سلام زیجی – عبدالله مهتدی فاقد صلاحیت بررسی موقعیت و تاریخ چپ و کمونیسم است!

عبدالله مهتدی فاقد صلاحیت بررسی
موقعیت و تاریخ چپ و کمونیسم است!

گفتگوی ابوبکر شریفزاده با سلام زیجی در تلویزیون پرتو

ابوبکر شریفزاده: بینندگان عزیز تلویزیون پرتو در برنامه امروز در رابطه با مصاحبه تلویزیون “ریگا” که اخیرا با عبدالله مهتدی، تحت عنوان “دیدگاهای چپ” داشته، با شما گفتگو خواهیم داشت. در این رابطه از سلام زیجی، عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری- حکمتیست، دعوت کرده ایم پاسخگوی سوالات ما باشد. سلام زیجی به تلویزیون پرتو خوش آمدید و با تشکر از اینکه دعوت ما را پذیرفتید.

سلام زیجی: من هم به شما و کارکنان تلویزیون پرتو و بینندگان سلام می کنم و از دعوتتان تشکر میکنم.

ابوبکر شریفزاده: دوست دارم اولین سوال را به این شکل مطرح کنم که آیا اصولا عبدالله مهتدی شخصیت معتبری برای پرداختن به مسئله چپ و کمونیسم هست؟

سلام زیجی: در دنیای امروز و میدیاهائی که دنبال اهداف خاص سیاسی خود هستند همه چیز ممکن هست. این نوع میدیا بلدند که چه کسی را برای تامین اهداف مورد نظر خود جلوی دوربین ببرند. عبدالله مهتدی از آن تیپ آدمهائی است که باب طبع جریانات ضد کمونیست و میدیای راست در جهت تامین هدفشان است. اگر هر رسانه و انسان آزادیخواه و حقیقت جوئی بخواهد از زبان امثال فرخ نگهدار اکثریتی جویای تاریخ چپ ایران شود و آن را به خورد بیننده اش بدهد، طبعاً میتواند این موقعیت را برای امثال مهتدی نیز قائل شود. در نتیجه از نگاه من ایشان نه تنها صلاحیت بررسی تاریخ چپ و کمونیست را ندارند که این برنامه و نگاه او به چپ را نیز در ادامه تلاش ضد کمونیستی بیش از دو دهه ی اخیر عبدالله مهتدی می بینم. عبدالله مهتدی به عنوان یک عنصر بازنده در تاریخ چپ و کمونیسم و حتی جنبش بورژوازی کُرد، به عنوان کسی که حتی تاریخ کمونیسم و چپ جامعه کردستان و کومه له سابق را نیز با تحریف و تخریب و در جهت آن جنبش ارتجاعی که به آن تعلق دارد، بیان میکند، باید مورد توجه قرار داد. او به عنوان یک چپ سابق در اوایل دهه نود آگاهانه جنبش چپ و کمونیستی را در جهت همنوائی با نظم خونین نوین آمریکا و ارتش آن و عروج ناسیونالیسم کرد کنار گذاشت و سیاست و اهداف و آرمان دیگری را انتخاب کرد و دارد ادامه میدهد. از آن زمان تا کنون تمام زندگی سیاسی عبدالله مهتدی مانند یک فاشیست کُرد قابل دیدن و بررسی است. او با این انتخاب جدید در پی کسب “رهبری” در جنبش بورژوازی کُرد بود. البته باید تاکید کنم، همچنان که همه از آن باخبرند، تلاش وی برای هدفی که دنبالش رفت و آن صندلی که میخواست اشغال کند، به نتیجه نرسید و در اینجا نیز بازنده شد و شکست خورد. صندلی “کُردایه تی” و رهبری دراین بخش از بورژوازی کُرد، از طرف افراد و جریانات قدیمی تر و ناسیونالیست تر از مهتدی تصرف شده بود. امثال مصطفی هجری و خالد عزیزی و حزب دمکرات کردستان ایران در جامعه کردستان ایران از هر نظر برای جنبش بورژوازی کُرد اعتبار دارد اما مهتدی نه. عبدالله مهتدی هر چند به شیوه فرهنگ و سنت آخوند مآبانه، روی منبر میرود و “مودب” و “با اطلاع از مسائل” ظاهر میشود، اما بنظر من از نظر سیاسی تماماً ورشکسته و صحبتهایش متنا‌قض و بی در و پیکر است. حتی در صف جنبش خودش، جنبش بورژوازی کُرد، هم یکی از بی پرنسیب ترین و غیر جدی ترین شخصیتهای سیاسی آن جنبش محسوب میشود. سیر زندگی سیاسی او این حقایق را به همه نشان داده است. از دوره ای که چپ بود در کومه له و حزب کمونیست قدیم و اعلام وفاداری به کمونیسم کارگری آن دوره تا “قیام” علیه آن اندیشه و جنبش و سازمان و حتی تاریخ سیاسی خود، از بر افراشتن پرچم خودمختاری و “طرفداری” از لنین” چون لنین و بلشویکها به “ملیتهای” آن زمان شوروی خودمختاری داده بودند، تا طرفداری از فدرالیسم و قوم پرستی که پرچم جریانات و افراد دیگر بود و او هم به حامی دو آتشه آن تبدیل شد، از حمایت از پروژه فرهنگی خاتمی تا جنبش سبز، و از همکاری و همراهی با پروژه های آلترناتیو سازی غرب و جریانات ضد مردمی تا حمایت آشکار از حمله نظامی به ایران، تا روش و منش برخوردش حتی به نیرو و سازمان تحت فرمان خودش، تا پرونده فساد مالی گسترده و بیرون کردن هر صدای معترض و شبه چپی، از تدارک حمله نظامی به شاخه دیگر کومه له در بغل دست خود، یعنی کومه له “حزب کمونیست”، تا تدارک ترور ما کمونیست کارگری ها، که البته هر دوی این نقشه های جنایتکارانه اش با شکست مواجه شد و نتوانست عملی کند، و… همه اینها دال بر روند نامتعادل و بی پرنسیبی آشکار این شخصیت بازنده میباشد. چنین سازمان و شخصیتی بسیار جعلی تر از آن است که بتواند از تاریخ چپ و کمونیسم برای مردم صحبت کرده و سفسطه چینی کند. بی آبروتر از آن است که چنین مقامی داشته باشد، ما و مردم ایشان و فرقه ناسالم وی را به خوبی می شناسیم و از این رو او را فاقد کوچکترین صلاحیت سیاسی میدانیم که به بررسی موقعیت چپ بپردازند و در جهت تحریف و تخریب آن اظهار نظر کنند و در باره مارکس و سوسیالیسم لجن پراکنی نمایند.

