رئوف افسایی-جلال طالبانی، پدر معنوی (گاد فادِر) ناسیونالیسم چپ کُرد هم درگذشت

جلال طالبانی، پدر معنوی (گاد فادِر) ناسیونالیسم چپ کُرد هم درگذشت

مام جلال شخصیتی زرنگ و مهم بود. اما برای منافع کی و کدام طبقه؟

جلال طالبانی این مرد هزار چهره حتی یک چهره چپی هم نداشت. او همه چیز و همه رنگ بود، تنها چپ نبود. او بنا به تعریف حتی یک سوسیال دمکرات هم نبود. اکنون بعد از مرگش از طرف ناسیونالیسم چپ کرد بعنوان پدر معنوی مورد تعریف و تمجید قرار می گیرد. این تنها نشانه هم جنبشی بودن آنهاست.

من مخالف برخورد شخصی و بد و بیراه از طرف سیاسیون به مردگانم، مگر اینکه کس یا کسانی در بین مردم بطور مستقیم لطمه خورده باشند.

قضاوت در مورد مام جلال نه بر اساس خصوصیات فردی و اخلاق شخصی و یا زرنگی و دیپلومات بودن او، بلکه باید بر اساس شخصیت سیاسی و اجتماعی او و ماهیت وموقعیت طبقاتی و سیاستها و عملکردهای او در جامعه مورد قضاوت قرار بگیرد. بر این اساس مام جلال یک سیاستمدار زرنگ و باهوش ناسیونالیسم و بورژوازی کُرد بود که خدمت بزرگی به استحکام فکری و استقرار سیستم دولتی از هم پاشیده شده عراق پس از صدام و دولت بعث کرد. و خدمت بزرگی به نقشه و سیاستهای آمریکا و جنگ آمریکا در خاورمیانه و خدمات شایانی به رژیم اسلامی ایران در عراق و کردستان عراق کرد. عملکرد مام جلال از اجبارهای دیپلوماتیک و مصلحتهای مقطعی گذشته بود، تمام عملکردش و بویژه بعد از جنگ اول خلیج در زمان بوش پدر در راستای سیاستها و منافع آمریکا و رژیم اسلامی ایران بعنوان یک مهره و حتی می توان گفت یک مزدور بود و در مقابل باعث بدبختی و سیه روزی مردم عادی و محروم جامعه عراق و کردستان عراق و حتی آرمانهای تاریخی  مردم کردستان عراق برای استقلال بود.

برخلاف ادعای دروغین طرفداران و فرزندان معنویش که وی را چپ و عدالتخواه و آزادیخواه معرفی می کنند، وی حتی یک سیاستمدار راستین و پیگیر حل مسئله تاریخی و قدیمی مشکل کُرد هم نبود. بله مام جلال سیاستمداری زرنگ، پیگیر و دیپلوماتی کارکشته و یک ماکیاولیست واقعی بود، اما برای منافع خودش و حزب خودش و طبقه خودش، طبقه سرمایه دار و به قول خود مردم سلیمانیه برای فرعونها و ثروتمندان کردستان و عراق بود. همچنین برای منافع و سیاستهای کلان و راهبردی آمریکا و رژیم اسلامی ایران در کردستان و عراق و حتی منطقه خاورمیانه بود. مام جلال یک دیپلمات وارد بود، اما بیشتر از دیپلمات، یک دلال سیاسی وارد بود. اما حتی بدتر از آن، برخلاف حتی خیلی از سیاستمداران “دمکراتتر” و “نجیبتر” بورژوازی در کار به اصطلاح “دیپلماتیک” یا همان بده بستانهای معاملاتی هیچ پرنسیپ انسانی و اخلاقی نمی شناخت و در عرض کمتر از یک دقیقه هم می توانست اسلامی شود، هم سوسیال دمکرات شود، هم حتی شیعه شود و به قول وی امام خمینی را رهبر عالیقدر مستضعفان جهان بنامد، و هم در رکاب امپریالیسم جنایتکار آمریکا و اینبار در قالب نیروهای آزادیخواه تحالیف خدمت کند. این است شخصیت هزار چهره مام جلال دوران ما فقط منهای چهره چپ!

این یک واقعیت است که بعد از فروپاشی دیوار برلین و فروپاشی “کمونیسم” سرمایه‌ داری بروکراتیسم دولتی شوروی و پیروزی سیستم سرمایه داری لجام گسیخته بازار آزاد و سیستم و روبنای سیاسی آن یعنی دمکراسی، ملی گرایی و ناسیونالیسم کرد هم عمدتا بخاطر جنگ اول خلیج و لشکرکشی آمریکا عروج کرد  و پس لرزه های آن خیلی از سازمانها و افراد مبارزی که تحت نام کمونیسم و ضد سرمایه داری برای امر دیگری مبارزه می کردند به تجدیدنظر واداشت و دوباره به جنبش و سنتهای اصیل ناسیونالیستی بازگرداند و در مواردی این روند هنوز ادامه دارد. اما خیلی از کمونیستهای دیگری که آگاهانه برای امر رهایی کارگران و محرومان جامعه از نظام کار مزدی و سرمایه داری و برای سوسیالیسم مبارزه کردند هنوز به آن آرمانها وفادارند و امروز مرگ مام جلال دوباره این گروهای متضاد را قطبی کرده و هرکدام از این دیدگاه و افق اجتماعی به ارزیابی پدیده مام جلال می پردازند.

