سمکو نوری -پروژه های عبدالله مهتدی، تکرار پایان سیاسی یک خط

پروژه های عبدالله مهتدی، تکرار پایان سیاسی یک خط

در حاشیه پلاتفرم عبدالله مهتدی برای همکاری مشترک با کومله-

سازمان کردستان حزب کمونیست ایران

سمکو نوری

عبدالله مهتدی رئیس “سازمان زحمتکشان کردستان ایران” طی مطلبی تحت عنوان ” در زیر چتر پلاتفرمی مشترک” مواضع سازمان متبوعش را برای همکاری با ” کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران” در سطح علنی منتشر کرده است.  درد دلهای عبدالله مهتدی تحت عنوان ” در زیر چتر پلاتفرمی مشترک” نه ارزش خواندن دارد و نه فاکت آوردن، از این رو یک راست باید به سراغ عملکرد این سازمان از سال 2000، یعنی زمان انشعاب آنها از کومله – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران رفت. در ارتباط با دلایل شکل گیری این انشعاب، خواستگاه طبقاتی آن، چگونگی عملی کردن انشعاب و فعالیت و عملکرد تا کنونی آنها تحت نام کومله، یک چارچوب از خط مشی سیاسی و پراتیک آنها برغم ادعاهایشان نمایان میشود، و هر کسی میتواند در دو خط اعلام کند سازمان مزبور در کجای جامعه  ایستاده است. از نگاه عملکرد تاکنونی این سازمان، میتوان متحدین و سازمانها و شخصیتهای سیاسی در ایران و منطقه که خود آنها طی این مدت برای خود برگزیده اند را برایشان برشمرد، وگفت شما به عنوان سازمانی که تحت نام “کومله” فعالیت میکنید به این سازمانها نزدیک و یا با کدام بخش از اپوزسیون ایران همسو و هم جهت هستید  و این یا آن سیاست را در قبال فلان مسئله برگزیده اید.

پروسه ای که جریان مهتدی را بی اعتبار کرد

عبدالله مهتدی و جریان وابسته به ایشان از همان مقطع ابتدایی اختلافاتش در کومله- سازمان کردستان حزب کمونیست ایران، تا پا گرفتن جریانش، با ضدیت تمام عیار با کارگر و کمونیسم پا به عرصه وجود گذاشت. از نظر من انشعاب در هر اپوزسیونی، اگر انجام دهندگان آن حتی ناتوان از توضیح علل آن هم باشند تنها با ابزار سیاست قابل بررسی است. در انشعاب احزاب سیاسی،  قبل از هرچیز باید نگاهی به جامعه ای انداخت که حوزه فعالیت آنها است و با نگاهی به آن جامعه علل آن را پیدا کرد. باید بتوان رابطه این انشعاب با جامعه و جنبشهای اجتماعی در آن جامعه و ضرورت این انشعاب را از نگاه منافع بخشهای مختلف طبقات اجتماعی پیدا کرد. در واقع باید پرسید که انشعاب مذکور به کدام نیاز این یا آن بخش جامعه میخواهد پاسخ بدهد و در این جامعه چه اتفاقی افتاده است که چنین انشعابی را لازم و ضروری کرده است. برای توضیح انشعاب سال 2000 جریان مهتدی و شرکاء، باید به آن مقطع برگشت و سیر رویدادهای آن زمان جامعه را بررسی کرد.

