رضا مقدم – تقدیم به رضا شهابی برای دفاعش از اتکا بخود مالی جنبش کارگری

 رضا مقدم – تقدیم به رضا شهابی برای دفاعش از اتکا بخود مالی جنبش کارگری

رضا شهابی به اعتصاب غذایش پایان میدهد! در این اوضاع کوفتی بالاخره خبر خوبی که مدتها منتظرش بودیم، رسید. امروز، 5 شنبه، از طریق نوشته داود رضوی که به دیدار رضا شهابی رفته بود مطلع شدیم که رضا شهابی روز یکشنبه، 29 تیر، به اعتصاب غذایش پایان میدهد. بالاخره رضا شهابی نه بخاطر ترس از مرگ و یا کوتاه آمدن در مقابل رژیم اسلامی بلکه به درخواست خانواده اش، فعالین جنبش کارگری و دیگر فعالین اپوزیسیون به اعتصاب غذایش خاتمه داد اما طبعا مبارزه برای تحقق خواستهای رضا شهابی ادامه خواهد یافت. اکنون دغدغه فوری ما معالجه رضا شهابی و بازیابی سریع توانش پس از یک اعتصاب غذای 50 روزه است.

رضا مقدم – 5 شنبه 26 تیر 1393

دوراهی تعیین تکلیف :

دفاع از جنبش کارگری یا

دفاع از پول گرفتن اسانلو

رضا مقدم – سوم ژوئیه 2014

همبستگی کارگری مرزی نمی شناسد

کمک مالی صدهزار دلاری سلطنت طلبان به اسانلو بحث نادرستی اتکای جنبش کارگری به کمک مالی دشمنان طبقه کارگر را که پس از رسوایی سولیداریتی سنتر و عواملش فروکش کرده بود، یکبار دیگر به جلوی صحنه راند. تاریخ مبارزات کارگری علیه سرمایه داران در جهان با همبستگی طبقاتی کارگری و کمک و یاری به یکدیگر عجین است. تاریخ این طبقه مملو است از اعتراضات، تظاهرات و اعتصابات حمایتی شورانگیز در دفاع از هم طبقه ای های خود در مبارزه با سرمایه داران و دولت آنها بدون برسمیت شناختن مرزهای کشورهاست. اکنون این تاریخ الهام بخش طبقه کارگر که بخشی جدایی ناپذیر از هویت طبقاتی جنبش کارگری است هدف قرار گرفته. همبستگی کارگری در مبارزه با صاحبان سرمایه و صنایع مبنایش بر همسرنوشتی طبقه کارگر در مبارزه با سرمایه داری است. تقلیل همبستگی همه جانبه طبقاتی علیه سرمایه داری تا حد نیاز به پول، راه را باز کرده تا صدهزار دلاری که یک شاه الهی جلوی اسانلو تف کرد و وی قاپید، توسط احزاب چپ غیر کارگری تحت این عنوان که منشا آن مهم نیست، کمک به جنبش کارگری محسوب شود! در صورتیکه حتی فرامرز فروزنده، مجری برنامه صریحا هدف این پول را حفظ سرمایه از هدف حمله کارگران اعلام کرد و به دیگر سرمایه داران امروز ایران هشدارداد و ضربه بیدار شوندهوارد کرد تا قبل از اینکه به سرنوشت دردناکیدچار شوند با کمک به اسانلو آینده سرمایه شان را بیمه کنند.

جنبشهای اجتماعی نظیر کارگری، زنان، دانشجویی و رفع ستم ملی و غیره اصول، اهداف، اشکال مبارزاتی و نیازهای متفاوتی دارند. این جنبشها برای تامین نیازهای خود و از جمله نیازمالی، راههایی را انتخاب می کنند که با اهداف، اصول، سنتهای مبارزاتی و تاریخی آنها خوانایی داشته باشد. روش های تامین نیازهای جنبش های رفع ستم ملی، هم نوع مسلحانه توده ای و یا نوع سیاسی و شهری، طبعا با اهداف، سنتهای تاریخی و منافع شان مطابقت دارد و نمی توان همانها را برای جنبشهای اجتماعی دیگر کپی کرد. روشهای رفع نیازهای هر جنبشی متکی بر داده های عینی آن است و لذا نیازهای جنبشها با راههای تامین آن توامان بوجود می آید. حتی نیازهای جدید جنبشها نیز همواره با امکانات جدیدی که همین جنبشها برای رفع ان خلق می کنند، همزاد است.

راههای تامین نیازهای احزاب سیاسی که فاقد هر نوع ارتباط و پایگاه در جنبشهای اجتماعی هستند توسط اجلاسهای همین احزاب تعیین میشود بدون اینکه ملزم به رعایت اصول و قاعده خاصی باشند. این احزاب بدلیل فقدان پایگاه اجتماعی تنها منفعت حزب خود را مد نظر قرار می دهند و اصول و ضوابط هیچ جنبشی آنها را محدود نمی کند و ملزم به رعایت استانداردهای هیچ جنبشی نیستند و کاملا آزادند“. بر عکس، احزاب دارای پایگاه در جنبشهای اجتماعی که بنوعی در هم تنیده شده اند طبعا روشها و ضوابط تامین نیازهایشان همراستا با اصول و با اتکا به امکانات جنبشی است که بر آن متکی هستند.

جنبش کارگری، جنبش اردوی بیشمار کار است و تامین نیازهای آن متکی است بر توده های میلیونی طبقه کارگر. سازماندهی این توده میلیونی برای مبارزه علیه سرمایه داران و دولتشان، در عین حال انواع و اقسام هزینه های مالی مبارزه کارگری را نیز از طریق کمکهای اندک میلیونها کارگر (اردوی بیشمار کار) تامین می کند. تامین مالی هزینه های مبارزه کارگری با فعالیت سازمانگرانه کارگری علیه سرمایه داران و کارفرماها از یک جنس است و همراستاست. در جنبش کارگری، ناتوانی در تامین هزینه های مبارزه کارگری ریشه در ناتوانی در سازماندهی کارگران و فقدان تشکل کارگری دارد. موفقیت در مبارزه علیه کارفرماها که به درجه ای از اتحاد، تشکل و سازماندهی نیاز دارد در عین حال امکان اتکا به منابع کارگران متشکل را نیز فراهم می آورد. بدون اتحاد و تشکل، سازماندهی مبارزه علیه سرمایه داری غیر ممکن است و همین فعالیت راه رفع نیازهای مالی مبارزه کارگری را نیز فراهم می کند. طبعا دریافت هر نوع کمک از جنبش کارگری در کشورهای دیگر بی قید و شرط نیست و جنبش کارگری از نظر طبقاتی متعهد میشود که در اولین فرصت ممکن ضعفهای خود را برطرف کند و متشکل شود و خود به جنبشهای کارگری که نیاز دارند، کمک کند. بنابراین حتی برای عمل به تعهد طبقاتی برای کمک به جنبش های کارگری دیگر کشورها نیز باید فعالیت بنیادی برای متشکل کردن کارگران علیه سرمایه داران تشدید شود، نه اینکه بر ضعفها سرپوش گذاشته و یا فعالیت سازمانگرانه در جنبش کارگری از حالت تعجیل بدر آید.

رویارویی چپ غیر کارگری با جنبش کارگری

در حالیکه رژیم ایران به آدمکشان اسلامی بدون محدودیت کمک مالی می کند، از نظر قوه ضد انسانی قضائیه رژیم اسلامی حتی کمک مالی اندک به خانواده کارگران زندانی، یاری به باصطلاح مجرماست و جرممحسوب می شود. در ایران، اتحاد آدمکشان و ارتجاع اسلامی آزاد است اما همبستگی و تعهد طبقاتی کارگری ممنوع. در مقابله با رژیم اسلامی، هدف فعالین جنبش کارگری انکار قوانین رژیم و کمک به تامین زندگی خانواده های کارگران زندانی با اتکا به منابع خود کارگران است. در حالیکه فعالین جنبش کارگری بر اجرای اصول بنیادی همبستگی طبقاتی خود در مقابل رژیم اسلامی پای می فشردند سرو کله عوامل سولیداریتی سنتر پیدا شد. فعالین جناح چپ جنبش کارگری از نزدیک به ده سال قبل و با مشاهده اولین نشانه های فعالیت سولیداریتی سنتر با هر نوع تماس و دریافت کمک مالی از این تشکل در چارچوب مبارزه با هر نوع راه حل آمریکایی برای آینده ایران و جنبش کارگری قاطعانه مخالفت کردند. سرنوشت اسانلو که حتی دوستان خوش خیال جنبش کارگری را نیز حیرت زده کرد، تعیین تکلیف نهایی اصول ناظر بر دریافت کمک مالی و مصرف آن را به مسئله روز جنبش کارگری تبدیل کرده است. طبقه کارگر ایران بیش از نیم قرن است فرصت نداشته تا تشکلهای خود را در اوضاع سیاسی و اجتماعی مناسبی ایجاد و از جمله سیاست های مالی خود را نیز تدوین کند. اما اکنون که فعالین جنبش کارگری از زندانها و داخل و خارج کشور از اصول طبقاتی خود در تامین نیازهای مالی جنبش کارگری با اتکا به منابع خود طبقه کارگر دفاع می کنند، احزاب چپ غیر کارگری یک جبهه دیگر علیه فعالین جنبش کارگری باز کرده اند با این تاکید که پول گرفتن از هواداران پسر شاه سرنگون شده اشکالی ندارد! جریانات چپ غیر کارگری بنیادهای جنبش شریف کارگری را هدف گرفته اند و در تلاشند تا جنبش کارگری از آرمانها و اصول بنیادی خود دست بردارد. برخلاف احزاب چپ غیر کارگری که آرمانهای سوسیالیستی پوشش و تزئین تامین اهداف و منافع غیر کارگری آنها ست، سرود جهانی کارگران انترناسیونال که آغازگر تمام مراسم و جلسات کارگری است، تزئینی نیست. جلسات کارگری با سرود انترناسیونال آغاز میشود و در چهارچوب آرمانهای کارگری این سرود و برای تحقق آنها ادامه و خاتمه می یابد. جلسات کارگری با سرود انترناسیونال آغاز نمی شود تا با تائید دریافت کمک مالی از سرمایه داران، سولیداریتی سنتر، سلطنت طلبان و رضا پهلوی پایان یابد.

