سعید مدانلو -داستانِ جام زهر و برداشته شدنِ تحریم ها!

سعید مدانلو بیست و ششم سپتامبر ٢٠١٣

داستانِ جام زهر و برداشته شدنِ تحریم ها!
اول اینکه در یک مورد عجله نباید کرد. مراسم نوشاندن زهر به ″ﺁقا″ این دفعه به لحاظ شرایط کاملاً متفاوت از نوع مراسمی که برای امام ره برگزار شد نیست. ﺁنجا امام مجبور شد تا همۀ محتوای جام را یکجا بالا برود. برای اتمام جنگ چاره دیگری بجز بالا رفتن یکبارۀ جام زهر وجود نداشت. منتها امام ﺁنقدر زور و قوه پشت سرش بود که بتواند جان سالم از مهلکه بدر ببرد. در ﺁن زمان به برکتِ رنگ و بوی اسلامی زدن و مقدس سازی مصاٸب جنگ و بواسطۀ برخورداری ملاها و مکلاهای اسلامی از فرصت و مهارت در تعزیه گردانی های سبک شیعۀ اثناﺀ عشری و اتفاقاً به لحاظ تاریخی تماماً وطنی به اندازه کافی ماتریال برای افکندن ″وحشت مقدس″ بر ذهنیت مردم و تروریزه کردن فضای جامعه و تاثیر ﺁن بر رفتار سیاسی و اجتماعی مردم برایشان فراهم بود تا امام بتواند به راحتی یکجا تا تهِ جام را بالا برود و جمهوری اسلامی سریعاً رو به کله پا شدن نگذارد و تا شورشهای اواخر زمان ریاست جمهوری رفسنجانی وضعیت کم و بیش با ثباتی را پشت سر بگذارد. در گذشته ″وحشت مقدس″ اعمال زور و سرکوبشان را تحت حمایت کامل خود داشت. حالا دیگر ″ وحشت مقدس″ ی وجود ندارد. اعمال زور و وحشت مرگ افکنی با افزایش علنیت کشتارها و اعدام ها تنها راه ممکن است. اصلاح طلبهایی که اخیراً از زندانهای جمهوری اسلامی ﺁزاد شدند در خواهند یافت اگر با همان وضع در زندان می ماندند اعتبار بیشتری پیدا می کردند.
این بار سناریویی که قرار است رفسنجانی و شرکا قهرمانهایش باشند متناسب با انتظاراتی است که دولت اوباما در سرش می پرورد. هیچ چیز قرار نیست برای جمهوری اسلامی عوض شود مگر اینکه دولت روحانی حرف ﺁخر را ″درست″ بزند و یک مهر ریاست جمهوری اسلامی ایران را پای ورقه ای که متن و مفادش را ﺁنها نوشته باشند بکارد. ﺁنچه که دول غربی از این بابت بدست می ﺁورند در کار و بارشان در خاورمیانه و شمال ﺁفریقا و کل منطقه بهبود اساسی ایجاد خواهد کرد.
به نظر این روزها اوباما و دولتش شروع سخت ترین روزهای حاکمیت سرمایۀ بحران زده را
می گذرانند. به نحو کاملاً محسوسی تلقیات سیاسی اکثریت بالایی از مردم در ﺁمریکای شمالی در حال تغییر است. هرچند که راه پر پیچ و خم و ناهمواری می تواند با شروع روند این تغییر ذهنیت، در انتظارِ مردم و زندگیشان در ﺁتیه این مملکت باشد. هنوز مدیای راست که عموماً نظرات سیاسی و اجتماعی دو حزب دمکرات و جمهوریخواه را در طی رقابتهای اوج گیرنده اشان نمایندگی میکنند، فضای سیاسی و اجتماعی جامعه را در دست دارند. علیرغم این، رسانه ها و درعین حال جمعیت های شهری و منطقه ای جدیدی از چپ و راست و میانه دارند پا به عرصۀ وجود می گذارند. بخشی از معضلات گریبانگیر حاکمیت سرمایه درﺁمریکا را می توان به موارد زیر خلاصه کرد. سنگین تر بودن کفۀ ترازوی ناکامی های سیاستهای میلیتاریستی اخیر دول حاکم ﺁمریکا از کامیابی های ﺁن، نمایشات تلویزیونی از سردرگمی، تلفات انسانی عدیده و بیهوده گی جنگیدنِ سربازان ﺁمریکایی در افغانستان و اثرات مخربی که بر زندگی تعداد کثیری از ﺁنها و بستگانشان نهاده است، بدهی ها و تعهدات مالی سنگین حاکمیت سرمایه ﺁمریکا و سقوط ارزش و اعتبار جهانی دلار، هرچه عریان تر شدنِ تلقیات سیاسی طبقاتی در جامعه ﺁمریکا، ناشکیبایی و اشتیاق مفرط دول سرمایه بحران زدۀ اروپا برای ورود