سلام زیجی – نقش و جایگاه منصور حکمت در جنبش کمونیستی و کارگری

نقش و جایگاه منصور حکمت در جنبش کمونیستی و کارگری

متن سخنرانی سلام زیجی در هفته منصور حکمت

صحبت های من درمورد تأثیرات منصورحکمت و نقش ایشان در جنبش چپ و کمونیسم و تحولات سیاسی در ایران و منطقھ است. منتها واقعیت این است که همه واقفیم هیچ یک از ما نمی توانیم در یک شرح کوتاه کل تاریخ پر افتخار و نقش آن رهبر کمونیست معاصر را بطور کامل ترسیم کنیم و به آن بپردازیم. همانطوریکه علی نیز گفت اگر یک سر سوزنی از آزادی در ایران وجود داشت در ابعاد صدها هزار نفره و میلیونی و در گروها و جاهای مختلف خواهند نشست و آثار منصور حکمت را به عنوان آموزه های سیاسی و مبارزه طبقاتی خودشان مرور خواهند کرد و در موردش به بحث و گفتگو خواهند نشست و آنرا مبنا فعالیت خود قرار می دادند. امروز من فقط می توانم تنھا بھ گوشھ کوچک و سر خط چند موضوع بھ ھم پیوستھ و مھم از نقش و تاریخ برجسته فعالیت منصورحکمت بپردازم و توجھ تان را بھ آن جلب میکنم.

منصور حکمت از سال 57

من شما را باز می گردانم به منصور حکمت سالهای 57 و تلاش می کنم از آنجا تا این مقطع و تا مقطعی که منصورحکمت در قید حیات بود به نقش و جایگاه او مرور کوتاهی داشته باشم و به نقش ، اثرات و جایگاه ایشان در مقاطع مختلف اشاره کنم. منصورحکمت قبل از تشکیل سهند، اتحاد مبارزان کمونیست، و قبل از قیام بهمن 57 در آذر ماه 1357، محفل مارکسیستی آزادی کارگر را تشکیل داده بود. در آن زمان با اولین آثار برجسته کمونیستی منصورحکمت که تحت عنوان انقلاب ایران و نقش پرولتاریا است آشنا میشویم. از آن اثر تا زمانی که در قید حیات بود، یعنی در یک پروسه ی 25 ساله، منصور حکمت یک متد و یک بینش و یک نگرش و سیاست و آرمانی به هم پیوسته را دارد دنبال می کند. من سعی می کنم در بحث امروز نتیجه گیری این به هم پیوستگی را نشان بدهم.
در همان زمان و بعد از آن تاریخ در سال1357 انقلاب ایران پرولتاریا را که می نویسد. ما در آن جا منصورحکمت را می بینیم که بر عکس تمام تاریخ، سنت،فرهنگ،تـئوری و ادبیات چپ آن دوره و از جمله بخش زیادی از ما (هر یک نوعی خاطراتی از آنزمان داریم و حضور ذهنی داریم) پرچم متفاوتی را بلند می کند و کمونیسم دیگری را نمایندگی می کند. منصورحکمت تنها حلقه یک جنبش و تنها کمونیستی است که حرفهای دیگری می زند.

درآنجا منصورحکمت بر نفی کامل دیکتاتوری حاکم و سیستم بورژوازی تأکید دارد. در اولین آثارش بر نابودی “حکومت بورژوازی در ایران و پیروزی آزادی و دمکراسی” پافشاری می کند. می گوید “شرط پیروزی انقلاب و دموکراسی در ایران تأمین هژمونی پرولتاریا در این انقلاب است” و می گوید “هر گونه کوتاهی از سازماندهی کارگران، ترویج و بسیج طبقه به بهانه حفظ وحدت خلق خدمت به بورژوازی است” و کمونیستها و سوسیالیستها را فرا می خواند که به مارکس بچسبند و یک جنبش دیگر را بر پا کنند. تحصن کارگران در انقلاب 57 یعنی در 27 اسفند 57 اتفاق افتاد . در آن تحصن یکی از کارگران خطاب به حکومت آن وقت می گوید: “شما موظفید ! باید وام را قبل از عید به کارگرها بپردازید” . وزیر کار وقت، داریوش فروهر در جواب کارگران می گوید “از ارس تا خلیج فارس کسی که به من باید بگوید به دنیا نیامده است”. منصور حکمت در آن تاریخ بلند می شود و جواب داریوش فروهر و حکومت آن وقت را می دهد . می گوید : “این افاضات را نباید بی پاسخ گذاشت و جناب داریوش فروهر (وزیر کار) را باید سرجایش نشاند” و از کارگران حمایت کرد. به همین ترتیب ما منصور حکمت را می بینیم که قدم به قدم جلو می آید و نقش ایفا می کند و می آید جلوی جنبش ، دورنمای فلاکت و اعتلای انقلاب نوین ـ تزهایی درباره اهمیت سیاسی بحران اقتصادی ـ را می نویسد .همان طور که گفتم در این جلسه و در این ظرفیت، من امکان تمرکز و باز کردن کل این رویدادها و مضمون این بحث ها را ندارم. تک تک این اسناد در هر قدمی از تحولات سیاسی آن دوره در ایران کل چپ را دگر گون می کرد.

