سيف خدايارى-جريان مكتب قرآن و چند مسأله پاسخى به يك دوست

جريان مكتب قرآن و چند مسأله

پاسخى به يك دوست

سيف خدايارى

جريان مكتب قرآن با وجود فراز و نشيب هاى آن در چهل سال گذشته، هنوز يكى از جريانات نسبتاً فعال در كردستان ايران است كه بر بستر فضاى سياسى – اجتماعى موجود به ميزان قابل توجهى حضور و نفوذ دارد. مطلب زير در پاسخ به يكى از دوستان در ايران است كه در مورد اين جريان چند سؤال را مطرح كرده و صميمانه از من خواسته است به اين موضوع بپردازم. روشن است كه اين مطلب در ظرفيت محدود خود به اين مسأله پرداخته است و جواب همه جانبه به آن نيازمند زمان بيشترى است.

سؤال : مكتب قرآن یکی از جریاناتیست که الان بحث روز شده ؛ افراد خیلی زیادی بهش گرایش پیدا کرده اند. در واقع بهتر از هر جریان دیگری مردم بهش تمایل دارند.شما علت این تمايلات را در چی می بينيد؟افراد این جریان به جرات میگم سالمترین و با جرات ترین قشر جامعه میدانم . سوال اینه مگه این تفکر انسانها نیست که میشه عمل انها؟ پس اگه این تفکر عقب افتاده وپوسیده ای است چرا افراد شریفی تحويل جامعه مى دهند؟

در جواب به اين دوست بايد گفت كه پيش از هر چيز با اين نظر تا حدودى موافقم كه افراد سالمى در ميان اين جريان پيدا مى شود. اما تقليل دادن يك جنبش و يا طبقه اجتماعى به افراد بخشاً گمراه كننده است و كمكى به تحليل طبقاتى نمى كند. در واقع پايگاه جنبشى اين جريان ، اقشارى از خرده بورژوازى و طبقه متوسط هستند كه در دنياى واقعى افراد كم آزار و بعضاً شريفى هستند كه به علت موقعيت اقتصادى خود مستقيماً در زدن جيب مردم نقشى ندارند و تا حدودى هم به پيرامون خود كمك مى كنند كه پايين تر به آن مى پردازم.

اما در مورد اينكه افراد مكتب قرآن باجرأت ترين افراد جامعه هستند، نمى دانم منظور از جرأت چيست؟ اينكه جمهورى اسلامى  با بقاياى كنونى اين جريان مدارا مى كند و به تعامل رسيده اند و به طور مثال افرادى را مى بينى كه با ” جرأت” از افكار خود دفاع مى كنند و جمهورى اسلامى مزاحم آنها نمى شود، نبايد ما را از اين واقعيت فريب دهد كه نهايتاً مكتب قرآن و جمهورى اسلامى بخش هاى مختلفى از اسلام سياسى هستند. براى اثبات اين نكته كافى است به همسويى جريان مكتب قران با جمهورى اسلامى در مقطع انقلاب و كمك اين جريان براى نفوذ و تثبيت جمهورى اسلامى در كردستان اشاره كرد. كسانيكه با تاريخ چهار دهه اخير كردستان آشنا هستند، مى دانند كه در سه سال اول انقلاب جريان مكتب قرآن نماينده راستين جمهورى اسلامى بود كه در درجه اول براى سهم برى از قدرت تحت پوشش ” حقوق اهل سنت” و به درجات ضعيفترى  با طرح  “خودمختارى اسلامى”جنبش ملى – اسلامى كردستان را نمايندگى مى كرد. اينكه جريان مكتب قرآن و شخص احمد مفتى زاده بعدها مورد سركوب قرار گرفت، چيزى از هم جنبشى و منفعت طبقاتى مشترك آنان كم نمى كند. نهايتاً اين جريان نيز مانند همزاد خويش – جريان نهضت ملى بازرگان كه الگوى مفتى زاده هم بود- پس از يكدوره سركوب به ” انقلاب اسلامى” تمكين كرد و به اصطلاح خودشان سياست را كنار گذاشتند. اگر رهبرى مكتب قرآن كنونى به شكل عوامفريبانه اى اينگونه القا مى كنند كه در مقابل ” ستم” حكومت ايستاده اند و به تعبير شما باجرأت هستند رانبايد جدى گرفت. نكته مهمتر اينكه جريان مكتب قرآن هيچگاه بخشى از جنبش اعتراضى جامعه نبوده اند، در واقع انتظارى هم از اين جريان نمى رود كه به عنوان جناحى از اسلام سياسى كه در قدرت نيست سياست ” تسليم و رضا” و ” تقيه ” در پيش گرفته اند. نهايتاً براى درك فراز و فرود مكتب قرآن بهتر است به جريان اخوان المسلمين در مصر توجه كرد كه پس از هشتاد سال فعاليت به شيوه هاى مختلف – سياسى و اجتماعى – تجربه خود را در دولت سركوبگر مرسى پس داد.

