سلام زيجى -سیاستها وتحرکات نظامی حزب دمکرات مضر به حال جنبش آزادیخواهی

سیاستها وتحرکات نظامی حزب دمکرات مضر به حال جنبش آزادیخواهی

سلام زيجى


حضور و درگیریهای اخیر بین نیروهای حزب دمکرات ایران و جمهوری اسلامی در حومه چند شهر درکردستان ایران یکبار دیگر سوالات پایه ای را در مقابل همه قرار داده است: آیا این فعالیتها به نفع مبارزه مردم است؟ آیا دست بردن به اسلحه در مقابل رژیم مشروع است؟با سنت و اهداف ناظر بر عرصه مسلحانه این احزاب میتوان رژیم را شکست و یا وادار به عقب نشینی کرد و به نفع مبارزه آزادیخواهانه تناسب قوا را تغییر داد؟ آیا این فعالیتها بهانه بیشتری دست رژیم نمی دهد؟ هر شکلی از مبارزه مسلحانه علیه رژیم قابل حمایت است،….؟
چند سال پیش، در دوره ایکه جریاناتی که به اسم “کومه له” فعالیت دارند، تعدادی ازافراد خود را به داخل فرستادن و متاسفانه یکی پس از دیگری نابود شدن، بطور مفصل به نقد غیر مسئولانه بودن این شکل از فعالیت مسلحانه وبی ربطی کامل آن با منافع و مبارزه کارگران و تودهای مبارزپرداختم. زمینه های حضورنظامی و اهدافی که حزب دمکرات کردستان دنبال می کند، تلفات نسبتا سنگینی که در همین راستا متحمل شده ،و تاثیرات که در جامعه و منطقه گذاشته است از نظر من در همان بستر رایج ناسیونالیستی و متکی به فاکتورهای معمول این سنت استوار است. به علاوه ، شواهد نشان می دهد که اقدامات اخیر حزب دمکرات بر بستر صف بندیهای جدید منطقه ای صورت گرفته است. از اینرو ضروری است در قبال چنین اقداماتی با دقت بیشتری برخورد کرد، از هیاهوی تبلیغاتی و احساساتی و ناسیونالیستی فاصله گرفت و به عمق مضرات آن برای مبازرات آزادیخواهانه و شرایط جدیدی که در بستر آن این حزب به “حضور نظامی” روی آورده است ،بیش از پیش پی برد.

اهداف و خصلت ناظر بر مبارزه مسلحانه ناسیونالیستی
.
واقعیت این است که وجه مشترک کلیه فعالیتها، از جمله اهداف و خصلت ناظر بر فعالیت مسلحانه “پیشمرگانه” کلیه نیروهای اپوزیسیون کرد مشابه هم و نه به خاطر منفعت جامعه، نه ازسر ضرورت مبارزه سیاسی، نه برای امر سرنگونی حکومت خاصی، نه در راستائی همبستگی با بقیه شهروندان آن کشور، نه برای دستیابی به آزادی و برابری برای همه، نه برای پایان دادن به ستم بر زن و کارگر، نه برای پایان دادن و یا کاهش دادن به تنشهای ارتجاعی ملی و مذهبی، نه حتی برای پایان دادن به ستم ملی، که دقیقا در نقطه مقابل کلیه این مفاهیم پایه و اولیه مبارزاتی معنی دارد. به اسم فریبکارانه “کرد و کردایتی” این حقایق را ڵاپوشانی و عوامفریبی میکنند. آنها میخواهند ارتش و ژاندام و سپاه بروند خودشان جانشین آنها گردند و بر مردم حکمرانی کنند. این هدف بنیادی این احزاب بوده و هست! آیا جامعه و انسانهای آزاده باید برای چنین اهدافی جان و مال خود را به خطر به اندازند؟! اگر کسی در این حقیقت تردیدی دارد، به تجربه زنده کردستان عراق و کل عراق نگاه کند!، برگردد به تجربه”حاکمیت” نیم بند همین حزب دمکرات در چند منطقه در کردستان ایران در سالهای اول انقلاب ٥٧ ایران مراجعه کند که در همان مدت کوتا چه ابعادی از جنایت و سرکوب و جنگ و تحمیل نابرابری علیه شهروندان و احزاب مخالف از خود بر جای گذاشتند.