بر ما نبخشد فتح و شادی
خدا، نه شاه، نه قهرمان.
با دست خود گیریم آزادی
در پیکارهای بی‌امان.
تا ظلم را از عالم بروبیم،
نعمت خود آریم به‌ دست

***

اصول ناظر بر دریافت کمک مالی و نحوه مصرف آن یک قطب بندی بزرگ طبقاتی ایجاد کرده است. در یک طرف اکثر تشکلهای کارگری در ایران و همچنین همه فعالین کارگری که خود را در جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری می دانند، مستقل از اختلافات و سایه روشنهای سیاسی و نظری، و در طرف دیگر آندسته از احزاب چپ غیر کارگری که اصل اتکا به خود جنبش کارگری را هدف گرفته اند و به فعالین کارگری مخالف با دریافت پول از دولتها و سرمایه داران، حمله می کنند. چپهای غیر کارگری برای دریافت پول از دولتها و سرمایه داران دلایلی دارند که مناسب و شایسته خودشان است و با اصول و اهداف احزابشان خواناست. جنبش کارگری هم در این زمینه اصولی به قدمت آگاهی کارگران به منافع مستقل طبقاتی خود دارد و با منافع آنی و آتی طبقه کارگر منطبق است و هم راستاست. فعالین کارگری لزومی به ورود به مباحث فعلی نداشتند اگر استقلال مالی و سیاسی جنبش کارگری مورد حمله واقع نمی شد. اوجگیری مجدد این بحث که با شفافیت و صراحت جریان دارد، از نزدیک به دهسال قبل آغاز شد. کمک صدهزار دلاری شاه پرستان به اسانلو که با مخالفت قاطع اکثر تشکلهای کارگری و فعالین جناح چپ جنبش کارگری روبرو شد مباحث ضوابط دریافت کمک مالی در جنبش کارگری را یکبار دیگر به جلو صحنه راند. با بیانیه سه فعال جنبش کارگری از زندان، شاهرخ زمانی و رضا شهابی از زندان گوهردشت کرج و محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز به نام منصور، هنوز دیر نشده، از صف کارگران جدا نشو“(ضمیمه شماره 1) ماجرا ابعادی بسیار گسترده ای یافت. ترکش بیانیه سه نفره کارگران زندانی به سیاست هر سه حزب کمونیست کارگری اصابت کرد که فقدان پایگاه اجتماعی خود را با چراغانی حزبشان از طریق دریافت کمکهای مالی مجازمی پوشانند و لذا فعالین هر سه حزب به یک رویارویی آشکار با فعالین جنبش کارگری آمده اند. در سیر عروج سوسیالیسم بعضا زمخت کارگران، رویارویی متعدد فعالین جنبش کارگری با احزاب چپ غیر کارگری، یک ناگزیری تاریخی است بدون آنکه موضوع و زمان آن از پیش روشن باشد. امروز مسئله مالی، موضوع این مواجهه تاثیر گذار در سرنوشت هر دو طرف است و فعالین جنبش کارگری با هر امکان و توانی که داشتند در آن شرکت کردند و پیروز شدند. آنچه اکنون جریان دارد تبدیل اصل استقلال سیاسی و مالی جنبش کارگری به یکی از معیارهای مهم قضاوت فعالین کارگری در قبال احزاب و سازمانهای چپ و نشان درجه نزدیکی و دوری این احزاب از جنبش کارگری است.

حزب کمونیست کارگری و اصول رابطه با دولتها

قرار اصول رابطه با دولتها، (ضمیمه شماره 2) مصوب پلنوم دهم کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری (تیرماه 1378 – ژوئن 1999) که تنها دریافت کمک مالی از دولتهای اسلامی را غیر مجاز می داند، تاکنون مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.(1) اما هیچکدام از سه حزب کمونیست کارگری تاکنون نتوانسته اند یک بحث سیاسی و تئوریک در دفاع از اصول ناظر بر این قرارشان ارائه دهند. روش تاکنونی هر سه حزب در قبال منتقدین خوش شانس، پرخاش همراه با یافتن ضعفدر سابقه سیاسی آنها و به نوعی افشاگریبرای ساکت کردنشان بوده است. و بدشانسها که من هم از جمله آنها بوده ام، اتهام و فحش هم نثارشان شده است. روشهای مقابله سه حزب کمونیست کارگری با منتقدین، بر خلاف انتظارشان، فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری را ساکت نکرد و از میدان بدر نبرد و حرکت گسترده کنونی در دفاع از اصول دریافت کمک مالی در جنبش کارگری، شکست روش تاکنونی سه حزب کمونیست کارگری را اثبات کرد. سه نفر از فعالین سرشناس گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری، رضا شهابی، محمد جراحی و شاهرخ زمانی از زندان درباره اصول دریافت کمک مالی در جنبش کارگری بیانیه ای منتشر کردند و اسانلو را بدلیل دریافت کمک مالی از سلطنت طلبان، خارج جنبش کارگری دانستند و بازگشت وی را منوط به پس دادن این کمک مالی کردند. بیانیه سه نفره کارگران زندانی، مقالات و اطلاعیه های دیگر فعالین و تشکلهای کارگری را تکمیل کرد و ترکش آن در زمینه اصول دریافت کمک مالی به هر سه حزب کمونیست کارگری اصابت کرد. این مباحث درون جنبش کارگری بود اما چون طبقه کارگر ایران از داشتن تشکلهای خود محروم است، این مباحث نه در اجلاس این تشکل ها بلکه علنی و با شرکت فعالین کارگری از داخل و خارج کشور و حتی در زندان جریان یافت. هدف این مباحث نقد سیاست های دریافت کمک مالی احزاب کمونیست کارگری نبود اما هر سه حزب کمونیست کارگری این مباحث و تثبیت موازین دریافت کمک مالی در جنبش کارگری را بدرست علیه خود نیز دانستند و ناچار به دخالت شدند. دو حزب حکمتیست متوجه خطیر بودن اوضاع خود نشدند و دخالتشان کاملا به ضررشان تمام شد. در حزب کمونیست کارگری هم سعید مدانلو متوجه شرایط جدید نشد و روش سابق را در دفاع از دریافت کمک مالی ادامه داد اما شهلا دانشفر کوشید تا روش نسبتا هوشمندانه ایبرگزیند که دچار تناقضات جدید شد و موفق نگردید. این رویارویی علنی بیسابقه در عین حال اثبات کرد که روش تاکنونی هر سه حزب کمونیست کارگری در مواجهه با منتقدین حتی خاصیت ظاهری خود را نیز از دست داده است. زیرا رضا شهابی، محمد جراحی و شاهرخ زمانی در خانه شیشه ایننشسته بودند که بشود بطرفشان سنگ پرتاب کرد و اینرا برخی از کمونیست کارگریها از جمله شهلا دانشفر هم متوجه شد که روش پرخاش، اتهام، و پس خودت چیدر مقابله با بیانیه سه نفره کارایی ندارد. در عین اینکه امثال ثریا شهابی و رحمان حسین زاده نه راه اقناع، بلکه مجددا راه شکست خورده ساکت کردن فعالین کارگری را ادامه دادند.

حزب کمونیست کارگری و اسانلو

از حزب کمونیست کارگری تاکنون سعید مدانلو و شهلا دانشفر اظهار نظر کرده اند. نوشته سعید مدانلو نمونه تیپیک دفاع کمونیست کارگریها از سیاست دریافت کمک مالی احزابشان است. این نوشته بسیار گویا و نیازمند هیچ توضیحی نیست و به همین دلیل و علیرغم آنکه غیر معمول است، تکه هایی نسبتا طولانی از آن، اینجا درج میشود: “موضوع دریافت پول و امکانات بویژه در نزد نیروهای سیاسی چپ ایران از ابتدا گویا ″معیارو یا ″استاندارد″ سنجش سلامت سیاسی تشکیلات، سازمانها و احزاب چپ موجود در اپوزیسیون حکومتهای مستقر در ﺁن مملکت بوده است. کمونیسم کارگری به این ″استاندارد″ پایبند نیست. در حقیقت ﺁنرا مانع بزرگی در سرِ راه رشد و گستردگی و پیش برد امر یک حزب سیاسی میداند. … کمونیسم کارگری بابت برخورداری از هرگونه پول و امکانات مادی و بویژه امکانات رسانه ای که در اختیار منابع بورژوایی است رویگردان نیست و از دریافت هرگونه پول و امکانات مادی از این منابع مادامی که علنی و بدون قید و شرط باشد، استقبال میکند و از بابت ﺁن هیچگونه احساس ″شرم و گناه″ و سرشکستگی نخواهد کرد و تعلق طبقاتی اش هیچگونه ﺁسیبی نخواهد دید. … اگربه فرض محال حکومت اسراییل بجای اینکه به ما پول ″یواشکی″ بدهد، شش ماه هر شب به مدت یکساعت از شش تا هفت شب بخش فارسی رادیو اسراییل را در اختیار ما قرار دهد، ﺁسوده خاطر از ﺁن استقبال میکنیم. همینطور بی بی سی و VOA و یا هرکدام از رسانه های صاحب نام وابسته به دولتها و موسسات صوتی و تصویری سرمایه داری اگر جرٸت کنند دمکراسی شان را یک مقدار زیادتر کش بدهند و به ما میکروفون بدهند، قطعا به سراغشان خواهیم رفت. همان هایی که خیلی ″دست و دلباز″ تشریف دارند اگر معادل همین پولی را که به اسانلو دادند به ما بدهند، لحظه ای در دریافت ﺁن تعلل نمی کنیم. اصلاً به جای پول، هر شب یکساعت تلویزیونشان را در اختیار ما بگذارند، مایه مسرت خاطر ما خواهند شد. … سه فعال کارگری در بند حاکمیت اسلامی رضا شهابی، شاهرخ زمانی و محمد جراحی طی ارسال نامه ای به منصور اسانلو او را بابت دریافت پول از منابع سرمایه داری و بطور مشخص ″سلطنتی″ مورد شماتت قرار دادند و از او خواستند که با مسترد داشتن پول به منبع مزبور جایگاهش را در میان فعالین کارگری اپوزیسیون حاکمیت اسلامی دوباره به دست بیاورد. … مقدار پول دریافتی اعلام شده اگر ده برابر و بلکه بیشتر از این رقم نیز بود به هیچ عنوان مورد نقد ما قرار نمیگرفت. او با مسترد داشتن این پول نیست که تعلق طبقاتی گذشته اش را اعاده خواهد نمود. مشکل در جایگاه طبقاتی است که او برای خود تعریف کرده و در ﺁن قرار گرفته است. گمان نمی رود که اسانلو قادر باشد جایگاه جدید سیاسی اش را به ﺁسانی ترک کند.” (پیرامون نامه فعالین کارگری در بند حاکمیت اسلامی به منصور اسانلو، 11جون 2014). (2)

صف بندی فعالین جنبش کارگری علیه دریافت پول از سلطنت طلبان توسط اسانلو، حزب کمونیست کارگری را بر سر دو راهی موافقت با خارج بودن اسانلو از جنبش کارگری و یا دفاع از ضوابط حزب در دریافت کمک مالی قرار داد و شهلا دانشفر گزینه اول را انتخاب کرد. شهلا دانشفر در مطلب درباره داستان پول گرفتن اسانلو“(11 جون 2014) اسانلو را خارج از جنبش کارگری دانست تا سیاست حزب کمونیست کارگری مبنی بر مجاز بودن دریافت پول از دولتهای غیر اسلامی را از زیر ضرب فعالین جنبش کارگری نجات دهد. شهلا دانشفر اظهار داشته که رضا شهابی، شاهرخ زمانی و محمد جراحی سه تن از رهبران کارگری از زندان در این رابطه نامه دادند و از منصور اسانلو خواستند که «پول های آلوده ای» را که در برابر دوربین تلویزیون به عنوان «کمک» به او داده شده پس بفرستد و در صفوف جنبش کارگریباقی بماند. نقد ما به منصور اسانلو بر این اساس نیست. ما نقد اخلاقی به نفس گرفتن کمک مالی، مرجع کمک کننده و آلودگی پولهاو غیره نداریم.(3) نقد ما به سیاستهائی است که این بده بستان در چهارچوب و قالب آن صورت میگیرد.” و یا اسانلو در طی سالیان دراز اینهمه راست روی کرده و دوستان متاسفانه همه اینها را نادیده گرفته اند و صرفا به این پول اشاره میکنند و آنهم به این شکل که چون این پول حاصل عرق جبین کارگران نیست باید پس داده شود.” و یا به عبارت روشنتر منصور اسانلو را با این سیاستها نه تنها نمیتوان به جنبش کارگری بازگرداند، اگر قرار است منصور اسانلو مانندی جایی در جنبش کارگری پیدا کند، فاصله گرفتن از این سیاست راست و ضد کارگری است. اگر هشداری لازم است به جنبش کارگری داده شود، افشا و طرد چنین سیاستهایی است.”