ابوبکر شریفزاده: عبدالله مهتدی در آن مصاحبه از “دگم” بودن چپ صحبت میکند، گویا او چپ و کمونیسم غیر “دگم” را نمایندگی میکند!

سلام زیجی: عبدالله مهتدی امروز نه خود را کمونیست نمیداند. او هدف دیگری در این بررسی دارد. گفتیم او از اوایل دهه نود لباس سربازی کُردایتی در پوشش نظم نوین امریکا را بر تن کرد، او حتی جدائی اش از کومه له سابق بعد از ما را از زاویه ادامه همین سیاست و انتخاب سیاسی جدیدش به آن سازمان تحمیل کرد. جدائی سازمان زحمتکشان مهتدی حتی محصول دوران دوم خرداد خاتمی نیز هست که برای امثال مهتدی “پروژه فرهنگی” در جامعه رو به اعتدال بود، و همان زمان نیز برای هویت دادن به پرچم قومیگرائیش در کردستان در اولین اطلاعیه سازمانی از دانش آموزان کُرد زبان میخواهد که به زبان کُردی با معلم فارسی زبانشان صحبت کنند. بدین ترتیب همانطوری که گفتم در دو دهه اخیر و با بر افراشتن این سیاست و اهداف ضد کمونیستی هیچگاه خود را مارکسیست ندانسته است. برعکس تمام هم و غم و تلاشش شکل دادن به روند ضد چپ و ضد جریانات کمونیستی بوده است و از تاریخ گذشته چپ خودش نیز شرم دارد. اما از چپ نام میبرد تا در جهت تخریب چپ جامعه را “متقاعد” کند.

ابوبکر شریفزاد: ببخشید، این درست است اما او میگوید، یا حداقل چنین وانمود میکند که ایشان و سازمانشان در واقع یک چپ غیر “دگم” است.

سلام زیجی: نه این را هم نمیگوید! او اصلا از واژه چپ و سوسیالیسم و کمونیست در صفوف خودشان نیز وحشت دارد. بر عکس، از منظر یک ناسیونالیست افراطی قومگرا، که در مواردی هم لباس چپ آن جنبش بورژوائی را نیز بر تن میکند برای بند و بست و امر دیپلماسی مورد نظرش ظاهر میشود، همیشه این چنین نقش دو دوزه بازی را برای تامین منافع و موقعیت فردی خود قائل بوده است. بعد از دوره ای که کومه له چپ و کمونیست بود و ما در به وجود آوردن آن تاریخ کمونیستی نقش داشتیم و امثال مهتدی هم در آن زمان در آن جبهه حضور داشتند، این آدم مرتبا رنگ عوض کرده است. و البته نقش “ارباب و آقا و دبیرکُلی” را نیز همچون هر آدم خود شیفته برای خود قائل بوده است.

بعد از انتخاب و روی آوری به پرچم و جنبش دیگری، که تماماً در نقطه مقابل آن تاریخ و سنت مبارزاتی “مشترک” ما قرار داشت، او در اشكال مختلف علیه آن تاریخ کمونیستی قد علم کرد. همین حالا در جریان یک کشمکش و بحران دیگری که دامن عبدالله مهتدی و فرقه اش را گرفته، هر فردی به نوعی ادعای چپ را داشته یا احساس تعلق به تاریخ سابق چپ کومه له را میکند زیر ضرب مستقیم مهتدی و تیم “رعیت” اش قرار دارد. اخراجها، انشعابات و توطئه های پی در پی برای ایزوله کردن و اخراج ناراضیان صفوف گروهش همه دال بر وحشت مهتدی از واژه و آرمانخواهی چپ است. تعدادی در درون آنها خواهان این بوده اند که حداقل نام چپ و سوسیالیسم در برنامه و اساسنامه سازمانی داشته باشند که با جواب نه مهتدی روبرو شده اند و فرموده اند به جای ثبت آن در اسناد در میدیا و غیره از آن حرف بزنند، همین روش ناسالم که در همین مصاحبه اخیر به آن پناه برده است. علل این که عبدلله مهتدی وقتی توانست در جنبش بورژوازی کُرد در ایران و عراق جاپائی برای خود پیدا کند، دقیقا به خاطر یورش و مقابله اش با کمونیستهای کارگری و تاریخ و سنت مبارزاتی جنبش کارگری و چپ در این مناطق بود. موقعیت کنونیش مدیون این تحرک ضد کمونیستی و ضد آزادیخواهانه در کردستان و منطقه است و به همین خاطر هم اکنون از نظر مالی جیب شخصی خود و فرقه اش پُر و میدیا و رسانه در اختیارش میگذارند. اما بنظر میرسد دیگر حتی آن خاصیت ابزاری که سابقاً برای جنبش ناسیونالیسم کُرد داشت اکنون ندارد، و ارزش مصرفش دارد تمام میشود.

ابوبکر شریفزاده: در جواب به سوال آن رسانه در رابطه با اینکه “مفهوم و معنی چپ” چیست، مهتدی از زاویه مثبت به این مفاهیم برخورد میکند، آیا ایشان به این گفته خود واقعا باور دارند؟

سلام زیجی: اگر بپذیریم که آخوند روحانی به منشور”حقوق شهروندی” که منتشر کرده اند التزام و اعتقادی دارند، لابد خواهیم پذیرفت عبدالله مهتدی نیز تعهد یا اعتقادی به این نوع گفته های خود دارد! بنظر من در این مورد هم باید توجه داشته باشیم که عبدالله مهتدی نیز مانند همین روحانی و هر سیاستمدار طبقه بورژوا مجبور است به مطالبه واقعی و احساس آزادیخواهانه جامعه به نوعی اذعان کنند بدون اینکه هیچ اقدام یا تعهدی برای پاسخ واقعی و تقویت آن در دستور خود بگذارد. برعکس گوشه کوچکی را منعکس میکنند تا به حریفان خود در صف دولت و جنبش خود فشار ایجاد کنند یا راه دور زدن آن فشارها را بیابند. این حربه هر سیاستمدار مرتجع و بورژوا است. آنها فشار چپ و رادیکالیسم جامعه را بر خود حس میکنند و برای خنثی کردن آن و برای توهم پراکنی نسبت به خود به عنوان عنصر “مهربان” طبقه بالا دست و با هدف گردآوری نیرو لازم می بینند لباس و لحن شان را عوض کنند.

