سيف خدايارى-خشونت اجتماعى

خشونت اجتماعى

سيف خدايارى

رفتارهاى ناهنجار، خشونت، جنايت و از هم گسيختن شيرازه اخلاق – اخلاق نه به معنى كدهاى رفتارى مذهبى يا قومى، بلكه به مفهوم هنجارهاى رفتارى پذيرفته شده – به بخشى از مشخصات جوامع امروزى تبديل شده است. افزايش  ميزان قتل،تجاوز، استفاده از مخدرات، الكل، روانگردانها در كنار افزايش افسردگى، بيماريهاى روحى، خودكشى و … جوامع را به شدت تهديد مى كند. گرچه در برخى از كشورها قوانين انسانى تر آسيب هاى اجتماعى را كاهش مى دهد و نظم سرمايه را قابل تحمل تر مى سازد، اما در جوامع استبداد زده به يمن اعمال قوانين مذهبى، خشونت نهادينه شده و به حاشيه راندن امر اجتماعى جنايات با سهولت بيشترى انجام مى شود.

انتشار فيلمى از ” رفتار ناشايست يك راننده تاكسى در اصفهان” در هفته اخير جزو موارد بيشمار و هر روزه خشونت است كه در كنار خشونت سازمان يافته نظم موجود، جامعه را به مرز جنون كشانده است: زنى روى كاپوت يك تاكسى مشاهده مى شود كه با سرعت در خيابان در حال حركت است. ويديو مى تواند براى كسانى كه با سينماى هاليوود بزرگ شده اند” هيجان زده” و ” جالب ” باشد؛ مى تواند براى اقشار مردسالار، زن ستيز، مذهبى و مرتجع با ” ايول” و ” دمش گرم” مورد استقبال قرار گيرد؛ مى تواند موجب نگرانى اتحاديه تاكسيرانى شهر شود كه مسافران خود را از دست دهد؛ مى تواند واكنش شهين مولاوردى و طيفى از فمنيست هاى اسلامى را برانگيزد كه چنين رفتارى در ” انظار عمومى” شايسته نيست؛ مى تواند وجدان هزاران انسان آزاديخواه و برابرى طلب را به درد بياورد و نهايتاً مى تواند ” ويديويى” باشد كه سايت هاى مختلف براى جلب مخاطب از آن استفاده مى كنند…

اما اين فقط يك “ويدئو” و يك ” حادثه” نيست. چندان هم اهميتى ندارد كه فرد روى كاپوت زن است يا مرد. مى توانست بر عكس هم باشد و اساساً در جرائم اجتماعى و جنايات بيشمارى از اين دست كه هر روز “اتفاق “مى افتد، مراجعه به جنسيت مجرم يا قربانى به ما كمكى نمى كند. بعد از انتشار اين ويديو، مدير عامل تاكسيرانى اصفهان – لابد به خاطر نگرانيهاى حرفه اش- توضيحاتى داده است و معلوم شده است كه ” فرد مورد خشونت قرار گرفته مسافر نيست! همسر راننده تاكسى است و به خاطر اختلافات خانوادگى چنين كارى را كرده است”.

اختلافات خانوادگى و غيرخانوادگى در جامعه اى خفقان زده، مملو از قوانين سركوبگرانه مذهبى، لبالب از روابط نابرابر اجتماعى و سرشار از خشونت ” مفروض” است. اما اقدام به چنين رفتار وحشيانه اى زير پا گذاشتن الفباى روابط اجتماعى است.

نيازى نيست به آمار جرائم و جنايات روزمره  و رويدادهاى تكان دهنده اى مثل قتل آتنا، بنيتا مراجعه كرد- درست در هنگام نگارش اين مطلب خبر پيدا شدن جنازه دختر هفت ساله اى در هفتگل خوزستان منتشر شد! نيازى نيست به آمار خودكشى، قتل، مصرف بالاى مواد روانگردان و رتبه هاى ” شرم آور” ايران در جنايات مراجعه كرد. همين اكنون در بسيارى از شهرهاى ايران و در هزاران كوى و برزن مراسم جهالت بار تعزيه انجام مى شود كه خود نمايشى از جنايت، قساوت، جهالت و حماقت است. در اينجا مغزشويى كودكان صرفاً مسأله اى ايدئولوژيك و مذهبى نيست، بلكه نطفه خشونتى است كه افراد جامعه با خود حمل مى كنند و در خوشبينانه ترين حالت سالها طول مى كشد تا فرد از آن رها شود. در غير اينصورت خشونت نهادينه شده و در چالش هاى مختلف زندگى بروز پيدا مى كند: چالش هايى كه نابرابرى اجتماعى آنها را پيچيده تر مى كند.

واكنشهاى عاطفى و ابراز همدردى در چنين مواردى كافى نيست. تقليل خشونت به امر شخصى و خصوصى افراد به عادى شدن آن و بى تفاوتى كمك مى كند. بايد در سطح وسيع تر اجتماعى به اين جنايات برخورد كرد. تلاش فمنيست هاى اسلامى براى راندن خشونت از حيطه عمومى به حيطه خصوصى و از خيابان به كنج خانه ها و توهم آنان به “دستورات اخلاقى” كه معيار آنان  تركيبى از قرائتى “فمنيستى” و دلبخواهى از قرآن و احكام شرعى و ” فرهنگ ايرانى” است، به همان اندازه پوچ و بى اعتبار است كه جلو تصويب قوانين چندهمسرى، ازدواج با فرزند خوانده و ساير قوانين ضد زن را نمى توانند بگيرند. براى بر هم زدن معادلات نابرابر اجتماعى كمترين تحقير را نبايد قبول كرد؛ برخورد فيزيكى در كليه سطوح از ” تنبيه كودكان توسط والدين”؛تنبيه بدنى كودكان در مدارس؛ آزار جسمى و روحى افراد ” فرودست” توسط زورگويان و قلچماق هاى محله ؛ تحقير، توهين و آزار شهروندان توسط نيروهاى سكوبگر انتظامى؛ ترويج خشونت توسط رسانه ها و كليه اشكال خشونت بايد ممنوع گردد و جرم شمرده شود. اغراق نيست اگر بگوييم بر بطن چنين جامعه خشونت زده اى است كه شلاق زدن كارگران توسط نيروهاى انتظامى در سال گذشته چند بار ” اتفاق افتاد”. براى بر هم زدن اين روابط نابرابر و خشونت نهادينه شده بايد اقدام كرد. فردا دير است!