سلام زیجی – کمتر از چهار میلیون تومان حداقل دستمزد را نباید پذیرفت!

کمتر از چهار میلیون تومان حداقل دستمزد را نباید پذیرفت!

( متن پیاده شده بخش اول سخنرانی سلام زیجی در سمینار کارگری گوتنبرگ –سوئد)

باتشکر از رفقای شورای دفاع از جنبش کارگری و شرکت شما  دوستان گرامی در این سمینار.  تلاش میکنم در فرصت کوتاهی که در اختیار دارم به  يكي از مهمترين موضوعات جامعه، به طور اخص موضع بسيار كليدي جنبش طبقه  كارگر در ايران،  که بحث دستمزد و معیشت است، بپردازم. به نقش غێر انسانی بودن کار مزدی اشاره میکنم اما با این وجود تا مادام قدرت در دست سرمایه داری و دولتهای آنها است ناچار هستیم در باره “دستمزد” هم در این دوره و زمانه و تناسب قوای موجود بپردازیم . از اینرو حول “افزايش دستمزد” و تغییر موقعیت نامساعد اقتصادی کارگران  باید تلاش جدی نمود تا گامی بهتر به سوی تدارک مبارزه موثرتر برداشت.

 واقعیت این است که نفس پديده ي مزد، نفس پديده ي كار مزدي كه در جوامع سرمايه داري پذيرفته شده و عادی تلقی میگردد، خود عامل و منشا تمام بدبختيها، مشقات، نابرابريها، جنگ و خونريزي، سركوب و استثمار و تحقیر انسان در سطوح مختلف است! از اینرو، به نظر من  وقتي هركسي وارد پروسه ي مزد و حداقل دستمزد ميشود، که البته خیلی ضڕوری و سرنوشت ساز است برای طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی آن طبقه، اما در عين حال كسي كه ماركسيست، كمونيست، سوسياليست يا رهبر جدی جنبش كارگري است بايد اين افق را داشته باشد كه نفس افزايش دستمزد در عين حال باید جانانه برایش تلاش نمود تا زندگي و موقعیت بهتری را برای جنبش و طبقه بدست آورد، اما پیشرفت واقعی این نبرد نیز در گرو این درک و آگاهی و افق است که به طور کلی مخالف كار مزدي هستيم و خواهان پایان دادن به کار مزدی.  بدین ترتیب خواهان نابودی نظام مبتنی بر کار مزدی یعنی نظام سرمایه داری هستیم! بدون چنین هدف و افقی مبارزه اقتصادی و یا افزایش دستمزد نیز نیمه تمام و درچهار چوب منفعت بورژوازی باقی خواهد ماند. اگر بشريت يك روز رنگ آزادي را به خود ببيند اولين گام اساسی آن در لغو كار مزدي است! در نتیجه اين دیدگاه و سرحوله ي بحث ما نسبت به موضع دستمزد و فزایش حداقل دستمزد  است.

همانطور كه اشاره كردم، واقعیت کار مزدی به عنوان یک واقعیت ضد انسانی به ناچار در نظام سرمايه داري پذيرفته شده است و مباني پایه نظام سرمايه داري را توضيح ميدهد. بحث دستمزد و بحث اقتصاد،اقتصاد بر مبناي نابرابري و استثـمار وحشیانه خصوصیات نظامهای موجود است. در اين موقعیت  جنبش ما ضمن تداوم مبارزه عليه سرمايه داري و عليه وضع موجود همزمان تلاش روزمره اي براي افزايش دستمزد و کسب موقعیت بهتر اقتصادی باید در دستور داشته باشد تا هم زندگی خود و خانواده اش تامین گردد و هم به عنوان یک طبقه از موقیت مناسبتری برای اعتراض و اعتصاب برخوردار باشد. در جامعه اي كه خودت به مثابه طبقه كارگر قدرت ندارید، تحت ستم و سرکوب يك طبقه  ديگری در قالب دولت حاكمه قرار دارید مجبوريد كاري انجام دهيد براي نفس راحتتر كشيدن، براي کسب موقعيت بهتر، و براي اينكه بتوانيد تجدید قوا کنید تا متحد تر به مبارزه عليه نظام سرمايه داري و براي ازادي و برابري تلاش كنيم. با جيب خالي و با گرسنگي(بعدا  بیشتربه اين اشاره خواهم كرد)متاسفانه نمیشود اعتراض و مبارزه رادیکال و مستمر و “خطڕناک” برای دولت و سرکوبگران سازمان داد و به پیش برد. وضعيت اقتصادي مطلوبتر و همچنین تشكل يابي طبقه ي كارگر مسئله ي كليدي است برای تداوم مبارزه طبقاتی طبقه کارگر، چه در ايران و چه در خارج از ايران، و البته ناظڕ بودن افق و سیاست سوسیالیستی بر هر دو مولفه شرط محوری هدایت و پیشروی موثرتر چنین مبارزه ای به نفع خود کارگران است.

