رحمان حسین زاده -شلاق زنی کارگران و ضرورت تداوم تحرک اعتراضی هدفمند

شلاق زنی کارگران و ضرورت تداوم تحرک اعتراضی هدفمند

رحمان حسین زاده

در سه هفته اخیر تحرک و صدای اعتراضی قابل توجه ای در داخل و خارج کشور در مقابل شلاق زنی کارگران آق دره شکل گرفت. انعکاس این تحرک اعتراضی حتی در صفوف کاربدستان جمهوری اسلامی هم قابل لمس بود. با این وصف جمهوری جنایتکار جمهوری اسلامی نه تنها مجبور به اعلام توقف شلاق زنی علیه کارگران نشد، بلکه با اعلام حکم شلاق تعلیقی برای نه کارگر معادن بافق خود را از تک و تا نینداخته و قصد تداوم این روش قرون وسطایی را در مقابل کارگران دارد. در مقابل تصمیم جمهوری اسلامی، ادامه تحرک اعتراضی هدفمند و قدرتمند با مطالبه ممنوع و قدغن کردن حکم شلاق علیه کارگران بخش لاینفک و دائمی مبارزه جاری کارگری تا رسیدن به این هدف مشخص است. مرور زمان نباید موجب شود تحرک اعتراضی علیه شلاق زنی و مطالبه ممنوع اعلام کردن این پدیده شنیع به فراموشی سپرده شود. جنبش کارگری و رهبران و فعالین آن، تشکلها و نهادهای مستقل کارگری موجود و جریانات چپ و کمونیست و هر فرد و جمع متعلق به جنبش طبقه کارگر باید بداند مقابله موثر با شلاق زنی کارگران تا قدغن و ممنوع اعلام کردن آن یکی از مصافهای تعیین کننده در مقابل جنبش طبقه کارگراست. سئوال به سادگی اینست که آیا جمهوری اسلامی موفق خواهد شد این روش قرون وسطایی شکنجه و آزار را برای مقابله با مبارزات جاری طبقه کارگر به روال معمول تبدیل کند؟ یا برعکس، جنبش کارگری و همه نیروهای فعاله مربوط به آن با قدرت مبارزاتی تعیین کننده این روش و این روند را متوقف خواهند کرد؟ این کشمکشی تعیین کننده در رویارویی این دوره جنبش کارگری با جمهوری اسلامی و سرمایه داران است. پیشروی یا ناکامی در این عرصه اثر مهمی در تداوم مبارزه سازمانیافته طبقه کارگر علیه بورژوازی و جمهوری اسلامی به جای خواهد گذاشت.

هدف این دوره جمهوری اسلامی از شلاق زنی کارگران چیست؟

شلاق زنی یکی از اهرمهای شنیع و مهم شکنجه و سرکوب جمهوری اسلامی از روز اول تاکنون علیه مردم معترض، علیه زندانیان سیاسی، علیه نسل جوان و دختران و پسران “نافرمان” و در جهت ارعاب جامعه با اتکا به قانون ضد انسانی “قصاص” و مزخرفات شرعی بوده است. جسم و جان و خون و بخشا مرگ زندانیان سیاسی زیر ضربات شلاق، صحنه های سبعانه و شنیع شلاق زنی در ملاء عام بخش گویای تاریخ سراسر جنایت جمهوری اسلامی است. حتی اتفاق آق دره تکاب بار اول شلاق زنی علیه کارگران نیست.

با این وصف مسئله اینجا است که شلاق زنی کارگران آق دره و به دنبال آن اعلام حکم شلاق برای ۹ کارگر بافق را نباید ادامه روند معمول قانون “قصاص” و شلاق زنی تاکنونی جمهوری اسلامی دید. دو فاکتور قابل توجه به ما میگوید جمهوری اسلامی انگیزه و اهداف فراتری را در این دوره تعقیب میکند.