مجدد به بازار سرمایه و نیروی کارفوق العاده ارزان درایران، اوضاع پیچیدۀ سوریه، مصر، تونس و حتی لیبی، به خطر افتادن حاکمیت اسلامی و اسلام سیاسی در ترکیه بعلاوۀ کنترل و محدود نگاهداشتن سیاسی سران وهیٸت حاکمه اسراٸیل، وضعیت ﺁشفته و تناقض ﺁمیزی را در سیاستهای دولت اوباما ایجاد کرده و محدودیتهای قابل ملاحظه ای را به حاکمیت سرمایه در ﺁمریکا تحمیل کرده است. این محدویتها در واقعیت امر امکان پا قرص کردن سلطۀ سیاسی و نظامی امپریالیسم را نیز در منطقه خاورمیانه و بویژه در ایران ضعیف میکند. توپ و تشرهایی که دولت اوباما بر سر مسٸله شیمیایی و حمله به سوریه به نمایش گذاشت هرچند که به کمک رفسنجانی ″ﺁقا″ را تنها مجبور کرد که یک جرعه از جام زهر بنوشد منتها اوباما در سخنرانیش در سازمان ملل برای همه مردم ایران معلوم کرد که همه قیل و قالها بر سر این بود که بتوانند زمانی را که قرار است امضاﺀ مخصوص نمایندۀ تام الاختیار جمهوری اسلامی را دریافت کنند، نزدیکتر کنند. دارد برایشان دیر می شود. کمونیسم کارگری این ضعف امپریالیستها را به فال نیک میگیرد. اینکه اوباما جلوی چشم و گوش همۀ مردم جهان می گوید که ﺁنها خواهان سرنگون کردن جمهوری اسلامی نیستند یک واقعیت مسلم است. منتها این وسط فاکتور احتمال سرنگونی جمهوری اسلامی به دست جنبش مردم ﺁن واقعیت مسلم را تغییر میدهد و در نتیجه سیاستشان را دگر گون میکند. دیگر نمی توانند به ﺁنچه که خودشان بدواً خواهانش هستند وفادار بمانند. ﺁنها حساب میکنند که اگر جمهوری اسلامی قرار است از میان برداشته شود، با اعمال هرگونه عملی که برایشان مقدور است ﺁنرا را هرگز درمقابل جنبش سرنگونی طلب مردم تنها نگذارند و خودشان در نهایت امر تعیین کنندۀ تکلیف سیاسی ﺁن باشند.
یک فاکتور اصلی سرکار ﺁمدن دولت اوباما در ابتدای ﺁشکار شدن گسترده بحران سرمایه درﺁمریکا موضوعِ فرو خواباندن ﺁتش گستردۀ میلیتاریسم حاکمیت ﺁن در سراسر جهان بود. مثلاً اوباما جایزه نوبلش را نیز از این بابت دریافت کرد. بطور کلی فضای متفاوتی از گذشتهِ رایج در کمپین های انتخاباتی در این مملکت اوباما را در حاکمیت سرمایه ﺁمریکا سرکار گذاشت. از این نظر هرگونه اقدام گستردۀ میلیتاریستی اوباما، دولتش را درانظارمردم ﺁمریکا و جهان در وضعیت قناسی قرار می دهد. منتها تهاجمات فزاینده و بی سابقه تبلیغاتی جمهوری خواهان و توابع علیه دولت اوباما در صورت یافتن شانس پیروزی در انتخابات ﺁینده می تواند برای حل بحران تاکنون لاعلاج مانده سرمایه، بسیار خطرناک و حتی ماجراجو ظاهر شود.
اختلاف اساسی طرفین دعوا در حاکمیت سرمایه ﺁمریکا این است که دمکراتهای حاکم خواهان پرداخت بخشی از خرج بحران از طرف صاحبان سرمایه اند. ﺁنها از سرمایه داران بزرگ ﺁمریکا می خواهند که در پرداخت سهمی از خرجِ سود ﺁور شدن مجدد سرمایه مشارکت کنند. در مقابل ﺁنها جمهوریخواهان و محافل طرفدار سیاست ﺁنها براساس منطق سرمایه استدلال می کنند، سرمایه داران هرگز برای دریافت سود کمتر مبادرت به سرمایه گذاری نمی کنند در نتیجه وظیفه پرداخت خرج بحران کلاً به عهده طبقۀ کارگر و تودۀ زحمتکش جهان از جمله مردم ﺁمریکا است. تا ﺁنجایی که به منطق سرمایه و رفع بحران ﺁن مربوط می شود جمهوریخواهان درمقابل دمکراتها کاملاً محق تشریف دارند.
نوشته منصور حکمت با عنوان ″دنیا پس از ١١ سپتامبر″ یک منبع بسیار با ارزش برای درک پایه ای تر اوضاع سیاسی امروز جهان است. مطالعۀ این اثر را به علاقمندان توصیه میکنم.