 در اين چارچوب به بحث حداقل دستمزد برميگرديم، كه دو بعد دارد. اول،  سرمايه دار سعي ميكند بالانسي را براي كم و بيش راضي كردن كارگر برقرار كند كه فرد دوباره برگردد و بتواند در ازای فروش نیروی کارش مزدی برای زنده ماندن به او پرداخت نماید، و همزمان حواسش هست  بالانسی حفظ کند از نظر اقتصادی که طبقه ي كارگر به خاطر فقر بيش از حد دست به مبارزه و شورش و اعتراض توده اي  نزند و هم با کسب دستمزد بالا و متناسب با اوضآع اقتصادی قدرت تحرک اعتراضی و سیاسی نداشته باشد. به همت مبارزات تاريخي جنبش كارگري در اروپا ،اتحاديه هاي كارگري ،سنديكاها و جریانات چپ و کمونیست طبقه کارگر دستاوردهای بدست آورده است هم از نظڕ اقتصادی و هم تشکلیابی، اما در آنجا نیز هنوز در بر روی همین پاشنه میچرخد و سرمایه داری همچنان حاکم و  در قالب” دمکراسی” استثمار و استبداد خودش را به زندگی بشریت تحمیل نموده است.

با این وجود هنگامي كه اين موقعيت را با كشورهاي خاورميانه،خصوصا  با ايران، مقايسه ميكنيم موقعيت ها باهم قابل مقايسه نيستند. نه به صورتي كه اين موقعيت مورد تاييد ما باشد، خير، اما چه در سطح دولت و طبقه ي سرمايه دار و مسئله ي دستمزد و مسائل تشکل و موقعیت اقتصادی-اجتماعی كارگر هر چند همچنان در جامعه سرمایه داری قرار داریم اما تفاوت هاي فاحشي  بین آن دو موقعیت در اروپا و ایران و خاورمیانه وجود دارد. اینجا سرمایه داری نسبتا “رام شده تر” و آنجا یک سرمایه داری افسارگسیخته،  وحشی،  پلیسی،  مرتجع اسلامی و ناسیونالیست عقب مانده در قدرت هستند. اولا وقتي به ايران برميگرديم مسئله ي جنبش كارگري، به طور اخص بحث دستمزد، يه جاده ي يك طرفه است كه توسط دولت و زورگویان در سایه سرکوب  و تحـمـیل گرسنگی از کانال  نهادهاي تعريف شده ي “کارگری” دولت مانند شوراي عالي كار، شورای اسلامی، خانه کارگر، و انجمن صنفی ها، ميخواهند ان چيزي كه دقيقا سرمايه دار ايراني و موقعيت بورژوازی در ايران طلب ميكند دستمزد مورد نظر خود را به كارگر تحميل كنند. و اين پديده اي تازه نيست. تمام عمر جمهوري اسلامي به اين شكل وحشیانه با كارگر رفتار شده است. چرا چنين ويژگي در ايران وجود دارد؟ علاوه بر خصلت کاپیتالیستی ویژه حاکم در ایران که به نیروی کار ارزان متکی است، يكي از دلايل اساسی و سیاسی دیگر آن اين است كه جنبش كارگري يك انقلاب را تجربه كرده اند، يك انقلابي كه سال ٥٧ رخ داد، حالا سرنوشت انقلاب هرچه شد شده، اما در ان انقلاب جنبش كارگري و طبقه ي كارگر در ايران مهر خودش را كوبيد و به مثابه یک طبقه وارد عرصه سیاست شد و  به یک عامل اصلی سرنگونی یک نظام مستبد پادشاهی تبدیل گردید. اگر طبقه ی كارگرنبود حكومت استبدادي سيستم پادشاهي امكان شكستش حتمی نمود. سران جمهوری اسلامی این پتانسل “خطرناک” را دیدند، میسناسند و میدانند اگر اجازه بدهند داستان سال ٥٧ علیه خودش  نیزتکرار میگردد.

