سعيد صارمی گفتاری کوتاه در با ره‌ ايران تريبونال و نتايجش

سعيد صارمی

بالاخره داستان ” ايران تريبونال” به پايان رسيد و رژيم فاشيستی در دادگاه محکوم شد. دادگاهی که به اصطلاح قرار بود جای دادگاه ” راسل ” را بگيرد. دادگاهی که قرار بود مستقل باشد. دادگاهی که قرار بود نمادين باشد. اين دادگاه هر چيزی بود به غير از مستقل بودن و يا مردمی بودن آن!
سوال نخستين که به ذهن انسان خطور مي‌‌کند اين است که “چپ‌ها ” شاکي‌ هستند، دادستان يک ” نو محافظه کار ” است ، و چند ” نو محافظه کار ” ديگر قاضی هستند. ” متهم ” هم که به درستي‌ سران ” اين رژيم جنايتکار هستند ” ، و در اين موضوع جای شک و ترديدی نيست. اما چه کسي‌ قرار است که ” داروغه ” باشد؟
برای يافتن پاسخ مناسب به اين پرسش بهتر است که به پيشنهاد ديوان ( منظور تيم هدايت کننده ايران تريبونال است ) مراجعه کنيم.
پيشنهاد ديوان؛   
دولت‌ها طبق قوانين بين المللی بايد پيگرد مقامات ايراني‌ شوند که مرتکب جنايت عليه بشريت شده اند.
” داروغه ” هم پيدا شد. تعارف را کنار بگذاريم. در اينجا منظور دولت ” بورکينا فاسو ” و يا ” گينه ” نيستند. ” داروغه ” بايد از مجرم قوی تر باشد. وجهه‌ داشته باشد. قدرت داشته باشد. به اصطلاح زورش از مجرم بيشتر باشد. به قول معروف پيدا کنيد پرتغال فروش را!
” داروغه ” کسي‌ نيست به جز دولت آمريکا! و اين روند هيچ اسم ديگری ندارد به جز ” نظام نوين امپراطوری قدرت ، سلطه و استعمار “!
مهم اين نيست که اصولاً ” آمريکا ” و يا هر دولت امپرياليستی ديگری به پيشنهاد ” ايران تريبونال ” ، توجه مي‌‌کند يا خير! بحث اصلي‌ اين است که عده‌ای تحت عدالت طلبی و به اسم ” چپ ” ، اين قاعده بازی را پذيرفتند!
بهتر است در اينجا به مقاله آقای بهرام رحمانی ، مراجعه کنيم که تحت عنوان ” يک خبر فوری ” در سايت‌های مختلف منتشر شد!
آقای رحمانی در بخشی از اين مقاله با زيادی جدی گرفتن پيشنهاد ديوان اينگونه نيت ذهني‌ خويش را فاش مي‌‌سازد؛
” آن‌ها مي‌‌دانند که رفت و آمدشان به خارج از کشور و حضورشان در مجامع بين المللی سخت تر از گذشته خواهد شد”.
آقای رحمانی يکي‌ به نعل مي‌‌زند و با دست ديگر به ميخ مي‌‌کوبد. از سوئی مي‌‌ترسد که رو دست خورده باشد. به همين دليل از عبارت ” دستگيری سران جنايتکار رژيم ” توسط دولت‌های غربی حرفي‌ نمي‌‌زند. اما از سوی ديگر از سخت تر شدن حضور جنايتکاران در مجامع بين المللی مي‌‌گويد. به اين مي‌‌گويند دور انديشي‌!
در عين حال آقای ” رحمانی ” در مقاله فوق الذکر خودش را از شور و شوق انقلابی گری نيز دور نگاه نمي‌‌دارد و به اين موضوع اشاره مي‌‌کند که زماني‌ که قضات در حال شور و مشورت انقلابی بودند کلي‌ سرود ” انقلابی ” خوانده است! که البته اين قسمت را را جدی نگيريد. اين قسمت نمک مقاله آقای بهرام رحمانی بود. ايشان با طرح اين موضوع مي‌‌خواهد بگويد که هنوز انقلابی دبش دو آتشه است!
حالا که به مقاله آقای بهرام رحمانی اشاره شد بد نيست نگاهي‌ هم بيندازيم به مقاله آقای ” حميد موسوی پور اصل ” که در حمايت از ” ايران تريبونال ” نگاشته شده است.
ايشان در بخشی از مقاله خود و در ردّ نظرات منتقدين مي‌‌نويسند که ؛ گويا اتهام ديگر آقای پيام اخوان عضويت در اين يا آن فوروم بورژوايی است و يا اين که او مدافع تحريم اقتصادی ايران است.