در سال 1358″اسطوره بورژوازی ملی و مترقی” را می نویسد که به یک جدل وسیع در “جنبش کمونیستی” دامن می زند و آن جنبش عمیقاً ملی و پوپولیست را تحت تأثیر خودش قرار می دهد. منصور حکمت در آنجا می گوید:” بینش های عموم خلقی ، برابر است با خلع سلاح ایدئولوژی سیاسی طبقه کارگر در مقابل بورژوازی”ونیز می گوید: “انحرافات و بینش های ضد مارکسیستی مانند ملی و مترقی ، دانش بخشی از بورژوازی و پروژه بخشی از بورژوازی حاکم در آن کشور است” او در ادامه می گوید :” بهانه هایی چون مرحله انقلاب سوسیالیستی نیست ، کارگران را از آگاهی سوسیالیستی خود محروم می کند و آنها را به بورژوازی متوهم می کند “. این چکیده بحثهایی است که هیچ کمونیستی و هیچ چپی از تاریخ آن وقت ایران هنوز نشنیده است. تا آن زمان مائو و کاسترو و استالین که تماماً علیه مارکس و کارگر بودند نمایندگی می شد و همه ما با یک فرهنگ دیگری آشنا بودیم ، منصور حکمت کمونیست را یک جور دیگری، و شبیه خود مارکس تعریف کرده است . در همان بحثهایش خطاب به چپ و کل جامعه می گوید :” شاید هیچ یک از حربه های ایدئولوژیک بورژوازی به اندازه این لقب (لقب کوتاه ملی) که بخشی از سرمایه داران این کشور نمایندگی میکنند، درعقیم گذاشتن مبارزات انقلابی کارگران و زحمتکشان کشور ما مؤثر نبوده است” . بحث او این است که این به اصطلاح لقب کوتاه خمیرمایه کل آن جنبش چپ در آن مقطع را تشکیل می دهد که هیچ ربطی به کمونیسم مارکس نداشته و منصور حکمت به جنگ این نوع کمونیسم در چپ ایران می رود و می گوید: “در ورای این دو کلمه یعنی ملی و مترقی درک ما از یکی از ویژگیهای مناسبات تولیدی در ایران ، پایه های مادی انقلاب حاضر ، مرزبندی نیروهای انقلاب و ضد انقلاب ، محفلهای سیاسی و اقتصادی ، انقلاب را به شیوه های مبارزاتی لازم برای تحقق خواسته های انقلابی کارگران ، زحمتکشان و غیره نهفته است . یعنی تحت این دو کلمه ملی و مترقی کل آن جنبش کمونیستی ، مبارزات سیاسی ، اتحاد طبقه کارگر بر علیه بورژوازی و خود آگاهی دو طبقه را به انحراف می برند و بردند”.
در همین جدل به نقد رزمندگان و راه کارگر می پردازد و دیدگاههای پوپولیستی و ضد مارکسیستی وقت را که به اسم ” مردم و میهن ما” حرف می زدند، می پردازد.

مبارزه با پوپولیسم

با منصور حکمت به سالهای 1980 می رویم ، سال مبارزه با پوپولیسم و سوسیالیسم خلقی حاکم بر جنبش کمونیستی وقت . مبارزه با سوسیالیسم خلقی که کل چپ آن وقت را در بر می گیرد . رزمندگان ، راه کارگر ، فدائیان ، پیکار ، کومه له و. ..
منصور حکمت در اشکال مختلف ، از جمله در جزوه ای که به آن اشاره کردم به نقد مبانی فکری آنها که اساساً ملی گرا وطرفدار سرمایه داری وابسته بود و کارگران را تحت لوای ” کارگران میهن ما” فریب می دادند، مبارزه می کند . در آبان ماه سال 1359 جزوه سه منبع وسه جزء سوسیالیسم خلقی را می نویسد و در آن جدل دیگری را علیه چپ آن وقت شروع می کند. نه تنها در موارد ذکر شده، همچنین در مورد مسائل متعدد دیگری که پیش می آید منصور حکمت در رابطه با آنها موضعگیری کمونیستی می کند . از جمله مسئله جنگ ایران و عراق که پیش می آید، تنها موضع و سند کمونیستی که در آن تاریخ کمونیسم و کارگر را نمایندگی کرد و در اسناد امروز باقی مانده به منصور حکمت تعلق دارد. اوبر علیه دو طرف این جنگ به مقابله برخاست و صریحاً گفت “این جنگ ، جنگ بورژواهاست و این جنگ بر علیه تمام کارگرها و زحمت کشان در ایران است” . تنها ادبیاتی که هر کسی آن را دنبال می کرده است از یکسو با منصور حکمت و از سوی دیگر با نیروهایی روبرو خواهد شد که یا طرف جمهوری اسلامی را گرفتند یا طرف صدام حسین . نیروهای ضد کمونیست که از زاویه میهن و حمله به میهن وارد این قضایا شدند و در کنار رژیم، ایستادند.