شهلا دانشفر مدعی است که اسانلو در طی سالیان دراز اینهمه راست روی کرده و دوستان متاسفانه همه اینها را نادیده گرفته اند و صرفا به این پول اشاره میکنند“. چنین نیست. رضا شهابی در جلسه هیات مدیره سندیکای واحد که تصمیم به برکناری اسانلو گرفت، شرکت داشت، زیرا در آن هنگام برای معالجه در بیرون زندان بود. سال گذشته رضا شهابی و شاهرخ زمانی هر یک جداگانه اطلاعیه دادند و با پیوستن اسانلو به جهانشاهی قاطعانه مخالفت کردند. بعلاوه نه امضا کنندگان بیانیه سه نفره تنها هستند و نه بیانیه اشان را میشود از کل حرکت فعالین کارگری در این عرصه و طی سالیان درازجدا کرد. حرکتی که امروز احزاب کمونیست کارگری ناچار شده اند با آن مقابله کنند، نتیجه سالها فعالیت در هم تنیده و فشرده فعالین طبقه کارگر است. بیانیه کارگران زندانی، یکی از صدها مطلبی است که طی سالیان درازفعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری از استقلال تشکلهای طبقاتی خود، از استقلال سیاسی جنبش کارگری و از اتکا به خود جنبش کارگری بر منابع مالی طبقه خود سرسختانه دفاع کرده اند. اتفاقا این شهلا دانشفر است که سالها راست روی اسانلو را دید اما هنگام قضاوت وی، آنرا نادیده گرفت. سال گذشته که اسانلو به جهانشاهی پیوست، شهلا دانشفر نوشت: “کارگران هم از جناحهای حکومتی و جریاناتی مثل “جنبش موج سبز” و هم از کسانی چون منصور اسانلو عبور کرده اند“.(4) منتها حزبی ها هنوز اسانلو را خارج از جنبش کارگری نمی دانستند و به همین دلیل در یکی از برنامه های تلویزیونی حزب با اسانلو مصاحبه کردند و طبعا نه بعنوان کسی که کارگران از وی عبور کرده اند و خارج جنبش کارگری است.

از نظر شهلا دانشفر متمرکز شدن بحث بر سر ضوابط دریافت کمک مالی که یک طیف گسترده از فعالین جنبش کارگری را علنا در مقابل حزب قرار داده، مهلک است. برای پنهان کردن این رویارویی ناخوشایند برای حزب کمونیست کارگری، شهلا دانشفر معیار سیاسی را برای خارج بودن اسانلو از جنبش کارگری پیش کشیده و طبعا دچار یک تناقض اساسی دیگر شده است. زیرا جدا از صدهزار دلار، عامل تازه نسبت به یک سال قبل، همکاری مالی و سیاسی اسانلو با سلطنت طلبان است که نزد حزب کمونیست کارگری نمی تواند معیار خارج شدن وی از جنبش کارگری باشد. مطابق قرار اصول رابطه با دولتهاکه هر سه شاخه حزب کمونیست کارگری هنوز آنرا قبول دارند، تنها دریافت کمک مالی از دولتهای اسلامی غیر مجاز است و سلطنت طلبان دولت اسلامی نیستند. مضافا اینکه از نظر سعید مدانلو، همانهایی که خیلی ″دست و دلباز″ تشریف دارند اگر معادل همین پولی را که به اسانلو دادند به ما بدهند، لحظه ای در دریافت ﺁن تعلل نمی کنیم“. به همین دلیل کمونیست کارگریها نمی توانند به دریافت کمک مالی اسانلو از سلطنت طلبان انتقاد داشته باشند؛ کمونیست کارگریها به همکاری اسانلو با سلطنت طلبان نیز نمی توانند انتقادی داشته باشند زیرا خودشان با سلطنت طلبان همکاری کرده اند که یک نمونه آن تظاهرات مشترک با سلطنت طلبان در تورنتو بود که ثریا شهابی از طرف حزب کمونیست کارگری در آن سخنرانی کرد؛ آنها به شرکت اسانلو در اجلاس شورای ملی ایرانیاننیز نمی توانند انتقادی داشته باشند زیرا خودشان رضا پهلوی را به کنگره سوم حزب خود دعوت کردند.

بنابراین اگر معیار سیاسی است و نه مالی، چرا اسانلو نه طی سالیان درازو پس از اینهمه راست رویبلکه چند همین هفته پیش (یازدهم ژوئن 2014) و با مقاله شهلا دانشفر از جنبش کارگری خارج شد؟ از نظر حزب کمونیست کارگری، اسانلو یکسال پیش و پس از پیوستن به جهانشاهی خارج جنبش کارگری نبود و به همین دلیل با وی مصاحبه تلویزیونی کردند؟ سال گذشته فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری اسانلو را بدلایل سیاسی و همکاری با سولیداریتی سنتر خارج جنبش کارگری دانستند و شروط بازگشت وی را نیز بیان کردند.(5) آنزمان حزب کمونیست کارگری اسانلو را حتی با معیارهای خاص خود نیز خارج جنبش کارگری نمی دانست. راستی آیا کسی به خاطر دارد اسانلو در مصاحبه با تلویزیون حزب کمونیست کارگری داخل یا خارج جنبش کارگری معرفی شد؟ آیا الان می توان فایل آن مصاحبه را در سایتهای حککا پیدا کرد؟

واقعیت این است که تا قبل از اینکه اسانلو چنین غیر قابل دفاع شود، مواضع و اصولش در پذیرش کمک مالی و از جمله از سولیداریتی سنتر یاری گر حزب بود زیرا فضای مناسبی را نیز برای سیاستهای دریافت کمک مالی توسط حزب کمونیست کارگری، یعنی مجاز بودن دریافت کمک مالی از دولتهای غیراسلامی، ایجاد می کرد. حملات فعالین حزب کمونیست کارگری و حکمتیستها به مخالفان سولیداریتی سنتر، دفاعی غیر مستقیم از سیاستهای حزب در زمینه دریافت کمک مالی بود. معضل حزب کمونیست کارگری این است که نظر رضا شهابی، شاهرخ زمانی و محمد جراحی درباره دریافت کمک مالی، نظر غالب در میان فعالین جنبش کارگری ایران است. شهلا دانشفر در نگاه اول و ظاهرا خطاب به رضا شهابی، شاهرخ زمانی و محمد جراحی اظهار داشته: “برخلاف نظر این دوستان حتی اگر اسانلو این صدهزار دلار را هم پس بدهد به جنبش کارگری بازنگشته است.” اما در واقع و برخلاف ظاهر امر، این جمله خطاب به سه کارگر زندانی نیست بلکه خطاب به خود اسانلوست که حتی اگر پول سلطنت طلبان را هم پس بدهد حزب کمونیست کارگری وی را همچنان خارج جنبش کارگری میداند تا مبادا اسانلو پول را پس دهد و برگردد! در این صورت ضوابط دریافت کمک مالی به تنهایی معیار داخل و خارج بودن در جنبش کارگری میشود و فضا علیه صداهایی که بعضا شنیده می شود که از هر کسی که پول بدهد قبول می کنیمدر جنبش کارگری سنگین میگردد! طبعا این نشانه رادیکال بودن حزب کمونیست کارگری در قبال اسانلو نیست. موضوع اصلی این است اگر حزبیها این معیار را قبول کنند هر سه حزب کمونیست کارگری حتی از نظر خودشان هم بدلیل سیاست دریافت کمک مالی که دارند، خارج جنبش کارگری محسوب می شوند. حزبیها که توان دفاع سیاسی، تئوریک و تاریخی قانع کننده ای از اصول رابطه با دولتهاندارند،در تلاشند لااقل ضوابط دریافت کمک مالی مبنای قضاوت خارج و داخل جنبش کارگری بودن نگردد.

ضوابط دریافت کمک مالی یکی از دستورات روز جنبش کارگری برای تعیین تکلیف با جریاناتی است که از طریق پول قصد فاسد کردن جنبش کارگری را دارند. مستقل از اینکه این ضوابط به تنهایی معیار خارج بودن اسانلو از جنبش کارگری باشد یا نه، این مباحث نشان می دهد که بخش بزرگی از فعالین و تشکلهای جنبش کارگری، مخالف موازین دریافت کمک مالی هر سه احزاب کمونیست کارگری هستند و مهمتر اینکه این موازین به یکی از مبانی قضاوت درباره این احزاب تبدیل شده است.

سمتگیری کارگریحزب حکمتیست

حکمتیست ها پس از جدایی از حزب کمونیست کارگری تنها می توانستند بر جناح چپ جنبش دانشجویی تاثیر گذار باشند و ربطی به دیگر جنبشهای اجتماعی نداشتند. نقش حکمتیست ها در سرنوشتی که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به آن دچار شدند، باعث شد تا حتی خودشان هم هر نوع نفوذ و قدرت تاثیر گذاری در جنبش دانشجویی را منتفی بدانند و چون به هیچ کجای دیگر جامعه وصل نبودند لذا سمتگیری کارگریپیشه کردند. حتی اعضا و کادرهایی که در مدح گارد آزادی و کلاه اعضایش در شهرهای کردستان داستانسرایی می کردند، اینبار قلمشان را بطرف مسائل کارگری چرخاندند. اما این نسخه افاقه نکرد و حزب حکمتیست هیچ ربطی به جنبش کارگری نیافت. در این میان، اتهامات حکمتیستها به فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری در دوران ضربه رژیم به دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، نیز مزید علت شد. حکمتیست ها هنوز محتاج زمانند تا پی ببرند که اتهامات دوران داب چه محیط نامناسبی برای فعالیت آنها در جنبش کارگری ایجاد کرد. بهرحال، حتی در همان سالهایی که قلم حکمتیستها رو بسوی غیر از جنبش کارگری داشت صندلی ها در جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری اشغال شده بود و هیچ صندلی خالی وجود نداشت که به حکمتیستها برسد. جابجایی ها نیز در میان جریانات فی الحال موجود انجام میشد و لذا حکمتیستها هیچ شانسی در جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری نیافتند. “سمتگیری کارگریحکمتیست ها در اوج موفقیتش، زمانی بود که در یک همکاری عملی با محفل امید (عباس فرد، بهمن شفیق) برای چند سالی در جنبش کارگری به یک جرجیسپناه بردند! مشترکا به کمیته هماهنگی تاختند، موجودیت آنرا زیر سئوال بردند و خواهان پایان فعالیت آن شدند. البته به این دلیل که چرا کمیته هماهنگی در فعالیت چند ساله خود به هدف ایجاد تشکل کارگری نرسیده که کارگران ایران نزدیک به صد سال است برای آن مبارزه می کنند! این سمتگیری کارگریکه هدف و برنامه مشخصی نداشت و سطحی و عجولانه هم بود از حکمتیست ها حزبی ساخت با ادبیاتی بعضا کارگری اما بدون ارتباط و قدرت تاثیر گذاری در جنبش کارگری و لذا پاسیو. “سمتگیری کارگریکورش مدرسی قرار بود راه خروج و در واقع سرپوشی باشد بر تشنجات درونی و معضلات ناعلاجی که حکمتیستها با پایان کار در جنبش دانشجویی و از بین رفتن داب دچار آن شدند. از همان ابتدا واضح بود که کادرهای حکمتیست در داخل و خارج حزب با سمتگیری کارگریموافق نیستند. به روایت ایرج فرزاد، آوریل 1999 که طی آن اکثریت قریب به اتفاق فعالین جنبش کارگری از حزب جدا شدند، نقطه پایانی بود بر کارگر مداریدر حزب کمونیست کارگری. در پرانتز اینکه، در ادامه همان نهضت ضد کارگر مداریاست که ایرج فرزاد در مطالبش حتی نام رضا شهابی را بعنوان فعال کارگری در گیومه می گذارد. بهر حال، معضل آنجا بود که بدنه کادری مخالف سمتگیری کارگریبرای عبور از دوره پس از گارد آزادی و دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، راهی نداشتند جلوی پای حزب بگذارند و به ناچار به سمتگیری کارگریکورش مدرسی هم تمکین کردند و هم به آن فرصت دادند. ملغمه ای از تمکین و فرصتاکثریت حزب با عدم موفقیت کامل سمتگیری کارگریبه پایان رسید و حزب حکمتیست دچار انشعاب شد. بعید است که خود حکمتیستها انتظار داشتند که سمتگیری کارگریآنها را، وقتی حتی کادرهایشان بدان باور ندارند، دیگران باور کنند. اکثریت حزب حکمتیست به ناچار به هیچ کجابازگشتند و اقلیت آن به سمتگیری کارگریخود ناامیدانه و با استیصال تمام همچنان ادامه می دهند.