فاکتور اول هراس از رشد و گسترش مبارزات کارگری است. در چند ماهه اخیر به شاهدی اعتراضات و اعتصابات کارگری متعدد و مبارزه جویی جسورانه فعالین کارگری از درون زندان و در جامعه، جنبش کارگری به عنوان جنبش سرزنده و حق طلب، جمهوری اسلامی و سرمایه داران را به مصاف طلبیده است. این مقطعی است که جمهوری اسلامی با حربه “برجام” امید داشت دوره ای از صبر و انتظار را بر جنبش کارگری و جامعه تحمیل کند. جنبش کارگری نه تنها صبر پیشه نکرده، بلکه پتانسیل به هم زدن آرامش سرمایه داران و دولتشان را از خود نشان داده است. جمهوری اسلامی در همین دوره به تجربه دیده است، بگیر و ببند و بازداشت رهبران و فعالین کارگری، اخراج از کار و فرستادن به زندان و اذیت و آزار کارگر و خانواده کارگری نمیتواند سد قابل اعتنایی در مقابل جنب و جوش جنبش کارگری ایجاد کند. می بیند، فعالین جنبش کارگری و جنبش معلمان و دیگر جنبشهای اعتراضی رادیکال از داخل کشور و از درون زندان ادعانامه های رادیکال خود را علیه وضع موجود و تبعیض و نابرابری و سرکوب اعلام میکنند و ترفندهای سرکوبگرانه تاکنونی جوابگو نیست. به این دلیل به زعمشان باید گام بالاتری از سرکوبگری را برای به تمکین کشاندن جنبش کارگری از خود نشان دهند. باید چنگ و دندان درندانه تری به کارگران نشان دهند. شلاق زنی کارگران در ملاء عام در این چهارچوب برایشان مطلوبیت پیدا کرده است.

فاکتور دوم به قول رفیقی در دوره پسا برجام میخواهند به “ساحت مقدس” سرمایه، به بورژوازی جهانی و داخلی بگویند، اینجا سرزمین کار ارزان است. اینجا کارگر به جرم مطالبه افزایش دستمزد و اعتراض و اعتصاب کارگری شلاق میخورد. چراغ سبز میدهند که نگران نباشید و بیایید و کار ارزان و سود نجومی را برایتان تضمین خواهیم کرد. اما کور خوانده اند، این بار کارگر خاموش نیست. اعتراضات و اعتصابات کارگری دوره پسا برجام این را نشان میدهد.

در هر حال دو فاکتور مورد اشاره بالا جرقه ای خطرناک علیه طبقه کارگر و کل اردوی کار و مزدبگیران جامعه است. این پدیده و خنثی کردن آن هوشیاری بسیار بالایی از جنبش کارگری و رهبران و فعالین آن و نهادهای مستقل کارگری و نیروهای چپ و کمونیست میطلبد. متوقف کردن شلاق زنی علیه کارگران به گرهگاه اساسی در مبارزات کارگری تبدیل شده و نباید از آن غفلت کرد.  نباید مبارزه علیه این پدیده زشت و عصر حجری به حاشیه برود و به فراموشی سپرده شود.

مطالبه “ممنوع و قدغن کردن کردن شلاق زنی علیه کارگران” در کنار دیگر مطالبات عاجل کارگری قرار میگیرد و حول آن باید بیشترین اتحاد و همبستگی را در داخل و خارج کشور ایجاد کرد. در مناسبتهای دیگری هم تاکید کرده ام، چنانکه رهبران و فعالین کارگری در داخل کشور با همان حساسیت که هر ساله در تدارک اول مه روز جهانی کارگر هستند، با همان حساسیت در فکر تداوم مبارزه علیه احکام شلاق جمهوری اسلامی علیه فعالین کارگری باشند، به ابعاد متنوعی از ابتکارات مبارزاتی تجربه شده متکی خواهند شد. در سطح بین المللی و خارج کشور علیرغم تلاشهای مبارزاتی با ارزش این دوره، هنوز ظرفیت کسب حمایتهای بسیار گسترده تر از جنبش کارگری و اعمال فشار اعتراضی علیه شلاق زنی جمهوری اسلامی وجود دارد. نیروهای چپ و کمونیست و همه نهادهای مدافع جنبش کارگری رسالت به سرانجام رساندن این همبستگی مهم کارگری را به عهده دارند. سخن آخر با قدرت و اتحاد مبارزاتی میتوانیم شلاق زدن کارگران توسط جمهوری اسلامی را متوقف کنیم.

***