برعکس ادعای خودشان در این حرکت های اخیر نیز، نه “وصل کردن مبارزه کوه با شهر”، هدف است و نه اینکه گویا اکنون دلشان برای “مردم ” تنگ شده و بر میگردند پیششآن، و نه اینکه حتی براستی نیازی به یک بررسی واقعبینانه شرایط و تناسب قوای سیاسی و نظامی برای شروع مجدد این شکل از عمل نظامی داشتند. اینها قبل از اینکه فاکتورهای داخل کشوری وادارشان به شروع این فعالیت کند فاکتورهای جهانی و منطقه ای آنها را گمراه کرده است. بنیاد استراتژی مبارزه مسلحانه ناسیونالیستی برکسب حمایت از این و آن دولت، استفاده از تخاصم دولتها، سیاست”جنگ، مذاکره، جنگ” و همینطور برقابتهای حزبی درون جنبش خودشان، و بلاخره تلاش برای گرفتن امتیاز و سهمی از دولت مرکزی استوار است. این داستان و ماهیت همه تاریخ مبارزه این احزاب و جنگ پیشمرگانه شان است، از اینرو بنظر من اولین برخورد درست به حضور نظامی اخیر حزب دمکرات،ضمن محکوم کردن و غیر مشروع اعلام کردن سیاستهای جنایتکارانه جمهوری اسلامی، عدم تائید و عدم استقبال از چنین سیاست وعمل نظامی است که امثال حزب دمکرات دارند دنبال میکنند. فعالیتهای سیاسی و نظامی حزب دمکرات کردستان ایران به زیان طبقه کارگر و صف آزادیخواهان است!

آیا دست بردن به اسلحه در مقابل جمهوری اسلامی مشروع است؟

از نظر ما هیچ چیزی مشروعتر از دست بردن به اسڵحه علیه این رژیم نیست! رژیمی که ٣٧ سال تمام است جز اسڵحه زبان دیگری در مقابل جامعه و اپوزسیون بکار نبرده است باید با همان ابزار جوابش داد. اما همزمان و به روشنی اعلام میکنیم که نباید از هر شکلی از دست بردن به اسلحه حمایت کرد و آنرا مشروع دانست. در دنیای سناریو سیاهی تحمیل شده امروز جریانات و جنبشهای ارتجاعی زیادی مسلح میشوند و “مبارزه میکنند” در حالی که از خود حاکمیت عقب افتاداده تر و ارتجاعی تر نباشند به حال جامعه مفید تر نیستند. با هر تفاوتی که بین سنت رایج ناسیونالیستی و اسلامی ها وجود داشته باشد در نهایت و در اساس همه این سنتها و جنبشها خود مانع سر راه دست یابی جامعه به خوشبختی، آزادی ، برابری، عدالت و سوسیالیسم هستند.

برای ما کارگران و جنبش آزادیخواهی هم مشروع و هم حیاتی است در نبرد با این رژیم وحشی که به کارگر و زن شلاق می بندد و سرکوب و اعدام و جنایت بنیاد نظامش را تشکیل می دهد، هیچ شکلی از فعالیت و مخالفت سیاسی را بر نمی تابد، خود را مسلح کنیم و در راه سرنگونکردنش باید در بعد توده ای و در راستای یک هدف رادیکال و آزادیخواهانه بی تردید به داشتن قدرت و پتانسل نظامی نیاز مبرم داریم وخواهیم داشت. از اینرو در این عرصه نیز مانند همه عرصه های نبرد سیاسی و طبقاتی باید گفت برای چه هدف و در بستر چه سنتی و منفعت جنبشی باید دست به اسلحه برد و علیه رژیم به نبرد پرداخت. (در مقابل آنهای که در سایه سیاه این رژیم تا دندان مسلح دوباره امضا جمع میکنند و ریاکارانه به این مناسبت پرچم “رد مبارزه مسلحانه” و ‌پرهیز از”خشونت” و دفاع از “مبارزه مدنی برداشته اند ، توجه شما را به باز تکثیر مقاله ای در همین رابطه در این شماره اکتبر جلب میکنم)