در پرسشى ديگر دوست من مى گويد كه مكتب قرآن امروز جريانى متفاوت از اوايل انقلاب است و فقط در كلمه اسلام با جريانات اسلامى مشترك هستند، اسلام اينها متفاوت است. در سياست دخالت نمى كنند و نهايتا” آيا نمى توان مانند اين جريان بدون دخالت در سياست به جامعه كمك كرد؟

در پاسخ به اين سؤالات بايد گفت كه بيشتر جريانات سياسى در چهل سال گذشته دچار تغيير و تحولاتى شده اند. در كردستان و در حوزه فعاليت اين جريان كافى است به تغييرات عبدلله مهتدى و خالد عزيزى ( به عنوان دو نماينده بخشى از ناسيوناليسم كرد) نگاه كرد كه از جريانات ميليتانت چپ و راست به اصلاح طلب تغيير يافته اند. اين تغيير در مورد جريان مكتب قرآن كه شريك جمهورى اسلامى بود به مراتب آسان تر و عيان تر است.  مفتى زاده پس از دوران زندان تغيير مشى داد و به جريانى عقيدتى تبديل شد كه وظيفه خود را “تزكيه نفس” و آمادگى براى احياى ” مدينه النبى” مى دانست. در واقع بعد از دوره زندان، در دستگاه فكرى اين جريان سروش جاى بازرگان نشست و در دوران ” اصلاحات” بقاياى اين جريان با تكيه بر تعدادى از نمايندگان كرد در مجلس سنت ” قوم پرستى” را در جريان خود احيا نمودند – سنتى كه در زندگى مفتى زاده نيز بويژه قبل از انقلاب ٥٧ برجسته بود- در اين خصوص كه امروزه افراد مكتب قرآن  در امور سياسى دخالت نمى كنند نيز بايد نكاتى را روشن كرد.به نظر من هر ادعايى مبنى بر عدم دخالت در سياست توسط هر جريانى عوامفريبانه است  و مى توان گفت انسان موجودى سياسى است چون تمام جنبه هاى زندگى انسان معاصر به سياست گره خورده است و نيز در رابطه با ادعاى هواداران اين جريان  معيار و محك واقعى براى ” دخالت در سياست” وجود ندارد: بطور مثال آيا رأى دادن به فلان نماينده و يا شركت در انتخابات كار سياسى محسوب مى شود يا نه؟ آيا تمكين به وضع موجود سياسى نيست؟ آيا طرفداران مكتب قرآن كه تاريخ مقطع انقلاب جريان خود را درز گرفته اند، انتخابى سياسى نكرده اند؟ در مورد تفاوت جريانات اسلامى يك واقعيت وجود دارد كه هر بخش از آنها در توازن قواى معينى و بر بستر اجتماعى مشخصى عروج و افول مى كنند. كردستان ايران هيچگاه محيط كاملاً مساعدى براى جريانات اسلامى تندرو نبوده و جريان مكتب قرآن فقط با تكيه بر جمهورى اسلامى توانست در مقطع انقلاب به يكى از بازيگران سياسى تبديل شود. جريان مكتب قرآن اين واقعيت  را درك كرده است و با توجه به ويژگيهاى جامعه كردستان از قبيل ، مرزبندى نسبى جامعه با دولت مركزى،وجود قومگرايى و نيز سنت اجتماعى چپ، تلاش مى كند الگويى از خود نشان دهد كه الف – با مركز تداعى نشود و در نتيجه آشكارا از منافع جمهورى اسلامى دفاع نمى كند. ب – عنصر قومگرايى را حفظ و تقويت كند و لوگوى ” كرد مسلمان” براى خود انتخاب كند. ج – بخشى از سنت هاى چپ نظير كمك به همنوعان، تصميم گيرى شورايى، اهميت به زنان و تا حدودى باور به برابرى انسانها را در جريان خود هضم كند.

