رحمان حسین زاده -مجاهدین خلق: بازیگر کدام سناریو؟

مجاهدین خلق: بازیگر کدام سناریو؟

رحمان حسین زاده

همایش سالانه مجاهدین در تیر ماه امسال و حضور ترکی الفیصل آل سعود در آن انرژی جدیدی در کالبد سازمان مجاهدین خلق دمیده است. این نه تنها مشاهده ناظران سیاسی، بلکه ادعای دستگاه تبلیغاتی خود سازمان مجاهدین هم هست. به این پاراگراف از یک اعلامیه در سایت مجاهدین توجه کنید. “موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران پس از گردهمایی بزرگ مقاومت در تیر ماه گذشته در پاریس و حضور شماری از برجسته‌ترین سران کشورهای مختلف در این اجتماع که به گفته ناظران خارجی بیش از یکصدهزار تن از ایرانیان در آن شرکت داشتند و به ‌دنبال آن جنبش دادخواهی خون شهیدان قتل‌عام ۶۷ که با پرچمداری و فراخوان خانم مریم رجوی شروع شد و انتشار سند صوتی آقای منتظری آن را به اعماق جامعه برد؛ همه گویای اعتلای موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران به‌عنوان جایگزین سیاسی و آلترناتیو نظام آخوندی حاکمه” به زعم مجاهدین است.  به نقل از سایت مجاهدین خلق

این ادعای سازمان مجاهدین به اندازه کافی گویا است. فاکت مهم مورد نظر سازمان مجاهدین در “اعتلای موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران به‌عنوان جایگزین سیاسی و آلترناتیو نظام آخوندی حاکمه” حضور شماری از “برجسته‌ترین سران کشورهای مختلف در این اجتماع” است. بگذارید براین فاکت مکث کنیم. همه جریانات و کسانی که گردهمایی سالانه مجاهد را در تیرماه گذشته مشاهده کرده اند، میدانند خبری از حضور “سران برجسته کشورهای مختلف” مورد مباهات مجاهدین در این گردهمایی نبود. از منظر حسابگریهای ضد مردمی سران کشورها و به ویژه کشورهای غربی هنوزفاصله زیادی هست که سرراست و بی اما و اگر مجاهد را در معادلات پیچیده امروز منطقه و ایران بکار گیرند. آنها محاسبه گرتر از آنند که همه تخم مرغهایشان را در سبد “آلترناتیو سازی” مجاهد و دیگر اپوزیسیون بورژوا ارتجاعی جمهوری اسلامی بگذارند و بعد از برجام این داغ بیشتر بردل مجاهد و همپالگیهایش در اپوزیسیون ارتجاعی ایران باقیمانده و فعلا در صف باید بایستند. منظور مجاهد از حضور “برجسته ترین سران کشورهای مختلف در این اجتماع” اساسا ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی است که زمانی وزیر امنیت و اطلاعات دولت کثیف عربستان و به علاوه چند نفر از قدیم نمایندگان اولترا راست کنگره آمریکا و بعضی پارلمانتارهای بازنشسته اروپایی است. به شاهدی همگان و بر طبق آنچه رسانه ها منعکس کردند، چهره شاخص گردهمایی سالانه امسال مجاهد ترکی الفیصل بود و حتی نه شخص مریم رجوی. پیام اصلی همایش سالانه امسال مجاهد را نه سخنان خانم رجوی، بلکه سخنرانی شاهزاده سعودی ترسیم کرد. همین به زعم مجاهدین یک عامل مهم “اعتلای موقعیت مجاهدین و مقاومت ایران” بوده است. مجاهدین توان و انرژی بیشتر تحرکات خارج کشوری و سرعت بخشیدن به “گشتهای دیپلماتیک” در بارگاه دولتها و پارلمانها در خارج کشور را از اینجا گرفته است.