وقتي دولتهای غربی جمهوري اسلامي را به ایران تحمیل کردند و خمینی را کردند “رهبر انقلاب”، بعداز فریبکاریهای اولیه، شروع به قلع و قمع انقلابیون کردند. اولين سركوب هاي خود را همزمان با سرکوب مخالفین سیاسی و احزاب،روی چند قشر مشخص انقلابی از جمله کارگران و زنان متمرکز کردند. وزيركار ايران در آن زمان  گفت  كارگري به من بگوید دستمزدم را بده، كه طلب دستمزد كند، هنوز متولد نشده است! شروع کردن به لشکر کشی و نقشه کشی برای  عقب راندن و سرکوب طبقه کارگر آن دوره. آن موقع متوجه شدند كه وقتي جنبش كارگري خواهان دستمزد باشد با كارگري ساده  و پراکنده رودرو نخواهند شد. كارگري كه تازه از انقلاب  ٥٧بيرون امده است “خطرناك” است براي دولت و طبقه ي سرمايه دار. به همين دليل به انواع شيوه  از نیروی مسلح گرفته تا  جریانات نزدیک به ملی-اسلامی های مانند توده اي،اكثريتی و خط امامی ها را سازمان دادن و فرستاده شدند به جان کارگران از جمله در شڕکت نفت و مراکز صنعتی.

در نتیجه کشمکش حاد و بیرحـمانه طبقاتی از آنزمان تا امروز بین جنبش کارگری و جمهوری اسلامی و کارفرمایان در جریان است. جنبش كارگري  فعالین زيادي  را از دست داده در راه مبارزات انقلابي خود، و ما براي انها سر تعظيم فرود مياوريم! در تمام نقاط ايران با تفنگ و كشتار و اعدام و زنجير و شلاق و تازيانه بر پشت  کارگران کوبیدن و اخراج و تحمـیل گرسنگی ٣٨ سال است به پاسخ واقعی جمهوری اسلامی و سرمایه داران  تبدیل شده است. آنهای که فکر میکنند که نباید خشونت کرد علیه چنین نظامی باید خجالت بکشند وقتی که ٣٨ سال تمام است کارگران در ایران به این شکل تمام عیار و خشونت آمیز مورد حمـله  و سرکوب و استثمار حاکمیت اسلامی و سرمایه داران قرار میگیرند.

 برخی اتفاقاتي كه در برابر جنبش كارگري صورت ميگيرد حتي در دوران بربريت هم به ندرت يافت ميشود. به نظر شما اين درجه از سرکوب و خشم  در برخورد به کارگر به چه دليلي است؟ براي اينكه به عنوان طبقه اي خطرناك به حساب مي آورند، و ميدانند كه اگر كوچكترين موقعیت بهتری کسب کند ميتواند خطري باشد براي سرنگوني حكومت سرمایه داران و خیل مفت خور آخوند و اسلامی. از همين رو بسیار آگاهانه از روز اول که سر کار آمدند انواع نقشه برای گمراه کردن، به بیراه بردن و تهی کردن خصلت انقلابی ضد سرمایه داری و ضد دولتی طبقه کارگر از درون بکار گرفتند. انجمن صنفی ،شوراي اسلامي ،خانه ي كارگر و غێره را سازمان داده اند و راه تشکلیابی مستقل را سد کرده اند تا کارگران را مجبور به تن دادن به این نهادهای ضد کارگری کنند. ميليون ها كارگر را  با اجبار و فریب عضو اين تشكيلاتها ضد کارگری كرده اند. و طبق آئین نامه های که دارند ان ها را مجبور  به امضا کردن و   متعهد شدن به قردادهايي كرده اند كه اعتصاب نكنند، به سیاست و احزاب سياسي نپيوندند،  وقتي سرمایه و سود  سرمایه داران در كارخانه در حال افت كردن باشد حق اعتراض و اعتصاب ندارند، و عملا از این طریق بخشی از طبقه ي كارگر تبديل ميشود به نيروي تحت كنترل جمهوري اسلامي و تامین کننده منفعتهای دولت و سرمایه داران.  از کانال این تلاش‌ها و نهادها نقش بسیار منفی روی کل جنبش گذاشته اند. از سوی دیگر خود ما هم نتوانستیم اتحاد و تشکل و تحزب که نیازمند جنبشمـان است متحقق کنیم. از اینرو متاسفانه کمتر شاهد حرکتهای قدرتمند و به هم پیوسته و رادیکال کارگری حتی در دفاع از سرکوب و بازداشت فعالین خود نیز هستیم.

