رحمان حسین زاده-جمهوری اسلامی باید برود

 

جمهوری اسلامی باید برود

 

رحمان حسین زاده

جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم، این شعار محوری و حکم قطعی جنبش عظیم توده ای دو هفته اخیر شهرهای ایران است. اگر از مدتها قبل برای صف کارگر و زحمتکش و زنان و جوانان و مردم حق طلب و آزادیخواه گمانی باقی نمانده بود که جمهوری اسلامی رفتنی است، اینروزها بسیاری از قدرتها و نیروهای ارتجاعی و رسانه های نان به نرخ روز مدافع “اصلاحات و اعتدال” هم به این نتیجه رسیده اند. متوجه شده اند، برخلاف میلشان مسئله جدی است و جمهوری اسلامی با هر دو جناحش جارو میشود. تحولات دو هفته اخیر در ایران خیره کننده و امید بخش و توجه جهانیان را به خود جلب کرده است. به طور فشرده به جنبه های مهمی از جنبش توده ای سرنگونی جمهوری اسلامی  نگاهی بیندازیم.

الف – جنبشی از اعماق جامعه: آنچه به حرکت درآمده خروش عظیم و توده ای مردم حق طلب و آزادیخواه ایران است. خروش اردوی کار در برگیرنده کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران، بهیاران و انسانهای کارکن، خروش اردوی آزادیخواهی، زنان و جوانان و صف وسیع مردم معترض، علیه وضع موجود، علیه نظم حاکم و جمهوری اسلامی است. در واقع منهای مشتی انگل سرمایه دارو حاکمان جمهوری اسلامی و کسانی که سرنوشت شان را به این حاکمیت فاسد گره زده اند، اکثریت عظیم میلیونی شهروندان جامعه در این جنبش حضور به هم رسانده و بر برخی خواسته های مشترک و محوری ترین آن سرنگونی جمهوری اسلامی پافشاری میکنند. جنبشی از اعماق جامعه و نیرویی که در حفظ وضع موجود و سیستم حاکم کوچکترین نفعی ندارد.

ب- خواسته های ریشه ای و جنبشی چپ گرا: جنبش توده ای برآمده از اعماق جامعه، در عین حال دست به ریشه برده است. محوری ترین خواسته های توده های میلیونی اعماق جامعه را با ندای رسا بیان کرده است. خواسته های علیه گرانی، فقر و فلاکت اقتصادی و علیه بیکاری را به بخش ثابت پلاتفرم خود تبدیل کرده است. مبتکرانه این خواسته ها با سرنگونی جمهوری اسلامی مرتبط و گره خورده است. همطراز مرگ بر گرانی و بیکاری و فقر، مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای و روحانی و جمهوری اسلامی نمیخوایم اعلام شده است. طبقه کارگر و اردوی کار ایران و بخش وسیع انسانهای کارکن و زحمتکش این جامعه در تجربه کار و زندگی و مبارزه خود به این نتیجه رسیده اند، که کوچکترین بهبودی با وجود جمهوری اسلامی ممکن نیست. همان حقیقتی را که در ٣٩ سال گذشته ما کمونیستها مدواما برآن پافشاری کردیم، امروز به خودآگاهی جنبش توده ای برای سرنگونی تبدیل شده است. خواسته ها و شعارهایی که این بار شفافتر از هر دوره در صدر حرکت توده ای اعتراضی قرار گرفته، خواسته های ریشه ای هستند که تحقق آنها دگرگونی اساسی ایجاد میکند. این شعارها بیانگر خواسته های پایه ای اردوی کار ایران و مردم آزادیخواه و خواهان ایجاد تغییرند. این خواسته ها و ترکیب طبقاتی نیروی فعاله شرکت کننده این جنبش، در همین آغاز مهر رادیکالیسم و چپ گرایی قوی بر جنبش توده ای برای سرنگونی جمهوری اسلامی کوبیده است.