اگر براستی عبدالله مهتدی سر سوزنی به آنچه که در این مورد میگوید باور داشته باشد، اولین سوال هر آدم بی طرفی که در مقابلش قرار میدهد این خواهد بود که اگر چپ و آزادیخواه و حامی برابری انسانها هستید، چرا کمونیست و چپ نماندید؟ و چرا این سازمان را که ضد همه این واژه ها و پدیده ها میباشد درست کرده اید؟ چرا کثیف ترین توطئه ها را برای تخریب بهترین کمونیستهای جامعه کردستان و ایران در دستور خود گذاشته اید؟ چرا در تلاش بودید و هستید که تاریخ کمونیستی کمونیستهای زنده و جان باخته بیش از یک دهه کومه له سابق را به حزب دمکرات و بوش و ناسیونالیسم کُرد بفروشید؟ چرا تمام پروپاگاند و میدیای سازمانیش به هدف عقب نشینی به جنبش کمونیستی و چپ در جامعه کردستان و در جهت تفوق پرچم خونین و ضد مردمی ناسیونالیسم و قومپرستی بکار گرفته شده و میشود؟ اگر سر سوزنی تفکر “چپ” در وجود و زندگی سیاسی شخصی خود حس میکنید یا کلاً افکار چپ را خوب میدانید، این زندگی لوکس چیست که برای خود درست کردید و زندگی تعدادی را به گرو گرفته اید؟

همان طوری که این فرد و گروهش از سابقه و نام مثبت گذشته کومه له و همچنین جانباختگان کمونیست سابق کومه له که علیه جمهوری اسلامی و حزب دمکرات و برای دفاع از آزادی و کارگر و کمونیسم و سرافرازی توده زحمتکش و آزادیخواه جان عزیزشان را باختند، و یا حتی با پخش تصاویر سابق من و شما مربوط به همان دوره جانباختگان کمونیست در میدیای خود بدون اسم بردن از ماها پخش میکنند، سواستفاده کرده و از آن برای مقاصد فاسد سیاسی امروز بهره برداری میکنند، و از آن در جهت پرچم قومی کردستان، فدرالیسم ارتجاعی، و حتی قلدری و کلاهبرداری سیاسی و مالی سو استفاده میکند، امروز هم به حکم قدرت اجتماعی که کمونیسم و چپ در جامعه از جمله در کردستان دارد، مجبور میشود به “مثبت” بودن آن اذعان کند، اما باز در جهت منافع گروهی و شخصی و پرچم ضد چپ و آزادیخواهانه خود از آن بهره برداری میکند. در نتیجه بنظرم ایشان هم به خود و هم به جامعه دروغ میگوید. هیچ اعتقادی هم به آن ندارد چون فکر میکند از این طریق نمیتواند به جائی برسد و همین پایه انتخاب آگاهانه و مصلحت جویانه سیاسی اوایل دهه نود او را هم بنیان گذاشت. کسی که مدعی است کمونیسم شکست خورده و سرمایه داری برتری خود را نشان داده، چیزی که در همین مصاحبه مدعی شده است، نمی تواند همزمان به جنبش و افکار چپ به عنوان یک پدیده “مثبت” نگاه کند. این تناقص در روش، فریب کاری و دروغ پردازی او را نشان میدهد. اما آنچه که ایشان را به این هذیان گوئی واداشته همین واقعیت اجتماعی است که جنبش کمونیستی و مشخصاُ باور به چپ و قدرت اجتماعی کمونیسم در همین کردستان چنان اجتماعی و زنده و با نفوذ است که او هم به عنوان یک ضد کمونیست مجبور میشود به آن اذعان کند. پراتیک سیاسی دو دهه اخیر مهتدی در ضدیت با هر درجه ای از حضور و عرض اندام چپ و جریانات کمونیستی در منطقه بوده است. به این اعتبار بیان مثبت بودن عمل و افکار چپ از جانب ایشان هم از سر اجبار است و هم عوامفریبانه.

ابوبکر شریفزاده: عبدالله مهتدی در پاسخ به سوال دیگری حول “بحران چپ” این بار از موضع منفی به چپ میپردازد. مدعی شده که چپ و همچنین کمونیسم نمیتواند آلترناتیو باشد، نظر شما چیست؟ آیا چپ و کمونیسم در بحران است؟

سلام زیجی: قبلا گفتم عبدالله مهتدی به عنوان یک سیاستمدار و روشنفکر بورژوازی کُرد که منفعت طبقاتی خودش را میشناسد به مسائل مختلف میپردازد بدون اینکه هدف مخرب خود را سر راست بیان کند. نگاه و برخورد او به “بحران چپ” و همزمان “مثبت” دانستن آن در جهت تخریب و بد نام کردن چپ و کمونیسم است. از نظر من بررسی و برخورد او به “بحران چپ” نیز مملو از تحریف و دروغ و در راستای منفعت آن جنبش ارتجاعی است که دنبال میکند. اولین سوالی که هر بیننده ای در کردستان، وقتی این را از جناب مهتدی می شنود، میتواند داشته باشد این است که، آیا براستی این چپ است که درجه اول در بحران و انشعابات بسر می برد یا خود جنبش و احزابی که مهتدی به آن تعلق دارد؟ من به عنوان یک کمونیست ارزیابی و نگاه دیگری به مشکلات چپ دارم که بسیار متفاوت است با ایشان. اما در اینجا به همین اکتفا کنیم که باز بپرسیم آیا چپها به بخاطر یک “کلمه” انشعاب میکنند یا بر عکس انشعابات و بحران و سر درگمی به مراتب بیشتری در صفوف جنبش ایشان از جمله گروهی که در راس آن قرار دارد جاری بوده و هست؟ کدامیک بیشتر در بحران قرار دارند؟ باندهای سیاسی نوع مهتدی اگر نان و اسلحه شان را ندهند دود میشوند و هوا میروندږ چون دست ساز اند.