در این دوره وقتی این احزاب میخواند از نو دست به اسلحه ببرند و بروند “شاخ و شار” را به هم وصل کنند باید متوجه شد که داستان چیزی دیگری است، که فاکتورهای ضد مردمی و ضد مبارزه آزادیخواهانه دخیل دیگر جهانی و منطقه ای این ضرورت را در این مقطع برای آنها ایجاب کرده که وارد ماجراجوئی و مبارزه پیشمرگانه شوند. همانطوری که جریانات اسلامی و قومی مشابه در این دوره در سایه تخاصم دولتهای مرتجع مسلح شده اند و به تحرک افتاده اند. نبرد و حضور حزب دمکرات کردستان ایران را باید در پرتو صف بندیهای جدید منطقه ی که کلیه احزاب کوچک و بزرگ قومی و اسلامی را در دو جبهه تقسیم کرده است مورد توجه قرارداد: جبهه ترکیه، عربستان، پارتی، سنی،و جبهه ایران، پکک، شیعه، اتحادیه میهنی کردستان عراق. در این چهار چوب تقابل با شاخه دیگر حزب دمکرات، شاخه های کومه له، تقابل با پژاک، که سالها است در خلا حضور اینها در کردستان ایران برای خود جای پای پیدا کرده اند از جمله شرایط و عوامل جدیدی هستند که حزب دمکرات کردستان ایران را به اتخاذ چنین تصمیمی کشانده است.

مردم کردستان ایران را باید از این سناریو و مخاطرات آن آگاهتر کرد. ما نباید ازاین اهداف و شکل “مبارزه مسلحانه” حمایت کنیم چرا که قبل از اینکه آسیبی به جمهوری اسلامی برساند به روند مبارزه آزادیخوانه برای سرنگونی این رژیم وحشی آسیب خواهد رساند. نباید مردم در کردستان یک بار دیگر قربانی سیاستهای باشند که بارها شکست آن تجربه شده است و آوارش بر سر همین مردم ریخته شده است.

حضور نظامی اپوزیسیون و توجیهی برای سرکوبگری جمهوری اسلامی

جمهوری اسلامی سی و هفت سال است هر روز ترور میکند و جنایت میافریند و جامعه را نظامی کرده است. در بیش از نود و نو درصد این سرکوبگریها نیازی به توجیه مسلح شدن نداشته است. نفس وجود مبارزه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کارگران و مردم آزادیخواه، نفس مبارزه زن، کارگر، جوان، نفس شادی و تفریح، نوع پوشش و …. همه عامل “توجیه” سرکوبند برای رژیمی که موجودیت خود را متناقض با نفس انسانیت و مدنیت و آزادی جامعه میبیند.
رژیمی که با قمه کشی و سرکوب و اسلحه و ترور و اعدام سر کار آمده و همچنان بدون اسڵحه قادر به یک روز حاکمیت نیست غلط میکند دیگران را منع میکند که نباید دست به اسڵحه ببرند، علل توصل شدن به اسلحه از جانب اپوزیسیون و مردم ایران دقیقا وجود رژیمی است که با قدرت و زور اسلحه حاکمیت میکند و مردم را سرکوب کرده است.این رژیم به عوامفریبی و دروغ های از این دست متوسل میشود تا جنایات و آدمکشی خود را توجیه کند. تا سازمان عریض و طویل ترور و کشتار نیروهای مسلح خود را موجه جلوه دهد و مجوزی برای سرکوب وامنیتی تر کردن فضای جامعه توسط دستگاه سرکوب و اوباش حزب الهی خود صادر کند. کسی که به این ادعای رژیم مهر تائید بگذارد اگر نا آگاه نباشد قطعأ در بقا رژیم خود را ذینفع میداند. فقط یک مزدور کله پوک چنین توجیهی از این رژیم میپذیرد.

اخیرا در همین مورد طوماری بالغ بر چهار صد نفر جمع شده است در کردستان ایران دال بر محکوم کردن “درگیری مسلحانه”. روشن است خواست این جمع که در میان آنها عوامل رژیمی و اصلاح طلب کرد هستند، یک خواست ارتجاعی در قالب “مدنی” و دفاع از “فضای غیر نظامی” است، اما در همین متن کوتاهشان فراموش نکرده اند که یک کلمه هم علیه این رژیم جانی که ٣٧ سال است بدون “جنگ” هم جامعه را امنیتی و نظامی کرده و کارگر را شلاق میزند، کولبران را به رگبار میبندد و نان سفره بی رونق جامعه را به گروه گرفته است و هر کوه و برزنی را پرز از نیروی مسلح کرده است نزده اند. اینها دست بردن به اسلحه از طرف دولت و سپاه و اوباش اسلامی را موجه و قانونی میدانند، اما مقاومت جامعه و مخالفین این نظام رادر مقابل ماشین کشتار و تداوم جنایت و وحشیگری را غیرموجه میدانند. علاوه بر قلدری نظامی و سرکوب، جمهوری اسلامی را همین نسل بی مایه، که بخشا خودشان “پیشمرگ مسلمان سابق” بودند وحالا اصلاح طلب شده اند، سر پا نگاهداشته است. این شیادان را به همراه جمهوری اسلامی باید جارو کرد و دستشان را از سر مردم آزادیخواه کردستان و ایران کوتاه نمود.

همچانکه گفته شد ما اهداف و سنت ناظر بر شکل مبارزه “پیشمرگانه” حزبی مانند حزب دمکرات را تائید نکرده و نخواهیم کرد اما این واقعیت مانعی نیست بر سر را رد کردن سیاست و ادعاهای کذائی جمهوری اسلامی و اوباش آن. درجه اختلاف و دوری و نزدیکی سیاسی با نیروهایی که کم و بیش در اپوزیسیون رژیم قرار دارند نباید به هیچ وجه در حمله رژیم به اپوزیسیون دخالت داد ودرمقابل آن سکوت کرد. سیاست سکوت یا توجیهات موذیانه بدلیل اختلاف فیمابین سیاسی به رژیم و تداوم جنایت او کمک خواهد کرد. بنظر من تحت هیچ شرایطی نباید تعرض جمهوری اسلامی را به اپوزیسیون و پروژه های تروریستی او را بی پاسخ گذاشت. این حداقل پرنسیب و سیاست اصولی است که باید انتظار داشت، هرچند خود این جریانات در موارد مشابه در مقابل تعرض رژیم به ما اپوزیسیون کمونیست و چپ سکوت کرده اند.

رهبری این احزاب و بی توجه ای به جان افراد مسلح خود

همانطور که گفتم از نظر ما جمهوری اسلامی به عنوان مقصر اصلی و بانی تروریسم و جنایت از جمله در تعرض به امنیت جامعه و به نیروهای مسلح و غیر مسلح اپوزیسیون در داخل و خارج کشور محکوم و مقصراصلی است.تنها با بیان این حقیقت است که میتوان در قدم بعد سیاست و تاکتیک هایی را که افسارگسیخته گی رژیم را دامن میزند یا مسئولانه نیست به نقد کشید. از جمله در برخورد به سیاستهای غیر عقلانی و غیر مسئولانه جریاناتی چون سازمان زحمتکشان که چند سال پیش بی محابا و در نهایت ناتوانی و بی مسئولیتی در قبال افراد دست به چنین “فعالیتهای مالی” زدند و هر دوره تعدادی ازافراد بیگناه صفوف خود را برای تامین رویاهای متحقق نشده روسای سازمانی روانه تورهای مرگ جمهوری اسلامی می کردند و یا چه امروز حزب دمکرات با سراسیمگی و بنظرم بسیار روشن است که در بررسی اوضاع و حتی در تشخیص ظرفیت و پتانسیل نظامی خود نیز ناتوان وبا بی مسئولیتی بالائی رفتار کرده است و سر آنجام تعداد زیادی از نیروی خود را به گام مرگ فرستاد و به دست جنایتکاران اسلامی کشته شدند.

اما جنبه بی مسئولیتی چنین اقداماتی فقط یک جنبه اش برمیگردد به زیان انسانی و تلف شدن افراد، که جای تاسف فراوان است، اما جنبه زیانبارتر آن ماحصل و مابه زا اجتماعی چنین فعالیتها و خصوصا تاثیرات مخرب ابعاد تلفات انسانی است که بدون دستیابی به اهداف مهم و قابل حمایت اجتماعی نیز صورت میگیرد است. در این حالت به مبارزه رادیکال، توده ای و انقلابی علیه جمهوری اسلامی آسیب جدی می رساند ،همچنانکه در این سه دهه چنین بوده است.
ارزش ومنزلت و زندگی افراد در این سنتهای بورژوائی به شدت پائین است، شما در این سنت اگر کشته هم نشوید باید تا آخر عمر برایشان اسلحه بدوش باشی و “سرکرده” ها را اسکورت کنید. از اینرو دقت و برنامه ریزی برای کاهش تلفات انسانی در جریان نبرد با حاکمیت نزد رهبران نامسئول و متکی به افق و سیاستهای ناسیونالیستی و خود شیفته و متکی به دولتهای متخاصم به شدت کم است. در عین حال این نوع بی مسئولیتی در قبال سرنوست افراد دال بربی ربطی این شکل از مبارزه مسلحانه و اهداف سیاسی این احزاب با نیاز جامعه و ضرورت مبارزه مسڵحانه ی که در خدمت چنین مبارزه ای باید باشد نیزهست.