پ– جنبشی باسابقه و پیشینه ٣٩ ساله: برای خیلی ها وقوع گسترده جنبش اعتراضی این بار، همزمان در دهها شهر غیره منتظره به نظر آمد. قاعدتا بر هر فرد و جریان سیاسی که درک درستی از دینامیسم سیاسی تحولات در جامعه ایران زیر حاکمیت جمهوری اسلامی داشت و دارد، این تحول بزرگ ابدا بی زمینه و بی سابقه و بی پیشینه نبود و نیست. درطی ٣٩ سال حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی، زیر استبداد و اختناق و سرکوبگری خشن جمهوری اسلامی، فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی و جدالهای مستمر سیاسی و طبقاتی کوچک و بزرگ، گاه نهان و گاه آشکار در جریان بوده و هست. کارگران، زنان، جوانان و معلمان و مردم تنگدست و فقیر و حاشیه شهرها، دانشجویان و نویسندگان و انسانهای آزادیخواه و همه انسانهای ضد ستم و اسلام و خرافه مذهب و مدافع حرمت و کرامت انسانی خود در بطن این کشمکش و جدال با جمهوری اسلامی و دم و دستگاه سرکوبگر و اداری آن دست و پنجه نرم کردند. در فرصت دیگری میتوان به این سابقه و پیشینه و مقاطع درخشان آن برگشت. اما این جنبش و مبارزه ریشه در جدال و کشمکش تعطیل ناپذیر در جامعه ایران داشت. اگرچه علاوه بر سرکوبگری خشن، ترفند جدال جناحها و پدیده های “اصلاح طلبی و اعتدالی” وقفه در مقابل این جنبش و مبارزه ایجاد کرد و عمر برای جمهوری اسلامی خرید، اما ما همیشه تاکید کردیم “زیر چتر اختناق” باید گوش را به زمین سفت جدال سیاسی و طبقاتی جاری جامعه چسپاند و ندای جنبش گسترده برای تغییر وضع موجود و برای سرنگونی جمهوری اسلامی را شنید که چون آتش زیر خاکستر موجود است و فوران خواهد کرد و در این دوره و ده روزی که گذشت فوران آتش خشم مردم منزجر از جمهوری اسلامی را دیدیم. جنبش بزرگ توده ای امروز ریشه در این جدال و به طور مشخص الهام گرفته از اعتراضات و اعتصابات کارگری رشد یافته دو ساله اخیر و مبارزات گسترده معلمان و بازنشستگان و پرستاران و مردم تحت فشار دارد. با تشخیص این پتانسیل مبارزاتی در جامعه بود، حزب حکمتیست دو ماه قبل در کنگره هشتم خود با روشن بینی به استقبال این وضعیت رفتیم و تاکید کردیم. “کنگره هشتم حزب حکمتیست اعلام میکند که دوره آتی، دوره قدرتنمائی وسیع تر جنبش های اجتماعی ریشه دار در جامعه، جنبش کارگری، جنبش علیه فقر و بیکاری، جنبش آزادی زن، جنبش علیه اسلام و خرافه خواهد بود. تشدید بحران حکومت اسلامی و تشدید فقر و گرسنگی و بیکاری و اختناق و بی آیندگی دهها میلیون نفر، چشم انداز یک تعیین تکلیفِ با جمهوری اسلامی را به صدر سیاستِ ایران میراند”.

 