انشعاب جریان مهتدی-ایلخانی زاده مصادف بود با سربرآوردن “اصلاح طلبان” دولتی در ایران. از نگاه منطقه ای و مخصوصا در ارتباط با تقابل و کشمکشهای داخلی رژیم در آنموقع که تا سطح لگدمال کردن یکدیگر پیش رفتند میتوان دید که حاکمیت بیش از دو دهه رژیم جنایتکار اسلامی برای جامعه چیزی جز فقر و فلاکت اقتصادی و بیکاری و هجوم روزمره به منافع طبقه کارگر و زحمتکش در جامعه نبود. ازیک سو رژیم اسلامی با بحرانی همه جانبه دست به گریبان است و از سویی دیگر جناحی از خود رژیم، کنده شده و در تلاشی بیهوده مترصد یافتن راهی برای نجات رژیم از این بحران هستند. این بحران، نه بحران ناسازگاری جناحهای رژیم بلکه یک بحران حکومتی تمام عیاربوده و هست. برخلاف ادعای طیف راست اپوزسیون، بحران رژیم اسلامی عبارت از بحران جناحهای آن نیست بلکه، در واقع کشمکش و تقابل طبقاتی کلیت جامعه با رژیم اسلامی است. “بحران” شکل گرفتن نخواستن پایینیها و بالاگرفتن اعتراضات و نارضایتیهای اجتماعی علیه رژیم اسلامی . بخشی از رژیم با تحلیل امکان برچیده شدن کلیت رژیم از جانب پایینیها در تلاش برای پایین کشیدن بخش دیگر رژیم، و گرفتن رأس قدرت سیاسی بودند و در این راه به هر کاری متوصل میشدند. این در واقع مربوط به زمان سر برآوردن جناح دوم خردادیها و جریان خاتمی به عنوان رئیس جمهور رژیم اسلامی است.

شکل گرفتن جناحی در رژیم اسلامی تحت عنوان جناح “اصلاح طلب” که توسعه اقتصادی مبتنی برمدل اقتصاد نئولیبرالی از راه بیکارسازیهای وسیع و تحمیل هرچه بیشتر فقر و فلاکت به طبقه کارگر و زحمتکش درایران را دنبال میکرد، در سطح سیاسی هم خود را به عنوان “گفتگوی تمدنها” به عرصه وجود رسانده بود. گفتگوی تمدنها آن زر ورقی بود که میخواست تحمیل فلاکت اقتصادی و گرسنگی و جنایت رژیم اسلامی و همچنین قتلهای زنجیره ای که در زمان “گفتمان تمدنها”  بود را از چشم جهانیان و بشریت متمدن پنهان کند.

از طرفی دیگر در سطح جهانی ما با روند اضمحلال و فروپاشی بلوک شرق و سقوط سيستم سرمايه داری دولتی حاکم در اين بلوک بودیم که بنگاههای دروغ پردازی وقدرت های امپرياليستی چند دهه بود آن را بعنوان سوسياليسم و کمونيسم معرفی و به خورد افکار عمومی در سطح جهان میدادند. اين وقايع که با امواج سهمگين تبليغات ضد کمونيستی و تعرض بورژواری عليه سوسياليسم و انقلاب کارگری همراه بود شرايط پيشبرد فعاليت کمونيستی را دشوار ساخته بود به گونه ای که هر نوع فعالیت کمونیستی و مبارزه با فقر و بدبختی تمام عیار بورژوازی واقعا موجود، با این ریاکاری بورژوازی جهانی علیه کمونیسم مواجه میشد. فروپاشی بلوک شرق گرچه از نگاه کمونیستهای انقلابی سقوط یک سیستم سرمایه داری دولتی بود و هیچ گاه این سیستم به عنوان سوسیالیسم مارکس از طرف کمونیستهای انقلابی پذیرفته نشد، با این حال این روند فروپاشی نمیتوانست بدون پس لرزه و سازماندهی دوباره بورژوازی جهانی برای تهاجم علیه کمونیسم و کارگر نباشد. سوسیالیسم بورژوایی شکست خورده بود و این شکست برای کمونیستهای انقلابی نمیتوانست حامل پیامی شادی بخش باشد. سوسیالیسم بورژوایی شکست خورده بود نه در نتیجه مبارزه کمونیستهای انقلابی و طبقه کارگر و جایگزینی سوسیالیسم و برچیدن نظام سرمایه داری بلکه به خاطر دست بالا پیداکردن یک جناح راست بورژوازی در سطح جهانی.

در این راستا و تا آنجا که به منطقه خاورمیانه و عراق برمیگردد قطب بندیهایی جدید حول ضدیت با کمونیسم در سطح جهانی و دست بالا پیداکردن ناسیونالیسم پروغرب و ضد کمونیست در منطقه هم، فاکتورهای تعیین کننده ای در به راست چرخیدن جریان مهتدی بودند. ازیک سو بالا گرفتن تبلیغات ضد کمونیستی از جانب امپریالیسم جهانی و تلاش برای پیداکردن متحدین جدید در منطقه جهت برداشتن موانع سر راه سرمایه در چارچوب سیاست لشکرکشی و خون پاشیدن به جامعه که اسم رمز آن “دمکراتیزاسیون”خاورمیانه بود و از سویی دیگر سربرآوردن جریانات پادوی غرب و آمریکا به مثابه جریانات مرتجع منطقه ای و همچنین شکل گیری یک جناح از خود رژیم اسلامی که با شعار “گفتگوی تمدنها” به غرب و آمریکا قول داده بود که کمتر اعدام کنند آناتومی سیاسی بخشی از اپوزسیون ناسیونالیست در ایران و ازجمله جریان قومی مهتدی و شرکاء را هم شکل داد. تقابل و تضاد منافع رژیم صدام حسین در عراق با سیاست سرمایه گستری کاپیتالیسم جهانی غرب و آمریکا بعدها بهانه  مطرح شدن “گفتمان دمکراتیزاسیون” خاورمیانه یعنی کشتار بیش از نیم میلیون کودک و خون پاشیدن به کل خاورمیانه شد.

عبدالله مهتدی برای مدتی به پروژه “گفتگوی تمدنها”ی خاتمی دل بست و پایه و اساس این انشعاب از کومله و حزب کمونیست ایران را بر این اساس بنا کرد. اما افول افق سیاسی جریان دوم خردادیها، بن بست سیاسی سایر جریاناتی که به آن دل بسته بودند و از جمله جریان عبدالله مهتدی  را نیز در پی داشت. در این راستا بی خود نیست که اسم رمز جریان عبدالله مهتدی و سازمانش از روز نخست نضج و شکل گیریشان ضدیت با کارگر وکمونیسم است و به لحاظ جهت گیری سیاسی در کنار موضع مرتج ترین جناح بورژوازی جهانی و علیه کمونیسم بوده اند. از آن موقع به بعد عبدالله مهتدی و جریانش مدام به حالت سیال مابین بخشی از رژیم اسلامی و سیاستهای غرب به سرکردگی آمریکا در قبال رژیم اسلامی در حال حرکت بوده اند. در جریان لشکرکشی آمریکا به عراق مهتدی تماما تلاش میکرد سیاست جریانش را با جهت گیری سیاستهای آمریکا منطبق کند اما آمریکا پرو مهتدی نبود، و در عمل سیاستهای آمریکا در عراق هم با بن بست مواجه شد و عبدالله مهتدی که از لشکرکشی آمریکا به عراق قند در دلش آب شده بود را دچار بن بستی دیگر کرد. این بن بست برای مهتدی و جریانش گران تمام شد و پس لرزه های این شکستهای پی در پی مهتدی و انعکاس داخلی آن بی اعتباری مهتدی در داخل جریانش را رقم زد و عملی نشدن لشکر کشی آمریکا به ایران زمینه های انشعابی دیگر در سازمان مهتدی را با این توضیح که گویا زیادی خود را به دامن سیاستهای آمریکا انداخته است فراهم کرد. دامنه این تشتت و چند دستگی فراتر از جریان عبدالله مهتدی بود و کل ناسیونالیسم کرد و جریانات پروغرب را هم در برگرفت . از این زمان به بعد جریان عبدالله مهتدی دست به دامن هر جریان و شخصی در سطح محلی و سراسری در داخل و خارج ایران میشود، از محسن سازگارای بنیان گذار سپاه پاسداران رژیم اسلامی تا سلطنت طلبها و تا ستایش “ایستادگی” موسوی و کروبی نیز پیش رفت.

عبدالله مهتدی طی 16 سال که از جدا شدنش از کومله وحزب کمونیست ایران میگذرد، با قرار گرفتن در کمپ ارتجاع هار جهانی و پادوهای محلی قومپرست و ضد کمونیست و همکاری با سایر جریانات و اپوزسیون قومپرست و ملی در سطح سراسری و متوسل شدن به بخشی از خود رژیم اسلامی و با چنین کارنامه “درخشانی”، طی نامه ای از کومله –سازمان کردستان حزب کمونیست ایران خواسته که به زیر یک چتر برای همکاری مشترک بروند. تا همینجا نفس انتشار علنی چنین نامه ای برای کومله –حکا، خود شکست دیگری برای مهتدی وجریانش از طرف هر ناظر سیاسی به حساب می آید که مستحق یک جواب کوبنده رادیکال و کمونیستی است. در ارتباط با روندی که جریان عبدالله مهتدی را از اعتبار ساقط کرد سعی کردم که تنها به صورت کلی به این بی اعتباری سیاسی این جریان اشاره کنم و تعمدا وارد جزئیات آن نشدم چون طی این مدت که از نامه نگاریش به کومله-حکا میگذرد از جانب کمونیستها مطالب زیادی گفته شده که خودم را با بخش زیادی از این تحلیلها در مورد نضج و شکل گیری این جریان همسو میدانم.

جوابیه رهبری کومله که از تلویزیون آنها پخش شد به بحثهایی حول چرایی پاسخ رهبری کومله-حکا به درد دلهای عبدالله مهتدی دامن زد. رهبری کومله در این جوابیه با سرزنش کردن جریان مهتدی و با سیاست یکی به نعل و یکی به میخ مخاطبینی که از این بازی خبر ندارند را مبهوط کرد. ر- ابراهیم علیزاده از در سعه صدر وارد شد و به “همه” ثابت کرد که از تمام جریانات دیگر دست ودل بازتر است و اساسا کومله هم همینطور بوده و با این دست و دل بازی به دنیا آمده است. ر- ابراهیم در این سخنرانی میگوید از همان ابتدای شکل گیری جریان مهتدی به آنها گفته است که هنوز زود است و میشود با آنها در چنین کومله ای باقی ماند و کار کرد. ر- علیزاده اینها را به عبدالله مهتدی میگوید، به کسی که کارنامه ای “درخشان” در ضدیت تام و تمام علیه کارگر و کمونیست در پیشینه خود دارد. ر- ابراهیم در بخشی دیگر از صحبتهایش به مهتدی میگوید که شما را به عنوان یک جریان چپ قبول ندارم ولی ابتدا دوستان و همپیمانان خودتان را عوض کنید و شایستگی آن را پیدا کنید بعدا میشود در این مورد ” رفتن به زیر چتر یک پلاتفرم مشترک” هم صحبت کرد. ر- ابراهیم علیزاده با تزریق کردن کلمات و اصطلاحات سیاسی همچون “ما شما را از خانه جنبش کردستان بیرون نکرده ایم، دوستان و هم پیمانانتان را عوض کنید”، بلاخره به مهتدی پیامهایی که خودش لازم میداند را میرساند. “معلوم” نیست اکنون که دیگر نه خبری از این جریان هست که به آنها به درست گفته است سانتر و نه خبری از کسانی دیگر که “مزاحمشان” باشند ولی چرا صریح و روشن و بدون ابهام و مصلحت اندیشی دست رد به سینه مهتدی و جریان فدرالیستش نمیزند. چرا جواب دادن به درد دلهای مهتدی و جریانش با این همه اگر و اما و سرزنش کردن از طرف ر- ابراهیم علیزاده مواجه میشود. یعنی ابراهیم علیزاده میخواهد به مهتدی بگوید اگر این “ضعفها” را برطرف کردید برای همکاری مد نظر آنها آماده است؟ باید پرسید چرا به جای این همه اگر و اما و زبان دیپلوماتیک و دوستانه، کارنامه 16 ساله جریان مهتدی را جلویشان نمیگذارید تا کسانیکه به شما میگویند سانتر تجدید نظر کنند خوب! معنی سیاسی این لطف کردن به جریان مهتدی چیست؟ خوشبختانه در این حس هم سرنوشتی ر- ابراهیم با مهتدی که مانع از جوابی قاطع از جانب وی میگردد خود تشکیلات کومله و در رأس آن لااقل در حد ادعا و اظهار نظر یکدست نیست و این خود میتواند مانع از نشان دادن کومله-حکا در یک بستر سیاسی با مهتدی و حزب دمکراتها شود، گرچه عملا و هنوز آنچه از عملکرد کومله –حکا که ابراهیم علیزاده در راس آن میباشد، میشود استنباط کرد همان است. در دوبخش سخنرانی ابراهیم علیزاده در ارتباط با “پ ی د” و همچنین اعلام همسویی ضمنی ایشان با این حزب در سوریه و همچنین در مورد پاسخ به نامه عبدالله مهتدی مسائل قابل بحث دیگری نیست هست که در مجالی دیگر میشود به آنها پرداخت.