اجازه بدهید مردم قضاوت کنند. سازمانی که اسمش “کومه له” بود، بعداز جدائی ما کمونیستها از آن در اوائل دهه نود، این آقا به دلیل سیاستهای مخرب و ضد کمونیستی و تبدیل شدنش به عنصر ناسیونالیسم و امریکا و همراهی با جناحهای درون رژیم و… تا این لحظه آن را به انشعابات متعدد کشانده و به ٦ تا ٧ گروه تبدیل کرده است که همه به نوعی با پسوندی به اسم “کومه له” کار میکنند. پایه و دلیل اساسی که این جریان، در خلاء جریان کمونیسم کارگری با آن روبرو شد، همراهی کردن و سرویس دادن هائی بود که بقیه در کومه له باقی مانده آن زمان به عبدالله مهتدی دادند. باید به چنین شخصی مدال داد، وقتی خودش روی صندلی ای نشسته که به چند تکه تبدیل شده است با این “شجاعت” کم نظیر از بحران و انشعاب در چپ هذیانگوئی میکند. مردم حق دارند به چنین آدمی بگویند آقا شما صلاحیت چنین بحثهایی را نداری! حق دارند بگویند جناب، شما به دلیل این که به تخریب یک تاریخ و جریانی که کمونیستهای آن تاریخ چپ و آزادیخواهی در کردستان و منطقه را ساخته اند دست بردی و موفق شدی که یک سازمان و تاریخ ضد چپ و ضد آن تاریخ را برای خود بازسازی کنید، شما وقتی در نبود یک جریان کمونیستی روشن در کومه له بعد از دهه نود موفق شدید بخشی از آن سنت و نام و تاریخ و جانباختگان کمونیست آن دوران را به بورژوازی و ناسیونالیسم، و اسلام و امریکا بفروشید، حالا شرم ندارید از بحران چپ سخن میگوئید؟ این آن تناقض و بحران است که شما با آن روبرو شده اید و همچنان وبال گردنتان است. در نتیجه شما در این مورد هم فاقد صلاحیت اظهار نظر هستید و خود شما بخشی از تعرض به چپ و تحمیل “بحران” به آن بخشی از چپ ملی هستید که بر تار و پود امروز جریانات “کومه له” نیز تنیده شده است.

علاوه بر آن، مهتدی به این مسئله آگاه است که چپ هم مانند هر جریان و جنبش دیگری یک جنبش اجتماعی است، دارای گرایشات متفاوت میباشد و در آن راست و چپ وجود دارد. ایشان واقفند که این در مورد جنبش ارتجاعی خودش هم صدق میکند. جنبش بورژوازی کُرد نیز با وجود این که در تحلیل نهائی به عنوان جنبش یک طبقه معین به اسم طبقه سرمایه دار کُرد است، اما ما شاهد انواع احزاب و جریانات سیاسی در درون آن هستیم که بعضاً به خون همدیگر تشنه هستند و همدیگر را در گذشته کشتار کرده اند. اگر قرار است ناسیونالیسم و کُردایتی و حتی جنبش اسلامی یک جنبش و یک هدف مشترک داشته باشند، پس چه نیازی به این همه جریان به اسم حزب دمکرات، کومه له، پژاک و جبهه متحد کرد و القاعده و مفتی زاده و غیره هست؟ پس باید قبول کرد جنبش های متخاصم طبقاتی احزاب و جریانات متفاوت از خود بیرون میدهند که در آن کمونیست کارگری و چپ، راست و میانه و اسلامی معنی زمینی و مادی دارند. اگر کسی ریگی به کفش نداشته باشد همین متد و نگاه تحلیلی به جنبش چپ حال و گذشته را نیز خواهد داشت نه این که در این وسط گویا این چپ است که در بحران است. و این هم ریشه در این دارد کلاً مارکسیسم پاسخگو نبوده و گویا مردم باید به آن با دید ناباوری نگاه کنند و راهی نیست جز راه ارتجاعی امثال مهتدی و جنبش بورژوا ناسیونالیسم کُرد! عبدالله مهتدی این رویکرد وارونه را دنبال و تقویت میکند که با حیات و بنیاد سیاسی و فکری فرقه دست ساختش همسو است.

کمونیسم و جنبش طبقه کارگر یک جنبش اجمتاعی- طبقاتی برای زیر و رو کردن نظام فاسد و ویرانگر سرمایه داری است. آلترناتیوی برای جایگزینی نظام سرمایه داری است و در تمام دنیا در اشکال مختلف و به طور گسترده در جریان است و حضور دارد، با این وجود این جنبش اجتماعی بزرگ نیز در خود گرایشات مختلف از جمله چپ و راست دارد و این واقعیت را تمام قد باید دید، نه این که به هدف ضدیت با کمونیسم فقط گوشه یا بخشی از آن، سنت راست و غیر مارکسیستی آن را، به طور انتزاعی بیرون کشید و برجسته کرد و مُهر بحران و شکست بر پیشانی آن زد تا خود را به عنوان صاحب نظر و فعال یک جنبش دیگر، جنبش بورژوای ضد کمونیست و ضد کارگری برحق و استوار ترسیم کرد. به این میگویند جادوگری و سیاستمدار نان به نرخ روز خور. برعکس ادعای روشنفکران بورژوای کُرد علل بحران در بخشی از چپ نیز برنمیگردد به عدم حقانیت و مطلوبیت اجتماعی کمونیسم در مقابله با نظام ظالمانه سرمایه داری، بلکه بر میگردد به یورش جهانی سرمایه داری به “کمونیسم دولتی”، سرمایه داری دولتی بلوک شرق و فرو ریختن دیوار برلین و افسارگسیختگی بازار آزاد و ناسیونالیسم. در پی این یورش سیاسی و ایدئولوژیک جهان بورژوازی، بخشی از چپ درون جنبش کمونیستی که خود را در ‌قطب بلوک شرق و امثال استالین تعریف میکرد شکست خود را پذیرفتند و اسمشان را عوض کردند و به نیروی دمکراسی و حقوق بشری و بخشاً کمپین ارتجاعی و همسو با سرمایه داری پیوستند. عبدالله مهتدی نمونه برجسته آن تحولات و جزو قربانیان این روند و تاریخ و شکست بود! مهتدی خیال میکند که میتوانند همه جا “قهرمان” ظاهر شود، ما او را همواره شکست خورده و آلت دست جنبشهای ارتجاعی دیده و خود او علل این موقعیت شکننده خود را کمونیستها میداند.

اگر بحران و سردرگمی در بخشی از چپ هست، که هست، منشا آن قبل از هر چیز به آن تحولات جهانی برمیگردد، اما باز این تمام تصویر نیست. در مقابل، بخش عظیم تری از جنبش کارگری و کمونیستی و حتی روند چپ با قدرت بیشتری پا به میدان گذاشته اند و امروز چهره ی انسانی و امید به آینده شایسته انسان تنها از این مسیر قابل تصور است. جز این همه چیز برای بشریت آگاه و شرافتمند سیاه و ناامید کننده است.

