سيف خدايارى-مضحكه انتخاباتى و ” معضل مشاركت”

مضحكه انتخاباتى و ” معضل مشاركت

سيف خدايارى

كمتر از سه هفته به مضحكه انتخاباتى جارى در ايران باقى مانده است و تمام شواهد حاكى از بى رونق بودن فضاى انتخاباتى و “معضل مشاركت” مردم در اين معركه است. قبل از هر چيز لازم است توضيحى كوتاه درباره مضحكه خواندن اين بساط بدهم و به جوانب بيشترى در ادامه بپردازم. از نظر من آنچه در چارچوب جمهورى اسلامى تحت نام انتخابات صورت مى گيرد، مضحكه و مسخره بازى بيشترى نيست. نه صرفاً از اين لحاظ كه عمدتاً مهندسى شده يا بخشاً همراه تقلب و تخلف است و نه ضرورتاً از اين نظر كه طبق قانون اساسى بخش زيادى از افراد جامعه بطور اتوماتيك در اين بازى حذف مى شوند: بطور مثال زنان، كمونيستها، سكولارها و … نمى توانند در اين معركه شركت كنند يا دايره قدرت محدود به قشر خاصى از نظام است و … حتى اگر چنين محدويتهايى وجود نداشت، باز هم از نظر ما كمونيست ها بازى قدرت سياسى در چارچوب جمهورى اسلامى بى اعتبار و فاقد مشروعيت است. اما مهمتر از همه اين محدوديتها، فقدان آزادى به مفهوم واقعى كلمه يعنى فقدان آزادى بيان، ابراز وجود سياسى در شكل تشكل هاى مستقل، احزاب و سازمانهاى سياسى است كه خط قرمز اصلى جمهورى اسلامى و جناحهاى مختلف آن نيز هست. در رأس همه آنها عدم آزادى براى احزاب سياسى چپ و كمونيست كه براى دگرگونى مناسبات اقتصادى و اجتماعى موجود و انقلاب كارگرى مبارزه مى كنند.

اما در رابطه با انتخابات جارى رياست جمهورى شاهد بن بست سياسى عميقى در ميان جناحهاى مختلف آن هستيم كه اين بن بست پيش از هر چيز منعكس كننده بحران اقتصادى عميقى است كه خود را در شكل بيكارى گسترده، فقر شديد، فاصله طبقاتى مافوق تصور، آسيبهاى اجتماعى مانند قتل، خودكشى، اعتياد، تن فروشى، فشارهاى روانى نشان میدهد.

اقتصاد و “حل مشكل اقتصادى” به ادعاى كمابيش خجولانه و صدبار بيشرمانه نمايندگان جناحهاى مختلف در انتخابات تبديل شده است: ظاهراً همه توافق دارند كه بر منجلابى از فقر و فساد حكم میرانند و همه ادعا مى كنند كه وضعيت را بهتر خواهند كرد. با در نظر گرفتن منابع سرشار اقتصادى اعم از منابع مالى، طبيعى و انسانى كشور ايران، جامعه انتظار دارد كه زندگى بهترى داشته باشد. اما تمام داستان اين است كه حناى نمايندگان جناحهاى مختلف و به بيان بهترى كل نظام نزد مردم آگاه به وضعيت موجود خريدارى ندارد و نمايندگان سرمايه دارى ايران نمى توانند اعتماد مردم را به ادعاهاى خود جلب كنند. همه جناحها كارنامه خود را پس داده اند و در اين ميان وضعيت مدعى ترين جناح يعنى دولت روحانى – كه بِنَا به سنت سياسى در جمهورى اسلامى به عنوان دولت مستقر شانس و امكان بيشترى براى كشيدن مردم پاى صندوقهاى انتخاباتى دارد- از همه وخيم تر است. روحانى كه در دوره قبل با پلاتفرم تحول اقتصادى قدرت را قبضه كرد و “برنامه صد روزه” براى حل مشكل اقتصاد داشت، پس از دوره اى كمابيش چهارساله اكنون در جايى از وعده هاى قبلى خود سرباز مى زند و در جايى بيشرمانه برنامه صد روزه ديگرى را وعده مى دهد. روحانى كه خوش خط و خال ترين مار جعبه نظام است، عليرغم “برجام” و حل مسأله ارتباط با غرب و به همين اعتبار داشتن سرمايه سياسى خط رفسنجانى و نيز عليرغم “منشور حقوق شهروندى” و به همين اعتبار داشتن سرمايه سياسى خط اصلاحات و نيز عليرغم حمايت تمام قد رسانه هاى راست بورژوازى جهانى در جلب اعتماد مردم ناتوان است. وضع ساير جناحها و رقبا نيز بهتر از او نيست.