پس شعار آزادی عقيده ، حق احترام آزادی آحاد ملت در عضويت در احزاب تشکلات مجامع و …. تنها شعار است “.
آقای پور اصل ، گويا خيلي‌ دست و دلباز تشريف دارند. اول اين نکته را در نظر داشته باشيم که آقای ” پيام اخوان ” در نهاد‌هايي‌ عضويت دارند که که چيزی ورای بورژووايی بودن است. نهاد ” هاليفاکس ” ، يک قلم جنسش فرد راسيست و فاشيستی مثل ” اهود باراک ” است. اين عين بي‌ انصافی است اگر ” هاليفاکس ” را با ” نهضت آزادی ” مقايسه کنيم. از ” جان مک کين ” بگوييم يا از ژنرال‌های درجه بالای ناتو که عضو اين نهاد هستند؟
آقای پور اصل ، آيا اين کاهش دادن واقعيت نيست اگر بخواهيم ، ” هاليفکس ” را تا حد مثلا ” نهضت آزادی ” تنزل دهيم؟ آيا مي‌توان افرادی مانند ” عباس امير انتظام ” را که در ” نهضت آزادی ” فعال بود و سال‌ها در زندان به سر برده است ، با ” اهود باراک ” وحشی مقايسه کنيم؟
آقای ” پور اصل ” ، از شما تعجب مي‌کنم که مردم را با عقايدشان مي‌‌سنجيد. يعنی ” جرج بوش ” هم بخاطر داشتن عقايدش به عراق و افغانستان حمله کرد؟ يعنی از نظر شما ” چپ ” و ” راست ” تنها ۲ اعتقاد متفاوت هستند؟
در پايان گفتيد يا بهتر است بگويم که اين پرسش را مطرح کرديد که آيا عضويت افراد در تشکلات آزاد است يا خير. بگذاريد سوال شما را با طرح يک سؤال مشابه پاسخ دهم. از نظر شما آيا استثمار کردن جرم محسوب مي‌‌شود يا خير؟ استثمار کنندگان مجرم هستند يا خير؟ ؟ جنگ افروزان را چه فکر مي‌‌کنيد؟ به راستي‌ چه تفاوتي‌ بين شما و راست‌ها وجود دارد؟ اين استدلال راست‌ها است که همه چيز را به تفاوت عقيده و داشتن نظرات مختلف ارجاع مي‌‌دهند.
از نظر آقای ” پور اصل ” ، ” چپ ” و ” راست ” دو مفهوم انتزاعی هستند. بعضي‌‌ها ” چپ ” را انتخاب کرده اند و بعضي‌‌های ديگر ” راست ” را. با اين حساب و با اين استدلال ، بهتر است که آقای ” پور اصل ” بروند آخوند‌ها را متقاعد کنند که کشتن بد است. همانطور که آقای ” پيام اخوان ” لاس زدن‌هايش با جريانات جنگ طلب ” را تلاشی برای متقاعد کردن آنان به به مذموم بودن جنگ مي‌‌داند.
آقای ” پور اصل ” در مقاله فوق الذکر و در مورد پيام اخوان و تحريم اقتصادی به نکته‌ای اشاره کرديد که حتی ابراز آن وقاحت مي‌‌خواهد. شما اعتقاد داشتن پيام اخوان به تحريم اقتصادی را امری اعتقادی و خصوصی دانستيد!
آقای ” پور اصل ” آيا مي‌‌دانيد که بر اثر تحريم اقتصادی در عراق ، چند هزار کودک جان خود را از دست دادند؟! آيا اين امری خصوصی است؟ آيا کساني‌ که در اين تحريم شرکت داشتند مجرم نيستند؟
آخرين نکته اين است که گويا خيلي‌‌ها از متحد شدن کارگران خسته شده اند و رفته اند سراغ متّحد کردن دولت ها! اما اين نکته را بدانيد که اگر قرار بود از دولت‌ها چيزی بماسد تا حالا ماسيده بود، وقت خودتان را تلف نکنيد، خيلي‌‌های ديگر قبل از شما در نوبت ايستاده اند!
با اميد به سرنگونی هر چه سريع تر رژيم فاشيستی حاکم بر ايران بدست مردم و لاغير( در غير اين صورت يا زير اين تحريم از بين مي‌‌روند يا زير فشار اين رژيم له‌ مي‌‌شوند)
و با آرزوی تحقق‌ استقلال، آزادي، عدالت اجتمايي‌ و برقراری جمهوری مردمی در ايران
با احترام سعيد صارمی ۳۱ اکتبر ۲۰۱۲