هر دو حزب حکمتیست در زمینه سیاست دریافت کمک مالی، تفاوتی با حزب کمونیست کارگری ندارند اما در نوع دفاع از اسانلو با آنها یکسان نیستند. هر دو حزب حکمتیست اسانلو را رفرمیست می دانند. اگر ادعای آنها درباره خودشان درست باشد، انتظار این است که حکمتیستها در کنار فعالین جناح چپ و سوسیالیست باشند و نه کنار اسانلو. اما حکمتیستها نه تنها در کنار فعالین جناح چپ جنبش کارگری نیستند بلکه در دفاع از اسانلو از هیچ حمله ای به فعالین جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری فروگذار نمی کنند.

شعبه خانوادگی حکمتیست و اسانلو

خوشبختانه، از یک سال گذشته تاکنون بسیاری از مدافعان اسانلو آب رفته اند. مدافعان دیروز اسانلو برای نیافتادن از تک و تا، اوضاع امسال و پارسال را متفاوت جلوه میدهند و جبهه خود را عوض می کنند. شعبه خانوادگی حزب حکمتیست از جمله اینها نیست. سال گذشته که اسانلو از هیات مدیره سندیکای واحد کنار گذاشته شد، به خارج آمد و به جهانشاهی پیوست، این شعبه از حکمتیستها علیه سندیکای واحد و در دفاع از اسانلو سنگ تمام گذاشتند و با نفرات به اندازه کافی به مخالفان اسانلو تاختند. شعبه خانوادگی حزب حکمتیست به درست چون امیدی به تاثیر گذاری بر جناح سوسیالیست جنبش کارگری نداشتند، دل به امثال اسانلو بسته بودند و علیه جناح چپ جنبش کارگری فعالیت می کردند. غافل از آنکه در محدوده ای که اسانلوها دست به دست می شوند، هرگز نوبت به این حکمتیست ها نمیرسد. دفاع از اسانلو آبی برای حکمتیست ها گرم نکرد، کما اینکه دفاع همه جانبه آنها از اسانلو در سال گذشته و اتهامات کثیفی که به سندیکای واحد برای برکناری وی زدند، اسانلو را به خاندان پهلوی نزدیک کرد نه به خانواده مدرسی. “سمتگیری کارگریحکمتیست ها نوعی خدمت مجانی به جریانات غیر سوسیالیست در جنبش کارگری است. امسال اما بی رمق شده اند. عملا دیدند که دفاع از اسانلو نه تنها به سمتگیری کارگریآنها کمکی نکرد بلکه به بی اعتباری آنها نزد تشکلهای کارگری و فعالین جناح چپ جنبش کارگری افزود. شعبه خانوادگی اینبار اما، چشمداشتی از دفاع از اسانلو ندارند و صرفا برای حفظ سنگر حزبشان علیه جناح چپ جنبش کارگری است که ثریا شهابی و گل سر سبدشان، محمد فتاحی را به میدان فرستاده اند. فتاحی فرموده اند اسانلو و اسانلوها به آسانی بدست نیامده اند تا به همین آسانی هم به بیرون پرتاب شوند. سندیکالیست و رفرمیست بودن امثال او و هر رهبر کارگری دیگری، اتوماتیک جواز افشاگری و بی احترامی به آنها به خاطر اعتقادات و پرچم سیاسی و سنت مبارزاتی شان صادر نمیکند.” بله. محمد فتاحی اولین سردبیر یک فحشنامه در تاریخ چپ رادیکال ایران بنام هوی، زبان و لحن مخالفت با اسانلو را نامناسب دانسته است! در آوریل 1999، اکثریت قریب به اتقاق فعالین جنبش کارگری حزب کمونیست کارگری را ترک کردند و اساسا به این دلیل که در بحث حزب و قدرت سیاسیطبقه کارگر از استراتژی قدرت گیری حزب کنار گذاشته شده بود. محمد فتاحی اتهامات و ناسزاهای حزبی ها به فعالین کارگری جدا شده از حزب در فحشنامه هویکه وی افتخار سر دبیریش را داشت را فراموش نکرده است. آنزمان فتاحی با حربه فحاشی و اتهام زنی علیه فعالین سوسیالیست جنبش کارگری بود و امروز با حربه زبان مناسببه مقابله با آنها آمده تا از اسانلو دفاع کند.

نفر دومی که شعبه خانوادگی به دفاع از اسانلو به میدان فرستاده، ثریا شهابی است که در برنامه رادیویی پیام با شرکت محمد عبدی پور و محمد اشرفی حضور داشت. این دو فعال کارگری، همانطور که انتظار می رفت، بخوبی از منافع جنبش کارگری دفاع کردند و پاسخهای مناسبی به ثریا شهابی، یکی از لیدرهای حکمتیست که از اسانلو دفاع می کرد، دادند. در این برنامه رادیویی ابتدا محمد عبدی پور با توجه به محدودیتهای قابل درک مصاحبه از ایران، در راستای بیانیه کمیته هماهنگی که بمناسبت پول گرفتن اسانلو منتشر شده، صحبت کرد. پس از وی، نوبت به ثریا شهابی رسید. وقتی مجری برنامه اعلام کرد که اسانلو به چه دلیلی گفته که نمی آید، ثریا شهابی علت نیامدن وی را نه آنچه خود اسانلو به مجری برنامه گفته بلکه به گردن مخالفتهای فعالین کارگری علیه اسانلو دانست. فعالین جناح چپ جنبش کارگری به اسانلو بی احترامی نکرده اند و همان پارسال ابتدا بر اصول خود در مقابله با اسانلو تاکید داشتند و در عین حال در بیان مخالفتهایشان صریح و شفاف بودند. بعنوان نمونه، ما مخالفت پروژه اسانلو هستیم اما از هر نوع انتقاد و افشاگری از اسانلو حمایت نمی کنیم. شخص اسانلو، حرمت انسانی و عرصه زندگی خصوصی وی از انتقاد ما مصون است. انتقادات ما به پروژه اسانلو، بر دیدگاهها و افشای ماهیت غیر کارگری آن متمرکز است و لاغیر. بدین ترتیب ما خود را از پرووکاتورهای رژیم اسلامی و همچنین از افراد و جریاناتی در اپوزیسیون که آغشته به فرهنگ فاسد اتهام زنی و پاپوش دوزی رژیم حاکم در برخورد به مخالفان خود هستند، فاصله می گیریم و اجازه نمی دهیم که آنها چهره مبارزه ما را مخدوش کنند. ابتدا سیاسیون و سپس مردم باید شاهد فرهنگ بالای فعالین جنبش کارگری در مبارزه با مخالفان خود باشند و نشانه هایی از آینده ای که کارگران برای مردم ایران می خواهند را نظاره کنند” (برکناری اسانلو در متن کدام اوضاع، رضا مقدم، به پیش، 79، مارس 2013)

ثریا شهابی مسائلی بی ارتباط با آنچه محمد عبدی پور گفته بود را مطرح کرد و بسرعت روشن ساخت که وی از قبل بگونه ای کوک شده که مناسب خود شیرینی در حضور اسانلو در این برنامه رادیویی باشد.(6) مثلا ثریا شهابی برای دفاع از پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان با حرام و حلالکردن پول مخالفت کرد. مخالفت محمد عبدی پور و محمد اشرفی با پول گرفتن اسانلو با فرهنگ و ادبیات کارگری و طبقاتی بیان شد نه مذهبی. اسانلو و حکمتیستها علیه جنبش کارگری دست به دست هم داده اند. اسانلو با پول سلطنتی اتکا به خود مالی جنبش کارگری را هدف گرفته و ثریا شهابی با فرهنگ مذهبی حلال و حرامبا فرهنگ غنی طبقاتی و سوسیالیستی جنبش کارگری مقابله می کند.(7)

دروغ بزرگ رابطه حزب کمونیست ایران با عراق

یکی از روش های هر دو حزب حکمتیست برای دفاع از قرار اصول رابطه با دولتها، تکرار دروغ رابطه حزب کمونیست ایران با دولت عراق است و اخیرا از این دروغ چماقی ساخته اند علیه فعالین جنبش کارگری که بر استقلال مالی جنبش خود، و بر اتکای مالی بر طبقه خود پافشاری می کنند. فعالین سوسیالیست جنبش کارگری نباید از رهبری کومه له و حزب کمونیست ایران انتظار داشته باشند که با بیان حقایق رابطه با عراق در آنزمان، که اکنون به تاریخ پیوسته، این چماق را از دست آنها بگیرند. بجای پاسخ به این نیاز جنبش کارگری، اکنون یکی از اعضای حزب که می گویند فعال جنبش کارگری است، بسیار دیرهنگام، مطلب درباره تاریخ سولیداریتی سنتر می نویسد! شاید کومه له و حزب کمونیست ایران می پندارند باید سرشان را زیر آب نگه دارند تا این موج هم بگذرد. طبعا این موج هم مانند هر موج دیگری می گذرد. اما بدون ایجاد صف بندیها و جابجایی های تاثیر گذار و مهم در جنبش کارگری نیست و فعالین جنبش کارگری در کردستان نیز از آن تاثیر خواهند گرفت.

من از اعضای کنگره موسس حزب کمونیست ایران در شهریور 1362 بودم. در طول کمی بیش از هشت سال عضویت در حزب، سه کنگره و 21 پلنوم کمیته مرکزی برگزار شد که در تمام آنها شرکت داشتم. بعلاوه سالها عضو دفتر سیاسی و یا کمیته اجرایی سه نفره حزب بودم. در هیچ کدام از این جلسات دستور جلسه ای درباره رابطه حزب کمونیست ایران با دولت عراق وجود نداشت. حزب کمونیست ایران رابطه ای با دولت عراق نداشت. کومه له قبل از تشکیل حزب با عراق رابطه داشت و پس از تشکیل حزب هم این رابطه ادامه یافت. منتها پس از تشکیل حزب، در اولین کنگره کومه له (چهارم) بحث رابطه کومه له با عراق در دستور کنگره قرار گرفت. علت، ادامه و ضوابط آن تصویب شد و همچنین کنگره تصمیم گرفت تا برای اولین بار کومه له طی سندی دلایل و اصول رابطه با دولت عراق و نوع کمکها دریافتی و تسهیلاتی که از آن برخوردار میشد را علنی بیان کند و چنین شد.