تلاس برای ایجاد یک حزب کمونیستی

منصور حکمت سرانجام زمینه را برای ایجاد حزب کمونیست ایران فراهم می کند . در 15 آذر 1360 پیش نویس برنامه تشکیل حزب کمونیست ایران را فراهم می کند . در تاریخی که بطور خلاصه به آن اشاره کردم و در نتیجه جدلها و روشنگریهای کمونیستی در عرصه های متعدد منصور حکمت توجه کمونیستها و فعالین کارگری زیادی به خود جلب کرد. بخش زیادی از این احزاب چپ ایزوله می شوند، بخش دیگر ی مانند جریان توده و اکثریت رسماً به طرف جمهوری اسلامی می روند و یک بخش از چپ انقلابی به طرف حزب کمونیست و برنامه منصور حکمت روی می آورند. از جمله بخشی از سازمان فداییان ، بخشی از پیکار ، بخشی از رزمندگان و تقریباً کل کومه له به منصور حکمت تمایل پیدا می کنند و زمینه های تشکیل حزب کمونیست ایران را فراهم می کنند. این در مقطعی است که منصور حکمت در عرصه های متعدد دیگری نقش ایفا می کند و دوباره تاکید می کنم نکاتی که من به آنها اشاره می کنم بسیار گذرا و بسیار ناکافی است و همه عرصه ها و نقش منصور حکمت را در بر نمی گیرد .

حضور در کنگره سوم کومله

منصور حکمت در کنگره سوم کومله حضور پیدا می کند . در کنگره ای که سه شخصیت برای سه هدف معین دعوت شده اند. منصور حکمت به عنوان کمونیست برجسته ایران ، شیخ عزالدین حسینی به عنوان آخوند کردستانی و جلال طالبانی به عنوان رهبر ناسیونالیسم کرد در کنگره سوم کومه له حضور پیدا می کنند. در آن جاست که منصور حکمت جوان بلند می شود و خطاب به کومه له می گوید ما سه نفر آمدیم که این کنگره و خط آن را به مسیرهای متفاوت ببریم .جلال طالبانی به طرف ناسیونالیسم کرد ، شیخ عزالدین حسینی اهداف خودش را دارد و اینکه کمونیسم ایران می خواهد کومه له را مال خودش بکند. و می بینیم سرانجام کمونیسم منصور حکمت در این پروژه و در این اهداف خودش موفق می شود . سمینارهای جالبش را برای تشکیل حزب کمونیست می گیرد. کنگره اول اتحاد مبارزان کمونیست را می گیرد ، و به مسئله ملی در کردستان پاسخ می دهد و جایگاه کومه له را در حزب کمونیست ایران باز تعریف می کند . بدین ترتیب می بینیم که منصور حکمت در طول سه یا چهار سال از یک منتقد سیاسی تئوریک کمونیست منفرد به رهبر بخش اعظم چپ و نیروهای کمونیست آن زمان تبدیل میشود و راه را برای تشکیل اولین حزب بزرگ کمونیستی آن دوره فراهم میکند.

تشکیل حزب کمونیست ایران

سال 62 حزب کمونیست ایران را به اتفاق چند نفر از هم فکرانش تشکیل می دهد. این حزب در وقتی ایجاد می شود که جمهوری اسلامی کشتار وسیعی در خرداد سال 60 آغاز کرده بود. و بخش زیادی از اپوزیسیون و از جمله کمونیستهای آن دوره را قتل عام کرده بود. در مقطعی بود که خیلیها امیدشان را از دست داده بودند. تشکیل حزب کمونیست ایران، تلاشی بود برای ایجاد یک سنگر ، سنگری برای دفاع و گردآوری نیرو برای مقابله با جمهوری اسلامی و دفاع از کمونیسم در سراسر ایران.

اگر تا آن تاریخ در ادبیات چپ ایران ما تنها مقولاتی مانند مسئله خلقی ، مسئله ملی ، میهن و از این چیزها می دیدم که به اسم مارکس و کمونیست و کارگر دروغ به خورد جامعه داده می شد، به همت حکمت و با تشکیل حزب کمونیست، با خود آگاهی کمونیستی و ادبیات کارگری و مارکسیستی دیگری در جامع روبرو می شویم. پروسه ای که منصور حکمت آن را طی کرد منجر به جنبش و سازمان متشکل کمونیستی آن دوره شد که در مارکسیسم انقلابی نمایندگی می شد و تصویر دیگری ماورای “کمونیسم” موجود بدست می دهد. در همان تاریخ و در همان دوره ای که گفتم منصور حکمت این سنگرها را فتح می کند بخشی از آن چپ رفته بودند بغل جمهوری اسلامی در فضای جنگ و برخی از آنها هم تحت لوای همان فضای دوران اوایل قیام مانده بودند
.