ابوبکرشریفزاده: عبدالله مهتدی در این مصاحبه که گویا میخواهد کمونیسم و چپ را به مردم معرفی کند! میخواهد این پیام را بدهد که آنها از شر چپ و کمونیست خود را خلاص کرده اند و مردم بپذیرند آنچه مهتدی در باره چپ و کمونیست میفرمایند عین حقیقت وغیر “دگماتیست” است. آیا مردم این نوع پروپاگاند و ادعائی که مهتدی میکند میتوانند بپذیرند؟

سلام زیجی: روشن است که هیچ انسان اندک مطلعی این پروپاگاند و وارونگی مهتدی را به عنوان تاریخ و واقعیت چپ و کمونیسم نخواهد پذیرفت. برعکس از او به عنوان یک انسان ضد آزادی و کمونیسم یاد خواهند کرد. مردم میدانند که مهتدی خود و سازمانش بر مبنای یک سیاست به غایت ضد کمونیستی و راست و نژاد پرستانه و آن طوری که در میان مردم هم شناخته شده است بر مبنای اپورتونیسم سیاسی، نان به نرخ روز خوری و حتی در زمینه مالی متکی به فساد گسترده و تجارت مالی و کلاهبرداریهای گسترده شکل گرفته است. نه تنها هیچ کسی آنها را چپ و سوسیالیست نمی داند برعکس همه واقفند که بند ناف این گروه و اساس سیاستش در ضدیت با کمونیسم و سوسیالیسم و در جهت تخریب روند چپ و جنبش کارگری و آزادیخواهانه در کردستان سرهم بندی شده است. در مورد ادعای “دگماتیسم” باید بگویم این همان تعرض شناخته شده ای است که توسط بورژوازی و خیل روشنفکران مواجب بگیر و بدون مواجب آنها علیه کمونیسم همواره گفته شده است. به مارکس و لنین، به منصور حکمت و من و شمای کمونیست هم این هذیان ها گفته شده و میگویند. که اینها، یعنی ما کمونیستها، دگم هستیم، روی حرف خود ایستاده ایم، عقب نشینی نمیکنیم و غیره. این یورش و پروپاگاند سازمانیافته و متداول و البته پوچ جنبشهای ارتجاعی و سرمایه داری ضد کمونیست میباشد. جالب این است آنهائی هم که چنین پروپاگاند و دروغی را سازمان میدهند، خود چه به عنوان فرد و چه به عنوان جنبش با لجاجت تمام دو دستی به افکار و امیال و پرچمهای ضد بشری خود چسبیده اند و حاضر نیستند یک قدم از آن دست بکشند. شما نمی توانید امثال مهتدی را از راه ضد کمونیستی که انتخاب کرده اند منصرف کنید، اینکه آشکارا به نوکر امریکا و آلترناتیو سازیهای راست آن مشغول شده و سرگرم نشست و برخاست با عنصرهای اطلاعاتی رژیم و افرادی چون سازگارا یا نوری زاده هاست و به یکی از پرچمداران فاشیسم و ناسیونالیسم کُرد تبدیل شده است را نمیتوان از ادامه این راه منصرف کرد، این که او صاحب تام و تمام همه چیز همین سازمان ورشکسته اش میباشد و قوم پرست و فدرالیست چی است، مگر دست بر میدارد؟ پس افراد و جریانی که این چنین “دگم” به افکار و سیاستها و عملکرد همواره شکست خورده و بی آبروی خود چسبیده اند، لیاقت و شایستگی تعرض و خُرده گیری از کمونیستها را ندارد. این که بفرمایند که ما “دگم “هستیم و بر سر کلمات با هم می جنگیم زیادی کمیک است. اگر سر سوزنی در این گفته حقیقت وجود داشته باشد باز محصول فرهنگ و سنن بورژوازی است نه محصول کمونیسم کارگری مارکس و سنت اجتماعی مبارزاتی طبقه کارگر پیشرو. مگر کسی که سالیان متمادی قوم پرست و اسلامی و در صف آدمکشان و مرتجعین قرار دارد از امیال و عملکرد و اهدافش کوتاه آمده است که امروز کسی بخواهد طبقه کارگر و کمونیستها از مطالبات و آرمان و اهداف انسانی و برحق خود کوتاه بیایند؟ مهتدی در پوشش اشاره به “دگم” بودن چپ میخواهد کمونیستها از آن آرمان و پرنسیبهای طبقاتی خود دست بکشند و به رنگ بی رنگ و بی آبروی سیاسی وی تبدیل شوند.

من تردیدی ندارم که در صفوف چپ هم مشکلات و ایرادات زیادی هست به ویژه که ما پرچم کمونیزم طبقه کارگر، کمونیسم کارگری را در دست داریم دید انتقادی و مرزبندی روشنی با چپ سنتی و غیر مارکسیستی داشته و داریم. اما این فرق دارد با آنچه که امثال مهتدی در پی آن است، ما فکر میکنیم با وجود هر انتقاد و مرزبندی و مشکلی که میتوان در صف یک جنبش اجتماعی و سازمانهای آن وجود داشته باشد و باید مورد کنکاش و بررسی قرار داد اما در نهایت به نظر من به عنوان یک طبقه و پیشروان کمونیست آن طبقه و جنبش اجتماعی آن به اهداف و آرمانهای اجتماعی خود واقف هستیم و هیچ تردید و ابهامی در آن نمی بینیم. به همین اعتبار فکر میکنم عبدالله مهتدی و هر فعال جنبش ملی و اسلامی نیز با وجود ارتجاعی بودن راه و برنامه شان به همان درجه بر اهداف و آرمان طبقه خود آگاهی دارند و از آن کوتاه نخواهند آمد مگر با زور و قدرت اجتماعی و شکست دادن آنها در عرصه نبرد طبقاتی. از این رو آنچه که مهتدی میگوید را باید در حوزه پروپاگاند سطحی یک فرد حامی طبقه بورژوا و ضد کمونیست مورد توجه قرار داد. عبدالله مهتدی “دگم” زدائی نکرده، کمونیسم و آزادیخواهی زدائی کرده، آنها هم چنان که گفتم دگم خود را دارند و از آن کوتاه نخواهند آمد.

