاعه نفرت قومى – مذهبى تبديل كرده و برعكس جنبش سوسياليستى ، اقدامات خود را به كمپينى سياسى تبديل كرد. از سوى ديگر و عمدتاً پس از چند روز از زلزله، جمهورى اسلامى آوار زلزله زدگان را به صحنه مانورهاى سياسى تبديل كرده است. نمايشهاى دو جناح قابل مشاهده است: جناح روحانى در تلاش است كه وظايف بديهى دولت را تحت نام ” كمك ” به زلزله زدگان قالب كرده و صرفنظر از كميت و كيفيت انجام وظايف، تحت پوشش انتقاد از “مسكن مهر ” بيشتر به دعواى جناحى و مانورهاى سياسى مشغول است. حناى وعده و وعيدهاى ” كمك ” دولت به زلزله زدگان، پس از دو هفته با دبه در آوردن سر كانكس يا كمك هاى نقدى رنگ باخت و ساير وعده ها در كاغذبازى رايج در سيستم ادارى و اقتصادى رنگ مى بازد. مردم اقشار پايينى و زحمتكش از اين وعده هاى رنگين كم نشنيده اند و هرگز هم دل به آن نبسته اند. جناح مقابل روحانى نيز كه خود را در هيأت هاى مختلف نظامى- تبليغى نشان مى دهد تلاش مى كند با حضور ميدانى در مناطق زلزله زده، روى ” ناكارآمدى دولت ” سرمايه گذارى كرده و خودنمايى كند. اين جناح ابزار فريب ايدئولوژيك را نيز در دست گرفته است.
عليرغم همبستگى عظيم انسانى و كمك رسانى مردمى كه از هر نظر ارزشمند است، اما طبيعى بود كه امداد و كمك رسانى مردمى ظرفيت معينى دارد. اقشار پايينى جامعه دست در سفره خالى خود برده و فقرشان را با مصيبت ديدگان تقسيم كرده اند. بدون اينكه اين كمك رسانى و بويژه جنبه هاى معنوى و انسانى آن را ناديده بگيريم، اما تأمين زندگى و امنيت شهروندان وظيفه دولت است و نبايد روى توقع جامعه از دولت و حاكميت خط كشيد. هر دو جناح هم تلاش كرده اند، كمك هاى مردمى را مصادره كرده و از جيب مردم به نفع خود خرج كنند و هم در صدد هستند با تبليغ و اشاعه ” بسيج مردمى”، ” كمك رسانى و امداد داوطلبانه” توقع مردم را از وظيفه دولت پايين بياورند. روحانى با عبارت رياكارانه” مردم خودشان بهتر مى سازند” تلاش مى كند علاوه بر مانور سياسى در مقابل جناح رقيب، انتظار درست جامعه از حاكميت را خط بزند. جناح رقيب هم در قالب سپاه و بسيج تلاش مى كند هم روى دولت را كم كند و هم اعتبارى براى خود بخرد.
اما وضعيت زلزله زدگان همچنان مهمترين مسأله است. بخش وسيعى از مردمى كه هنوز در ماتم عزيزان از دست رفته خويش هستند، در چادرها و خرابه ها ” زندگى ” مى كنند. نوسازى و بازسازى فعلاً در حد وعده هاى وام كه رياكارانه ” كمك ” مى نامند، مانده است . هيچ چشم انداز روشنى براى اسكان موقت آنان با حداقل امكاناتى وجود ندارد. سرما، بيمارى، سؤتغذيه، عدم احساس امنيت و ساير مشكلاتى كه آحاد مختلف مردم با آن روبرو هستند، آلام زلزله زدگان را دوچندان مى كند. به علت وجود استبداد سياسى، رژيم امكان تشكيل كميته ها و نهادهاى مستقل مردمى را چه در امداد رسانى و چه پيگيرى وضعيت نابسامان مردم را نداده است. كل نهادهاى حاكميت مشغول مانورها و رقابت هاى سياسى هستند و تلاش مى كنند مردم را كم توقع تر، تو سرى خورده تر و وابسته به نظام كنند.
آوار و مصيبت هاى زلزله همچنان باقى است و در بعدى وسيع تر اكثريت جامعه به نوعى گرفتار همان مشكلاتى هستند كه زلزله زدگان. عدم تأمين زندگى، فقر و فلاكت، مسكن ناامن و نامناسب و حاكميت مستبد و بى ربط به منفعت عام جامعه به گستردگى جامعه ايران است. بايد براى بهبود وضعيت قربانيان زلزله نهايت تلاش خود را بكار گرفت . افزون بر اين وظيفه اجتماعى فورى و اورژانسى، بايد جامعه را متوجه ضرورت سازماندهى و تشكل مستقل از حكومت نمود. هر گونه بهبود محسوس وضعيت عمومى جامعه به دگرگونى و انقلاب اجتماعى گره خورده است. نفرت عمومى مردم از رژيم قابل مشاهده است. بر بستر اين نفرت جنبش هاى اجتماعى ارتجاعى هم در تحرك هستند. پر دامنه تر از اين جنبش هاى ارتجاعى و جمهورى اسلامى، جنبش انسانى و سوسياليستى در جامعه موج مى زند كه به دلايل متعددى تمام قد عرض اندام نكرده است. بايد اين جنبش را سازمان و تشكل داد.