در مورد نقش اجتماعى اين جريان كه در پرسش دوست من تحت عنوان كمك به اطرافيان يا همنوعان آمده است، بايد گفت كه در هر نظام بورژوايى نهادهاى آشكار و پنهانى وجود دارد كه براى پوشاندن فقر و فلاكت از طريق ” خيريه ها” از سويى وضع موجود و مناسبات نابرابر را حفظ مى كنند و از سويى ديگر به مثابه ابزارى براى بازتوليد ايدئولوژيك و عقب راندن تعرض استثمارشوندگان از استثماركنندگان عمل مى كنند. در هر جامعه اى اين وظيفه در تركيبى از دخالت مستقيم يا غيرمستقيم دولتها و قدرتهاى سياسى انجام مى شود: در ايتاليا دولت وظيفه خدمات اجتماعى را به كليسا سپرده است و كليسا نيز همه وظيفه اش به سير كردن شكم گرسنگان و پوشاندن بدن آنان با لباسهاى اضافى اقشار مرفه تر تقليل يافته است، اما در عوض ميليونها دلار عايدات حاصل از صنعت مذهب و نيز پشتوانه اى سياسى براى طبقه حاكم را از آنان مى گيرد. در تركيه جريان گولن قبل از كودتاى اخير با همسوئى كامل با حزب عدالت و توسعه “جريان فتح الله گولن” وسيع ترين خيريه اسلامى را بنياد نهاده بود كه  دامنه آن تا آفريقا هم گسترش يافته بود، اما در عين حال گولن ميلياردها دلار از سود حاصل از استثمار كارگران را به جيب مى زند. در كردستان عراق باند مافيايى و فاسد بارزانى نيز بنياد خيريه بارزانى را تأسيس كرده است و بالاخره در جمهورى اسلامى اين  وظيفه را نهادهايى مانند كميته امداد، بهزيستى و … پيش مى برند. ممكن است در نگاه اول كمك افرادمكتب قرآن به بخشى از اقشار محروم كه بدون جانبدارى عقيدتى هم نيست- با نهادهايى مانند كليسا، گولن، بارزانى و كميته امداد  مقايسه اى دقيق نباشد، اما در نگاهى كلى تر در خدمت تثبيت وضع موجود و نيز تقويت جريان مربوطه و حاشيه اى كردن جنبش برابرى طلبى و سوسياليستى است.

در پايان بايد گفت كه جريان مكتب قرآن  در قالب ” بى آزار” كنونى آن و عليرغم كل تغييرات و كاركردهاى اجتماعى كه از خود بروز مى دهند، بخشى از اسلام سياسى است كه با توجه به مختصات جامعه كردستان فعاليت مى كند. انسانهاى آگاه و حق طلب در كردستان بايد مرزبندى فكرى، اجتماعى و سياسى شديدى با آن داشته باشند. در اين رابطه الزاماً نبايد به تاريخ همدستى اين جريان با جمهورى اسلامى مراجعه كرد چرا كه با مغضوب شدن مفتى زاده حربه مظلوم نمايى را در دست گرفته اند.بايد تلاش كرد با سنتهاى اجتماعى چپ مانند روحيه تعاون و كار جمعى، ايجاد محافل و شبكه ها براى پيشبرد امور روزانه و كوهى از مشكلاتی كه كارگران، زحمتكشان و محرومان جامعه با آن روبرو هستند، وحدت طبقاتى و نيز حساسيت هوشيارانه در مقابل جريانات ارتجاعى نظير مكتب قرآن از گسترش دامنه و نفوذ آنان كم كرد.