ابوبکر شریفزاده: در باره مارکس عبدالله مهتدی تا جائی که به سطح “تحلیل” مارکس برمیگردد با دید مثبت برخورد میکند، اما در باره سوسیالیسم مدعی است که مارکس چیز زیادی در این باره نگفته و آنهایی را هم که گفته است، سرمایه داری به آن جامعه عمل پوشانده است، شما پاسختان به این جنبه از بحث چیست؟

سلام زیجی: این آقا از موضع “دفاع” از مارکس زیرکانه تیشه به ریشه مارکس میزند. میگویند مبانی مارکس تحلیلی است، اثباتی نیست، این را بکنید و نکنید نیست! توضیح میدهم که او چگونه مارکس را تحریف میکند.علاوه بر آن در باره مانیفست کمونیست و اینکه گویا مارکس به قول ایشان چیزی در باره سوسیالیسم نگفته نیز آشکارا دست به تحریف زده و مخاطبین خود را دست کم گرفته است. دادن این روایت از مارکس که گویا کارش “تحلیلی” بوده یک روایت تماماً بورژوائی، تحڕیف شده و غیر واقعی از مارکس است. روشی که هر ژورنالیست و روشنفکر نظام حاکم دوست دارد مارکس را چنین تصویر کنند تا از “خطر” مارکس برای نظام و جنبش شان بکاهند. این سناریو سازی بورژوائی در حالی است که هر انسانی که سر سوزنی از مارکس و کمونیسم متوجه شده باشد میداند که نه مارکس، نه کمونیسم و نه مانفیست کمونیست را نمیتوان صرفاً به عنوان تحلیل گر و مفسر جهان و نظام سرمایه داری دید و بررسی کرد. مارکس و مارکسیسم و اساس کمونیسم و مانیفست کمونیست اساساً در نقد نظام سرمایه داری و آلترناتیوی به منظور فراخوان طبقه کارگر برای سرنگونی نظام استثمارگرانه سرمایه داری و جایگزینی کمونیسم و سوسیالیسم با آن است. عبدالله مهتدی حتی زبانش لال است که مارکس و کاپیتال مارکس را به عنوان نقد و پراتیک یک طبقه اجتماعی با هدف لغو کار مزدی به شنونده برنامه اش معرفی کند. از بیان تفاوت پایه ای کمونیسم مارکس با چپ رایج در دوره اخیر و خصوصیات پراتیکی کمونیسم و جنگ مارکس و کمونیستها و طبقه کارگر علیه نظامی که خود مهتدی یکی از سربازانش است هراس دارد به بینندگان این تلویزیون معرفی کند. این از سر کم اطلاعی ایشان از این حقایق مربوط به مارکس و کمونیست ها نیست، بلکه ‌آگاهانه و شگرد موزیانه ای است برای تحریف و بی خاصیت نشان دادن مارکس و کمونیسم توسط مهتدی.

در باره این که مارکس چیزی در باره سوسیالیسم نگفته است، فکر کنم نیازی به توضیح من ندارد، هر کسی میتواند برود مانیفست کمونیست، برنامه ای که مارکس و انگلس آن را تدوین کرده اند، مطالعه کند تا به دروغگوئی آشکار مهتدی پی ببرد. در آن برنامه مارکس به تفصیل سوسیالیسمهای بورژوائی، تخیلی، فئودالی و… را به نقد میکشد و از سوسیالیسم کارگری و کمونیسم کارگری دفاع میکند، به عنوان یک طرح اثباتی و آلترناتیو کمونیستها، در هر حال مهتدی در این باره نیز اطلاعاتی غلط و تحریف شده تحویل بینندگان آن برنامه داد.

ابوبکر شریفزاده: مهتدی در عین حال که با دید مثبت به مارکس برخورد میکند اما همزمان از غیر قابل قبول بودن کمونیسم و آلترناتیو کمونیستی در جامعه می گوید، شما این برخود متناقص را چگونه توضیح میدهید؟

سلام زیجی: آنچه که عبدالله مهتدی بیان میکند نکته جدیدی نیست. شما از روحانی، از بوش، از بلر، از هر روشنفکر و ژورنالیست بورژوائی هم سوال کنید همین جواب را میدهند که مارکس خوب است، تحلیگر است، اما کمونیسم بد است، برای مطالعه و روی طاقچه گذاشتن مثبت است اما نمیشود و نباید گذاشت قد علم کند و سرمایه داری را چلنچ کند. اینها می بینند هنوز که هنوز است آثار مارکس از جمله کاپیتال پُر فروش ترین و بیشترین مراجعه کننده در دنیا را دارد. علاوه بر آن، مارکس احزاب و حرکتهای سیاسی و کارگری و طرفداران وسیعی در جهان دارد، این واقعیت حتی بورژواها را نیز مجبور میکند که با احترام به مارکس برخورد کنند. قدرت نقد و رد تئوریهای مارکس را ندارند اما در عوض تلاش میکنند در کنار “احترام” به مارکس، مارکس را از محتوا تهی نمایند، به همان سطح آکادمیک و تحلیلگر تقلیل دهند و اساس پیام و فراخوان و نقد و آلترناتیو کمونیستی مارکس را به حاشیه برانند. چیزی که مهتدی هم دقیقاً در همان بستر دارد به مارکس برخورد میکند و او را تحریف میکند.

عبدالله مهتدی خودش هم بر این حقیقت واقف است که خود بخشی از خیل دشمنان کمونیسم کارگری مارکس است. از راس قدرتهای بزرگ کاپیتالیستی تا جریان و فرد و فرقه کوچک او از ثروت و دستاوردهایی که محصول تلاش طبقه کارگر و جنبشهای آزادیخواهانه و کمونیستی آن طبقه میباشد برعلیه خود آنها بکار میگیرند. میدیا و ارتش و دولت و سازمانها و نهادهای مختلف قومی و دینی درست کرده اند که دقیقا کمونیسم را با این پروپاگاند و از راه سرکوب به آن موقعیتی برانند که امثال مهتدی دارد تصویر میکند و آرزویش را دارند. مارکس”تحلیلی” است، “خوب” است اما نباید دست به جامعه و به تغییر برد، به سرنگونی سرمایه داری دست برد و به قدرت گیری فکر کرد، نباید موقعیت نان به نرخ روز خورهایی چون مهتدی ها و سرمایه داران و مفت خورها و طبقه حاکمه را با مخاطره مواجه کند. این آن تلاش واقعی است که دشمنان مارکس و کمونیسم دنبال کرده و میکنند. “محبت” مهتدی به مارکس برای زدن مارکس و هراسی است که از کمونیسم و طبقه کارگر و آزادیخواهی دارد.