کارگران “افعانی”

حتماً تعدادی از شما کارگران “افغانی” مقیم ایران در آن دوره و اطلاعیه فاشیستی و ضد کارگری سازمان راه کارگر را دربهمن سال 62به یاد دارید. این سازمان ضد کارگری راه کارگر در آن اطلاعیه می گوید “3 میلیون کارگر افغانی وارد میهن شده اند و باعث بیکاری کارگران ایران شده اند”.حتی در بخشی از اطلاعیه از کارگران “افغانی” به عنوان “لات و چاقو کش” نام می برند! این پدیده و موضع ارتجاعی از طرف یک جریان “چپ” و آنهم از نوع “کارگری” آن از آنجا که هویت ملی کل آن چپ را به نمایش می گذاشت به یک جنگ جدی دیگرتبدیل شد . درست است که راه کارگر این را می گوید در آن تاریخ ، منتها در واقع این مضمون چپ آن وقت بود و بازماندگانی که هنوز به حزب کمونیست در آندوره نپیوسته بودند . منصور حکمت در نوشته “راه کارگر ، فاشیسم یا کابوس” به روشنترین شکل آنها را مورد نقد قرار می دهد و با روشنی و مستقل از اینکه کارگران “افغانی” یا “ایرانی” هستند به عنوان یک طبقه از آنها حمایت می کند و کارگران را به اتحاد و همبستگی بر علیه جمهوری اسلامی و دفاع از کارگران “افغانی” مقیم ایران فراخوان می دهد.

جدل و تلاش درعرصه های مختلف

عرصه های متعدد دیگری را می بینیم که منصور حکمت مواضع کمونیستی در قبال آنها را نمایندگی و تدوین میکند و یا بر علیه آنها موضع میگیرد. در همه این عرصه ها پیشروی میکند. در نوشته “مجاهد در فاز معامله شورای ملی مقاومت و معضل قیام ” سازمان مجاهدین را مورد نقد قرار می دهد. و در حزب کمونیست ایران شروع می کند به سیاست گذاریهای بسیار مشخص تر. سیاست سازماندهی را طرح می کند و نقشه و فعالیتهای دیگری را پیش روی کمونیستها قرار می دهد و جریاناتی که مانع انجام این فعالیتها هستند را به طور روشن مورد نقد قرار می دهد . کومه له و جنگ دمکرات علیه کومه له را ارزیابی می کند و ارزیابیهای کومه له در مورد دموکرات را مورد نقد قرار می دهد و خود طرح اعلام، آتش بس یکطرفھ با حزب بورژوازی و شکست خوردھ کرد را تدوین و بھ سیاست کومھ لھ تبدیل میکند. این پروسه ای است که در حزب کمونیست ایران در عرصھ ھات متعدد مبارزاتی دنبال می شود.

طرح مباحث کمونیزم کارگری

کنگره دوم حزب کمونیست ایران پیش می آید و در این کنگره برای اولین بار منصور حکمت بحث های جدیدی را نه در ادامه مارکسیسم انقلابی و در ادامه پیشرفتهایی که در آن مقطع داشته، بلکه دیدگاهی جدیدتر ، یک دیدگاه کارگری- مارکسیستی به میان می کشد. (بحث کمونیسم کارگری ) را طرح میکند و در همان جا و در همان کنگره در مصاحبه ای منظور از کمونیسم کارگری را نقطه رجوع به مارکس و رابطه ناگسستنی کمونیسم مارکس با پایه های اجتماعی و طبقاتی طبقه کارگر توضیح می دهد و بر خصلت کارگری بودن کمونیستها تاکید می کند
.

تاثیرات حکمت بر چپ عراق

همینجا یاد آور می شوم منصورحکمت فقط در جغرافیای ایران باقی نمی ماند . در همان تاریخ و در مقطع تشکیل حزب کمونیست به بعد منصور حکمت و افکارش وارد عراق می شود و در عراق و در دوره دیکتاتوری صدام حسین دهها محافل و گروه مختلف را می بینیم که همه می روند زبان فارسی یاد می گیرند تا منصور حکمت را بخوانند. محافل و گروههای مختلف کمونیست کارگری را در عراق و به ویژه در کردستان عراق شکل می گیرد. و بخش قابل توجهی از آنها داخل زندانهای صدام حسین بودند و به ویژه در کردستان عراق جایگاه خاصی پیدا می کنند.

نقش منصور حکمت در کومله بیشتر میشود

و منصور حکمت به جنگ سنتهای جاری در کومله به ویژه سنت ناسیونالیستی درون کومله میرود و تلاش میکند کومله را تماماً به یک سازمان کارگری و کمونیستی تبدیل کند و در این راه اکثریت کومله را با خود همراه میکند. بخش زیادی از سیاستهای کومه له را مورد نقد قرار میدهد و در کنگره های چهار و پنج و به ویژه در کنگره شش کومه له کمونیسم کارگری به تمامی عرصه های اصلی فعالیت کومه له غالب می شود و این مدیون تلاش و سیاستهای منصور حکمت بود.

سنگر بندی در مقابل تعرض بورژوازی جهانی

با طرح بحثهای کمونیزم کارگری منصور حکمت وارد بحث های خودش در عرصه جهانی می شود و کمونیسم کارگری را در آن ابعاد مطرح می کند .نقد سوسیالیستی تجربه انقلاب کارگری در شوروی، بحث آزادی برابری ، حکومت کارگری که تفسیر بسیار شیوا و کمونیستی است توسط او تدوین شده است .نقد گورباچفیسم، سند کنگر سوم حزب کمونیست مبنی بر موقعیت کمونیزم و جهان امروز و دها سند دیگر در راستا ی تقابل به آن تعرض تدوین و به امید و سیاست ناظر بر فعالیت هزارها کمونیست تبدیل میشود.