میراث ( Legacy ) مهم مام جلال تیتروار اینها هستند:

۱- تبانی و مشارکت به همراه رژیم اسلامی و سپاه پاسداران در فاجعه حلبچه و کشتار ۵۰۰۰ شهروند بیگناه کُرد که توسط رژیم فاشیست بعث انجام گرفت. همچنین باعث جانباختن نزدیک به ۸۰ رزمنده کمونیست گردان مشهور شوان توسط رژیم جنایتکار اسلامی ایران شد.

۲- سرکوب و انحلال جنبش شوراهای کارگری و مردمی که در نتیجه قیام مردم کردستان(راپه رین) تشکیل شده بودند تحت شعار: چه می خواهید کُردها  انحلال شوراها! عینا شبیه کاری که ابوالحسن بنی صدر بعد از انقلاب ۵۷ تحت شعار شورا پورا مالیده، انجام داد.

۳- اجرا و تداوم قوانین سرمایه دارانه خشن استثمار بعثی و اسلامی بعد از قیام ۱۹۹۱ در کردستان و متعاقب آن کشتار بی رحمانه هزاران زن و دختر نگونبخت تحت نام ناموس و شرف که مستقیما زیر نظارت و فرماندهی شخص شماره ۲ اتحادیه میهنی، نوشیروان مصطفی انجام گرفت.

۴- تبدیل شدن کردستان عراق به خانه امن و محل قدرقدرتی تروریسم رژیم اسلامی ایران و ترور صدها مخالف سیاسی و پیشمرگان احزاب سیاسی کردستان ایران در داخل خاک کردستان عراق و محاصره و تعرض آشکار نیروهای حزب دمکرات و کومه له توسط قرارگاه تروریستی رمضان و سپاه قدس.

۵- جنگ داخلی طولانی مدت بین پارتی و اتحادیه میهنی که باعث کشتار و خانه خرابی و آوارگی هزاران نفر از مردم کردستان گردید.

۶- تبانی و مشارکت فعال در رکاب لشکرکشی و حمله خونین آمریکا و بریتانیا و سقوط دولت بعث و صدام که به قیمت ویرانی عراق و کشتار صدها هزار نفر از مردم عراق شد.

۷- از بین بردن فرصت مناسب برای استقلال کردستان عراق بعد از سقوط صدام و یکی از معماران و شخصیت کلیدی در مقام رئیس جمهوری عراق و ایجاد و تقویت رژیم اسلامی عراق تحت سیطره ایران.

۸- رواج اوج بی پرنسیپی سیاسی و اخلاقی تحت نام دیپلوماسی و دلالی سیاسی مابین کشورهای ارتجاعی و ضد انسانی منطقه خاورمیانه و جهان.

۹- ملاقاتهای مکرر و دستبوسی و روبوسی معروفترین و جنایتکارترین سران رژیم های فاشیستی بعث و اسلامی ایران همچون صدام و خامنه ای و گذاشتن تاج گل بر مزار جنایتکاری مثل خمینی و تعریف و تمجید علنی از خمینی و…..

۱۰- علیرغم ادعاهای دروغین آزادیخواهی، اما عقبگرد قوانین حقوقی و مدنی و سکولار در عراق و کردستان و بی حقوقی و سرکوب مطلق زنان در کردستان و بالارفتن تنبیهات و کشتن زنان بخاطر ناموس و میدان دادن به قوانین ارتجاعی شریعت و فرهنگ ارتجاعی اسلامی و گسترش بی حد و حسر فساد مالی (گه ندلی ) و اشاعه فحشا و تزویر و فرهنگ دشنام و ناسزاگویی و غیره در کردستان.

۱۱- فقر مالی شدید و در مضیقه قرارگرفتن زندگی روزانه میلیونها کارگر و مردم عادی کردستان و در مقابل تاراج پول نفت و پولهای بادآورده میلیاردی توسط دولتمردان و خانواده های احزاب رسمی در قدرت که به طبقه فرعونهای  کردستان مشهورند زبان زد خاص و عامند.

۱۲- پرورش و جاگذاشتن تشکیلات حزبی فاسد و عشایری بنام اتحادیه میهنی که هرکدام از اعضای بلندپایه اش مثل رئیس یک گروه گانگستر و شبهه مافیایی عمل می کنند و هرکدام جداگانه یا گروهی به سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی رژیمهای جنایتکار منطقه و آمریکا وصلند.

۱۳-… ۱۴ -… و ….و ……….

رئوف افسایی