سلام زیجی-قدمهای بعدی بعداز رفراندم درکردستان عراق کدامند؟

قدمهای بعدی بعداز رفراندم درکردستان عراق کدامند؟

 

سلام زیجی

  ۲۵ سپتامبر ٢٠١٧ همه‌پرسی در کردستان عراق صورت گرفت وتمام شد. در واقع بر همگان واضح است  که برگزاری این رفراندوم برای رفراندوم نبود!  قرار هم نبود که رفراندومی برای معامله و بدو بستان هم باشد. هدف از آن پایان دادن به یک معضل دیرینه و تحمیل شده دو بخش بورژوائی عرب و کرد به شهروندان و کارگران عرب و کرد زبان و به ویژه پایان دادن به تداوم ستم از جانب حکومتهای سرکوبگر شوینیست و اسلامی حاکم در عراق علیه شهروندان کرد زبان،  و بستن پرونده  یک تاریخ یکصد ساله ی از جنگ و خون ریزی بود. اگر قدرت در دست نیروها و جریاناتی با حداقل عقل و درایت  و بدوراز منفعت های کور سیاسی- اقتصادی و ناسیونالیستی و نژادپرستانه میبود  تا حال صد بار بود این دعوای غیر انسانی حل شده بود وپایان یافته تلقی میشد.  در هر صورت، اکنون که بیشتر نیروهای راست وچپ و همچنین، هر کدام به هر دلیلی، شهروندان کردستان عراق نیز در این برهه از تاریخ و وجود  تناسب قوای جدید  منطقه ای به چنین موقعیتی رسیده اند که یکطفرفه نیز هم شده میتوان به این روند درد آور پایان داد، باید از هر سوی متمدنانه در جهت کمک به تسریع چنین امری کمک نمود. به گونه ای که به نفع کلیه شهروندان  مقیم عراق و کردستان عراق بوده وبه زیان عاملین  این کشمکش تاریخی تمام گردد.

 از منظر شهروندانی که پای صندوقهای رای رفتند برگزاری رفراندم برای چنین هدفی صورت گرفته است. اگر چنین است ،قدمهای بعدی رسیدن به چنین هدفی کدامند؟ چه زمانی استقلال اعلام میشود؟ محتوای آن چیست؟ آینده  آزادیها و زندگی و امنیت و رفاه در  کشور جدید کردستان بعداز پایان یافتن کشمکش با دولت عراق چگونه خواهد بود؟ آیا میتوان به احزاب حاکم در کردستان عراق در این پروسه اعتماد نمود؟ آیا نباید در این مسیر جنبش کارگری، جنبش آزادیخواهی، سوسیالیستها، چپها و سکولارها  دارای صف و طرح متفاوت و مستقل و روشنی تری باشند؟  و… ؟

اما با  پایان رفراندوم و خوابیدن تب و تاب آن بنظر می رسد تردیدها و نگرانیها  و سوالات جدی، به ویژه بعداز سخنان مسعود بارزانی و دیگرمقامات اقلیم کردستان که گفته اند رفراندوم برای ” گشودن باب دیالوگ است” و در باره “غیرالزامی بودن نتیجه رفراندم” در چند روز بعداز پایان رفراندوم چندین بار تاکید نموده اند، بیش از پیش دارد در کنار نگرانی از تهدیدهای دولتهای منطقه و مرز و فرودگاه بستنها،  به نگرانی واقعی شهروندان حول چنین ادعاهای از جانب کسانی که “رهبری” رفراندوم و به “مردم خودم خیانت نمیکنم” را در دست داشت هر روز بیشتر میگردد.

 همچنانکه پیشتر نیز ما به روشنی یاد آور شده بودیم، اکنون بیش از هر زمانی این واقعیت عیان تر میشود که  چگونگی پاسخ دادن اصولی به خواست بر حق رفراندوم شهروندان مقیم کردستان عراق و همینطور چگونگی پاسخ قاطع دادن و خنثی کردن  فشارها  و تهدیدهای نظامی جنایتکارانه از سوی  امثال عبادی و دولتهای همپیمان اسلامی ایران و ترکیه نیز اساسا به این گره خورده است که فرمان قطار اجرا کردن رفراندوم و آینده آن در دست چه نیروی قرار دارد!

 ازچندین ماه پیش ضمن دفاع از حق بدون چون و چرای رفراندوم برای استقلال کردستان عراق به این واقعیتها نیز تاکید کرده بودم که نباید به احزاب حاکم امید بست و صرفا به آنها اتکاه نمود برای به سر آنجام رساندن پروسه و هدف از رفراندوم! همان زمان تذکر دادیم که: “توجه به عمق  اهدام و سیاستهای که در پوشش “رفراندم” و یا “استقلال” دنبال میشود و جدا کردن صف و مطالبه خود به عنوان نیروهای چپ و کمونیست و آزادیخوا از آنچه که “حکومت اقلیم” یا دولتهای سرکوبگر منطقه در این زمینه دنبال می کنند بسیار حیاطی است”. و تاکید کرده بودیم: ” واقعیت این است هر کدام با اهدف و افق و دورنمای متفاوتی به پای “رفراندوم” و “استقلال” میرویم”. یاد اور شدیم که “وقتی هوشیار زیباری مقام ارشد کردستان عراق در اولین موضع گیری رسمی حکومت اقلیم  در ماه آوریل سال جاری به رویترز میگوید که: “رای “آری” لزوما به معنی اعلام استقلال نخواهد بود، گویای هشدار جدی است بر سر احتمال سو استفاده از رفراندوم در جهت  بدو بستن احزاب بورژوازی حاکم کورد”.

  اکنون بعداز پایان رفراندوم بنظر میرسد این واقعیتها و نگرانی ها گسترده تر و عینی تر شده است. یکی از عوامل مهم چنین موقعیتی بنظر من نا دیده  گرفته شدن تدارک جدی زمینه ها، ابزارها و ملزوماتی  است که می بایست جریانات چپ و مترقی جامعه  حول رفراندوم  فراهم  نموده و  ‌‌قطبی تر میکردند.  به آینده تیره و تاری که رهبری اقلیم با گردو خاک ناسونالیستی که در جهت لاپوشانی آن بر آمدند دقیقتر عمل می شد و  کل حقایق، نه فقط درستی رفراندوم و حق شهروندان در این باره،را به جامعه می گفتیم. بخشی  از همین  چپ علیه رفراندوم  و بخشی هم موافق آن، بخشی همچنان سر گرم بحث و تبلیغات بود و بخشی هم عملا دنباله رو حوادثی بود که اشاره کردیم. آنچه که غایب بود متاسفانه اقدام عملی توده ای و سازمانیافته برای صف بندی اجتماعی و آلترناتیویی در جهت  تغییر تناسب قوا به نفع تحقق فوری نتیجه رفراندوم از زاویه منفحت کارگر و به نفع شهروندان بود. امر مبرمی که اکنون با ده چندان تعجیل روی میز هر نیروی کمونیست و آزادیخواه و مترقی قرار گرفته است. به علاو من فکر میکنم بدون دادن افق و آینده روشنتر از فردای بعداز رفراندوم و استقلال کردستان عراق و تلاش برای تحقق آن، نمیتوان به پایان یافتن درد و رنج و محنت و کشمکش درد آور طولانی مدت شهروندان کرد زبان کردستان عراق زیاد امیدوار بود.

این درست است  که مسئله محوری استقلال برای پایان دادن به یک کشمکش و ستم ملی تاریخی است. اما به صرف گفتن این واقعیت به تنهای نمی تواند مبنای تحرک و صف آرائی درست و پایداری برای بسیج نیروی فعال پیشرو برای تضمین کسب یک استقلال متکی به آینده بهتر باشد. بلاخره باید از روز بعداز استقلال زندگی انسانهای بیشماری را بتوان دربعد اجتماعی ترسیم نمود و برایش نیرو جمع کرد. این کار، کار سوسیالیستها و انسانهای اهل فکر کردن روی زندگی مادی، معنوی و پیشرفت تمدن بشری است نه کسی که جز “بژی کورد”(زنده باد کورد)انگیزه و حرف و آینده دیگری ندارد. صرف لباس کردی و کلاش پوشیدن و به زبان مادری خواندن و نوشتن، که اینرا نیز همه داشته اند حداقل در نزدیک به ٣٠ سال اخیر در کردستان عراق، کافی نیست برای پاسخگوی واقعیتهای زندگی مادی و معنوی یک جامعه طبقاتی و معترض در کردستان عراق و منطقه. گفتیم که اعلام پایان یک جدال تاریخی حل نشده ملی هدف اصولی رفراندوم برای استقلال میتواند باشد، اما سکوت کردن در قبال اینکه آینده  زندگی بعداز این رفراندوم و استقلال باید چگونه باشد ،چه  چیزی نسیب کارگر و زن و شهروند  تشنه آزادی و رفاه  خواهد شد برای نیروها و جنبشهای که خود را سوسیالیست و کارگری و مترقی و سکولار می دانند به هیچ وجه مجاز نیست. سکوت در مقابل این واقعیتهای زندگی اجتماعی تسلیم شدن در مقابل طرح ناسیونالیستی حل مسئله کرد به نفع بورژوازی در کردستان عراق است. طڕح و نقش چپ علاوه بر مسئله کشمکس ملی باید متکی به دادن افق و تفاوتها و آینده روشنتر و مدرنتر و پیشرفته تر از داده ها و الگوهایی باشد که قریب به ٣٠ سال است در کردستان عراق اکثریت شهروندان با گوشت و پوست و خون خود تجربه کرده اند و در این تجربه تلخ به دست همین حکومت اقلیم که کردزبان و مستقل هم بوده است بارها  به خاطر آزادیهای سیاسی و مطالبه  برحق شان کشته داده اند و ترور و نابود شده اند.