چنین عرصه ای را بسیار هدفمند و سنجیده و در ارتباط منطقی با پیشبرد مبارزه حق طلبانه مردم در کردستان باید سازمان داد. این همان بعد مسئله است که جریانات ماجراجو و غیر مسئولی که از آنجا که اساس هدف طرح خود و اجرائی نقشه هایش را با گرفتن حمایت از دیگران و گرفتن چراغ سبز از جناحی از رژیم یا از دولتی که با دولت ایران متخاصم است متحقق میکند نمی توانند در نظر بگیرند. تاکید میکنم که هر شکل و در هر دوره ای استفاده از اسلحه نه مجاز است و نه مفید به حال مردم.

رابطه نیروی مسلح و جنبش های سیاسی

نه هر نیروی مسلحی به نفع است ونه جامعه امروز کردستان مجبور است که در این زمینه همچنان متاثر از سنت و فرهنگ دوره سمکو و شیخ محمود و قاضی محمد باشد. دوره حماسی و یکه تازی سنت رایج پیشمرگانه حداقل در کردستان ایران بسر رسیده است و امروز بخشی از مردم آگاه به این سنت و تاریخ با دید نجات دهنده و “رهائی بخش” به آن نگاه نمیکنند. کار نظامی و جایگاه ان نیز همانند تمامی عرصه های دیگر مبارزه سیاسی و اجتماعی بشدت مهر و رنگ طبقاتی بر خود دارد و منافع متفاوت و متضاد اجتماعی را نمایندگی میکند. مثبت یا منفی دیدن نیروی مسلح بستگی به این دارد که این نیروی مسلح و آن فعالیت مسلحانه متعلق به چه جنبشی و برای چه هدفی به وجود آمده است و چرا فعالیت نظامی میکند. نیروهای مسلح کنونی احزاب کرد در منطقه متعلق به یک جنبش ملی- بورژوائی واحدند که در سازمانهای متفاوت ناسیونالیستی قرار گرفته اند.

نماینده گی کردن اعتراض جنبش بورژوازی و روشنفکران فرهنگی و ناراضی کرد در رابطه با حکومت مرکزی و گرفتن سهم طبقه خود در زمینه چپاول ثروت، ، شریک شدن در قدرت دولتی و اعمال حاکمیت بر جامعه نهایت استراتژی این جنبش و نیروها میباشد. این تمام هویت، تاریخ و اهداف و زندگی آنها بوده و هست. بخش اعظم آنها هیچ درجه ای از خواست سرنگونی رژیم را هیچگاه نمایندگی نکرده اند. هیچگاه برای بدست آوردن جامعه آزاد و رفا اجتماعی و آزادیهای سیاسی و حق کارگر و آزادی زن و دیگر عرصه ها مبارزه نکرده و نمیکنند و نخواهند کرد.هر گاه چنین ادعاهای را نیز کرده اند برای فریب، برای گردآوری نیرو و مربوط به دوره ای است که دستشان به هیچ بخشی از قدرت بند نبوده است. تاریخ و اسناد مستند و واقعیت های امروز تمام این حقایق را به اثبات رسانده است. حضور و وجود انسانهای آزاده و درد مند که اکثرا دارای انگیزه های پاک و آزادیخواهانه ای میباشند در صف این جنبش و احزاب نمیتواند بر روی این حقایق مورد اشاره سایه بیاندازد، همانطور که انگیزه و سخن و درد و رنج و اهداف انسانی فردی هیچ یک از دنباله روان موسوی و احمدی نژاد و روحانی و هیتلر و صدام نیز نه تنها به جائی نرسید که بر عکس به پارو زنان کشتی ثروت و قدرت و جنایت نظام سرمایه داری و روسا آن تبدیل شدند.