فعالیتهای حزب کمونیست ایران رابطه با عراق را ایجاب نمی کرد. اما در مورد کومه له چنین نبود. کومه له (همچنین حزب دمکرات) یکی از دو نیروی در هم تنیده در جنبش مسلحانه توده ای مردم کردستان علیه ستم ملی بود، بگونه ای که تفکیک منافع کومه له از منافع جنبش مردم کردستان اغلب غیر ممکن بود. جنبش مسلحانه توده ای مردم کردستان بدون تسهیلاتی که فقط از طریق رابطه با عراق، (ترکیه منتفی بود) تامین میشد، دوام نمی آورد. به این اعتبار بحث بر سر مخیر بودن کومه له در ایجاد این ارتباط و یا درستی یا نادرستی این رابطه نبود. در آنزمان برای دوام جنبش مردم کردستان، رابطه کومه له با عراق یک انتخاب ناگزیر بود. بجز چند نفر، همه حکمتیستها قبلا فعال کومه له بودند و لذا بخوبی می دانند که دریافت کمک مالی که اکنون مورد بحث فعالین جنبش کارگری است، در آنزمان جایگاه و اهمیتی در رابطه کومه له با عراق نداشت. تسهیل رفت و آمد به خارج کشور برای جلب حمایت از جنبش کردستان، امکان خرید مایحتاجی نظیر رادیو و لوازم یدکی آن، تهیه و خرید انواع و اقسام لوازم پزشکی مورد نیاز درمانگاههای کومه له و یا تیمهای پزشکی واحدهای نظامی، خرید دستگاههای مخابراتی و ارتباطی واحد های نظامی از اروپا و انتقال آن به کردستان از طریق عراق، ادامه و تکمیل معالجه رفقای زخمی آسیب دیده در جنگ با نیروهای نظامی رژیم اسلامی و یا امکان خرید انواع و اقسام مایحتاج روزانه و ضروری واحدهای سیاسی و نظامی کومه له از بازاهای شهرهای عراق و یا از بازار سیاه در منطقه و انتقال آن به کردستان، رابطه کومه له با عراق را ایجاب می کرد و جایگزینی برای آن وجود نداشت. کومه له تشکل انقلابیون و کمونیستهای شریف و پر شور بود و رهبری آن از همان ابتدا از دریافت کمک مالی استنکاف می کرد و این طرف عراقی بود که بنا به اهداف پلیدی که از این رابطه داشت، بر آن اصرار می ورزید. حکمتیستها این نوع رابطه گریز ناپذیر کومه له بعنوان بخشی جدایی ناپذیر از جنبش مسلحانه توده ای مردم کردستان با عراق را پنهان می کنند زیرا در مقام مقایسه، فعالیت دو حزبشان که به هیچ کجای جنبشهای اجتماعی وصل نیستند، رابطه با هیچ دولتی را ایجاب و ناگزیر نمی کند. اگر حکمتیستها حقیقت را بیان کنند به ناچار باید به این سئوال پاسخ دهند که چرا رابطه کومه له با عراق ضروری بود و چنین رابطه ای برای حزب کمونیست ایران ضرورت نداشت. توضیح تفاوت اینکه چرا فعالیت کومه له رابطه با عراق را ایجاب می کرد اما فعالیت حزب کمونیست ایران رابطه با عراق را ایجاب نمی کرد، تماما علیه حکمتیستهاست. به همین دلیل حکمتیستها از رابطه کومه له با عراق بعنوان چماق علیه فعالین جنبش کارگری استفاده نمی کنند و یک رابطه دروغین برای حزب کمونیست ایران تراشیده اند و آنرا بعضا با لودگی علیه طرفداران اتکا به خود مالی جنبش کارگری بکار می گیرند. بعلاوه و مهمتر اینکه، این ناگزیری برای جنبش رفع ستم ملی در کشور ترکیه و عراق و ایران مشترک بود. “پ ک کبا دولت ترکیه می جنگید و با رژیم اسلامی و سوریه رابطه داشت. اتحادیه میهنی با دولت عراق می جنگید و با دولت ایران رابطه داشت و احزاب کرد ایران نیز با رژیم اسلامی می جنگیدند و با دولت عراق رابطه داشتند. در عین اینکه بعنوان مثال هیچکدام از احزاب کرد ایران به احزاب کرد عراق انتقاد نداشتند که چرا با رژیم اسلامی که مردم کردستان ایران را سرکوب میکند، رابطه دارند و کمک دریافت می کنند و بلعکس. در پایان اینکه، اگر حکمتیستها نه از حزب بلکه از کومه له بعنوان چماق استفاده می کردند، پاسخ می گرفتند که هم نیازهای جنبش علیه ستم ملی و آنهم نوع مسلحانه توده ای آن با نیازهای جنبش کارگری متفاوت است و هم راههای تامین آن با هم توفیر دارد.

حزب حکمتیست و کمک مالی علنی و بدون قید و شرط

آنچه درباره دو حزب کمونیست کارگری پیش از این گفته شد، در اساس در مورد این شاخه از حکمتیست ها هم صدق می کند. لذا درباره این حزب به چند نکته مشخص حتی المقدور غیر تکراری، اشاره خواهد شد و همچنین یک نکته عمومی درباره علنیت و بی قید و شرط بودن دریافت کمک مالی مورد نظر احزاب کمونیست کارگری در عمل.

رحمان حسین زاده، لیدر حزب حکمتیست، در پاسخ به سئوال کمونیست هفتگی: “آیا جنبش کارگری و گرایشات درونی مختلف آن مجاز به گرفتن کمک مالی از دولتها و جریانات و احزاب بورژوایی هستند؟ به نظر ما جواب مثبت است.” در صورتیکه پاسخ صریح فعالین و تشکلهای جنبش کارگری به این سئوال، یک نه قاطع و بزرگ است.

قرار اصول رابطه با دولتهابا اهداف، روشها و موقعیت حزب در میان جنبش های اجتماعی خوانایی داشت و دارد و نه جنبش کارگری. منتها، رحمان حسین زاده نسخه ای که این قرار برای حزبشان مجاز دانسته را با یک عملیات آکروباتیک، برای جنبش کارگری تجویز می کند. البته آن قرار برای حزبشان بر دریافت کمک مالی از دولتهای غیر اسلامی تاکید دارد.اما لیدر حکمتیست در نسخه سخاوتمندانه اش منت گذاشته و برای جنبش کارگری، استثنای غیر مجاز بودن دولت های اسلامی را نیز برداشته است!

از دید لیدر حکمتیست، نظر این کارگران زندانی در مناسب ترین حالت موضعی منزه طلبانه و عقب مانده، و در عین حال کم توقع و محدود نگرانه است. … چون جنبش کارگری را پای جدی معادلات جامعه و تحولات سیاسی نمی بینند. … اگر چنین میدیدند، آنگاه متوجه بودند که نه صد هزار دلار و بلکه جنبش کارگری به میلیونها دلار و کلی اهرم و ابزار و امکانات احتیاج دارد، تا قدرت را از دست بورژوازی بگیرد.”

از اساس درست برعکس است. چون فعالین کارگری خود را پای جدی معادلات جامعه و تحولات سیاسیمی دانند بر استقلال همه جانبه صفوف خود تاکید دارند. جنبش کارگری نمی خواهد شیشه عمر کلی اهرم و ابزار و امکاناتمبارزه شان علیه سرمایه داری، در دست صاحبان سرمایه باشد که هر زمان منافعشان اقتضا کرد، آنرا قطع کنند. کما اینکه وقتی کمکهای مالی 400 هزار دلاری حکمتیستها ته کشید، تلویزیونشان خوابید، انتشار نشریاتشان با وقفه روبرو شد و کلا فعالیتشان با افت شدید روبرو گشت. سرنوشت حزب حکمتیست خود دلیل محکمی است بر ابطال راهی که رفته اند. جنبش کارگری هرگز به تجربه حزب حکمتیست احتیاج نداشت تا غلط بودن آنرا دریابد. طبقه کارگر نمی تواند سرنوشت مبارزه حیاتی خود علیه سرمایه داری و دولت آنرا به اینکه دشمنانش کمک مالی کنند یا نه، گره بزند. دفاع از صف مستقل طبقه کارگر و استقلال همه جانبه جنبش کارگری از جمله در زمینه مالی، شرط پیروزی طبقه کارگر است. جنبش کارگری بر کمکهای مالی اندک اما پایدار اردوی بیشمار کار متکی است. برای فعالین جنبش کارگری، نیاز بیشتر به امکانات معنایش تشدید فعالیت سازمانگرانه در طبقه کارگر علیه سرمایه داری است نه دست دراز کردن نزد خود سرمایه داران و دولت آنها. پافشاری بر صف مستقل طبقه کارگر بر آموزه های اولیه سوسیالیستی و بنیادی جنبش طبقه کارگر متکی است.

فعالین جنبش کارگری در فضایی شفاف، صریح، کاملا سیاسی و طبقاتی از یکی از وجوه استقلال جنبش خود در زمینه مالی در حال دفاع هستند. صف آرایی فعالین و تشکلهای کارگری علیه پول گرفتن اسانلو مقابله با هر نوع راه حل سلطنت طلبانه هم برای جنبش کارگری و هم برای آینده ایران است. کما اینکه فعالیت علیه سولیداریتی سنتر نیز از مقابله با راه حل آمریکایی برای جنبش کارگری و آینده ایران جدا نیست. باید توجه داشت که هم برای سلطنت طلبان و هم برای سولیداریتی سنتر، نظام سیاسی جایگزین با رژیم اسلامی، اهمیت فوق العاده دارد. این دو هیچکدام فقط علیه رژیم اسلامی نیستند تا کمکهایشان بدون چشمداشت به آینده ی پس از رژیم فعلی باشد. هر دو اینها برای نوع معینی از نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در آینده ایران سخت در فعالیت اند و رقیب دیگر نیروهای سیاسی برای جایگزینی نظام مطلوب خود پس از رژیم اسلامی هستند. حرکت جنبش کارگری علیه شواری ملی ایرانیانو سولیداریتی سنتر طبق تعریف باید مایه مباهات سوسیالیستها و نیروهای ترقی خواه باشد. این بیداری کارگری سدی است علیه جریانات راست و بورژوایی تا نتوانند از نیروی کارگران برای رسیدن به قدرت استفاده کنند. منتها با مخالفت کارگران هم در مورد سلطنت طلبان و هم سولیداریتی سنتر، سه حزب کمونیست کارگری خود را علنا در یک موقعیت ناخوشایند یافته اند.

آیا مطابق ظاهر قضیه دو طرف (کارگران و احزاب کمونیست کارگری) مخالف راه حل شاهانه برای جنبش کارگری و آینده ایران هستند و تنها اختلافشان در گرفتن یا نگرفتن پول از خود سلطنت طلبان برای مبارزه علیه خود آنهاست؟ چنین نیست. زیرا از جانب احزاب کمونیست کارگری معنایی جز این ندارد که پول سلطنت طلبان خوب است اما آنچه که برای جنبش کارگری و آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران می خواهند خوب نیست! همین وضعیت عینا در مورد سولیداریتی سنتر هم پیش آمد. فعالین جنبش کارگری مخالف با سولیداریتی سنتر با شدتی بیشتر از امروز مورد حمله حزب کمونیست کارگری و حکمتیست قرار گرفتند.

هر سه حزب کمونیست کارگری مدافع قرار پلنوم دهم درباره اصول رابطه با دولتهاهستند که دریافت کمک مالی از دولتهای غیر اسلامی را بشرط علنی و بدون قید و شرط بودن، مجاز می شمارد. تا آنجا که به علنیت بر می گردد، حزب کمونیست کارگری تاکنون دریافت کمک مالی از منابع مورد نظر قرار اصول رابطه با دولتهارا علنی نکرده که معنایی جز این ندارد که تاکنون از این نوع کمک ها برخوردار نبوده اند. محمود قزوینی چندی پیش اعلام کرد حزب حکمتیست قبل از انشعاب، 400 هزار دلار از جنبش ضد جنگ که شامل جریانات چپ و اتحادیه های کارگری در ژاپن و کره جنوبی بود کمک مالی دریافت کرده است که آشکارا فاقد هر نوع اطلاعات مشخص از کمک کنندگان است. بهرحال. مطابق این اطلاعات هیچ کدام از احزاب کمونیست کارگری تاکنون کمک مالی که شامل قرار پلنوم دهم درباره اصول رابطه با دولتهاباشد، دریافت نکرده اند که لزومی به علنیت و یا رعایت قید و شرط باشد.

