سيف خدايارى-سپاه پاسداران، رويارويى دو جناح

سپاه پاسداران، رويارويى دو جناح

سيف خدايارى

سالن همايش قوه قضائيه در هفته جارى محل رويارويى داغ دو جناح بود: از سويى روحانى پس از مقدمه چينى طولانى و سخنرانى يكساعته به خصلت زبانى خاص خود و زبان نيش و كنايه برگشت و ضمن حمله به قوه قضائيه، نوك مگسك را روى بسيج و ” ساير نيروها” گذاشت. در مقابل صادق لاريجانى با بيانى شفاف تر و ضدحمله اى سنگين تر به روحانى حمله برد و در سنگراستقلال قوه قضائيه ضمن دفع حملات روحانى، از مهمات جديدى در سركوب جامعه رونمايى كرد كه مى تواند مستقيماً عليه روحانى هم بكار رود: لاريجانى ضمن تأكيد بر نقش سپاه و البته سپاه قدس در تأمين امنيت نظام، سرى به زرادخانه ” جديد” سركوب زد و حكم شرعى و ” قانونى” جديدى بيرون كشيد. او پس از تأكيد بر حكم محارب براى كسانيكه ” عليه نظام دست به اسلحه مى برند” حكم افسد و اضرار براى كسانيكه” بر نظام آسيب مى رسانند و در واقع براى هر صداى مخالفى بيرون كشيد كه بدون ترديد شامل ” دشمنان داخلى و درونى نظام” هم مى شود.

رويارويى دو جناح پس از انتخابات بيست و نهم ارديبهشت وارد فاز جديدى شده است. گرچه روحانى توانست در آن مضحكه انتخاباتى با بيانى رياكارانه خود را به عنوان عامل ” امنيت ”  جا بيندازد و با ” منشور حقوق شهروندى” و ” خطر جنگ” رأى دهندگان را به نفع خود بسيج كند و براى تكميل اين سناريو آشكارا حملاتى لفظى عليه سپاه ترتيب دهد و به تعبيرى از خط قرمز خامنه اى نيز عبور كند، بر آگاهان سياسى پوشيده نبود كه روحانى پس از انتخابات در شيب تند سقوط قرار مى گرفت. جناح اصولگرا و ” ارزشى” پس از مرگ رفسنجانى و دفع ” جريان انحرافى ” احمدى نژادى با تكيه بر آراى نسبتاً زياد رئيسى جان تازه اى گرفته بود و تقابل با روحانى فراتر از تقابل مرسوم جناحها بود. اولين پرتگاه  روحانى سند ٢٠٣٠ بود كه توانست خود را بر روحانى تحميل كند و خامنه اى را با خود همراه كند. پس از آن حملات تروريستى داعش، شعار ” امنيت” روحانى را به ضدخود تبديل كرد و سپاه – چه در عمليات مجلس و عمليات موشكى بعدى و نيز چند عمليات ديگر در ساير مناطق ايران- توانست” ضرورت” خود را به روحانى تحميل كند و مهمتر از احياى سپاه، جناح رقيب با اعتماد بنفس بيشترى عرصه را بر روحانى تنگتر كند.

مجموع اين مشاهدات رويارويى حادتر دو جناح را نشان مى دهد. دو جناح كه همراه با ساير جناحها و نيروهاى  يدكى بورژوازى ايران در تحميل سركوب و خفقان، فقر و فلاكت توده هاى وسيعى از مردم، جنايت و غارت سرمايه هاى اجتماعى جامعه ايران شريک بوده و اختلافات امروزى آنان نيز انعكاسى از بحران سياسى- اجتماعى عميقى است كه نظام در آن دست و پا مى زند. پس از دوم خرداد كسى روايت اصلاح طلبى جناح اعتدال را قبول نمى كند و پس از اريستوكراسى عظيم آقازاده ها و دزديهاى ميلياردى كسى ” عدالت” طلبى جناح اصولگرا را جدى نمى گيرد. اما چرا سپاه به محل زد و خورد جديد دو جناح تبديل شده است؟ در اين ميان تكليف جناح اصولگرا روشن است: سپاه به عنوان قدرتمندترين بازوى سركوب نقش كليدى در حفظ نظام دارد و در اين مقطع – صرفنظر از بحران سيستماتيک جمهورى اسلامى- مسأله بيمارى خامنه اى و جايگزينى رهبرى مى تواند به زلزله اى در نظام تبديل شود. زلزله اى كه در جنگ جناحها فقط سپاه “مى تواند” آن را مهار كند. در مقابل جناح روحانى به دلايل متعددى به مخالف خوانى و يا حتى تقابل با سپاه نياز دارد: مهمتر از همه براى قوام بخشيدن به روايت دروغين خويش از امنيت – مى گويم دروغين چرا كه روحانى بيش از هر كس به خوبی مىداند كه نظامشان  بدون سركوب يک روز هم دوام نمى آورد – كارگران يورت اين را به شخص روحانى فهماندند! و نيز مى داند كه سپاه ستون اصلى سركوب در جامعه است. مسأله دوم برجام و بدهكارى روحانى به قدرتهاى غربى است كه قطع دخالتهاى تروريستى جمهورى اسلامى در منطقه كف خواسته هاى آنان است و اين خواسته بدون مهار كردن سپاه قدس تحقق پيدا نمى كند. مسأله سوم كه چندان دور از ذهن نيست وحشت روحانى از مهارگسيختگى بخشى از نيروهاى ” ارزشى”  است كه دستكم در روز قدس او را تهديد كردند. اگر اين تهديد از هسته هاى ارزشى به سپاه سرايت كند، بعيد نيست كه سرنوشت شومى در انتظار روحانى باشد. نفرت آشكارا از رفسنجانى علامت هشدارى جدى براى روحانى است.

بهرحال كشمكش جناحهاى جمهورى اسلامى ، علاوه بر رقابت در چارچوب سرمايه دارى ايران براى تأمين سود بيشتر و تحميل سركوب مضاعف طبقه كارگر از حد متعارف گذشته است . بحث من تشديد تخاصمات جناحى و افتادن خودبخودى سيب گنديده رژيم نيست. تجربه نشان داده است كه اختلافات جناحى نقش سوپاپ اطمينان و تخليه انرژى اعتراضى جامعه را نيز داشته است. چنانچه اين اختلافات در مبارزات تعرضى طبقه كارگر و توده هاى جان به لب رسيده ضرب شود، جامعه وارد تحولات مهم و تعیین کننده خواهد شد. به نظر من تعرض با محوريت خواسته ها و مطالبات معيشتى و عقب راندن جمهوری اسلامی و خط بطلان كشيدن بر روايات كلان رسانه اى بورژوازى جهانى مى تواند اين روند را تسريع كند.

***