كارگر را تا آخرین نقطه فقر گرسنه نگه ميدارند. كارگر  و طبقه اي كه گرسنه است اعتراض ميكند اما اعتراض انقلابي را نميتواند سازمان بدهد، نميتواند اگاهانه و برنامه ريزي شده با نقشه و تحت هژمونی رهبران سوسیالیست خودشان يك جنبش مستحكم طبقاتی را سازمان بدهند. پس كارگر به چيزهاي ديگري تن ميدهد که نباید تن در دهد. رقابت هاي درون جنبش كارگري كه جمهوري اسلامي راه مي اندازد ميان ترك و عرب و بلوچ و كرد و فارس و شآغل و بیکار و غیره تا بخشی از کارگران به دام آن افتاده و یا ناچار میشوند در صورت نبود تشکل مستقل و واقعی کارگریی به دام تشكل هاي زرد دولتی كه وجود دارند مي اندازند.

 اعمال خشونت و میزان نفرت و خشمی که از جانب دولت و بورژوازی ایران  نسبت به  بخش آگاه طبقه کارگر هست کمتر جای پیدا میشود، تصاویر شلاق و زنجیر و زندان و تحمیل مرگ تدریجی و تحقیر فعالین علنی کارگری در مقابل خود مجسم کنیم که دقیقا برای ترساندن کل طىقه اعمال میگردد. كارگر را ميبرند زنجير به پاي ان ها ميبندند، آنها را چندین بار در ملا عام شلاق زده اند، چندین بار بروی اعتراضآتشآن آتش گشوده اند، فعالین زیادی را در زندان و بیرون زندان کشته اند، آنهم تنها بخاطڕ  پیگیری مطالبات اولیه کارگری، به خاطر چی؟ به هدف درس عبرت دادن به کل طىقه انجام میدهند که بفهمند بله  سر رهبرانتان این بلاها را می آوریم  و شما هم نميتواني هيچ كاري بكنيد!. ميگويند ٤ميليون نفر بيكار داریم در کشور اما در واقع از ١٠ميليون هم بيشتر است. حداقل ٢ میلیون کودکان کار و خیابانی داریم که فرزندان کارگران و زحمتکشآن آن مملکت هستند، كارگري كه بيكار است و بيمه ي بيكاري هم ندارد باید چگونه زندگی کند؟ بخش وسیعي از كارگران  حتی تحت پوشش بيمه و قانون كار ضد کارگری خود جمهوري اسلامي هم قرار ندارد، يعني قرداد دستمزدي كه راجب ان بحث ميكنيم حتي شامل آنها هم نميشود. يعني  در واقع ميليون ها برده ي گرسنه و بي اميد و بي اينده و اما متنفر از اوضاع حاکم در کشور داریم. در خیلی از مراکز ساعت کار معنی ندارد، دستمزدهای معوقه چندین ماهه را هم نمی دهند و کسی هم در آن دولت خیالش نیست، از كارگر تا جايي كه دوست دارند كار ميكشند. مقامات جمهوري اسلامي آمار داده است كه بیش از٩٠ درصد كودكان كار و خیابانی مورد تعرض جنسی قرار ميگيرند. اين كودكان همان كودكان كارگراني هستند كه ما راجب  با ان  داریم صحبت ميكنيم، و باید تف کرد به صورت این نظام و مقاماتش که چنین موقعیت غێر انسانی به طبقه ما و فرزندان آن طبقه تحمیل کرده اند! فلاكت اقتصادي غير قابل توصيفی به طبقه ي كارگر، يعني به اكثريت جامعه و سازندگان آن مملکت تحميل شده است. و از اين طريق مانع زیادی ايجاد ميكنند سر راه مبارزات و اعتراضات كارگری.

