سيف خدايارى-فساد و ارتشا در جمهورى اسلامى

فساد و ارتشا در جمهورى اسلامى

سيف خدايارى

يكى از مشخصه هاى بارز جامعه ايران و در رأس آن نظام حاكم – اعم از دولت، مجلس، قوه قضائيه و در كل آپارات حكومتى در ايران فساد و ارتشا است. كمتر كسى در ايران پيدا مى شود كه اين فساد عظيم اقتصادى و ادارى را تجربه نكرده باشد. از سويى دستگاه عريض و طويل دولت و “قوه قضائيه” كه امرى به جز وظيفه تاريخى آن يعنى سركوب طبقه كارگر و اعمال فقر و فلاكت بر توده هاى ميليونى مردم محروم و زحمتكش ندارد و از سوى ديگر جامعه اى با نابرابرى شديد، مناسبات غير انسانى رئيس و مرئوس، فقدان حقوق شهروندى و له شدن كرامت انسانى به منجلابى از فساد ادارى تبديل شده است.

شايد كسى حوصله مراجعه به آمار و ارقام فساد اقتصادى در ايران ندارد. اين پديده به قدرى پويا و فعال است كه هر روز پرونده جديدى به صدها “پرونده” قبلى اضافه مى شود. جديدترين مورد حساب چند ميلياردى قوه قضائيه است كه “مطرح” شدن آن در دو هفته گذشته به دعوايى جديد در هيأت حاكمه جمهورى اسلامى تبديل شده است. يكى از نمايندگان مجلس صرفاً به خاطر اظهار نظر درباره آن به مدتى كوتاه بازداشت و به قيد وثيقه آزاد شده است. اگر اين واكنش را در كنار سخنان روحانى در مراسم معارفه وزراى جديد در آبان ماه سال جارى بگذاريم كه مجلس را دعوت به سكوت درباره مفاسد اقتصادى كرد و توجيه مذهبى “عيب پوشى” برايش تراشيد بگذاريم، متوجه مى شويم كه هيأت حاكمه و در رأس آن دولت روحانى – عليرغم تمام ژست هاى سه ساله اخير در افشاى فساد دولت احمدى نژاد- تمايلى به مطرح شدن آن ندارد و اكنون با در نظر گرفتن اينكه شخص رئيس قوه قضائيه، صادق لاريجانى، در رأس فساد قرار گرفته و مجلس نيز به رياست على لاريجانى در حال حاضر وظيفه اى جز پاسدارى از باند مافياى خانواده لاريجانى ندارد. مثلث سه قوه براى عبور از اين “معضل” آماده است و مفسدان اقتصادى فرصت كافى براى تكميل پروژه هاى خود دارند.

فساد اقتصادى يكى از مشخصه هاى دولتهاى مختلف و نظم سرمايه در دنياى معاصر است. تنها در دو دهه گذشته بيشتر رهبران نظم سرمايه از قبيل ساركوزى، هلموت كهل، برلوسكونى، ژاك شيراك، گرهارد شرودر، بلر، ماريو راجوى و مهمتر از همه كريستين لاگار رئيس صندوق جهانى پول با اختلاس چهارصد و بيست ميليون يورويى دستى در فساد داشته اند. روشن است كه اين فساد عظيم بدون وجود شبكه وسيعى از دزدان كوچكتر و شركاى آنان در سيستم هاى بانكى و دستگاه دولت امكان پذير نيست. از اين نظر مى توان هيأت حاكمه ايران را در كنار شبكه وسيع مافياى اقتصادى در دنيا گذاشت و شانه بالا انداخت.

اما فساد و اختلاس در ايران داراى شبكه گسترده تر و لطمات انسانى آن به مراتب بيشتر است. در چند سال گذشته رشوه گيرى در بخش سلامت ايران به يكى از معضلات بزرگ تبديل شده است تا جاييكه جان بيماران و سلامت آنان در گرو پولهاى روميزى و زير ميزى قرار گرفته است. در بخش آموزش دانش آموزانى كه در مدارس دولتى و “رايگان” تحصيل مى كنند، به خاطر عدم توانايى در خريد كتاب و نوشت افزار و نيز “كمك به مدارس” مورد شكنجه قرار گرفته اند و همزمان دزدى هشت هزار ميلياردى صندوق ذخيره فرهنگيان حيثيتى براى وزارت آموزش و پرورش باقى نگذاشته است. فساد و ارتشا در ايران به جزو لاينفك زندگى مردم تبديل شده است و مستقيماً سلامت جامعه را نشانه گرفته است.

پادشاه عريان است و همه شهروندان ايران اين دستگاه عظيم فساد را مى شناسند. به نظر مى رسد كه انتشار اخبار و افشاگرى مربوط به آن منجر به هيچ تحرك مؤثر نشده است. گسترش اخبار از سويى به عادى سازى اين مسأله و از سوى ديگر “مبارزه با مفاسد اقتصادى” به خوراك تبليغى جناحهاى مختلف قدرت و نيز دستگاه عظيم رسانه هاى تحميق افكار عمومى تبديل شده است. از اين واقعيت كه بخش وسيعى از جامعه و در رأس آن آپارات دولتى ذينفع در دزديهاى ميلياردى هستند بگذريم، قربانيان نيز به نوعى به اين ويروس “عادت” كرده اند و حساسيت خود را از دست داده اند و نهايتاً اينكه مبارزه با فساد اقتصادى و ادارى به مطالبه اى در جامعه تبديل نشده است. شاید یک اصلاح طلب در قبال مسئله فساد، مناسبات ادارى و رابطه قدرت در ايران را مقصر بداند كه تعريف دقيقى در وظايف دولت و حق شهروندان وجود ندارد، اما واقعیت اینست که مبنا و تار و پود حکومت اسلامی با  فساد سرهم شده است. همراه با این چهارچوب، ايدئولوژى حاكم تلاش دارد روح همبستگى، تعاون، كار و مبارزه جمعى در جامعه را تحت سلطه فردگرايى و انزوا قرار دهد. عليرغم سركوب پايدار حكومتى، اكثريت جامعه كه جان، مال و سلامت روانی آنان در اين دستگاه عظيم فساد و ارتشا خرد شده است، چاره اى جز همبستگى، اتحاد و تشكل براى بزير كشيدن نظم موجود ندارند. نبايد كمترين باجى به اين جرثومه فساد داد و بايد خشم و نفرت عليه اين نظم را از تمكين، سكوت و يا اعتراض خاموش در فضاى مجازى و نيمه مجازى به فريادى رسا و مطالبات روشن تبديل كرد. *