 نه تنها در عراق که اكثر نیروهای چپ  ایرانی حامی استقلال  نیز آشکارا سیاست  نادرستی در  دفاع از استقلال و آینده ای که باید داشت بدست داده اند. اینها و شخصیتهایشان لال و کر شده اند در مقابل حقایق که اشاره کردم، به مفسران و مدافعین جناح چپ ناسیونالیسم تبدیل شده اند. اما همزمان و در مقابل بخش دیگری از چپ از موضع نگاه غیر سیاسی و  غیر مسئولانه اش به این کشمکش واقعی، به جای درک اوضاع و توان پاسخ دادن درست به آن  راحت آنرا “طرح امریکائی حل مسئله کرد” نامیده یا بخشآ کلا قید آنرا زده اند و همه چیز را به “انقلاب سوسیالیستی” حواله میدهند. این نوع موضع گیریهای به ظاهر “رادیکال”  دقیقا آنسوی سکه ی  همان نگاه  پوپولیستی و دنباله روانه چپ ناسیونالیستی و “غیر طبقاتی” است از طرحهای ناسیونالیستی در پاسخ به حل این جدال و آینده شهروندان  مقیم کردستان عراق.

  چنانچه نظام آتی کشور تازه مستقل کردستان عراق  اگر متکی بر یک نظام غیر قومی و غیر دینی نباشد، اگر جامعه را با این توقعات و واقعیتها آشنا نکنیم که آینده کردستان مستقل باید به معنی آزادی بیشتر شهروندان و پایان دادن به سیستم حاکمیتی شبیه عشیرتی تا کنونی باشد و غیره اوضاع زندگی همین مردم هیچ فرقی با زندگی شهروندان با دوره حاضر نخواهد داشت! تامین  این حداقلها از توقع و چشم انداز آینده بهتر در بستر همین روند استقلال مستلزم به میدان آمدن بلفعل جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر و فراهم کردن همکاری و هم سرنوشتی کلیه نیروهای چپ و مترقی و کارگری و طرح خواستها و افق ڕوشنی است که تحت لوای شعار “استقلال و رفراندوم” باید بر افراشته گردد!. در ضمن این میتواند مهمترین راه ممانعت از بهره گیری از بازی کردن به کارت ستم ملی و “رفراندم” و استقلال”کردها” از جانب احزاب حاکم و ستمگر کنونی، از جمله در کردستان عراق  باشد. و همینطور چنین سیاستی مناسبترین شکل بسیج جامعه به منظور مسدود کردن نقش مخرب دولتهای چون ایران ترکیه و بقیه است. ما که قرار نیست یک کشور جدید متکی بر احساسات صرف عقب مانده ملی-ناسیونالیستی بنا نهیم، بر عکس قرار است از دست همین سم جدال ملی  و فیل هو کردنهای نژادپرستانه و قومی خلاصی یابیم و یک کشور بدور از این دعواها و غرورها و احساسات کوری که ما را از دیدن دنیای از حقایق و نابرابریهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تحمیل شده از سوی سرمایه داران و مافیاها ی “هم وطن” و هم زبان” نابینا میکند بنیاد بگذاریم. اگر چنین هدفی داریم از همین امروز باید شروع کنیم تا حداقل سرنوشت آینده کردستان مستقل باز به دست کارتلها و سرمایه داران میلیاردر و شیوخ و شکم سیرهای ظالم کرد رقم نخورد.

چکار باید کرد؟

 

 

اول: اعلام کمینی علیه ادعای صورت گرفته علیه “رهبری حکومت اقلیم” که مدعی است “رفراندوم التزام عملی ندارد” و اعلام  تاریخی، حداکثر تا یک یا دو ماه آینده  برای اعلام عملی استقلال کردستان عراق.

دوم: اعلام اینکه نفس رفراندوم و استقلال نباید به بهانه دعوا بر سر کشمکش طولانی مدت بر سر  مناطق مورد اختلاف و معامله و بد وبستن بر سر آن به تاخیر بیافتد و حق رای شهروندان نادیده گرفته شود.