تدقیق افق و پرچم کمونیستی در عرصه سیاست ایران

اسناد و قرارهای متعددی در رابطه با بحث های سیاسی و سازماندهی ما درمیان کارگران، مجمع عمومی، شورا ، دولت در دوره های انقلابی، بحث کارگران کمونیست چه می گویند و اینکه بالاخره منصور حکمت بحث کارگران و انقلاب را مطرح می کند که هر انقلابی ، انقلاب ما نیست . کارگران انقلاب خاص خودشان را دارند.
پدیدھ مھمی کھ ھنوز نھ فقط چپ خلقی57 ی کھ بخشی از آنھای کھ در سایھ منصور حکمت نیز فعالیت داشتند اکنون دقیقا در تضاد با این مقولات و مفاھیم کمونیستی بھ دورھ سال57 برگشتھ اند و از این زاویھ بھ پدیدھای “انقلاب” و “اعتراضات تودھ ای” برخورد می کنند.

زمینه های شروع تقابل علنی ناسیونالیسم کرد و چپ ملی با کمونیزم کارگری

بعد از پروسه ی فعالیتها در حزب کمونیست ایران و به دلیل بحران سراسری که با فرو ریختن دیوار برلین پیش آمد که اسم آن را شکست کمونیسم گذاشتند، در سطح دنیا بازار آزاد و دموکراسی عربده کشید وخیلیها از کمونیست بودن خودعقب نشینی کردند، اسم خود را عوض کردند و سازمانهایشان را تغییر دادند. منتها در دل همه این تاریکی و این لحظات ما نوری می بینیم، یک کمونیستی می بینیم و یک تلاش را می بینیم. پرچمی که منصور حکمت آن را بر افراشته می کند. این تحولات جهانی و جنگ خلیج بر درون حزب کمونیست و کومله عمیقاً تاثیر می گذارد. بویژه با قدرت گیری احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد در کردستان عراق به جریان ناسیونالیسم کرد در کومله و چپ ملی گرا نیرو می بخشد. این به اختلافات کمونیسم کارگری با کمونیسم ملی و ناسیونالیسم کرد درآن حزب ابعاد دیگری میدهد و سر انجام منجر به جدایی منصور حکمت و قریب به نود درصد کادر و اعضای کومله و حزب کمونیست از آن سازمان میشود. ناسیونالیسمی که در حزب کمونیست و کومه له بود در سایه تعرض جهانی به کمونیسم و اتفاقات جنگ خلیج موقعیت اجتماعی دیگری پیدا کرد و در صدد باج گیری از کمونیسم مسلط بر حزب کمونیست و کومله بر آمد. در آن جا بود که رهبری کومه له ،عبدالله مهتدی، از منصور حکمت و دفتر سیاسی می خواهد این حزب یعنی حزب کمونیست ایران رسماً از جلال طالبانی و جنبش ناسیونالیسم کرد حمایت کند. اسنادش موجود است، و بعد از کشمکش های چند ماهه شاید یکسال و اندی کمونیسم کارگری و منصور حکمت که فراکسیون کمونیسم کارگری را قبل از آن تشکیل داده بودند اعلام می کند که حزب دیگری را برای آرمانهای کمونیستی و برای سازماندهی کمونیستی تشکیل می دهد.
در نتیجه بیش از 90 در صد از نیروهای حزب کمونیست و از جمله کادرها و رهبری کومه له که ما هم بخشی از آن بودیم با کمونیسم کارگری و با منصور حکمت آن حزب را ترک کردیم. یک جدایی که در نهایت احساس مسئولیت از جانب ما صورت گرفت. باقی ماندگان در آن سازمان نه تنها قدر این جدایی را ندانستند بلکه فرهنگ دروغ و لمپنی و اتھام پراکنی را علیه ما در پیش گرفتند. جدایی دریک سازمان بزرگ و مسلح که یک نفر هم حتی کوچکترین اتفاقی برایش پیش نیامد و این جدایی متمدنانھ صورت گرفت. همانطور که منصور حکمت گفت با قلمش و با نوشته هاش از آن سازمان بیرون آمد و بقیه کادر ها و رهبران کمونیستهای یک جنبش هم به همین شکل او را ھمراھی کردند.
.

تشکیل حزب کمونیست کارگری

در 30 نوامبر 1991 ایجاد حزب کمونیست کارگری را اعلام می کند. اعلام موجودیت یک حزب جدید تنها بدلیل جدائی از حزب کمونیست ایران و در بعد سازمانی نبود.همانطوریکه خودش توضیح می دهد اساساً به موقعیت کل کمونیسم در دنیا و ضرورت یک سنگر بندی کمونیستی در مقابل با تعرض بورژوازی به کمونیسم مربوط بود. حمله بورژوایی که آن موقع بخشاً در جنگ خلیج و طلوع خونین بوش تداعی می شد حزب کمونیستی که منصور حکمت در رأسش بود( حزب کمونیست و کومله) را تحت تاثیر خود قرار داد
.