حدود هشت سال پیش که اولین نشانه های تلاش سولیداریتی سنتر برای فعالیت در جنبش کارگری ایران آغاز شد، ابتدا فعالین گرایش سوسیالیست جنبش کارگری و به مرور بخشهای بیشتری از فعالین جنبش کارگری، علیه آن موضع گرفتند. اولین ابزار سولیداریتی سنتر کمک مالی بود که در چارچوب قرار اصول رابطه با دولتهادریافت آن مجاز بود. به دلیل همین قرار پلنوم دهم، حزب کمونیست کارگری و حکمتیست از هیچ حمله و اتهام کثیفی علیه فعالین کارگری مخالف سولیداریتی سنتر دریغ نکردند. جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری بر استقلال همه جانبه صف جنبش خود پای فشردند تا با هر راه حل آمریکایی برای جنبش کارگری و آینده ایران مقابله کنند. حزب کمونیست کارگری و حکمتیست این حرکت فعالین کارگری را که می بایست مایه افتخار همه جریانات سوسیالیست می بود، علیه قرار اصول رابطه با دولتهاکه تازه ادعا دارند تاکنون اجرا نشده، یافتند و به فعالین کارگری تاختند و به آنها اتهامات شرم آور زدند.

احزاب کمونیست کارگری از سولیداریتی سنتر پول نگرفته اند و در غیر این صورت مطابق اصل علنیت قرار پلنوم دهم، باید آنرا اعلام می کردند و اصل بی قید و شرطبودن ایجاب می کرد که خودشان علیه راه حل آمریکایی برای آینده ایران ، فعالانه مبارزه کنند زیرا طبعا مخالف راه حل آمریکایی برای پس از رژیم اسلامی هستند. معما اینجاست که قرار بود اگر اینها از سولیداریتی سنتر پول بگیرند بدون قید و شرطباشد اما اکنون پول نگرفته اند اما قید و شرطآنرا رعایت می کنند! دقت کنید. حمله احزاب کمونیست کارگری به فعالین کارگری مخالف سولیداریتی سنتر، حتی با پذیرش قید و شرطدر دریافت کمک مالی هم منافات دارد! زیرا پذیرش قید و شرطبدین معناست که خود کمک گیرندگان علیه سولیداریتی سنتر و یا سلطنت طلبان فعالیت نکنند. اما مقابله با فعالین کارگری مخالف سولیداریتی سنتر و سلطنت طلبان ربطی به دریافت با و یا بی قید و شرطکمک مالی ندارد و از جنس دیگری است!

حشمت رئیسی در کنار اسانلو

حشمت رئیسی در 14 ژانویه 2012، رضا پهلوی را به اطاق پالتاک خود، انجمن سخن، دعوت کرد. این آغازی بود برای ظاهر شدن علنی حشمت رئیسی با حرکتی که پانزده ماه بعد (آوریل 2013) به تشکیل شورای ملی ایرانیانانجامید و رضا پهلوی را هم به بعنوان سخنگوی خود انتخاب کرد. این حرکت وی در جنبش کارگری بازتابی نیافت و مورد بحث قرار نگرفت زیرا حشمت رئیسی دهه هاست دیگر الهام بخش هیچ بخشی از جنبش کارگری ایران نیست و بلعکس. همکاری رضا پهلوی با حشمت رئیسی که در زمان شاه زندانی و شکنجه شده، اثبات بخشی از پروژه تبلیغاتی سلطنت طلبان مبنی بر پشیمانی از انقلاب علیه شاه نه توسط توده مردم بلکه نزد حتی انقلابیون آنزمان بود و طبعا درهای مدیای راست و سلطنت طلب را به روی حشمت رئیسی باز کرد و بگرمی از وی استقبال شد. به دلایلی ناروشن برای من، حشمت رئیسی از شورای ملی ایرانیانتا حدی فاصله گرفت، اما کمک مالی صد هزار دلاری نادر درمانی، یکی از پشتوانه های مالی شورای ملی ایرانیانو صاحب تلویزیون اندیشه به اسانلو که با مخالفت گسترده فعالین جنبش کارگری روبروست، به نظر می آید که فرصتی شده تا حشمت رئیسی فاصله اش را از کنار و غیر مستقیم با شورای ملی ایرانیانکم کند.

دعوت حشمت رئیسی از اسانلو برای حضور در اتاق پالتاک انجمن سخن، از جمله به صحنه افشاگری و حمله به گذشته احزاب سوسیالیست بدل شد و در ادامه نه تنها هیچ کمکی به اسانلو نکرد بلکه در صفوف حامیان وی نیز تردید ایجاد کرد! مدافعان اسانلو باید تکلیف خود را با احزابی که آنها مدعی اند در گذشته بسیار دور و یا نزدیک از یک دولتی کمک مالی دریافت کرده اند، روشن کنند. اگر از نظر آنها دریافت آن کمکهای مالی ادعایی اشتباه بوده است، که چنین می نماید وگرنه در چهارچوب افشاگری ضد سوسیالیستی مطرح نمیشد، چرا باید به سوسیالیستها انتقاد کرد که از گذشته درس گرفته اند و مخالف دریافت چنین پول هایی هستند؟ سوسیالیستها از یک طرف مورد حمله اند که یک حزبی یک جایی از یکی پول گرفته و در عین حال مورد حمله اند که چرا با چنین پول گرفتنی توسط اسانلو مخالف اند. چرا این مدافعان رند اسانلو دارند پای سوسیالیستها دوبل حساب می کنند؟ فقط از رندان ضد سوسیالیست بر می آید که در یک شعبده بازی کلامی به سوسیالیستها همزمان هم برای موافقت و هم برای مخالفت با این نوع پول گرفتن ها حمله کنند.

احزاب چپ و سوسیالیست مخالف پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان در اقلیت هستند! سه حزب کمونیست کارگری موافق پول گرفتن اسانلو از طرفداران شاه هستند و اکثریت بقیه نیز ساکت و یا منفعل اند. مخالفت با اسانلو از بطن جنبش کارگری در داخل برخاسته است و جنبش کارگری ایران ، این رو در رویی تاریخی با احزاب چپ مدافع اسانلو را بیاد خواهد داشت. اسانلو هیچ مدافع علنی در جنبش کارگری ندارد. سه تشکل ساکت کانون مدافعان، اتحادیه آزاد و سندیکای فلز کار و مکانیک نیز یک علامت سئوال بزرگ بر بالای سر خود آویخته اند و به دست خویش راه هر تفسیر و تعبیری را علیه خود باز کرده اند که تاثیرات زیادی بر ادامه فعالیت هایشان خواهد داشت. اسانلو در میان سه حزب کمونیست کارگری مدافع دارد نه در جنبش کارگری.(8) به همین دلیل اقدام حشمت رئیسی در حمله به احزاب چپ و سوسیالیست در واقع شلیک به جای خالی است و نتیجه اش پنهان کردن اساس مخالفت با اسانلو در جنبش کارگری است. هدف سلطنت طلبان از کمک به اسانلو، چشمداشت آنها به جنبش کارگری است نه به احزاب چپ. هنگامی سلطنت طلبان متوجه هدر رفتن صدهزار دلار میشوند که به این واقعیت پی ببرند که مخالفت با اسانلو از درون جنبش کارگری در داخل کشور برخاسته است.

همانطور که سال گذشته مدیای دست راستی و سلطنت طلب از پشیمانی از انقلاب حشمت رئیسی استقبال کردند، امسال نیز طبیعتا از حمله حشمت رئیسی به احزاب چپ و سوسیالیست استقبال می کنند. منتها تبدیل حرکت دفاع از اسانلو به یک کمپین ضد سوسیالیستی که از جلسه اتاق پالتاک انجمن سخن و در حضور خود اسانلو آغاز و به برنامه همصدایی تلویزیون اندیشه کشیده شده، نتیجه اش شکاف و ایجاد تردید در میان مدافعان تاکنونی اسانلوست. بگونه ای که حتی ثریا شهابی چنین جلوه میدهد که ما باور کنیم که حکمتیستها نمی دانسته اند و تازه متوجه شده اند که صف دفاع از اسانلو یک جریان ضد سوسیالیستی است!(9) حمله حشمت رئیسی به احزاب چپ برای دفاع از اسانلو، تنها شلیک به جای خالی نیست بلکه برای اسانلو بوسه مرگ نیز هست.

زیر نویسها:

1- رجوع کنید به ایرج آذرین _ رضا مقدم، درباره جهتگیرى اخیر حزب کمونیست کارگرى در زمینه رابطه با دولت ها، (سپتامبر 1999 _ شهریور 1378)، نشریه به پیش! شماره 80، خرداد 1392.

2 – سعید مدانلو که همین چندی پیش از حکمتیستها جدا شد و به حزب کمونیست کارگری پیوست، نوشته که حزبشان از دریافت هرگونه پول و امکانات مادی از این منابع مادامی که علنی و بدون قید و شرط باشد، استقبال میکند و از بابت ﺁن هیچگونه احساس ″شرم و گناه″ و سرشکستگی نخواهد کرد“. مطابق شروط سعید مدانلو که یکی از آنها علنی بودن است، آیا تاکنون حزب کمونیست کارگری دریافت کمک مالی از منابع مورد نظر قرار اصول رابطه با دولتهاها علنی کرده است؟ آیا حزبیها تاکنون تنها از مصوبه پلنوم دهم دفاع کرده اند بدون اینکه هیچ مصداق عملی یافته باشد؟ محمود قزوینی عضو سابق حکمتیستها، اخیرا اظهار داشته: “تلویزیون مشترک حزب حکمتیست و حزب کمونیست کارگری عراق که زمانی 24ساعته بود، پول آن اساسا از طریق جریانات چپ و ضد جنگ در ژاپن و کره جنوبی تامین شده بود. جنبش ضد جنگ در ژاپن و کره جنوبی، پس از اشغال عراق پشت حزب کمونیست کارگری عراق ایستادند. برای شروع پروژه فقط در یک مورد حدود 400هزار دلار از جنبش ضد جنگ که شامل جریانات چپ و اتحادیه های کارگری در این دو کشور بود به این پروژه کمک شد و همان زمان هم گزارش آن را منتشر کردیم. تا آنجایی که به خاطر دارم حزب حکمتیست خودش حدود 150هزار دلار جمع آوری کرد. رفقایی از حزب عراق و رفیق امان کفا از حزب حکمتیست چندین بار برای این پروژه به ژاپن سفر کردند. (پاسخی به رضا مقدم، محمود قزوینی، 26فروردین 1993). البته محمود قزوینی نشانی درج گزارش این کمک مالی را در همان زماننداده است و بعلاوه نگفته که پس از برای شروع پروژه، آیا بجز یک مورد حدود 400هزار دلارحکمتیستها بازهم کمکی دریافت کرده اند یا نه.

حکمتیستها با این پولها برای مدتی حزب خود را تزئین کردند، به کادرهایشان حقوق کافی دادند تا تمام وقت برای حزب فعال باشند، تند تند نشریه منتشر کنند و تلویزیون 24 ساعته داشته باشند و هنوز که هنوز است پز آنروزها را به دیگران بدهند و در عین حال فقدان تاثیر در جنبشهای اجتماعی حزبشان را پنهان کنند. با تمام شدن این پولها و پایان سردردهای بد مستی آن دوران، حزب حکمتیست ماند و خودش در وسط هیچ کجا. حزب حکمتیست الان راه پس و پیش ندارد، رو دست رهبران آن مانده و وبال گردنشان شده است. به همین دلیل فعلا در اجلاسهای خود و بعنوان بخشی از یک تراپی روحی دسته جمعی که همگی به آن نیاز دارند، خود را امید میلیونها مردم می دانند!

