رحمان حسین زاده- هیئت حاکمه آمریکا و ترامپ

هیئت حاکمه آمریکا و ترامپ

 

رحمان حسین زاده

انتخاب ترامپ با عکس العمل گسترده در سطح جهانی و در آمریکا روبرو شده است. از اعتراضات وسیع توده ای در آمریکا، تا حرکات سمبولیک اعتراضی در گوشه و کنار دنیا، و مباحث گسترده حول این مسئله بازتابی از عکس العمل وسیع به پدیده انتخاب ترامپ است. در میان تحلیلگران سیاسی صاحب نیت خیر و حتی بخشا چپ و کمونیست گفته میشود، نباید مخاطرات پدیده ترامپ را زیادی بزرگ کرد. هیئت حاکمه بورژوایی آمریکا خود ترامپ را کنترل خواهد کرد و نمیگذارد همه برنامه هایش را اجرا کند؟! تغییر لحن و عقب نشینی های تاکنونی ترامپ به نسبت دوره کمپین انتخاباتی اش این نوع ارزیابی “خوش بینانه” را تقویت میکند. این نوع تحلیل و ارزیابی خوش خیالانه در قبال پدیده انتخاب ترامپ دارای ایراد است. به این دلیل گویی پدیده ترامپ و انتخاب آن ربطی به سیر حرکت سرمایه جهانی و سرمایه امپریالیستی آمریکا و هیئت حاکمه بورژوایی آمریکا و گرایشات درونی آن ندارد. پدیده و ترند سیاسی که امروز ترامپ در صف مقدم آن قرار گرفته، خلق الساعه و بدون پیشینه جلو نیامده ست. پدیده ترامپ را بر بستر رشد و گسترش راست افراطی درون سرمایه در سطح جهانی و در آمریکا باید دید. این شخص ترامپ نیست این روند افراطی و ضد انسانی راست را شکل داده و به جلو رانده است، برعکس این روند گسترش راست افراطی و راسیستی و فاشیستی است که ترامپ را به جلو صحنه پرت کرده است. این افق و سیاست و کارکرد و نیاز بخشی از بورژوازی جهانی  و از جمله هیئت حاکمه امپریالیستی آمریکا است که به راسیسسم و فاشیسم و نژاد پرستی و مهاجرستیزی و یکی از سخنگویان آن، یعنی شخص ترامپ نیاز پیدا کرده است. پدیده ای که جای نگرانی جدی و لاجرم تلاش برای مقابله جدی را ایجاب میکند. این ترند سوپر ارتجاعی و روند راست گرایی افراطی بورژوازی جهانی و محلی است که از دوره پایان جهان دو قطبی و با نماندن قطب جهانی “سوسیالیسم دروغین بورژوایی” دیگر حریفی در مقابل خود نمی بیند و طبعا در غیاب سنگر بندی اجتماعی آزادیخواهانه کارگری و کمونیستی روز به روز و سال به سال جهان را به طرف قهقرا و سیاهی بیشتر کشانده است.

جنگها و سناریوهای سیاه و زشتی ها و مصائب غیر قابل توصیف دنیای امروز در آغاز قرن بیست و یکم ریشه در حرص و طمع نظم سرمایه و هارترین جناح آن برای انباشتن سود و ثروت نجومی بیشتر صاحبان و گردانندگانش و ریشه در قدرت طلبی جهانی آمریکا در جدال برسر سهم بیشتر اقتصادی سیاسی در معادلات جهانی و منطقه ای به قیمت تباهی زندگی میلیاردها انسان دارد. ترامپ و پروژه ترامپ در این چهارچوب مورد نیاز راست افراطی بورژوازی و به شدت مخرب است. در نتیجه راست افراطی بورژوازی آمریکا که خود بخشی از هیئت حاکمه است، ترامپ را به قدرت رسانده و به پلاتفرم و پراتیک وی نیاز دارد. به ویژه بعد از انتخاب آن به عنوان غنیمتی به دو لحاظ به پلاتفرم و کارکرد ترامپ متکی میشود. اولا در اجرای هر چه بیشتر بخشهایی از پلاتفرم فوق ارتجاعی آن ذینفع است و دوما آنجا هم که نتوانند، بخشهایی از آن را اجرا کنند به عنوان شمشیر داموکلس بالای سر جامعه و مردم و حتی حریفان خود در هیئت حاکمه آمریکا و در مقابل رقبای جهانی خود میگیرند، تا از این کانال امتیاز بگیرند و عقب گرد بیشتری را به بشریت تحمیل کنند. به طور مثال ترامپ اخراج یازده میلیون کارگر مهاجر را جار زده است، اکنون جناحهای مختلف همان هیئت حاکمه و مدیای نوکر در تشریک مساعی مشترک ضمن غیر عملی خواندن چنین ابعاد اخراج و تباهی زندگی انسانها، ظاهرا در حرکتی “خیر خواهانه و ملایم تر” صدای ناهنجار اخراج سه میلیون را سر داده و در اجرای این فاجعه شرم آور پشت سر ترامپ بسیج شده اند. در نتیجه راست ترین جناح بورژوازی در آمریکا ترامپ و پلاتفرم وی را از خود بیرون داده و به آن نیاز دارد. با اتکا به همین منطق طبقاتی و سیاسی هم اکنون حزب جمهوری خواه و جناحهای آن پشت سرترامپ بسیج شدند.

در نتیجه بحث کنترل و عدم کنترل اعمال ترامپ توسط هیئت حاکمه آمریکا مسئله فرعی است. با چشمان باز پدیده تحرک راست افراطی جهان معاصر در آمریکا و اروپا در کانونهای بحرانی دنیا را باید جدی گرفت. در سطح جهانی ترامپ و لوپن و پوتین چهره های شاخص این روند فوق ارتجاعی و در خاورمیانه، خامنه ای و ملک سلمان و اردوغان و ناتانیاهو و بغدادی و طالبان و القاعده و انواع سرکردگان مذهبی قومی دولتهای سفاک مهره های بازگرداندن بشریت به دوران بربریت هستند. گسترش پیامدهای خطرناک این روند و یا مقابله و به شکست کشاندن آن، محور پایه ای جدالهای قطبی شده میان چپ و راست جوامع در ابعاد جهانی و منطقه ای و کشوری در دنیای امروز است. طبقه کارگر و کمونیستها و آزادیخواهان، به عنوان قطب چپ جامعه باید مقابله و سنگربندی خودآگاه و سازمانیافته در مقابل راست افراطی فاشیست، در مقابل راسیسم و نژاد پرستی و در مقابل تحرک قومی و مذهبی و قطب های جهانی و منطقه ای و قدرتهای محلی آن را در دستور بگذاریم. از شعر زیبای برتولت برشت “اعتراض نکردم” که در مقطع عروج فاشیسم هیتلری سرود، باید آموخت. نباید خوش خیال بود، نباید غفلت کنیم و نباید فرصت از دست دهیم.

***

شعر برتولت برشت:

اعتراض نکردم

اول به سراغ یهودی‌ها رفتند

من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم .

پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند

من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.

آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند

من لیبرال نبودم، اعتراضی نکردم

سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید

کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم .

سرانجام به سراغ من آمدند

هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند.