سعید یگانه -یک خبر و یک رویداد و دویادداشت

 

یک خبر و یک رویداد و دویادداشت

رویداد تکان دهنده خودکشی دانش آموزان

خودکشی  درجامعه ایران در میان  مردم به دلایل مختلف  از جمله  آزار جنسی ، سنت مرد سالاری وفقراقتصادی وسایر ناهنجاری های اجتماعی پدیده ای روتین  و روزانه است. این نوع تراژدیها موضوع روتین  ستون خبری روزنامه های ایران است .  خودکشی در جامعه ایران مطلقا پدیده جدیدی نیست . خودکشی و کشتن آدمها به هر دلیلی همزاد جمهوری اسلامی است و کماکان ادامه دارد. آنچه نسبتا جدید است  شیوع  این پدیده شوم درمیان کودکان و دانش آموزان زیر هجده سال و آمار تکا ن دهنده در این رابطه است  .این نشانه یک بحران انسانی در کنار سایر بحرانهای مزمن  در جامعه ای است که این اتفاقات در آن صورت می گیرد. در جامعه ای که به درجه ای تعادل برقرار است و آزادی نسبی وجود دارد درصد ناچیزی از مردم به دلیل مشکلات روانی و  افسردگی مزمن به زندگی خود پایان می دهند، اما در جامعه ای مانند ایران بر عکس عوامل اقتصادی واجتماعی نقش درجه اول را در این رابطه بازی  می کنند. خودکشی دانش آموزان هردلیلی داشته باشد  ابتدا مهر یک جامعه فقر زده و مریض به لحاظ اقتصادی و اجتماعی را بر خود دارد.کودکانی که بدون تکیه گاهی در میان خانواده و عموما به دلیل فقر اقتصادی وعدم مسئولیت پذیری دولت وجامعه و نهادهای مسئول در قبال امنیت اقتصادی و روانی آنان عامل اصلی خودکشی و یکی از نتایج بلافصل و شیوع آن در میان جوانان است. اکثریت کودکان و جوانان در ایران به دلیل عدم دسترسی به حداقلی از امکانات رفاهی ، افتصادی و سلامتی روانی دچار مصائب مختلف اجتماعی از جمله فساد ، اعتیاد میباشند وخودکشی به این ترتیب می تواند یکی از بارقه های زمخت آن باشد. جامعه ای که اولین قربانیان آن کودکان و نوجوانان باشد بیان  گوشه ای ازشرایط اسفبار حاکم بر این جامعه است. پدیده ای که تاثیرات روانی آن بر خانواده و جامعه گسترش می یابد و بجای توسل به مبارزه به عنوان راه حلی برای فرار از مشقات زندگی  بکار گرفته می شود.

بنا به گزارش خبر گزاری هرانا  در سال جاری تا کنون دستکم دوازده دانش آموز کمتر از هجده سال اقدام به خود کشی کرده اند. آمار واقعی خیلی بالاتر ازاینهاست. تازه آمار خودکشی های ناموفق می تواند چندین برابر این تعداد  باشد* همچنانکه خودکشی درمیان زنان به دلیل مصرف قرص های سمی برنجی، مراکز پزشکی قانونی به دلیل عواقب آن در جامعه بخشی  از دلایل خود کشی در میان آنان را ایست قلبی عنوان می کنند. علاوه براین *انعکاس این گزارش تکان دهنده به قول خبرگزاری هرانا موجب آن شده که مقامات وزارت آموزش و پرورش رژیم از بکار بردن عنوان دانش آموز در این خبر ها انتقاد کرده و گفته اند که تاکید بر خودکشی دانش آموزان موجب می شودکه مردم در درجه اول وزارت اموزش وپرورش را مقصراین پدیده بدانند.