و اما روند جرعه جرعه و اپسود به اپسود خوراندن زهر به ″ﺁقا″ در شرایط ویژۀ امروزِ جمهوری اسلامی حکمت دیگری دارد. قرار است مردم را معطل اینکه اگر روابط ایران و ﺁمریکا خوب شده و تحریمها بر داشته شود ﺁنوقت می توان انتظار یک زندگی بهتر و گل و بلبل تر را داشت، نگه دارند. این پروسۀ ﺁغاز شده فیمابین جمهوری اسلامی و دولت اوباما قرار است تنها همین را به مردم نوید بدهد وامیدوارشان نگاه دارد. حالا باید مردم هر چند هفته یا هرچند ماه یک اپسود از یک سریال را تماشا کنند و همه قبل از تماشای نمایش دست به دعا بنشینند که این دفعه هم ″ﺁقا″ هیچگونه فرصت چموشی کردن به دست نیاورد و جرعه دوم و سوم را هم هرطوری شده بالا بیاندازد. همۀ مدیای رسمی غرب بعلاوه کل الاجمعین اپوزیسون اصلاح طلب دم گرفته اند دارند این کر را برای مردم اجرا می کنند. به عینه قرار است مردم بابت طی شدن پروسۀ برداشته شدن تحریم ها و خوب شدن روابط جمهوری اسلامی و حاکمیت ﺁمریکا جزای سنگینی را پرداخت کنند و ناگزیر به تحمل زندگی مشقت بارتری باشند.
حتی اگر تمام تحریمهای اقتصادی که تاکنون اثری بجز تباهی هرچه گسترده ترِ زندگی مردم در ﺁن مملکت نداشته، برداشته شود امکان اینکه به اندازه یک سرِسوزن در ارتقاﺀ سطح زندگی مردم اثری داشته باشد، نخواهد یافت. اوضاع موجود داخل جمهوری اسلامی و تقابل مافیایی عناصر شریک در اهرمهای سیاسی و اقتصادی ارکان حاکمیت اسلامی این امکان را بطور کلی از مردم سلب می کند تا امید به یک درجه بهبود در تامین معاش روزانه اشان حاصل کنند. دولت روحانی هر اتفاقی بیافتد خیلی هنر کند بتواند چهارتا کامیون سیب زمینی بیشتر از احمدی نژاد در خیابانها خالی کند. بیشتر از این کسی انتظار داشته باشد، اگر خیلی خوش نیت باشد دارد کلاه سر خودش می گذارد و یا در نظر دارد کلاه گشادی برای سرمردم بدوزد.
تقریباً روزی نیست که یک فقره اختلاس کلان در سطوح اقتصادی حاکمیت اسلامی رو نشود. در اوج بحران سرمایه اسلامی، تقابل دستجات مافیایی موجود در ﺁن به عینه مشابه سایر دستجات مافیایی بزرگ و کوچک دیگر عمل می کند. ﺁنهایی که ″زرنگ″ تر و پارتی دار ترند جایشان محفوظ تر است و معمولاً در اینچنین شرایطی درصدِ رو به افزایشی از اختلاس کنندگان طی روند تشدید رقابتها ″قربانی″ می شوند. منتها شروع شدن روند ازیاد ″قربانیان اختلاس″ نشان دهنده گستردگی روابط مافیاییِ سیاسی و اقتصادی داخل ارکان حکومتی جمهوری اسلامی است که طی سی و اندی سال به شکل همه جانبه ای تکمیل تر شده و در ﺁن جا افتاده و در سوخت و ساز روزمره ﺁن نقش اصلی را از ﺁن خود کرده است. در یک اینچنین ساختار حکومتی شکل گرفته در داخل جمهوری اسلامی چگونه می توان انتظارِ بهبود سطح زندگی مردم ﺁن مملکت را حتی در صورت پایان پذیرفتن تحریم های اقتصادی اعمال شده از جانب دول غربی داشت؟
کمونیسم کارگری خود را موظف به برملا کردن حقایق پنهان در سیاست دول سرمایه داری غرب و جمهوری اسلامی می داند. منع جامعه از تن دادن به یک دورۀ دیگر از روند انتظار و امید واهی به ظهورستاره بخت ﺁن مملکت در ﺁسمانها و پایان پذیری تحریمها با ترغیب مردم به تنگ ﺁمده از اوضاع موجود به افزایش تعرض به کلیت حاکمیت نکبت اسلامی و تشدیدِ تهدیدِ سرنگونی ﺁن، دستور اصلی زندگی اجتماعی و سیاسی امروز کسانی است که تلاش می کنند از منظر مارکسیستی که منصور حکمت به انقلاب ایران، طبقه کارگر ﺁن و بشریت تمدن خواه در سراسر جهان معرفی کرده است به مساٸل اجتماعی و سیاسی انسان نگاه و برای تغییر ﺁن به یک دنیای بهتر عمل کنند.