ابوبکر شریفزاده: در همین مصاحبه عبدالله مهتدی از یکطرف می گوید، احکامی که مارکس در باره نظام سرمایه داری داده درست نیست از طرف دیگر می گوید نقدش به مشکلات کاپیتالیسم درست است.

سلام زیجی: البته چیز زیادی در باره این ادعاهای پر تناقضش که، گویای عدم صداقت ایشان در برخورد به حقیقت و بررسی تاریخی چپ از جمله در برخورد به دید و آثار مارکس است، نگفته است. اما منفعت طبقاتی و در عین حال نفرت عمیقی که او از کمونیسم دارد او را مجبور میکند به این تناقضات کشیده شود. او مجبور شده است بگوید نقد مارکس به سرمایه داری درست است چون کثافت این نظام امروز هزار برابر دوران مارکس است که عبدالله مهتدی خود به یکی از حامیانش تبدیل شده و در این میدان زندگی سیاسی خود و گروهش را تعریف کرده است. اما وقتی به اساس بحث مارکس یا به قول ایشان “احکام” مارکس میرسد ناچار میشود به مخالفت مارکس بپردازد چون به درست بنیاد سیاسی و منفعت اقتصادی و طبقاتی شخص خود و جنبشش را در تضاد با آن می بیند. این احکام مارکس که ایشان آن را “نادرست” دانسته اند، عبارتند از لغو کار مزدی، ضرورت سرنگونی نظام سرمایه داری و رهائی بشریت از چنگ نظام وحشیانه و نابرابر سرمایه داری، پایان دادن به مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، برقراری واقعی آزادی و برابری انسانها در همه شئونات زندگی و پایان دادن به طبقات و اختلاف و تضاد طبقاتی و غیره است. وقتی این تلاش و اهداف مقدس انسانی هنوز به نتیجه نرسیده است، برای مهتدی نیز مانند هر بورژوای دیگری فرصتی خواهد بود که بگوید دیدید احکام مارکس درست نبود! دیدید سرمایه داری همچنان پا برجا است! دیدید مارکس از اضـمحلال کاپیتالیستی گفته ولی اکنون کاپیتالیسم بیشتر رشد کرده است! اما اینها اگر ذره ای شرافت سیاسی داشتند، همزمان میگفتند که از زمان مارکس تا به امروز سرمایه داران و مواجب بگیرانشان از راه سرکوب خونین، دسیسه و فریب و … طبقه کارگر و کمونیستها و مخالفین چنین مناسباتی را همواره با بیرحمی تمام سرکوب کرده و میکنند و این سرمایه داری اگر یک روز، در هر جائی از دنیا، نیروی مسلح و زندان و اوباش و مواجب بگیرش را از سر راه بر دارد معلوم میشود که آیا احکام مارکس درست بوده یا نه! جناب مهتدی میخواهد به کسی که گوش شنوا برایش دارد بگوید مارکس و کمونیسم همین است که هست و سرمایه داری اگر چه نقد مارکس هم درست بوده اما “الگوی اقتصادی” آن بهتر و دنیا همین است و این سیستم ازلی و ابدی است. قبول کنید!

اما مارکس به عنوان رهبر و تئوریسین و نماینده طبقه کارگر علیه سرمایه داری، یعنی عمل انقلابی و اتحاد طبقه و سرنگونی قهرآمیز نظام حاکم سرمایه و حامیان آن. از جمله در ایران و کردستان مشخصاً یعنی امکان عروج قدرتمند طبقه کارگر و کمونیستها، دست بردن به قدرت، به اسلحه و تلاش برای رسوا کردن و از سراه برداشتن جریانات فریبکار و قوم پرست و اسلامی که میخواهند جامعه را به مسیر دیگری ببرند. از جمله جریانی مانند مهتدی را باید با شکست بیشتر مواجه کرد. عبدالله مهتدی در این مصاحبه با زبان شبه آخوندی به مردم میگویند، اگر چه مارکس آدم خوبی بود اما راه و آلترناتیو او و دوره مبارزه انقلابی و کارگری و کمونیستی پایان یافته است، اکنون دوره سوگند خوردن به عبای روحانی، دوره ملت و نژاد پرستی و دوره امید بستن به ارتش و بمب افکنهای امریکائی و دوره قبول خفت بار رهبران کلاهبردار و قلدر جنبشهای ناسیونالیست و مذهبی است. مهتدی در جستجوی تقویت چنین پروژها و اهداف ارتجاعی است و رشد خود را در رشد چنین پدیده های عقب افتاده ضد کمونیستی می بیند.

ابوبکر شریفزاده: بر میگردم به آن سوال که ایشان در باره بحران در چپ اظهار نظر کرده اند. میگویند در ٥٠ سال اخیر این چپ با بحران روبرو شده و به جائی نمیرسد. شما چه پاسخی به این مسئله دارید؟

سلام زیجی: فکر میکنم به این مسئله قبلا پاسخ دادم. ببینید کسی که خود شاهد بحران و شکست و انشعابات متعدد در صف جنبش خودش است، کسی که حتی بانی انشعابات و شکست در پدیده ای است به اسم “کومه له” و هم اکنون با موج اخراج و اعتراض و بحران وسیع در صفوف سازمانش روبرو است، قاعدتاً نباید چنین وقیحانه علیه چپ و بحران آن حرف بزند! این را هم گفتم که چپ هم یک جریان اجتماعی و حامل گرایشات متعدد است و ما بخش کمونیستی و اساساً متفاوت از آن چپ رایج بوده و هستیم و داریم کار خودمان را میکنیم. در ضمن این تحول در چپ که خود مهتدی نیز از قربانیان آن بود برمیگردد به دوره بلوک شرق و فروریختن دیوار برلین و پیروزی بخشی از سرمایه داری، بازار آزاد، بر بخش دیگری از آن، یعنی بخش دولتی. جریان پیروز، سرمایه داری بازار آزاد و دمکراسی پرطمطراق بورژوازی غرب و امریکا نام آن را “شکست کمونیسم” و پیروزی دمکراسی و بازار آزاد گذاشتند. پیروزی که امروز در پی “دست آوردها”ی آن در ابعاد میلیونی انسانها نابود و خانه خرابتر شده اند و به ویژه خاورمیانه را به جهنمی برای مردم و زمینی برای تحرک دستجات ضد جامعه امثال مهتدی و اوباش اسلامی و قومپرست و تروریست تبدیل کرده اند. با این وجود افق و نیرو و جریانات کمونیست در جامعه حضور دارند و این که حتی خود مهتدی بعد از سالها به چنین مصاحبه ای تن داده یک جنبه آن ناشی از واقعیات اجتماعی و مبارزاتی است در همین کردستان که با قدرت در جریان است و ایشان را مجبور به عکس العمل کرده که در قالب “صاحب نظر چپ” به همین روند چپ آسیب برساند. کسی که شغلش دویدن به این و آن کنفرانس رژیمی، امریکائی و غیره است و البته با شکست و بی مهری روبرو شده، اکنون مجبور شده است در قالبی دیگر و از ترس گسترش کمونیسم کارگری و چپ در منطقه به این مسئله که هیچ ربط منطقی به ایشان ندارد بازگردند و حباب نفرت و تحریف خود را بترکانند.