ما بايد چه كار کنیم؟ در اين رابطه بحث تشكل يابي و تحزب و سیاست سوسیالیستی ربط دارد  به چگونگی رفع موانعها و فراهم کردن ملزومات مبارزه مساعد تر و متحد کننده تر علیه اوضاع شکننده که برای جنبش ما ایجاد نموده اند. راه ان اين است كه طبقه ي كارگر ايران و فعالين كارگري نقشه ي ديگري داشته باشند. اولين حركت اين است كه  متوجه شد بیشتر روشها و تاكتيك هاي قبلي جوابگو نيستند. و شگردهاي جمهوري اسلامي  برای کنترل اعتڕاضات کارگری را بیشتر باید شناخت و مورد تعرض قرار داد. نباید به چند اقدام سمبلیک و اعتراض زیاد دل خود را خوش کرد وقتی که هنوز در اول راه تشکلیابی و اتحاد و بهم پیوستگی مبارزه طبقاتی هستیم.  هیاهو کار ما نیست، سنگر بندی واقعی در زمین صفت و سخت مبارزه طىقاتی امر ما است. ما باید متوجه عدم پیشرفت از طریق اعتراضات  صرف محلی و تک فابریکی، با وجود همه اهمیت که دارد، شد. ما باید بیش از پیش متوجه باشیم که از راه توصل به قوانین کار جمهوری اسلامی و نهادها و جناحهای آن نه تنها هیچ چیزی بدست نمی آوریم که دنبال نخود سیاه رفتن و به پای خود تیر زدن هستش. ما نباید دنبال فرقه بازی و پوپولیسم بازی چپ “خارج کشوری” باشیم. ما نباید از تلاش جانانه برای تامین اتحاد طبقاتی صفوف جنبش کارگری پرهیز کنیم و فقط به فکر صنف و موقعیت خود باشیم. ما موظف هستیم از فعالین دستگیر شده حمایت کنیم، اعتراض و اعتصاب در حمـایتشان راه به اندازیم! و بلاخره روش فرقه بازی و عدم حمـایت از همدیگر در جنبش کارگری و اعتراضات در اقص نقاط کشور سم است برای جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، از جمله حول افزایش دستمزدش و تامین موقعیت بهتر معیشتی برای خود و خانواده و فرزندانمان.

اتحاد، همبستگي و مبارزه ي انقلابي براي جنبش طبقه کارگر ضروري است.  بايد با نظام استثمارگر ايران مبارزه  جدی كرد. و اين مبارزه بدون اتحاد و تامین رهبری و سیاست پیشڕو و سوسیالیستی امكان پيشرفت ندارد.  در این مقطع خاص براي اينكه بتوانيم بهتر مبارزه كنيم در درجه ي اول بايد حول مطالبه واحد “حداقل دستمزد” که بخش عمده طبقه کارگر را شامل می گردد، و هم اکنون زنده و جاری است، به میدان آمد و آنرا با زور طبقاتی خود افزایش دهیم، نه آنطوری که دولت و شوورایعالی کار در تدارک آن هستند. حداقل دستمزد را باید حداقل به مرز خط فقر، یعنی چهار‌ میلیون تومان، برسانیم. شگردها و راه هاي كه جمهوري اسلامي براي نگاهداشتن كاهش دستمزد در نظر گرفته را به شکست بکشانیم. ترفند شوراي عالی کارو دولت را که در صدد هستند حول همان”افزایش ١٠٪كارمندان دولت”،  در شرایطی که صدها برابر هزینه های زندگی افزایش پیدا کرده است، عملا چنین نسخه مشابه ای برای تعین حداقل دستمزد کارگران ایران برای سال ٩٧ بپیچند، در نطفه با شکست مواجه کنیم و به هیچ وجه چنین سناریوئی را نپذیریم.