3- شهلا دانشفر اظهار داشته که ما نقد اخلاقی به نفس گرفتن کمک مالی، مرجع کمک کننده و آلودگی پولهاو غیره نداریم“. برای درک بهتر عمق اختلاف فعلی بر سر دریافت کمک مالی و همچنین معنای نقد اخلاقیمقایسه کنید نظرات سعید مدانلو از حزب کمونیست کارگری را با مطلب رضا شهابی بنام پول های کثیفمبارزات کارگران را فاسد خواهد کرد!” از زندان رجایی شهر، در ضمیمه شماره 3.

4 – شهلا دانشفر ، منصور اسانلو و موج سبزهر دو راست و یک جنبش اند“.

5- رجوع کنید به:

رضا مقدم، برکناری اسانلو در متن کدام اوضاع، نشریه به پیش،شماره 79، اسفند 1391.

رضا مقدم، شرایط بازگشت اسانلو، نشریه به پیش!” شماره 80، خرداد 1392.

– “میزگرد بررسی برکناری منصور اسانلو توسط سندیکای واحددر تلویزیون به پیش. گفتگوی پروانه وزیری با بهزاد سهرابی، بیژن خوزستانی، محمد حسین مهرزاد و رضا مقدم، 12 فوریه 2013، در لینک زیر: http://www.youtube.com/watch?v=BkQYlOhUIFE

برنامه تلویزیون به پیشدرباره شرایط بازگشت اسانلو، مصاحبه پروانه وزیری با رضا مقدم، 10 می 2013، در لینک زیر: http://www.youtube.com/watch?v=2MK02XlDsbY

6- ثریا شهابی در این گفتگو مسائل بی ربط متعددی مطرح کرد. مثلا در مورد دستمزدهای بالای رهبر یکی از اتحادیه های کارگری انگلستان صحبت کرد که کارگران به آن انتقاد ندارند! البته مطابق روال اولین حکومت کارگری جهان یعنی کمون پاریس، دستمزد چنین مسئولینی چه در تشکلهای کارگری و چه در دولت کارگری باید معادل دستمزد یک کارگر ماهر باشد. ثریا شهابی با مطرح شدن زندگی خصوصی و جنسی اسانلو مخالفت کرد. محمد عبدی پور که در این مورد حرفی نزده بود. سال گذشته زندگی خصوصی و جنسی اسانلو را همسر سابق مریم ضیاء که با اسانلو به ترکیه رفته بود، مطرح کرد و جایی در مخالفت فعالین جنبش کارگری با اسانلو نداشت. بعلاوه شهریور سال گذشته همسر اسانلو به ترکیه آمد و به نظر می آید که کل ماجرا تمام شده باشد. حتی در آنزمان هم تنها مجید تمجیدی با نوشته در حاشیه عزل منصور اسانلو، این کمپین تا مغز استخوان ارتجاعی باید بدون اما و اگر محکوم شود!”، کوشید تا با تمرکز بر موضوع هتک حرمت و زن ستیزی در کمپین ارتجاعی جاری است که علیه مریم ضیاء و منصور اسانلو برپا شده استجبهه ای در دفاع از اسانلو ایجاد کند که کارش نگرفت.

ثریا شهابی معلوم نیست چرا علیه مخالفت با خرید کلیه برای معالجه یک فعال کارگری حرف زد بدون اینکه حتی از وی که محمود صالحی است، نام ببرد. محمد عبدی پور در این مورد حرفی نزده بود. لابد طبیعی است که مجری این برنامه از ثریا شهابی نپرسید، موضوع کلیه یک فعال کارگری و یا حقوق بالای یک رهبر اتحادیه چه ربطی به موضوع پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان و مخالفت کارگران با آن دارد! البته چند سال قبل تنها بهمن شفیق از محفل امید درباره معالجه کلیه محمود صالحی اظهار نظر کرد که از قضا تنها به حزب حکمتیست کانال کشی شده است. البته محفل امید که با مقاله پول، سیاست و طبقهاز بهمن شفیق متحد حکمتیستها علیه مخالفان سولیداریتی سنتر بودند، اکنون برای ادامه سکوت درباره کمک مالی اسانلو که مطابق مقاله پول، سیاست و طبقه، انتقادی نمی توانند به آن داشته باشند، اطراق در مباحث اوکرائین را تمدید کرده اند!

7 – ایرج فرزاد یک قربانی انشعابات متعدد حزب کمونیست کارگری است که سر به بیابان برهوت (سیاست) گذاشته و بحث طبقاتی ضوابط دریافت کمک مالی فعالین جنبش کارگری را فقط با حرام و حلالتوانسته بفهمد. ثریا شهابی از روی دست وی کپی کرده.

8 – “سه حزب کمونیست کارگری مخالف پول گرفتن اسانلو از یکی از پشتوانه های مالی شورای ملی ایرانیاننیستند. رابطه کومه له با دولت عراق در گذشته در دست حکمتیستها خود چماقی است علیه فعالین کارگری مخالف پول گرفتن اسانلو و کومه له و حزب کمونیست ایران تلاشی برای گرفتن این چماق از حکمتیستها نمی کنند. شاید هم مقاله یکی از اعضایشان در رد اقدام اسانلو را برای بستن دهن دیگران کافی می دانند. لیست بلند بالای 23 تشکل احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیستسکوت کرده اند و شاید هم موضع گیری بر سر این مسئله آنها را دچار تشنجات درونی میکند. از میان تشکلهای کارگری و جریاناتی که به نوعی در ارتباط با جنبش کارگری فعالیت می کنند، اتحاد بین المللی در خارج و سندیکای فلز کار و مکانیک، اتحادیه آزاد و کانون مدافعان در داخل به سکوت خود ادامه داده اند. البته سندیکای فلز کار و مکانیک، اتحادیه آزاد و کانون مدافعان در سال گذشته که سندیکای واحد اسانلو را بر کنار کرد و همچنین هنگام پیوستن اسانلو به جهانشاهی سکوت کردند. در این برهه که یکی از اصول مهم جنبش کارگری یعنی اتکا به خود مالی طبقه کارگر مورد هجوم واقع شده است و فعالین جنبش کارگری قاطعانه از یکی از وجوه استقلال صف مبارزاتی خود دفاع می کنند، این سه جریان ترجیح داده اند تفاسیر گوناگون در باره علت سکوت آنها مطرح باشد تا بسادگی با دریافت کمک مالی اسانلو از سلطنت طلبان مخالفت کنند.

مخالفان پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان طیف گسترده تشکلهای کارگری و فعالین جناح چپ جنبش کارگری در داخل کشور هستند. در خارج کشور نیز نهادهای همبستگی با جنبش کارگری در خارج کشور که از همان ابتدا در جبهه مخالفان سولیداریتی سنتر بودند و همواره از استقلال سیاسی و مالی جنبش کارگری دفاع کرده اند، بیانیه منتشر کردند. همچنین از میان دو سازمان راه کارگر، تنها هیئت اجرائی سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر)” علیه اسانلو بیانیه داده است و سازمان فدائیان اقلیت نیز در مخالفت با اسانلو مطلب نوشته اند.

9 – در حاشیه سواستفاده سياسي فرصت طلبانه حشمت رئیسیبه بهانه حمايت از اسانلوو پرونده سازی براي احزاب چپ و کمونیستی، آقای رئیسی مجاز نیست با استفاده از کیس اسانلو، برای احزاب و شخصیت های کمونیست و چپ دیگر، پرونده فساد مالی بسازد. منافع سیاسی پشت این افشاگریبیش از آن آشکار است که بتوان آن را پنهان کرد. نباید اجازه داد.” (ثریا شهابی، یک ایست محکم، لازم است!”، 23 ژوئن 2014)

ضمائم:

ضمیمه شماره 1

منصور، هنوز دیر نشده، از صف کارگران جدا نشو!!!

با خبر شدیم در یک برنامه تلویزیونی که گفته می شود صاحبان آن مرتبط به تشکیلات پهلوی هستند، مبلغ قابل توجهی کمک مالی به اسانلو واگذار شده است تا ایشان در میان فعالین کارگری تقسیم کنند. ما که به خوبی می دانیم حتی یک ریال از این پول ها نتیجۀ دست رنج صاحبان آن ها نبوده، بلکه برعکس، نتیجۀ استثمار امثال ما کارگران است،

بسیار ناراحت کننده است که چرا منصور اسانلو نه تنها از دریافت آن امتناع نکرد بلکه با شوق زدگی جملاتی در وصف آشتی طبقاتی بیان کرد. از نظر ما این می تواند به معنی پروسۀ سازش با دشمنان طبقاتی کارگران باشد، مراحل قبلی آن را عمدتا به صورت اتخاذ تاکتیک ها و روش های فعالیت و برنامه ای و همچنین نظرات سیاسی منعکس می کرد، اما اکنون با نشستن پشت میز آشتی طبقاتی و دریافت مبالغی که معنایی به جز تثبیت این آشتی طبقاتی ندارد، می رود تا نقطۀ پایانی بر پروسۀ سازش طبقاتی را، نمایان کند. ما کارگران زندانی علیرغم عدم دسترسی به منبع درآمد، صد بار ترجیح می دهیم وضعیت نابسامان مالی خود و خانوادۀ خود را تحمل کنیم، اما از پذیرش چنین پول های که آلوده به خون کارگران است و برای منحرف کردن مبارزات جنبش کارگری و تفرقه افکنی میان کارگران خرج می شود امتناع می کنیم.
ما وقتی که از جنبش مستقل کارگری حرف می زنیم به این معنی است که نه تنها می خواهیم استقلال را در سیاست کارگری و تشکیلات کارگری حفظ کنیم، بلکه به خصوص می خواهیم از نظر مالی مستقل و متکی به هم طبقه ای های خود باشیم. ما می دانیم سرمایه داران میلیارد ها، میلیارد تومان از استثمار کارگران سود به جیب می زنند، و در پروسه چنین سازش های بخش بسیار نا چیزی از آن را با برنامه ریزی دقیق برای تفرقه اندازی و گسترش پراکندگی میان کارگران و فعالین کارگری هزینه می کنند و از طریق این پول های آلوده کارگران را تابع شرایط غیر انسانی موجود نگه می دارند، نتیجه این گونه سازش ها ادامه گرسنگی، سلطه سرمایه داران و فقر و فلاکت دائمی برای ما کارگران است، خصلت ذاتی سرمایه داران این است، هر ریالی که هزینه می کنند به عنوان سرمایه گذاری به حساب آورده و می خواهند هزاران ریال از قبل آن سود ببرد. در حال حاضر سرمایه داران و دولت های حامی انها از پولی که می خواهند از طریق منصور اسانلو به کارگران یا فعالین کارگری بدهند این است که در دوره بحرانی جمهوری اسلامی به کارگران بگویند که مبارزه طبقاتی وجود ندارد،(و ما) یعنی سرمایه داران کارگران را استثمار نمی کنیم، و هیچ اختلافی میان کارفرماها و کارگران وجود ندارد، هرگاه چنین فکری را کارگران بپذیرند مبارزه منحرف شده و بقای سرمایه داری تضمین خواهد شد، یعنی سازش طبقاتی اتفاق خواهد افتاد، و امروز بخشی از سرمایه داری به منصور اسانلو برای فریب کارگران چنین مسئولیتی را داده است. اما منصور اسانلو با پس داد این پول می تواند هنوز در طبقه کارگر به عنوان فعال کارگری جایگاه خود را حفظ کند، اگر پس ندهد یعنی خدمت کاریی سرمایه داری را پذیرفته است.
به همین دلیل و به این وسیله اعلام می داریم که نه تا کنون به ریالی از این نوع پول های آلوده نیازمند بوده ایم و نه فعالیت مستقل مان اجازه می دهد از این پس به آن نیازمند باشیم. همچنین به سایر فعالین کارگری هشدار می دهیم که از دریافت چنین پول هایی امتناع ورزند، چرا که قبول چنین پول های آلوده بطور خود کار دریافت کننده را از صف کارگری جدا کرده، به صف دشمنان کارگران متصل می کند.
بنا براین به منصور اسانلو نیز توصیه می کنیم، پول های دریافتی مذکور را پس داده و خود را بیش از این از صفوف جنبش کارگری جدا نکند.
اگر فعالین واقعی کارگری قصد آلوده شدن با این پول ها را داشتند و به جای مبارزه تن به سازش طبقاتی می دادند زجر زندان را متحمل نمی شدند، و زندگی آن ها این قدر با سختی و مشقت مالی سپری نمی شد.
ما منتظر شنیدن خبر پس دادن این پول توسط منصور اسانلو در اسراع وقت و اعلام علنی تقابل او با گرایش های خارج از طبقه و دشمن طبقۀ کارگر هستیم، تا بتوانیم دوستی و اتحاد طبقاتی خود را مانند سابق حفظ کنیم، اگر منصور اسانلو در پس دادن پول های فوق کوتاهی و تعلل کند به این معناست که می خواهد آگاهانه از طبقه کارگر جدا شده و به خدمت سرمایه داران، کارفرمایان و دولت های سرمایه داری بپردازد.