تشکیل حزب کمونیست کارگری عراق، قدمی دیگر در مقابله با تعرض به کمونیسم

سال 92 و بعد از تشکیل حزب کمونیست کارگری ایران منصور حکمت در تلاش برای تشکیل یک حزب دیگر در عراق بر آمد. همان دوره گفت “کمونیسم کارگری در عراق به یک حزب واحد نیاز دارد”. به دنبال تلاشهای گسترده و تاثیرات معنوی و سیاسی ایشان در عراق سرانجام آن حزب درعراق شکل می گیرد. برای اولین بار یک حزب کمونیستی و کارگری در عراق شکل می گیرد که اسم آن حزب کمونیست کارگری عراق است. برنامه “یک دنیا ی بهتر” که از جانب منصور حکمت تهیه شده است به عنوان برنامه و مبنا تشکیل حزب کمونیست کارگری عراق از جانب صدها کمونیست مقتیم عراق و کردستان عراق بدست گرفته میشود.

“پایان یک دوره:‎”

در سالهای تشکیل حزب کمونیست کارگری همه شاهدند، دوست و دشمن، موافق و مخالف که نه تنها بزرگترین حزب کمونیستی که به واقع بزرگترین اپوزیسیون را منصور حکمت سازمان می دهد . با وجود حزب کمونیست کارگری ایران در داخل و در خارج ،در عراق و در کل منطقه عملاً سنگر بندی کمونیستی در تقابل با افسارگسیختگی بورژوازی و اینکه شکست سرمایه داری دولتی را شکست کمونیسم خواندند از جانب منصور حکمت ایجاد گردید و در همین رابطه “درپایان یک دوره” را نوشت. عبور از تاریکیهای آندوره و پاسخ به مسائل گرهی جنبش کمونیستی و کارگری محور تلاش او است. از جمله برنامه یک دنیای بهتر را می نویسد که هر انسانی بتواند فقط یک ساعت از وقت خودش را روی خواندن آن صرف کند متوجه می شود که همان برنامه یی است که مانیفیست کمونیست دوران خودش مارکس و انگلس نوشتند همان تفسیر و مرزبندی با جنبش ها و نگرشهایی هستند که مارکس در دوران خودش به عنوان مرزبندی با سوسیالیستهای فئودالی و بورژوایی و خرده بورژوایی کرد. در ابعاد جهانی به ویژه در سطح جغرافیایی ایران و عراق و منطقه می فهمیم برنامه اش چی هست تعریف از کمونیست چیست، رابطه انقلاب و اصلاحات چیست و پاسخ به حل مشکلات ملی در آن منطقه و قوانین کار باید چی باشد. همه جزئیات یک الترناتیو کمونیستی- کارگری را در برنامه می نویسد و علاوه به این آثار های اخیر منصور حکمت را اگر نام ببریم واقعیت این است که اگر هر کسی با وقت آنها را بخواند همان ارزش کاپیتال و اسناد مارکس را دارد . در دوران خودش علاوه بر تمام فعالیتهایی که داشته است. شما اگر بروید بحث” دموکراسی انتخابی” را بخوانید،” بحث ملت و ناسیونالیزم و برنامه کمونیسم کارگری” را بخوانید به چه شکل عملی افکار استالین ،که اساسا تئوریزه کننده مقوله حق تعیین سرنوشت و ملی گرایی هستند، به چه شکلی دارد نقد می کند و نشان می دهد که ملت محصول جامعه سرمایه داری موجود و محصول ناسیونالیسم و جنبش های ناسیونالیستی است . و این آثار در کنار ” پایان یک دوره” بگذارید که پاسخی است به تعرضی که به کمونیسم در آن سطح جهانی شد.

اوضاع سیاسی ایران و رویدادهای مهم

مبحث حکمت درباره اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی متکی به همان شناخت عمیق از سرمایه داری و به همان متد مارکسیستی در برخود به کل روندهای سیاسی و روبنای است. مباحث او در مورد دوم خرداد و بحران رژیم و راحها و شروط سرنگونی و غیره کماکان بحث زنده و مورد قبول و دقیق اوست . بررسی بحران و وضع اقتصادی جمهوری اسلامی نیز به همین شکل جامع و کماکان معتبر است . بحث اش در مورد مسئله حزب و جامعه و همین طور دنیای بعد از 11 سپتامبر و آخرین سند با ارزش ایشان “آیا کمونیزم در ایران پیروز می شود” از جمله آخرین آثار کمونیستی و راه گشای حکمت می باشد.

به این ترتیب ما منصور حکمت را قبل از شروع قیام تا مقطعی که در قید حیات است می بینیم که چه نقشی در سطح جنبش کمونیست و جامعه ایفا کرده است. هر کدام از کمونیستهای آن جامعه نقشی را ایفا کرده اند ، تاثیراتی گذاشته اند. منتها تاثیرات و نقش گذاری در این سطح ماکرو در پاسخ به معضلات و مسائل پایه ای جنبش کمونیستی و کارگری و اینکه صفی از سازمانها را این ور و آن ور کند چندین سازمان بیاورد و چندین حزب را سازمان و تشکیل بدهد و سنگر و امید به وجود بیاورد تنها در قدرت ایشان و متعلق به دستاوردهای کمونیستی حکمت میتواند باشد . صدها و هزاران کادر کمونیست را در یک حزب رهبری و سازماندهی و متحد کرد ، اینها فقط ویژگی و فعالیت دوران خاص منصور حکمت هستند.

جمعبندی، متد متداول و حلقه های کلیدی کمونیسم حکمت

با توجه به اینها توجه شما را به نکته های کلید ی جلب می کنم که در بحثها گفته ام . از سال 57 تا مرگ منصور حکمت ما کل نظرات منصور حکمت را به هم پیوسته می توانیم ببینیم و نشان بدهیم هیچ کدام از دید گاه هاش نه تنها متناقض نیست بلکه پله پله پیشرفت کرده و آمده جلو و به ویژه در مقطع بحثهای کمونیسم کارگری در یک موقعیت دیگری قرار می گیرد. در کل این بحثهای منصور حکمت ما چند مسئله مهمی را مبینیم .

بعد از شکست انقلاب اکتبر منصور حکمت تنها کمونیستی است که در یک ابعاد سراسری و با صدها سند و مقاله تئوریک و سیاسی و در عمل از آن تاریخ زنده دفاع می کند و راه نشان میدهد و مارکسیسم را از زیر آوار بیرون می آورد. تلاش کرد و نشان داد که بعد از آن تاریخ ممکن است یک تاریخ دیگری را شکل داد و کمونیسم و کارگر را به پیروزی رساند. تنها رهبری بود که کمونیسم مارکس و پراکتیک انقلابی لنین را معرفی و نمایندگی کرد.
تلاش 25 ساله منصور حکمت به این راه خدمت کرده است. کمونیسم را از زیر آوار همه آن خرافاتی که من فقط به بخش کوچکی از آن اشاره کردم بیرون بیاورد و کمونیسم را به طور ابژکتیو از مقولات تئوری خشک و تجریدی و مختص به روشنفکران رها ساخت و به عنوان یک پدیده اجتماعی زنده و مربوط به طبقه کارگر و قابل عملی و میشود همین امروز به نتیجه رساند تفسیر می کند و فراخوان پیوستن به آن می دهد و در مقابل جامعه قرار می دهد. در کل بحثهای منصور حکمت و دیدگاه منصور حکمت از بحثهای تئوریکش گرفته تا یک بحث ساده سیاسی درون سازمانی و یا یک سند بیوگرافیش انسان در محور بحثهایش قرار دارد و این یکی ویژگیهای مهم کمونیسم منصور حکمت است .در کل پروسه ایی که ما طی می کنیم منصور حکمت به عنوان یک مارکسیسم منتقد جدی کاپیتالسم در هر پوششی است و کلیه وجوه آنرا رد میکند. الغای کار مزدی و مالکیت خصوصی شاخص کمونیسم حکمت است.

به نظر من منصور حکمت را باید با اینها شناخت و تعریف کرد . چرا کار مزدی وتا کی بشر تحمل کند ؟ شب و روز باید رفت کار مزدی کرد و این جامعه را هم قبول داشت! جامعه” مدرن دموکراسی” و متکی به استثمار و کار مزدی که تو همین سوئد وتوی اروپا ضد انسانی ترین جامعه است. جامعه ایی که کار مزدی بر آن حاکم است جامعه آزاد نیست. و این بنیادهای سرمایه داری را منصور حکمت به نقد کشیده است . اینکه می گوید تفاوت بین کمونیسم کارگری با “کمونیسم” های نوع دیگر هست قبل از هر چیز از اینجا ناشی میشود. در این است که ما نقد هر شکلی از سرمایه داری و احزاب آنرا در رأس و اولویت کار خود داریم بقیه چنین نیستند. به همین دلیل ساده کمونیست نیستند. بشریت زمانی میتواند آزاد باشد که کار مزدی ور بیفتد و بشر از زیر ستم و این موقعیت فرودست و نابرابر رها گردد.
و بالاخره ویژگی دیگر منصور حکمت که در تما م بحث ها یش هست و برایش تلاش کرد این است که کمونیسم و طبقه کارگر بدون تحزب هیچ جایی نمی رسد. این ویژگی کمونیسم حکمت است. خیلی از کمونیسمهای دیگر به دلیل اینکه با اصلاحات و جنبش های دیگر بوررژوایی در یک قطار قرار دارند نیازی به سازمان و تحزب مستقل و کمونیستی ندارند. آن تاریخی هم که من بدان اشاره کردم این طور نبوده است . سازمان فدائیان خلق وارد نمونه برجسته آن بود. بزرگترین نیروی چپ آن دوره بود . صد هزار انسان در تهران برای فراخوانی آنها جمع می شدند منتها کارشان چی بود؟ این بود که تخم مرغ رنگ می کردند روی آنها می نوشتند زنده باد پرولتاریا . در حالیکه اگر حزب کمونیستی از نوع ما آن قدرت را در آن دوره می داشت قدرت را میگرفتیم. داشتن چند هزار کادر کمونیست در ایران الان هم داشته باشی بدون تردید باید قدرت سیاسی را بگیری و سازمان بزرگ و متحزب کمونیستی ایجاد کنی و تناسب قوا را به نفع کارگر و کمونیزم عوض کرد. در نتیجه این تحزب باید چشم “طمع” به کسب قدرت داشت. و خیلی هم به حق است کمونیستها باید طمع قدرت سیاسی را داشته باشند. این حق و اعتماد بنفس و استراتژی را که بورژوازی و چپ سنتی از ما گرفته باید به کمونیستها و کارگران بازگردانیم . تا کی باید در انتظار این بود که فلان آخوند و بورژوا تغییر پیدا کند، تا کی مثلاً در انتظار ماند که حق من کارگر از طریق فلان اتحادیه و صنف گرفته شود؟
چرا محصولات این جوری شده؟ چرا کارخانجات کوچک به یک کارخانه بزرگ تبدیل نشده است ؟ همه اینها مارکس اسمشان را گذاشت مفسران و روشنفکران کاپیتالیست . اینها که در تاریخ ایران اساساً ” چپ” هم بوده اند به بورژوازی خدمت کرده و می کنند. مارکسیسم کارش این نیست.