این حاکمیت دزد و فاسد در نظر دارد رقمی در حدود ١ميليون یا کمی بیشتر به کارگران تحمیل کنند که جنایت بزرگتری از سالیان پیش خواهد بود و فاجعه زیادی برای طبقه کارگر ایران به دنبال خواهد داشت. وقتی خود مقامات دولت امار خط فقر را  ٣و نيم الي ٤ميليون تومان اعلام میکنند، نباید بتوانند  دوباره چهار برابر دستمزد زیر خط فقر برای کارگران تعین کنند! اینها از رشد اقتصادیشان، روی آوری سرمایه گذاران خارجی و خلاصه پیشرفت نظمشان هر روز عربده میکشند، اما به محض اینکه به کارگر و زندگی و دستمزد او می رسد چنان سیاه نمائی میکنند که براحتی دوباره بتوانند کلاهبرداری کنند و دوباره از سفره خالی کارگر و بچه های او هزینه کنند به نفع نظام و سپاه و زندانبان و بیت رهبر و ارگانها فاسد و دزد و مفت خورشان. داستان بانگ مرکزی و فلان بند از “قانون کار” شان را جلو میکشند، راه “قانونی” تعرض جنایتکارانه  دیگری را علیه کل طبقه را  میخواهند “عادی” تلقی نمایند. اعلام ميكنند  تورم١٠٪درصد است پس افزایش دستمزد هم ده درصد میشود. به همین سادگی!. و اما باز حقه بازی و دروغگوئی آشکار! كسي كه اين تصميم را ميگيرد در دولت اسلامی سرمایه داران  بدون تردید کل طبقه ی  ٤٠-٥٠ميليوني را ميبيند، و میداند اگر از حق واقعی هر کارگر فقط  ١ميليون تومان بدزدند می توانند کل هزینه نظام سرکوبگر و تروریست و ضد کارگری شان را تامین کنند.  جنایت بزرگ و هولناگ اجتماعی و ضد انسانی، و دزدی  بسیار بزرگ وآشکار و واقعی که قانوانا و علنا از جانب دولت و سرمایه داران صورت میگیرد و کسی هم بخاطڕ آن زندان نمی رود، شلاق نمی خورد و زنجیر به پایش نمی بندند، و این اوج بربریت است علیه زحمتکش ترین و شرافتمند ترین زنان و مردان کارگر در جامعه ایران!

  طبقه حاکمه هم با دزدیدن دستمزد واقعی کارگر و هم با بهره گرفتن از سود کلان ناشی از کار شبانه روزی آن طبقه و تولیدی که میکند، کل بنیاد نظام جهل اسلامی و سرمایه داری را پا برجا نگاه می دارند. و با همین دو شگرد دزدی و استثمارتوام با فریب و سرکوب است که قادر خواهند شد نه تنها  هزینه سرکوبگران طبقه کارگر و جامعه که هزینه خرافات دینی  گسترده و بیشتر جنگهای ویرانگر و تروریست در کشورهای دیگر را نیز تامین کنند.  بعلاوه از خود کارگر بیکار و گرسنه و مهاجر مستاصل نیز استفاده میکنند تا مجبورشان کنند مانند مزدور در خدمت اهداف جنایتکارانه در داخل و خارج کشور مورد سو استفاده قرار بگیرند. برای مثال كارگران افغان  و كودكانشان را گير مياورند و با دادن چند صد  دلار در ماه به ان ها پيشنهاد مزدوري ميدهند و روانه جنگهای تروریستی در منطقه میکنند.  با هزينه هايي كه در سوريه و لبنان عراق و غیره  ميشود ميتوان به آسانی مشكلات كودكان كار و خیابانی و مشکل بیکاری و فقر و گرسنگی را در کل کشور ریشه کن کرد، اما روشن است آنان چنین نخواهند کرد چرا که پایان این معضلات را مترادف با پایان حاکمیت و کندن قبر خود تلقی میکنند. كارگري كه گرسنه نباشد،  از موقعیت اقتصآدی و تشکلیابی مناسبی برخوردار باشد،  كودك او در خيابان به عنوان کودکان کار سر گردان و مورد تجاوز قرار نگیرد، خانواده اش در اعتياد  و تن فروشی دست وپا نزند، امکان تحصن و اعتراض و اعتصاب در بعد سراسری و قدرتمند داشته باشد، عضو احزاب مانند ما باشند،  یک روزه ريشه جمهوري اسلامي را در خواهد آورد!