شاهرخ زمانی از زندان گوهر دشت کرج
رضا شهابی از زندان گوهر دشت کرج
محمد جراحی از زندان مرکزی تبریز
15/3/1393

—————————

ضمیمه شماره 2

قرار پلنوم دهم کمیته مرکزى حزب کمونیست کارگرى ایران تحت عنوان “اصول رابطه با دولتها”

تماس‏ و برقرارى مناسبات حزب کمونیست کارگرى ایران با دولتها، چه در منطقه و غیر از آن، چنانچه موازین مصوب کمیته مرکزى اکیدا رعایت شود، على الاصول بلامانع است. کمیته مرکزى اصول زیر را بعنوان چهارچوب و محدوده اختیارات دفتر سیاسى و دبیر کمیته مرکزى در عرصه رابطه با دولتها تصویب مى کند.

1-پلنوم کمیته مرکزى در هر دوره لیست دولتهایى که داشتن مناسبات با آنها براى حزب مجاز نیست را تصویب و به ارگانهاى رهبرى حزب ابلاغ میکند.

در مقطع کنونى داشتن مناسبات با دولتهاى زیر مجاز نیست:

دولتهاى اسلامى (نظر به اینکه حزب مبارزه علیه نیروها و جریانات اسلامى را وظیفه مستقیم خود میداند).

دولت عراق (نظر به اینکه حزب در مبارزات جارى مردم عراق براى رهایى مستقیما دخیل است و حزب کمونیست کارگرى عراق براى سرنگونى رژیم عراق فعالیت میکند)

تبصره: بندهاى فوق ناظر بر ایجاد مناسبات مستمر است. دفتر سیاسى حزب مجاز است با هر دولت و حزب دولتى که خواهان دیدار و طرح نکاتى با حزب باشد، یک دیدار تک نوبتى انجام بدهد. نمایندگان دفتر سیاسى در چنین تماسهایى صرفا جهت اطلاع از نکات مورد نظر طرف مقابل شرکت میکنند و اختیاراتى براى مذاکره و حصول توافق ندارند.

2- تصمیم به شرکت در هر دیدار صرفا با دفتر سیاسى است. در هر تماس‏ و گفتگوى احتمالى با هر دولت و مقام دولتى، باید حداقل دونفر از کادرهاى حزب شرکت داشته باشند. گزارش‏ دقیق نشست باید به امضاى هر دو نفر به دبیر کمیته مرکزى و دفتر سیاسى حزب داده شود.

3- حزب کمونیست کارگرى هیچ توافقى را که متضمن محدود شدن آزادى عمل و فعالیت و تبلیغات حزب باشد را نمیپذیرد (اصل استقلال حزب). حزب کمونیست کارگرى به هیچ توافق و هیچ رابطه اى که حزب بنا بخواست دولت ذیربط ملزم به پنهان کردن آن از مردم باشد وارد نمیشود. (اصل علنیت).

4-حزب کمونیست کارگرى ایران قبول کمک مالى و تدارکاتى از دولتهایى که رابطه با آنها بنا بر مفاد این مصوبه مجاز تشخیص‏ داده شده است را منتفى نمیداند. پذیرش‏ کمک باید بر مبناى اصول مندرج در بند ۳ (استقلال و علنیت) صورت بگیرد. تصمیم درباره دریافت و عدم دریافت کمک در هر مورد با دفتر سیاسى است.

——————-

ضمیمه شماره 3

پول های کثیفمبارزات کارگران را فاسد خواهد کرد !

رضا شهابی عضو هئیت مدیره  سندیکای شرکت واحد تهران و حومه
زندان رجایی شهر . 27 خرداد 1393

این روزها به نظر می رسد که بار دیگر خطری جدی و توطئه گرانه در راه است. در سال 1386 فعالین واقعی جنبش کارگری با افشاگری عوامل نهادهای ضد کارگری و امپریالیستی توانستند جلو فعالیت های آنها را بگیرند. اما نهاد های ضد کارگری و در کل نهادهای بورژوازی هیچ وقت از پای نخواهند نشست و هر بار سعی خواهند کرد در اشکال گوناگون به جنبش کارگری نفوذ کنند و با داشتن عوامل دست گمارده جنبش کارگری را به فساد بکشانند. اما جنبش کارگری ایران، نشان داده است که کارگران و پیشروان جنبش طبقاتی کارگری، با حساسیت خود تمامی توطئه های آنان را نقش برآب خواهند کرد.

نگاهی به تجربه سندیکای شرکت واحد

 پول های کثیف حربه ی قدیمی است که نظام های امپریالیستی و ضد کارگری برای تضعیف و وابسته کردن و در یک کلام ریشه کن کردن مقاومت طبقه کارگر به کار می بندند و با این ترتیب است که پول های به اسم حمایت از سندیکاها و اتحادیه های کارگری و یا خانواده های کارگران از سوی ارگان هایی با پوشش دموکراتیک و دموکراسی خواهی اما در واقع ضد کارگری، وارد چرخه مالی کارگران و نهاد های مدافع آنان می شوند.

شاید در وهله اول اینطور به نظر برسد که مهم، نیاز جنبش کارگری به امکانات مالی است، نه منابع تامین کننده آن، اما با اندک مکث و وسواس طبقاتی مشاهد خواهد شد که پشت پرده، برنامه و سناریوهای ضد کارگری در جریان است که نه تنها در خدمت کارگران و جنبش آنان قرار نخواهد گرفت بلکه دقیقا باعث به انحراف کشیدن خواست و مطالبات کارگران در رسیدن به منافع آنی و آتی خواهد شد.

به بعضی از پیامد ها میشود به صورت گذرا اشاره داشت. اولین و بی واسطه ترین این پیامد پول های کثیف و فساد آوربهانه دادن به دست نهادهای امنیتی و سرکوب گر است که با زدن مهر وابسته ” و جاسوس” به کارگران مجوز قلع و قمع ایشان را صادر کنند. در واقع به جریان انداختن این پول های کثیف از جمله ی روش های خود این نهاد هاست.

دومین تاثیر پول های کثیف و فساد آور” تضعیف اصول کار تشکیلاتی و احساس تعلق فرد به مجموعه ی رفقایش است. به این ترتیب که با علی السویه شدن مسائلی چون پرداخت حق عضویت فرد آرام آرام اهمیت خود را بعنوان یک عضو مجموعه نادیده می گیرد. به همین نسبت که مرکزیت تشکیلات هم به عنوان مغز متفکر و سازمانده، به مرور نسبت به اعضای  بدنه ی خود احساس بی نیازی می کند.

در این زمینه بد نیست به تجربه ای دیگر که به همراه رفقا و همکارانم در مجموعه ی سندیکای شرکت واحد داشتیم اشاره ای بکنم.

در تمامی سال های نیمه اول دهه 1380 طریقه تامین کمک مالی مورد نیاز سندیکا و هزینه ای عبارت بود از:

 1 – چاپ بولتن و جزوه و فروش آن به کارگران

 2 – برگزاری کلاس های آموزشی

3 – چاپ قبض دریافت حق عضویت و گذاشتن آن در اختیار اعضاء

4 – برگزاری برنامه های تفریحی و فرهنگی از قبیل گلگشت.

حتی کارگران اخراجی عضو سندیکا برای نشان دادن همبستگی خود با دیگر اعضاء با حضور در پایانه های مسافربری با فروش چای و عدسی در آمد حاصل از آن را در اختیار سندیکا قرار می دادند.

این کار از یک طرف باعث می شد تا رانندگان شاغل در جریان اوضاع و احوال همکاران  اخراجی خود قرار بگیرند و به صورت جمعی به ایشان کمک کنند و از سوی دیگر اعضای اخراجی را در جریان وضعیت همکاران شاغل قرار می داد تا بدین وسیله بتوانند ایشان را در پی گیری حقوق حقه ی شان ترغیب نمایند.

 سومین و شاید مخرب ترین پیامد پول های کثیبف و فساد آورعبارت است از شیوع بی اعتمادی اعضا به یکدیگر و قوت گرفتن روحیه فرد گرایی در افراد به این نحو که پول های  بی نام و نشان یا به عبارت درست تر با نام و نشان فاسد، بی سرو صدا و به اعتبار روابط  دو نفره به عوض قرار گرفتن در اختیار مجموعه (که این خود مصیبتی است) به جیب افراد  میرود و در این موقعیت به هر صورت ماجرا به نام عضوی از مجموعه نوشته می شود و همچنین فرد پس از چند مرتبه دریافت چنین وجوهی و مرتفع شدن نیازهایش دیگر احساس  تعلق خاطر و هم ذات پنداری بار فقای و همکارانش را از دست می دهد و به موجودی منفعت طلب بدل می گردد که صرفا در صدد بیرون کشیدن گلیم خودش ازاین آب گل آلود است.

رفقا و کارگران عزیز؛

هوشیار باشیم که در دام حربه های کثیفی از این دست که در کمین ما نشسته است نیفتیم. این وسط اگر با هم بمانیم  پیروز خواهیم شد. ما همیشه به استقلال مالی باور داشته و داریمبا همبستگی و کمک های ناچیز کارگران و مدافعان کارگری میشود نیازهای حداقلی خود را بر طرف کرد. باید چهره های مخرب و ضد کارگری را افشا کرد و اجازه ندهیم افراد سست عنصر باور و اعتماد طبقاتی کارگران را سخره بگیرند.

آنان که شرافت کارگری را مستمسک منافع خود قرار داده اند باید بدانند که شرافت کارگری یعنی اعتماد، با هم بودن و برای همدیگر بودن، شرافت کارگری یعنی داشتن حس برابری خواهی برای یک زندگی شاد همراه با نان و آزادی در دفاع از منافع طبقاتی طبقه کارگر!

رضا شهابی. عضو هئیت مدیره سندیکای شرکت واحد تهران و حومه

 زندان رجایی شهر. 27 خرداد 1393