انتخابات در جمهورى اسلامى و در رأس آن انتخابات رياست جمهورى اما كاركرد بسيار مهمى در “مشروعيت” بخشى به نظام دارد و عليرغم مضحكه بودن آن مسئله مشاركت براى جمهورى اسلامى عارى از اهميت نيست. از همين زاويه لازم است به مسأله مشاركت يا عدم مشاركت مردم نگاهى وسيع تر بيندازيم. طبق اذعان يكى از كارشناسان سياسى درون نظام سه بخش از جامعه اساساً در انتخابات شركت نمى كنند: دسته اول بخش بى تفاوت به مسائل سياسى جامعه كه به نظر من نمى توان كاملاً تحت عنوان بى تفاوتى سياسى دسته بندى كرد، بلكه بخشى است كه هيچ رابطه اى بين زندگى خود و سيستم سياسى موجود پيدا نمى كند و به طور طبيعى مخالفان خاموش وضع موجود هستند. دسته دوم مخالفان ايدئولوژيك جمهورى اسلامى كه با داشتن آگاهى سياسى و طبقاتى در جنگى گاه پنهان و گاه آشكار با جمهورى اسلامى هستند. دسته سوم مخالفان نرم جمهورى اسلامى كه بِنَا به مصلحت جنبشى خود در مقاطعى شركت مى كنند. اين بخش كه عليرغم كوچك بودن پايگاه اجتماعى در جامعه با توجه به اينكه از اليت سياسى راست هستند كه بتدريج از قدرت سياسى در نظام حذف شده اند، اما داراى امكانات رسانه اى گسترده تر هستند و كمابيش پشت جناح بزعم آنان “اپوزيسيون درون نظام” قرار مى گيرند. اگر در كنار اينها “رأى خاكسترى” يعنى افراديكه به يمن اختناق و سركوب “ناچارا” به طرف صندوقهاى آرا مى روند تا شناسنامه آنها مُهرى بخورد را قرار دهيم، مى بينيم كه اكثريت جامعه مخالفان بالقوه و بالفعل جمهورى اسلامى هستند.

با در نظر گرفتن انسداد سياسى جناحها و در واقع بن بست سياسى جمهورى اسلامى، رابطه بسيار ضعيف مردم و جمهورى اسلامى چگونه بايد به انتخابات جارى برخورد كرد؟ به نظر من بخش وسيعى از جامعه آگاهانه و به حق در انتخابات شركت نمى كند و در نتيجه مخاطب فراخوانهاى ما كمونيستها براى عدم شركت در انتخابات نيستند. از سوى ديگر ديوار اختناق تا حد زيادى ترك برداشته است و در بن بست جارى جناحها “توهم” و “انتخاب بين بد و بدتر” فرو ريخته است. گرچه رسانه هاى راست بورژوايى كه نمايندگان طبقه سرمايه دار جهانى هستند، تلاش مى كنند، بخشى از جامعه را پشت روحانى به صف كنند، اما اين تلاشها مثل سابق موفق نيست. انتظار اينكه تكليف جامعه با جمهورى اسلامى در انتخابات يكسره شود، خام انديشى و ساده لوحى است، اما انتخابات جارى به بازتر شدن شكاف ميان جامعه و جمهورى اسلامى تبديل شده است. اين دستاورد را بايد حفظ كرد و در راستاى تعميق تخاصم طبقاتى بكار گرفت. *