شکاف دولتها و مناسبات مجاهدین و عربستان

 

سالها تقلای مجاهد در بارگاه ارتجاع جهانی و منطقه ای برای قالب کردن خود به عنوان “آلترناتیو ولایت فقیه”، چنین پیدا است فعلا در پیشگاه دولت عربستان قبول افتاده است. توجه عربستان سعودی و ترکی الفیصل به این جریان نه نتیجه نبوغ دیپلماتیک مجاهدین، بلکه یکی از نتایج کشمکشها و صف آرایی جمهوری اسلامی و عربستان سعودی در منطقه است. اگر جمهوری اسلامی به ابزار شیخ نمرها در داخل عربستان و امثال حوثی ها در یمن و حزب الله در سوریه در سهم خواهی منطقه ای و از جمله برای مقابله با حکومت آل سعود متکی است، چرا عربستان به مجاهدین و هر جریان ارتجاعی اپوزیسیون روی نیاورد و همچون ابزاری از آنها برای مقابله با جمهوری اسلامی استفاده نکند. معامله به همین سادگی است. مجاهدین این معادله و اعلام آمادگی برای همراه شدن با نقشه ها و سیاستهای ضد انسانی عربستان سعودی در منطقه و در رابطه با ایران را در زرورق استفاده از “شکاف دولتها” توجیه میکند.

فرمول قدیمی استفاده از “شکاف دولتها” با انواع تبصره و اما و اگر و قید و بندی که وقت خودش هم بر آن وارد بود، اگر در دوران جهان دو قطبی و جنگهای کلاسیک ارتش کشورها در مقابل هم مورد استفاده نیروهای اپوزیسیون کشورهای مختلف بوده، امروزه به هیچ وجه مجوز بند و بستها و تبدیل شدن به بخشی از نقشه سیاه ارتجاع جهانی و منطقه ای و در این مورد مشخص حکومتهایی چون عربستان و جمهوری اسلامی در خاورمیانه نیست. معادلات جهانی و منطقه ای عمیقا تغییر کرده است. گستراندن وسیع تقابلهای قومی و مذهبی توسط قدرتهای جهانی و منطقه ای و دولتهای کوچک و بزرگ در مقابل حریفان خود، به تباه کشیدن جوامع و راه اندازی پاکسازیهای قومی و مذهبی به بخش ثابت نقشه ارتجاع جهانی و منطقه ای تبدیل شده است. در همین سه دهه گذشته سناریوهای سیاه در خود اروپا و یوگوسلاوی سابق، در رواندا و سومالی و سودان و لیبی قاره آفریقا و در خاورمیانه سناریوهای تباه کننده جامعه افغانستان و عراق و سوریه امروز از این دست است. در این سناریوهای سیاه تحمیل شده، شاهد بودیم که با چه سرعتی جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی محلی را تجهیز و به جان جامعه انداختند. قطعا مناسبات این جریانات ارتجاعی با حامیان جهانی و منطقه ایشان از منظر هیچ جریان سیاسی با پرنسیب و مسئولیت پذیراجتماعی و سیاسی نه تنها با فرمول “استفاده از شکاف دولتها” قابل توجیه نبوده، بلکه مایه انزجار بشریت مترقی هم بوده و هست. برکسی پوشیده نیست، جست و خیز بخش زیادی از نیروهای قومی و مذهبی و فدرالیست و ناسیونالیست عظمت طلب در ایران و امیداری آنها به نقشه ارتجاع جهانی و منطقه ای و از جمله عربستان حریف کنونی جمهوری اسلامی و آمادگیشان برای مناسبات با عربستان از این جنس و ضد منافع مردم ایران است. مجاهدین یکی از نمونه های تیپیک جریانات سناریو سیاهی امید بسته به آمریکا و غرب و همگام شده با دولت تا مغز استخوان سیاه و ضد مردمی عربستان در خاورمیانه است.