خود آگاهی طبقاتی و کمونیستی در دیدگاه منصور حکمت و خط کمونیسم کارگری فوق العاده مهم است. کمونیستها و کارگرها باید آگاه و روشن به منافع سر راست طبقاتی خود باشند . که هر سیلی که می آید آنها را نبرد، هر جنبشی که آمد آنها را به بازی نگیرد . باید آگاه و روشن باشند و روی پای خودشان و روی منافع طبقاتی خودشان بایستند و هیچ اتفاقات و قدرتهای دیگر نتواند آنها را ، افکار آنها را ، جنبش آنها را این ور و آن ور بکند و این یکی دیگر از ویژگیهای منصور حکمت است که خیلی تلاش کرد این خود آگاهی را به یک امر بدیهی جنبش ما تبدیل کند. به اعتقادمن در این امر به درجه زیادی موفق شد. روشن بینی و حضورخود ما گویای این موفقیت برای حکمت است ولی متأسفانه عمرش کفایت نکرد تا این مهم را به مقصد نهایی برساند نگاه ما به مسائل و پدیده های مبارزاتی، محصول همین خود آگاهی و خط روشن کمونیستی است. منصور حکمت و راهش و خطش زنده باقی خواهد ماند! مارکس بیش از یک قرن است در قید حیات نیست اما هیچ کسی ، هر کسی که یک سر سوزنی اعتقاد به آزادی، به رهایی داشته باشد نمی تواند بگوید مارکس نیست ، برای منصور حکمت هم نمی توانیم بگوییم منصور حکمت نیست. از دست دادنش یک ضایعه بزرگ و جبران ناپذیر است! منتها وجود این خود آگاهی کمونیستی در صفوف جنبش ما ، گنجینه بزرگ حکمت و اهداف و خط و نگرش که وجود دارد و خواندن آثار منصور حکمت به ما کمک می کند که همیشه او را در کنار و همراه خود حس کنیم. بهترین گرامی داشت از حکمت، درست همانند مارکس، خواندن او و بدست گرفتن آثار و اسناد و راه او میباشد. حکمت را باید بشناسیم و بشناسانیم . من شخصاً فکر میکنم بدون حکمت و بدست گرفتن راه و سیاستها و مبانی فکری او پیروزی کمونیسم و کارگر در ایران ممکن نخواهد شد!

تردیدی در این ندارم که در فردای آزادی در ایران منصور حکمت نیزهمانند موقعیتی که مارکس و لنین پیدا کرده اند، به عنوان مارکس این سده در تاریح جنبش کمونیستی و کارگری در ابعاد جهانی ثبت خواهد گردید و بدست گرفته خواهد شد.

تلاش امروز ما و ارزش گذاری ما برای منصور حکمت و در هفته حکمت قبل از هر چیز در گرو خواندن حکمت، شناساندن او و در دسترس قرار دادن آن در جامعه و در میان کارگران و تلاش و پراکتیک مستقیم خود ما برای به پیروزی رساندن اهداف و آرمانهای منصور حکمت میباشد. یعنی اهداف و آرمان طبقه کارگر و کمونیسم و تک تک ما. به این امید شما در این امر مهم شریک شوید.

با تشکر از حضورتان در اینجا

زنده باد منصور حکمت! زنده باد حکمتیسم!

این سخنرانی در هفته حکمت در سال 2009 در شهر گوتنبرگ سوئد صورت گرفته است و توسط افسانه رها پیاده شده است متن پیادھ شدھ آن در تاریخ . 2010-05-31منتشر شد.

باز تکثیر: کمونیست ماهانه شمارھ چھاردھم ، اول جون 2015