اضافه کنم که در دوره اخیر با شروع مذاکره ایران و غرب و کاهش فضای جنگی و حمله نظامی، که همیشه افق و آرزوی امثال مهتدی را تشکیل داده است، مهتدی متوجه شکست بیشتر حال و آینده خود شده است. از این نظر هم، همچنان که قبلا گفتم، از نظر سیاسی فاقد پرنسیب و استاندارد متعارف سیاسی است. شاید به این اندیشیده است که زمان آن رسیده برگردد کمی ادای چپ بودن در بیاورد تا بتوانند به این بهانه جمعی را به خود متوهم کنند و نیروئی که دارد از دست میدهد به شکلی جبران کند.
توجه داشته باشید که او در دوره ای که کمونیسم کارگری و کومه له و حزب کمونیست در اوج قدرت و پیشروی در ایران و کردستان بود، فعال چپ و کمونیست میشود. در دوره ای که امریکا و دمکراسی و نظم نوین و پول و اسلحه ناشی از این اوضاع “محبوب” میشود، او به یک ضد کمونیست تمام عیار تبدیل و به نقشه کش توطئه و فرد ‌تئوریسین “کومه له” و ناسیونالیسم و هذیان گوئی علیه ما کمونیستها تبدیل میشود، به حامی پروپاقرص امریکا و پروژه های سناریو سیاهی تبدیل میگردد، در دوره ای که خاتمی و دوم خرداد عروج میکند، پروژه ی فرهنگی اش گل میکند و “خشونت” گریز میشوند. در مقطعی دیگر در پی شکست سیاست هایش از فرستادن دسته دسته “پیشمرگ” بیچاره به داخل و قربانی کردن آنها دست بر میدارد و صلح طلب و دمکراسی خواه میشوند . قبلتر در دوره ای که احساس میکند کومه له باقی مانده از کمونیست کارگری گارد کمونیستی ندارد، با همت “دوستان حال و آینده “اش پول هنگفتی گیر میاورد و با قلدری داستان ٥٠، ٥٠ را به کومه له تحمیل میکند و “جعبه سیاه” را هم میبرد و میرود. هر کسی که پولدار است و تاجر و کسی که حتی در داخل زندگی میکرد و روزی نانی در “مقر” کومه له خورده اند و قبلا به آنها بدو بیرا میگفتند، گفتند برگردید پیش ما، شما “کادر دیرینه” هستید، و سرانجام شروع کردن به گرو کشی و تجارت راه انداختن و… که امروز دوباره با بن بست و سردرگمی سیاسی و بحران سازمانی کامل روبرو گردیده است.

اگر بررسی بحرانی لازم است، بررسی پارازیت سیاسی قوم پرستی نوع مهتدی و بحرانها و شکستها و رسوائیهای پی در پی امثال فرقه اوست. مهتدی امروز که میخواهد یکبار دیگر پُز “چپ” بگیرد بنا به اهداف ضد چپی که دنبال میکند، میخواهد خودش را از بحران و سردرگمی که دامنگیر گروهش شده نجات دهد و افکار و توجهات را متوجه جای دیگری نمایند.

اما به عنوان نکته آخر این را تاکید کنم که اگر جامعه و روند اوضاع سیاسی ایران و منطقه مسیر درست و سالمی طی کند بدون تردید مهتدی و جریان مشابه او ورشکسته تر و بی ربط تر به جامعه خواهند بود، اما اگر روند اوضاع علیه منافع و امنیت مردم و کارگران رقم بخورد، سناریو سیاهی شود، شبیه عراق و سوریه امروز باشد، نیروهائی چون مهتدی درست مانند جریانات اسلامی و قومی در سوریه و عراق، امکان خواهند یافت رشد کنند. ظرفیت مزدوری و تبدیل شدن به عنصر سناریو سیاهی در چنین روند و سیاستهائی بسیار محتمل است. میتوانند امکانات بیشتر مادی و تسلیحاتی و تبلیغاتی از دولتها و جریانات سراسری و منطقه ای بگیرند و علیه کمونیسم و مخالفین خود دست به هر کاری خواهند برد. در چنین روند ضد مردمی امکان حضور خطرناک چنین جریاناتی در جامعه خیلی زیاد خواهد بود. اینها درست شبیه القاعده و اسلامی ها برای مدنیت جامعه برای آزادیهای سیاسی و کارگر و کمونیسم خطرناک خواهند بود. اما ما کمونیستها و جنبش آزادیخواهی در ایران و کردستان تلاش میکنیم که چنین جریاناتی نتوانند چنین موقعیتی پیدا کنند و علیه مردم و آزادی دست به کار شوند. آنها را مهار و خنثی خواهیم کرد.

ابوبکر شریفزاده: با تشکر از حضورتان در این برنامه و پاسخهائی که به سوالات ما دادید.

سلام زیجی: من هم مجدداً از شما و بینندگان تلویزیون پرتو تشکر میکنم.

(متن پیاده شده گفتگوی بخش کُردی زبان تلویزیون پرتو با سلام زیجی در رابطه با سخنان اخیر عبدالله مهتدی در تلویزیون “ریگا”. این برنامه تلویزیونی در روز ٣٠-١٢-٢٠١٣ پخش شده است. در این متن نکاتی در جهت تکمیل و تدقیق بیشتر مصاحبه اصلاح یا اضافه شده است)

http://www.hekmatist.org/index.php
دهم ژانویه ٢٠١٤