هرنوع نام حماسی و احساسی و قهرمانانه ای بر نیروی مسلحی که برای چنین اهداف و سیاستهایی وچنین جنبش گرد آمده بگذاریم، نباید کسی را فریب دهد که چنین نیروئی کاری جز خدمت در به بقدرت رساندن طبقه زورگو و مفتخور و انگل سرمایه دار “محلی” و “خودی” که از جانب احزاب موجود ناسیونالیست نمایندگی میشوند نکرده و نخوا‌هد کرد. نیروی مسلحی که حول این اهداف و احزاب شکل بگیرد نه امروز و نه هیچگاه قادر نخواهد بود به امر مبارزات آزادیخواهانه جامعه کمکی بکند. فعالیت هایش به کشمکش و روند انقلابی در جامعه بی ربط است.مانعی است بر سر راه مبازرات کارگری و آزادیخواهانه موجود. این سنت هر گاه امکان یابد و میدان عمل و مانور داشته باشد مقدم بر هر نوع مبارزه ای است. چون حافظ قدرت آنها و طبقه شان است. ماورا طبقات ، قهرمان و نجات دهنده است چون نیروئی “غیر سیاسی” ای است که از فریب و کلاه برداری احزابشان مبنی بر اینکه همه “کرد” هستیم، اینکه روز روز زن و کارگر و کمونیست و طبقات نیست به شیوه مسلحانه حمایت میکند و قلدری نظامی اعمال میکند.

در فردای دستیابی این احزاب و جنبش بورژوازی به قدرت، آن نیرو و سنت دقیقا جانشین همان ارگانهای ماورا جامعه و “حافظ منافع ملی” سرکوبگران خود رژیم خواهند شد و به ابزار حامی سرمایه و زورگویان و به نیروی سرکوب آزادی و کارگر و زن و مخالفین سیاسی تبدیل خواهند شد. همانطوریکه در کردستان ایران تجربه شد و در کردستان عراق هم اکنون شاهدش هستیم. اما اگر ما سازمان ونیروی مسلح و میلیس توده ای داشته باشیم که اهداف آن، دامنه اختیار در خدمت منافع و امنیت جامعه و آزادیهای سیاسی باشد و عملکردش درتقابل با سنت موجود ناسیونالیستی قرار بگیرد و اگر نیروی باشد برای دفاع از امنیت وآزادیهای سیاسی جامعه و در دفاع مستقیم از طبقه کارگر و محرومان در مقابل سرمایه داران و گانگسترهای اسلامی و قومی آنگاه ما میتوانیم از نقش چنین نیروئی و ابراز وجود مسلحانه آن و رابطه اش با مبارزه کارگران ودیگر اقشار آزادیخواه صحبت کنیم و پاسخ به سوال شما مثبت خواهد بود.

امروز و از راه نیروهای مسلح موجود احزاب کرد قطعا نمیتوان به این مبارزات کمکی کرد. نه تنها این که در مقابله مسلحانه با رژیم هم بشدت ناتوان و ورشکسته است و هر بار که تلفات میدهند و شکست میخورند آوار این شکستها و تلفاتها بر سر جامعه و آزادیخواهان فرو ریخته شده است. ما این “معایب” و “کمک به گسترش دامنه مبارزه” را بشدت مخرب میدانیم و مردم کردستان به هر درجه ای که با این شکل سنتی فاصله بگیرند به همان نسبت به اتکا به قدرت خود و ایجاد سازمانهای مبارزاتی خود از جمله به ایجاد سازمان توده ای مسلح متکی به خود در محل کار و زیست نزدیکتر خواهند شد. بی تردید باید در کنار عرصه های متعدد مبارزه، عرصه مسلحانه نیز داشت. در مبارزه با رژیم و در پروسه روند سرنگونی آن طبقه کارگر و آزادیخواهان باید سازمان مسلح خود را داشته باشند.در کردستان در این نباید تردید داشت. اما یکی ازپیش شرطهای آن گذر از سنت موجود ناتوان و بی ربط به منافع توده زحمتکش و بورژوا- ناسیونالیستی “پیشمرگ” است.

جمهوری اسلامی نظامیگری و مسئله اسلحه و علل دست بردن احزاب و مردم به اسلحه را به جامعه کردستان تحمیل و کل فضا جامعه را نظامی و امنیتی کرده است. برای مقابله با آن و همچنین برای مقابله با نیروهای که قصد زورگوئی به کارگران و جامعه را دارند و برای دفاع از مدنیت و امنیت جامعه، ما کارگران و کمونیستها نیز باید سازمان مسلح توده ای خود را در کردستان داشته باشیم که به اهدافی که برشمردم متکی و پایبند است. این نیرو برای کارگران و کمونیستها را تا بحال “گارد آزادی” اسم گذاری کرده ایم. مسئله نام نیست بلکه تاکید من بر شکل دیگری از مسلح شدن و ماهیت و هدف ناظر بر آن نیرو و همچنین سرسامان دادن به آن در محل کار و زیست و پرهیز از زندگی در میان شکاف دولتها و یا تبدیل شدن به ابزار دست دولتها و حرکت در مسیر مقاصد سیاسی و فاسد دشمنان آزادی در جریان پیشبرد مبارزه خود برای نیل به آزادی است.