مجاهد: بازیگرکدام سناریو؟

 

مجاهدین جریانی بی ریشه و غیر اجتماعی و یک سکت منزوی صحنه سیاست ایران است. مجاهد هیچ جنبش واقعی ولو ارتجاعی در جامعه ایران را نمایندگی نمیکند. در بطن جدال جنبش ها و نیروهای طبقاتی و اجتماعی ریشه دار، فرقه مجاهد و دیگر فرقه های قومی مذهبی جایگاه جدی ندارند. اما در جهان بی لنگر و به هم ریخته کنونی، در خاورمیانه عمیقا بی ثبات و دستخوش تحولات عمیق، در دنیای راه اندازی سناریوهای سیاه، اتفاقا خطر دارودسته های قومی و مذهبی و جریانات بی ریشه و غیر اجتماعی، خطر سکتهای ضد اجتماعی نامسئول را باید جدی گرفت. در فضای سیاسی ایران در کنار روند رشد و گسترش جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال، در کنار گسترش روند سرنگونی جمهوری اسلامی، واقعیت اینست خطر یک  روند دوم، روند آماده کردن ماتریال و مصالح تحمیل یک سناریوی سیاه در جریان است. مجاهدین یکی از ماتریالها و “آلترناتیوهای” این روند دوم و یکی از بازیگران تحمیل سناریوی سیاه در ایران خواهد بود. این پدیده را دو دهه قبل منصور حکمت در نوشته با ارزش “رویاهای ممنوع مجاهد” چنین بیان کرد:

“واقعيت اينست که حضور در سناريوى دوم هنر زيادى نميخواهد. نه فقط مجاهد، و کليه احزاب و گروههاى سياسى که امروز وجود دارند و يا بخصوص ميتوانند با انفجار رژيم اسلامى از درون آن بوجود بيايند، بلکه هر جک و جانور و هر ماجراجويى که بتواند صد نفر را با تامين رزق شان، با تراشيدن هويت قومى و مذهبى خاص برايشان يا صاف و ساده با ارعاب و تحريکشان، دنبال خود بکشاند، در کابوس سياسى آينده ايران جايى خواهد يافت. در يک کشور بحران زده، در يک سرمايه دارى شکست خورده و به بن بست رسيده، زير هر سنگى، ته هر لجنى، يک “رئيس جمهور” و “نخست وزير” و “رهبر” و “امام” يافت ميشود.

مجاهد برخى از شرايط شرکت در سناريوى دوم، سناريوى سياه، را فراهم کرده است. ميداند چگونه ميشود پول و حمايت اين يا آن دولت را بدست آورد، با بازار اسلحه دست دوم آشنايى دارد، هنر فرقه سازى را ياد گرفته، از سکتاريسم و سازمان پرستى درجه يکى برخوردار است و بخصوص نشان داده است که “اهل بقاء” است و انعطاف پذيرى و قدرت تطبيق با شرايط را دارد. اما با همه اينها، در چنان شرايطى مجاهد همچنان جزو بازيگران فرعى صحنه خواهد بود. مجاهد ميتواند در آن زمان رئيس جمهور هم داشته باشد. در واقع تنها در اين حالت است که روياى رياست جمهورى اينها ميتواند جامه عمل بپوشد، بعنوان بخشى از کابوس مردم. اما “رئيس جمهور رجوى” در آن حالت يکى از چندين و چند رئيس جمهور و نخست وزير و رهبر خود گمارده در کشور خواهد بود که با توپ و خمپاره به سر و کله هم ميزنند و شهر و خانه و کارخانه و بيمارستان و مدرسه مردم را روى سرشان خراب ميکنند.”

از هشدار ما در دو دهه قبل تاکنون مجاهدین خلق در مسیر بالابردن ظرفیتهای مضر و سناریو سیاهی در آینده تحولات ایران گامهای نگران کننده تری برداشته است. در مسیر مبارزه انقلابی و رادیکال برای سرنگونی جمهوری اسلامی، همزمان افشا و ایزوله کردن فرقه های قومی و مذهبی و جریاناتی مثل مجاهدین یک وظیفه حیاتی ما کمونیستها و جنبش آزادیخواهانه و سرنگونی خواه واقعی جمهوری اسلامی است. این وظیفه را باید جدی گرفت.

***