مقامات آموزش و پرورش جمهوری اسلامی شرم دارند یا هر غلط دیگری دوست دارند بکنند .مسئول این خودکشی ها در وهله اول جمهوری اسلامی و بعد مسئولین و نظام آموزشی است . اگر در جامعه ایران حقوق کودک مطابق استانداردهای بین المللی ذره ای اعتبار داشت  می بایست به دلیل همین خودکشی هاتمام مقامات آموزش و پرورش رژیم را به دادگاه  برده و محاکمه می کردند و مطابق قانون مسئولیت آنان را در رابطه با این رویدادها  روشن می کردند . آشکار است که نظام آموزشی در جمهوری اسلامی تافته جدا بافته نیست .همه ان چیزی که در کتب درسی و در موارد دیگر در مدارس ایران جاری است از قوانین ارتجاعی و مذهبی در جمهوری اسلامی و اخلاق و فرهنگ ارتجاعی و اسلامی نشات گرفته و با علم و پیشرفت و تمدن عصر حاضر خوانانی ندارد.  مضافا اینکه  هنوز خشونت علیه کودکان توهین و تحقیر، کتک کاری و تنبیه بدنی بخشی ازفرهنگ جاری  در مدارس ایران می باشد.بعلاوه اینکه همه مسئولین و کاربدستان  نظام آموزشی ایران را مهره های امنیتی ، اطلاعاتی وحزب الهی  مثل هر نها د دیگری در جامعه اشغال کرده اند.

جامعه ایران در قبال خودکشی و سایر مصائب اجتماعی نمی تواند مصونیت پیدا کند مادام که زمینه ایجاد و پیدایش آن ریشه کن نشود. در جامعه ای که بیشتر از یک سوم مردم آن زیر خط فقر زندگی می کنند، درجامعه ای که بیشتر از بیست میلیون ساکنین آن حاشیه نشین و از حداقل امکانات رفاهی  بی بهره اند، درجامعه ای که بیشتر از ده میلیون جوانان اماده کار، بیکار و بدون هیچ درآمدی سربار خانواده هستند، در جامعه ای که خانواده های کارگری ماهها حقوق دریافت نمی کنند و در نهایت فقر زندگی می کنند، در جامعه ای که هزاران کودک کار و خیابانی روزانه به جای کلاسهای درس ، تفریح و تفنن به امید چندرقاز جهت کمک به خانواده در خیابانها ولو هستند، در جامعه ای که بیشتر از دو میلیون معتاد دارد و شیوع آن هر روز بیشتر از جوانان قربانی می گیرد، خود کشی در میان مردم برای خلاصی از  این شرایط دردناک و غیر قابل تحمل و شیوع آن علی الخصوص در میان کودکان و نوجوانان یکی از عواقب بلافصل و زیانبارآن می باشد.

بر اساس آمار رسمی روزانه بیش از سیزده نفردر ایران خود کشی می کنند. تحقیقات سال 1392نشان داد ه که در ایران به طور متوسط ازهرصد نفرجمعیت کشوربیش ازشش نفردر سال بر اثر خودکشی جان خود را از دست می دهند.

برای دونسل از کودکان که  با آغاز حکومت جمهوری اسلامی چشم به این جهان نابرابر گشوده اند  و در جهنمی به اسم سیستم  اسلامی  بزرگ شده اند. ذهنیت جامعه نباید در برابر این رویدادهای تکان دهنده ساکت و بی تفاوت باشد.هر کدام از این رویدادها و ناهنجاری ها ازخود کشی و اعدام تا گسترش اعتیاد ، ازفقر اقتصادی تا کودکان کار و خیابان میتوانند موضوع نفرت و انزجار از نظام استثمار گرانه موجود باشد و هر کدام سوژه ای باشد برای اعتراض و مبارزه  و تشکل یابی جوانان، زنان و کارگران و محرومین جامعه حول آن برای پایان دادن به این شرایط سخت و جهنمی. هر گونه تلاش و مبارزه ای برای کاهش درد و رنج مردم باید مورد حمایت و پشتیبانی قرار گیرد، اما پایان دادن و ریشه کن کردن آن ابتدا در گرو سرنگونی نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی است. این یک تلاش همگانی است اما مقدم بر هر کسی وظیفه طبقه کارگر ایران است. توافق برجام و انتخابات های مضحک جمهوری اسلامی اگر برای مشروعیت نظام از نظر بورژوازی جهانی و بقا آن اهمیت دارد برای اکثریت مردم کارگر و زحمتکش که آهی در بساط ندارند بی ربط وبه تداوم وضع موجود می انجامد.

اعدام تمامی مردان یک روستا توسط جمهوری اسلامی

شهیندخت مولاوردی معاون روحانی در امورزنان و خانواده در سخنانی فاش ساخته که روستایی در بلوچستان وجود دارد که تمامی مردان این روستا اعدام شده اند. وی اصافه کرده که بازماندگان آنها امروز قاچاقچی با لقوه هستند هم ازاین نظرکه انتقام بگیرندو هم مخارج خانواده را تامین کنند.خانم مولاوردی نامی از این روستا به میان نیاورده است.

افشای چنین تراژدی از زبان یک مقام حکومتی نشانه افتضاحی است که جمهوری اسلامی طی سالیان متمادی در مبارزه با قاچاق مواد مخدر به بار آورده است و معلوم هم نیست که اعدام تمامی مردان این روستا همه به دلیل قاچاق مواد مخدر بوده باشد. بنا به این اظهارات باید در سالهای آینده شاهد اعدام و کشتن سایر مردان باقی مانده از این نسل در روستای نامبرده باشیم.

اعدام مردان و نان آوران یک روستا توسط جمهوری اسلامی زندگی همه این خانواده ها رابا نابودی مواجه کرده است.اعدام هزاران نفر طی سالیان متمادی تحت عنوان مبارزه با قاچاق مواد مخدر نه تنها موثر نبوده بلکه نتیجه عکس داده است.گشترش اعتیاد و ابتلا به این پدیده شوم در میان کودکان ،جوانان اعم از زن و مرد گویای این حقیقت است و این را باید اضافه کرد که باندهایی در سپاه پاسداران دراین راه میلیاردها به جیب می زنند ویکی از عوامل پخش مواد مخدر در جامعه ایران می باشند.

مردم سیستان و بلوچستان یکی از محرومترین استانهای ایران به شمار می رود . آمار فقرو بیکاری در این استان بیداد می کند.طبق آمار دولتی در این استان بیشتر از صد هزار کودک از تحصیل محرومند. در صد زیادی از مردم این استان به دلیل بیکاری برای امرار معاش خود و خانواده به شغل قاچاق  روی آورده اند و هزاران نفر تا به امروز در مرزهای کشور طعمه سپاه پاسداران شده و کشته شده اند.

اعدام  یک امر روتین بی دادگاههای جمهوری اسلامی به شمار می رودو یکی از چلنج های مهم جامعه ایران است .همه تلاش های تا کنونی برای لغو اعدام در ایران نا موفق بوده است.اعدام بخصوص در دولت روحانی ابعاد وسیعی به خود گرفته و روزانه در اکثر زندانهای جمهوراسلامی تعدادی از زندانیان به دار آویخته می شوند.اعدام در جمهوری اسلامی نه برای مبارزه با مواد مخدر بلکه ابزاری در جهت ترس و ارعاب جامعه و برای مقابله با مردم بکار گرفته می شود . هنوز در ایران مخالفین سیاسی به بهانه های واهی به اعدام محکوم و به دار آویخته می شوند.

اعدام در ایران همانند بقیه معضلات جامعه ایران از جمله فقر ،بیکاری ، اعتیاد و غیره با وجود جمهوری اسلامی قابل حل نیست . افشای این جنایت از زبان یک مقام دولتی دردی را از هزاران دردهای حل نشده مردم دوا نمی کند .این رژیم را باید سرنگون کرد و مردم خود باید برای بنای  یک زندگی شایسته انسان امروز دست  بکار شوند.

سعید یگانه

مارس 2016