همين كه ما كارگرهای مانند محمد نظري وشهابی، صالحی و غیره داريم در زندان های این رژیم  نشانه این واقعیت است كه جنبش كارگري در ايران با وجود واقعیت کمبودهای که دارد، يك جنبش سر زنده است و بر خلاف تمام موانع هاي و سرکوبگری كه جمهوري اسلامي بر سر راه جنيش كارگري گذاشته اين جنبش در حال اعتراض و مقاومت و مبارزه است. اما همانطور كه اشاره كردم هنوز از موقعیت و تناسب قوای مناسبی برخوردار نیست، هنوز قدرت لازم متشکل و معترض و آماده جنگیدن در بعد سراسری و به ویژه در مراکز کلیدی را در مقابل دولت و كارفرما را ندارد. و البته علل اصلی آن علاوه بر سرکوبگری رژیم ضعف خود جنبش ما و جنبش سوسیالیستی آن طبقه و رهبران آن است.  طىقه ما از شرايط  بسیار بد اقتصادي برخوردار است. مبارزات پراكنده اي دارد، و اگر ما بتوانيم اين پراكندگي ها را در جنبش كارگري رفع كنيم يك تشكل يابي مستقيم كارگري را سازماندهي كنيم، مستقل از دولت و كارفرما، نه مستقل از احزاب آنطوری که جریانات ضد کارگری القا می کنند، قادر خواهیم بود اوضاع را عوض کنیم.

 بنظر من امروز در مناسبت مبارزه برای افزایش حداقل دستمزد مساعد ترین شرایط برای پیشروی جنبش کارگری فراهم است، اگر رهبران آن جنبش بطور جدی  وارد عمل شوند. بحث اين است كه دستمزد کل كارگران به موضوع کل طىقه و جامعه تبدیل شده است، که میتواند محمـلی برای تحرک، مبارزه، اتحاد و مطالبه واحد وقابل درک برای همه مردم فهیم باشد که کارگران حق دارند برای افزایش دستمزد خود به هر شکلی از اعتراض و مبارزه دست ببرند و به دولت و کارفرما و شوارایعالی کار اعتماد و اعتنا نکنند!  اکنون زمان ان است به این مناسبت، که خود دولت و کارفرما هم عملا و “قانونا” درگیرش هستند، مبنای برای تحرک هر کسی باشد که خود را فعال و تشکل کارگری می داند. از شمال و جنوب تا شڕق و غرب ایران اکنون بستر و مناسبتی برای  همديگر را ملاقات كردند، برگزاری مجامع عمومی کارگری دایر کردن، همفکری و اقدام مشترک علیه دولت و شورایعالی کار و برای طرح مطآلبات واحد کارگری از جمله مطآلبه ٤ میلیون تومان، بیش از هر زمانی فراهم تر است. اکنون بیش از هر زمانی شڕایط مساعدتر است که به مناسبت اقدام مشترک برای طڕح واحد مطالباتی پیرامون افزایش دستمزد ٩٧ پایه های واقعی تشكل سراسری کارگری را بنیاد گزاری کنیم. تشكل بر آمده از اراده کارگران چند مراکز مهم کوچک و بزرگ، كه چند ميليون يا چند صد هزار کارگرعضو داشته باشند. به رسميت شناختنش از سوی دولت اصلا مهم نیست، چرا که با قدرت خودش واقعیت خود را تحـمل خواهد کرد. طىقه کارگر ایران امروز برای کسب حداقل دستمزد ماهانه مورد نظڕ خود و  بیرون کشیدن این حق از حلقوم دولت و کارفرما که، در شکل عوامفریبانه شورایعالی کار حضور دارند، نیازمند چنین تحرک و اقدامات و نیازمند انتخاب و اعلام نمایندگان واقعی خود در مراکز مهم کارگری بعنوان طڕف حساب اصلی با دولت و کارفرمایان ایران است. بدون چنین تلاش و اقداماتی هیچ تحول مثبتی به نفع طبقه کارگر صورت نمیگیرد، و اطلاعیه های آخرین روزهای این و آن نهاد در اعتراض به تصمیم دولت و شورای عالی کار نیز مانند سالیان پیش بی تاثیر باقی خواهند ماند. در ادامه سمینار به جوانب دیگری از این بحث و جدال مهم مبارزه طىقاتی خواهم پرداخت. با تشکر مجدد از حضورتان در سمینار!

(این متن از جانب رفیق تینا -خ  بر اساس فیلم ضىبط شده بخش اول سخنرانی رفیق سلام زیجی در سمینار کارگری “شورای دفاع از جنبش کارگری در ایران، گوتنبرگ- سوئد”  که در تاریخ ١٢ نوامبر ٢٠١٧ برگزار شد.، پیاده گردیده است)

منبع: شماره ٣١ نشریه سوسیالیسم امروز

http://www.simroz.org

٢٣ دی ١٣٩٦

١٣-١-٢٠١٨