سيف خدايارى -ترامپ، برجام و جمهورى اسلامى

ترامپ، برجام و جمهورى اسلامى

 

سيف خدايارى

انتخاب ترامپ به عنوان رئيس جمهور آينده آمريكا زلزله اى است كه بر سپهر سياسى بيشتر كشورها تأثير گذاشته است. به جرآت مى توان گفت جهان وارد عصر جديدى شده است كه مشخصه آن ابهام و ناروشنى سير رويدادهاست. طبيعى است كه ايران نيز به عنوان يكى از كشورهاى استراتژيك، از تكانه هاى اين زلزله در امان نخواهد ماند. بيش از ده سال است كه مسأله اتمى ايران و در دوسال اخير با قرارداد برجام به يكى از كانون هاى داغ سياست در روابط بين الملل تبديل شده است. پس از اعلام انتخاب ترامپ، پرسش درباره مسأله اتمى ايران و برجام – كه در جريان كمپين انتخاباتى نيز مطرح شده بود- شكلى جديتر به خود گرفت. اولين واكنش مقامات جمهورى اسلامى، اندكى پس از اعلام پيروزى ترامپ، از زبان كسى بيان شد كه خود به سمبل برجام تبديل شده بود. ظريف در يك اظهارنظر شتابزده و هراس آلود از ضرورت التزام ترامپ به برجام سخن گفت و اين واكنش از زبان “سياستمدارى” كه لبخندهايش در اجلاس ٥+١ به تيتر اول روزنامه هاى جهان تبديل شده بود، نشان از اين است كه برجام و “توافقات” سردمداران دنياى سياست بورژوازى جهانى چقدر پوچ و شكننده است.

 

تا جايى كه به مصرف داخلى برجام بر مى گردد، نشانه هايى از بى مايه بودن اين توافق پيش از اين نيز ديده مى شد و در چند ماه گذشته بحث حول شكست برجام به ثقل اختلافات جناحى در ايران تبديل شده بود. دولت روحانى كه برجام و رفع تحريم ها را به برگ تكخال خود در دولت “اميد و اعتدال” تبديل كرده بود، پس از يكسال از امضاى اين قرارداد و پوچ بودن وعده هاى رونق اقتصادى، مانده است كه فقط به لاشه آن سند افتخار كند. در مقابل، جناح اصولگرايان و دلواپسان نيز در نمايشى عوامفريبانه چنين القا مى كردند كه برجام منحصراً پروژه اعتداليون است. اما در واقع برجام حاصل توافق جناحهاى مختلف جمهورى اسلامى براى پيش راندن ارابه تق و لق جمهورى اسلامى و بادبانى براى به حركت در آوردن كشتى به گل نشسته نظام بود. اگر در دهه اول پس از انقلاب جنگ به نعمتى براى سركوب مقاومت مردم در برابر جمهورى اسلامى و لگدمال كردن مطالبات سياسى – اقتصادى جامعه تبديل شده بود، در دهه چهارم برجام به چراغ جادويى تبديل شد كه بورژوازى ايران همه رؤياهاى تحقق نايافته ى خود را در آن ببيند – غولى كه هرگز از لوله اين چراغ بيرون نيامد.

 

آيا “پاره كردن” توافق برجام عملى است؟ قبلا” به نكاتى در رابطه با بى مايه بودن اجرايى اين سند اشاره شد كه جمهورى اسلامى مذبوحانه از آن به عنوان نقض برجام ياد مى كند. اما پاره كردن اين توافق كه تاكنون از جنبه عملى، فقط قراردادى يكجانبه به سود آمريكا و شركا بوده است، چندان منطقى نشان نمى دهد. به نظر مى رسد كه توجه ترامپ بيشتر به مسائل داخلى آمريكا معطوف است و اظهارات قبلى او مصرف انتخاباتى داشته است. فرانسه كه پس از برگزيت تلاش مى كند، سكان رهبرى سياسى اتحاديه اروپا را در دست نگهدارد، از برجام دفاع مى كند و با تركيب فعلى هيأت حاكمه كشورهاى اروپا مى توان گفت كه سند برجام پاره نخواهد شد. مسأله اجرايى شدن برجام با همان روند و به مراتب كندتر از قبل “جلو” خواهد رفت.

 

اينكه برجام هيچ تأثير مثبتى در زندگى طبقه كارگر و توده هاى ميليونى محروم و زحمتكش جامعه نگذاشته است واقعيتى هزار بار عينى است و خوش بينى برخى از چپ ها كه ايران پسابرجام را عرصه گسترش كمى و كيفى نيروى كار در ايران مى دانستند را بايد در كنار اين واقعيت جار زد. اما برجام و يا به عبارتى برجام خوانى هنوز براى هيأت حاكمه جمهورى اسلامى ارزش مصرف دارد. با لغو اين قرارداد و يا جرح و تعديل آن جناح اصولگرايان خود را پيروز مى دانند و بار ديگر گفتمان ضدآمريكاگرى قلابى، “دشمن خارجى” و … اين بار با توجه به موقعيت ضعيف تر آمريكا در سياست جهانى – كه به احتمال قوى در دوره ترامپ روند نزولى ترى خواهد داشت – و نيز موقعيت بهتر جمهورى اسلامى در سوريه و عراق بر جامعه سايه مى اندازد. اين جناح تلاش خواهد كرد با شبيه خوانى حول برجام، تار و پود ايدئولوژيك خود را محكم كند و در همين راستا تعرض بيشترى به مخالفان خود نمايد. جناح اعتدال و اصلاح طلبان در قدرت و خارج از قدرت نيز از سويى تلاش مى كنند، ضمن در آغوش گرفتن عروسك لهيده برجام به عنوان سمبل غربگرايى اين جناح، نقض برجام را عامل فلج اقتصادى كشور آنهم در دوره اى بخواند كه دستكم فسادهاى ميلياردى و از همين زاويه فساد دستگاه دولتى واقعيتى عريان است.

 

نهايتاً برجام توافق جناحهاى مختلف نظام و به تبع آن بورژوازى ايران و سرمايه دارى جهانى بود و هر گونه تغييرى در آن – كما اينكه اجرا شدن – آن نفعى به طبقه كارگر و توده هاى ميليونى غرق شده در منجلاب فقر و بى حقوقى نمى رساند. برجام اگر از زاويه منفعت طبقه كارگر نفعى داشت، يكدست شدن نظام و برجسته شدن اين واقعيت بود كه حفظ نظام جمهورى اسلامى و تحميل فقر و بى حرمتى، سركوب گسترده اجتماعى و تعرض به معيشت مردم مورد توافق كليت جمهورى اسلامى است و وقتى در بن بست قرار گيرند، به هر قراردادى تن مى دهند. تداوم اين وضعيت مى توانست به اعتلاى آگاهى سياسى جامعه كمك كند. به نظر میرسد اكنون با بازشدن شكاف و برگشت به وضعيت پيش از برجام، دست جناح اصولگرا و خامنه اى بازتر شده است تا ضمن تعزيه گردانى حول برجام، صف اصولگرايان را منسجم كنند. طبقه كارگر و كمونيستها با هوشيارى كامل بايد درسهاى اين دوره را به ابزارى براى مبارزه اى سرراست تر و متحدانه عليه كليت جمهورى اسلامى و بورژوازى بلوريزه شده در برجام تبديل كنند. *