سيف خدايارى-بحران در ونزوئلا

بحران در ونزوئلا

 

سيف خدايارى

دو هفته اخير و پس از انتخابات قانون اساسى روز سى ام ژوئيه، كشور ونزوئلا صحنه كشمكش و درگيريهاى خيابانى شديدترى بوده است. يك روز پس از انتخابات، به دستور دونالد ترامپ، رئيس جمهور ونزوئلا و سيزده تن از مقامات اين كشور در ليست تحريم قرار گرفتند؛ روز بعد وزير خارجه ايالات متحده در اقدامى بيشرمانه علناً تغيير رژيم در ونزوئلا را در دستور كار قرار داد- اقدامى كه فقط بخشى از عمليات روانى عليه مادورو است، چرا كه دخالت مستقيم و غير مستقيم ايالات متحده در كشورهاى آمريكاى لاتين كه هژمونى و سلطه ايالات متحده را نپذيرفته اند، قدمتى ديرينه و نزديك به يك قرن دارد- اندكى پس از اتخاذ رويكردهاى جديد ايالات متحده، مادورو عنوان “ديكتاتور” گرفت. رسانه هاى بستر اصلى بورژوازى در چهارگوشه دنيا در اركسترى هماهنگ در شیپور “ديكتاتور، ديكتاتور” مى دمند تا روند “رژيم چينج” را سرعت بخشند. همزمان با اين اركستر تحميق و فريب، البته اپوزيسيون اولترا راست و فاشيست ونزوئلا لحظه اى زمان از دست نمى دهد و با تمام ابزارها و امكانات براى سرنگونى مادورو در تلاش اند.

اتفاقات اخير در ونزوئلا اما سابقه ديرينه ترى دارد: پس از مرگ چاوز در سال ٢٠١٣ و انتخاب مادورو به عنوان رئيس جمهور جديد با آراى نزديك به پنجاه و يك درصد، اپوزيسيون راست خود را براى جدالى جديد و در واقع براى دفن چاوزيسم و چاوزيستها آماده مى كرد. سقوط قيمت نفت و كاهش منابع ارزى ونزوئلا و نيز بحران گسترده تر اقتصادى كه منجر به كاهش عمومى سطح درآمدها- به  عنوان پنجمين توليد كننده نفت دنيا و اقتصادى متكى بر نفت- بتدريج اقتصاد اين كشور را فلج كرد و از سال ٢٠١٥ ونزوئلا با مشكل كمبود شديد مواد غذايى مواجه بوده است. سال ٢٠١٦ سخت ترين سال در تاريخ معاصر اين كشور بوده به نحوى كه ١٥ درصد از جمعيت اين كشور از پسمانده هاى غذايى تغذيه كرده اند. اين وضعيت فضايى مناسبى براى اپوزيسيون راست فراهم كرد تا با دامن زدن به آشوبهاى اجتماعى زمينه اى براى سقوط مادورو فراهم كنند. در همين مدت تغييرات نيز در صحنه سياسى كشور روى داد. در انتخابات پارلمانى، نمايندگان مخالف حزب اتحاد سوسياليست ونزوئلا اكثريت كرسيها را بدست آوردند. طبق قانون اساسى كه در زمان چاوز در يك همه پرسى به تصويب رسيده بود، اين حق به مردم داده شد كه هر زمان بخواهند مى توانند طى يك همه پرسى رئيس جمهور را بركنار كنند. اپوزيسيون در سال ٢٠١٦ تلاش كرد با بسيج افكار عمومى زمينه اى براى رفراندوم فراهم كند. از آوريل سال جارى تنش سياسى به دعواى خيابانى تبديل شده است و تاكنون دستكم ١٢٠ نفر كشته شده اند. اپوزيسيون و دولت يكديگر را متهم به اين وضعيت مى كنند. واقعيت اين است كه بيشتر افراد به قتل رسيده از طرفداران مادورو هستند. در يك مورد مخالفان مادورو بيست نفر از طرفداران او را زنده سوزاندند و اين فجايع شبه فاشيستى نيز هست. تيره پوستان – به دليل تشابه “نژادى” با چاوز! در معرض قتل هاى نژادپرستانه قرار دارند. دستكم منصفانه ترين گزارشات مسئوليت قتل و ترور قربانيان را بر عهده هر دو گروه (مخالفان و طرفداران مادورو) مى اندازد.

اين كشمكش و تقابل را صرفاً نمىتوان به تقابل دو جناح بورژوازى تقليل داد. با وجود اينكه دولت مادورو و نيز دولت چاوز آلترناتيو سوسياليستى براى اين كشور نيستند، اما صف بندى و تقابل جارى يك صف بندى طبقاتى است: در يك سو اپوزيسون راست قرار دارد كه از سال ٩٩ و پس از پيروزى چاوز در انتخابات بازى را باخته است و از سوى ديگر دولت مادورو – ادامه چاوزيسم- كه با اقداماتى اساسى توده هاى ميليونى محروم را به صحنه سياست آورده است. چاوز با سهيم كردن محرومان جامعه از درآمدهاى نفتى، علاوه بر ارتقاى نسبى سطح زندگى، كرامت انسانى را به آنان بازگرداند و حذف شدگان و مطرودين، امروز “مزاحم” بورژوازى هار و دست راستى اپوزيسيون هستند كه تاريخاً اين اكثريت عظيم را در بيغوله ها و در حاشيه نگهداشته اند. حمايت امروز اين اكثريت از مادورو، نه به سبب مطلوبيت اين نظام، بلكه دفاع و مقاومت از وجود خويش است و امروز مادورو را سپری در مقابل تهاجم هار سرمايه به دستاوردهايى مى دانند كه در بيست سال گذشته كسب كرده اند.

جدال و كشمكش جارى در ونزوئلا تا جايى كه به دخالت آمريكا بر مى گردد، بدون ترديد محكوم است. در رابطه با ديكتاتور ناميدن مادورو نيز بايد گفت سيستم سياسى و نظم موجود در ونزوئلا با تمام مشكلاتى كه بخشى از آن را برشمردم، به مراتب “دمكراتيك” تر از آمريكا و شركاى آن است: دستكم خود ترامپ با رأى مردم قدرت را در دست نگرفته است و از جعبه جادوی آراى الكترال سر بيرون آورد! كنار دست ونزوئلا، دولت كودتايى و پرو آمريكايى تمر سكان قدرت را در دست دارد كه با رأى سر كار نيامده است و محبوبيت او طبق نظرسنجيهاى موجود كمتر از پنج درصد است. آنچه در ونزوئلا مى گذرد، تهاجم سرمايه دارى هار به دستاوردهاى توده هاى ميليونى محروم و احياى نظم سرمايه دارى پيش از چاوز است كه – با در نظر گرفتن سويه هاى فاشيستى و نژادپرستى اپوزيسيون – چنانچه به پيروزى برسد، فاجعه اى بيش نخواهد بود. حداقل انتظار از كمونيستها و سوسياليستهايى كه مستقيماً در اين كشمكش سهيم نيستند، اين است روايت غالب رسانه هاى هار بورژوايى را دفع كنند و در سطحى ديگر، كشمكش هاى سياسى هر كشورى را با درك وضعيت تاريخى آن كشور ارزيابى كنند. *