ت- جنبشی سلبی، اما نه همه با هم: جنبش گسترده جاری ، نمیخواهد سر به تن جمهوری اسلامی باشد. نمیخواهد هیچ گوشه و بخشی از جمهوری اسلامی باقی بماند. شعار خلاقانه “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگر تمومه ماجرا” به نحو مبتکرانه ای سرنگونی کلیت جمهوری اسلامی را اعلام میکند. این جنبش سلبی علیه جمهوری اسلامی و اسلام و جنبش نه گفتن به همه بنیادهای فکری و سیاسی و مذهبی و اداری و نظامی جمهوری اسلامی است. به آتش کشیدن بنیادهای مذهبی و حتی کتب و آثار اسلامی دقیقا از انزجار عمیق مردم علیه بساط حاکمیت اسلامی در ٣٩ سال گذشته مایه میگیرد. یک خصلت مهم و برجسته جنبش سرنگونی طلبانه و رادیکال این بار در ایران خصلت ضد اسلامی این جریان است. با سرنگونی جمهوری اسلامی، اسلام و به طور کلی خرافه مذهب ضربه سنگینی نه تنها در ایران، بلکه در خاورمیانه و جهان خواهد خورد. به بیان دیگر یک رنسانس ضد اسلامی و ضد مذهبی گسترده ای اتفاق خواهد افتاد. خصلت سلبی جنبش توده ای این بار علیه جمهوری اسلامی، خصلت نه گفتن به جمهوری اسلامی، یک جنبه دیگر را با خود دارد که جنبش ها و نیروهای مختلف و گسترده زیر پرچم نه گفتن و سرنگونی جمهوری اسلامی گرد آیند. از نظر ما هرچه دامنه سرنگونی طلبی گسترده تر شود، قدرت بیشتر و مساعدتری برای سرنگونی سریعتر جمهوری اسلامی گرد میاید. اما باید در نظر داشت خصلت سلبی جنبش سرنگونی طلبانه به معنای شکل گیری “جنبش همه با هم نیست”.  صف بندی همزمان و بعضا همسوی راست و چپ جامعه در مقابل جمهوری اسلامی و برای سرنگونی جمهوری اسلامی واقعی است. دوره ای که به آن پا گذاشتیم، دوره صف بندی گسترده تر جنبش سرنگونی علیه جمهوری اسلامی است. دوره ابراز وجود بیشتر و ملموس تر راست و چپ در جنبش سرنگونی علیه جمهوری اسلامی است. هر کدام میخواهند مهرخود را براین جنبش بکوبند. راست و چپ جامعه مسیر متفاوتی را در مقابل کل مردم قرار خواهند داد. چپ جامعه باید تضمین کند این بار رهبری و هژمونی چپ پیروزی جنبش سرنگونی بر جمهوری اسلامی را تضمین میکند. چپ و کمونیسم جامعه ایران با چشمان باز خصلت سلبی این جنبش را باید بشناسیم و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و متکی به اعمال اراده مستقیم مردم را رهبری و هدایت و سازماندهی کند. در فرصت و مطلب دیگری به این بعد مهم وظیفه ما کمونیستها و حزب حکمتیست برمیگردم.

 

ث- استیصال خامنه ای و سران جمهوری اسلامی:عکس العمل خامنه ای به جنبش سرنگونی نظامش در یک عبارت “استیصال” است. سخنان دو روز قبل او در سه شنبه نوزدهم دی ماه سراپا وارونه گویی، جعل و کذب و به زور سیلی صورت خود را سرخ نگه داشتن بود. کسی که در اوج بیشرمی تظاهراتهای عظیم بیش از صد شهر ایران را “شیطنت چند صد نفر” آن هم نتیجه “دخالت آمریکا و اسرائیل و عربستان” و در مقابل مراسمهای اجباری دولتی بسیجیان را نشانه حمایت از نظامش بنامد، از نگاه مردم معترض نه اوج بیشرمی و شارلاتانیسم، بلکه اوج پریشان گویی و استیصال راس نظام اسلامی است. این پریشان گویی وصف حال دیگر سران جمهوری اسلامی از هر دو جناح است. روحانی و خاتمی هم این حرکت بزرگ را به “اقلیتی آشوبگر” منتسب کرده و اما  جناب روحانی به منظور بهره برداری جناحی اعلام کرده که به “جوانان باید گوش داد”. اگر شیاد و ریاکار نیستند، خوب به حرف جوانان گوش دهند. حرف جوانان در همین تظاهراتها و از سالها قبل اعلام شده که جمهوری اسلامی را نمیخواهند. مرگ بر جمهوری اسلامی و مرگ بر خامنه ای و روحانی و خاتمی را سر داده اند. در اولین روزهای جنبش اعتراضی اخیر از جلو دانشگاه تهران این شعار سرداده شد، “اصولگرا، اصلاح طلب، دیگر تمومه ماجرا”. بسیار مناسبتر به حال روحانی و دیگر سران جمهوری اسلامی است به حرف جوانان گوش دهند و به اراده آزادانه و آگاهانه مردم و نسل جوان در ایران تمکین کنند و کنار بروند. در هر حال دوره جدید جنبش سرنگونی تا تعیین تکلیف نهایی با کلیت جمهوری اسلامی و دستگیری سران جمهوری اسلامی و محاکمه و مجازات آنها از پای نخواهد نشست.

***