فکر میکنم با وجود هر درجه از قلدری و نظامی کردن جامعه از طرف رژیم نباید تا جائی که ممکن است دست به نوعی ازاقدامات مسلحانه زد که “بهانه” دست رژیم داده شود و فضا را نظامی تر کند. جدا از این جنبه فنی و نظامی قضیه، سازمان نظامی یک جریان مسئول و آزادیخوا و سوسیالیست اساسا به یک مجموعه فعالیت عملی-سیاسی استوار است که تا زمان تامین تناسب قوای مساعد تر تا زمانی که یک قدرت قابل قبول بازوی نظامی متعلق به جنبش کارگری و صف آزادیخواهان را سازمان داده است وحتی برای “مطرح” کردن خود نیز این وظایف را برای خود و جامعه خواهان مسلح شدن تعریف و متحقق میکند: متحد کردن مردم برعلیه رژیم و همه جناحهای آن و دیگر نیروهای همکار جمهوری اسلامی، شناسائی افراد شرور رژیم ، تشویق مردم به دوری از قومپرستی و زن ستیزی، هشدار به افرادی که با رژیم همکاری میکنند، کار هدفمند در صفوف نیروهای رژیم،بسیج جامعه بر علیه جنایت قتل ناموسی و سنگسار واعدام و تلاش برای ممانعت از اجرای آنها و بالاخره زمینه سازی برای گسترش خود در شکل مسلح و غیر مسلح اهم وظایفی است که دقیقا در این مقطع که خطر سناریو سیاه هست، که جریانات قومی و اسلامی در فضای ویرانگر تحمیل شده در عراق و سوریه و منطقه گسترش پیدا کرده است، میتواند به شکل گیری گسترده نیروی مسلح مخفی در شهرها و در محل کار و زیست کمک کند.
همه کارگران و جوانان و مردم تشنه آزادی را فرا میخوانیم که برای تسریع به امر سرنگونی این رژیم جنایتکار، برای سنگر بندی در مقابل خطر سناریو سیاه ، برای اینکه در تحولات آتی و بعداز جمهوری ننگین اسلامی از دست نیروهای حرفه ای مفتخور وسرکوبگر ماوارا جامعه چه در قالب “ارتش و سپاه” چه “پیشمرگ” و “گه ل” رهایی یابیم ، با این هدف که راسا خود جامعه و کارگران و آزادیخواهان با اتکا به سازمان مسلح و میلیس سازمانیافته توده ای خود امنیت خود را حراست کند، به مسلح کردن مخفیانه و فوری خود در شکل واحدهای کوچک در محل کار و زیست روی بیاورند، با پیشمرگ شدن در صف احزابهای ناسیونالیستی نمیتوان نه رژیم را شکست داد نه به آزادی و برابری و خوسبختی نائل گردید. همه را فرامیخوانیم که از سنتهای رایج و بی ربط به منافع طبقه کارگر و آزادی و برابری، از جمله از سنتهای مانند سنت ناسیونالیستی پیشمرگانه و سنتهای ارتجاعی اسلامی شدیدا پرهیز گردد و به آنها نپیوندن.
تنها با این افق و رویکرد می توان از رابطه منطقی و ذینفع نیروی جنبش سیاسی و طبقاتی جنبش طبقه کارگر و مردم آزادیخواه با “نیروی مسلح” سخن به میان آورد. همسو و در کنار گسترش مبارزات هدفمند کارگری و آزادیخواهانه با سازماندهی میلیونی میلیس توده ای و مترقی که غیر مذهبی و غیر قومی و چپ و سکولار است، میتوان به ایران بعداز جمهوری اسلامی امید بست و شاهد وقوع جنایتهای هولناک امروز سوریه و عراق در ایران نبود.
٢٥ تیر ماه ١٣٩٥
S_zijji@yahoo.se