سوم: اعلام اینکه با اعلام رسمی استقلال باید احزاب حاکم فوری از قدرت کنار رفته و راه برای انتخابات آزاد و بدون قید وشرط با اختصاص برابر امکانات اقتصادی و مدیای برای همه جریانات تضمین گردد. تاکید و اعلام اینکه حکومت آتی کشور مستقل باید یک نظام غیر قومی و غیر مذهبی باشد، یک رکن مهم جریان چپ و آزادیخواه و سکولار است که لازم است با صدائی رسا بر آن پای فشاری نمود.

  تحقق سیاست فوق لازمه اجرای کردن این نکات است:

 ١- اعلام پایان کار “کمیته رفراندوم” “حکومت اقلیم” و منحل کردن آن ٢- اعلام پایان دخالت احزاب حاکم در چگونگی اجرا کردن نتایج رفراندوم و سپردن آن به دست نمایندگان منتخب شهروندان که رفراندوم را ممکن کردند. و درخواست برگزار انتخاباتی برای انتخاب یک شورای رهبری  یا کمیته سراسری منتخ مستقیم کلیه شهروندان برای پیشبرد  این امر مهم ٣- ملزم بودن همه نیروها و احزاب به تبعیت از تصمیمات این ارگان منتخب که مسئولیت دوره انتقالی تا تشکیل دولت جدید را بر عهده خواهد داشت. ٤-  اعلام یک پروسه حداکثر شش ماهه برای تدارک ملزومات سیاسی -عملی  انتخابات برای ارگانهای اداره جامعه نظام حکومتی آینده ، ٥- -اختصاص بودجه مالی برابر همه احزاب و نهادهای دخیل در این پروسه زیر نظر شورای رهبری منتخب٦- تامین امنیت شهروندان از طریق  سازماندهی شهروندان مسلح و غیر مسلح بر آمده  از شوراهای مردمی  و فرستادن نیروی مسلح حرفه ای کنونی احزاب به بیرون شهرها برای تامین مناطق مرزی،  و…

 در رابطه با تهدید کشورهای منطقه و عراق اصولی ترین سیاست و اقدامات عبارتند از:

١-اجرا کردن فوری مواردی  که فوقا بر شمرده شد، موثرتین اقدامه برای جنثی کردن آن تهدیدها است. ٢-  جلب حمایت شهروندان مقیم کشورهای که دولتهای مستبدشان شروع به تهدید و فشار کرده اند، خصوصا در مناطق عرب نشین عراق یک رکن مهم موفقیت کاهش این فشارها و ممانعت از بروز تحمیل جنگ احتمالی است٣- همزمان  تڵاش برای فراخوان حمایت فکار عمومی مترقی  جهانی از ڕفراندوم و نتیجه آن و علیه گروه کشی دولتهای عراق و ترکیه و ایران و بقیه میتواند اقدام موثر دیگر باشد. ٤-بکار گیری ممکن ترین شکل “دیپلماسی” برای پرهیز از وقوع درگیری نظامی با کشورهای منطقه به ویژه با ارتش مزدور عراق و نیروهای وابسته با ایران به بهانه مناطق مورد مناقشه. ٥-با اینحال ، تضمین سازماندهی مسلح توده ای به عنوان ابزار واقعی  دفاع از خود در مقابل هر شکلی از اقدام نظامی علیه کردستان عراق.  ٦- پایان دادن به هر شکلی از تبلیغات و شعار دادنهای تحریک کننده و پوچ  ناسیونالیستی و نژاد پرستانه که جز سم  و نفرت پراکنی و دشمن تراشی دستاوردی برای شهروندان کردستان عراق و به نتیجه رساندن  پروسه استقلال در بر ندارد.

کلام آخر: با تداوم یکه تازی و مملو از تناقض کنونی رهبری “حکومت اقلیم” که در راس پروسه رفراندوم و استقلال  قرار دارند، در به سر آنجام رساندن اهداف واقعی  رفراندوم، مستقل از نیت واقعی و درونی بیشتر کسانی که رفتند رای دادند و شادی کردند، نباید زیاد خوشبین بود.

آنچه که میتواند به آینده کردستان عراق و اعلام استقلال متکی به منفعت توده های زحمتکش و تشنگان آزادی و رفاه و امنیت منتهی گردد تنها از مجرای کاهش قدرت احزاب حاکم ، اجرای فوری مفاد فوق، و به میدان آمدن صف دیگری از نیروهای چپ و سوسیالیست، مترقی و سکولار،  متعهد به رای شهروندان و مسئول در قبال تامین آینده ای به مراتب بهتر از ٢٦ سال اخیر برای جامعه کردستان عراق  است که  مسیر امیدوار کننده تری را برای آینده  و سرنوشت جامعه ترسیم خواهد کر

٨ مهر ١٣٩٦

٣٠ سپتامبر ٢٠١٧

منبع: شماره ١٧ نشریه سوسیالیسم امروز

http://www.simroz.org/index/