حسین مرادبیگی- عراق بعد از عروج “داعش”

عراق بعد از عروج داعش

حسین مرادبیگی

1

عروج “داعش” در عراق ظاهرا آن “محورشر” جدیدی است که قرار است تشتت موجود میان آمریکا و دول غرب و متحدین منطقه ای آنان را موقتی هم که شده، تخفیف دهد و آنان را زیر یک چتر علیه “داعش” متحد کند. قرار است روح تازه ای در “ضرورت” قدر قدرتی نظامی آمریکا در جهان که در حال افول است، به دمد. قرار است جمهوری اسلامی را “غسل تعمید” دهد. قرار است، جمهوری اسلامی، عربستان سعودی، بشار اسد و دیگر “دشنمان” دیروز در اردوی ارتجاع سرمایه داری را به دوستان و همکاران جدید تبدیل کند. و سرانجام قرار است درب استراتژیهای جدیدی را به جهان امروز باز کند!

اینها در مجموع تصویری بوده است که این روزها سخنگویان و رسانه ها و ژورنالیسم کشورهای سرمایه داری بویژه در غرب خواسته و میخواهند به افکار عمومی جهان فروخته و قالب کنند. واقعیت های جهان امروز اما جان سخت تر از آنند که بتوان با این نوع تحلیها و تفسیرهای نازل که اینها هر روز در بازار دروغ و ریای سیاسی و ژورنالیستی خود عرضه میکنند، لاپوشانی کرد.

اعلان جنگ آمریکا علیه داعش

آمریکا علیه تروریسم اسلامی “داعش” اعلان جنگ کرده است، “داعش” نیز ظاهرا به استقبال این جنگ رفته است! جهان گویا یک بار دیگر به صحنه جنگ دوم دو قطب تروریستی تبدیل شده و بشریت متمدن ظاهرا باید خود را برای یک دور دیگر از “ثمرات” میلیتاریسم و گردنکشی آمریکا آماده کند! این روایتی است که رسانه های غربی میخواهند به افکار عمومی قالب کنند، اما واقعیت چیز دیگری است. نه اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی در موقعیت سیزده سال قبل خود قرار دارند و نه میلیتاریسم دولت آمریکا. آنچه که آمریکا را به اعلان جنگ با “داعش” کشانده است نه تلاش آمریکا برای کسب برتری طلبی نظامی از دست رفته خود، علیرغم ظاهری که میخواهند به آن بدهند، بلکه جلوگیری از شکست کامل خود در عراق و به این اعتبار در سطح منطقه و در جهان در رقابت میان دیگر دول امپریالیستی است. بازگشت دولت آمریکا به عربده کشی سال 2003 بوش، تحت نام “مبارزه با تروریسم”، علیرغم رویای بعضی از سران طبقه حاکمه آمریکا، ممکن نیست. طلب همکاری آمریکا از متحدین جهانی و منطقه ای خود و گفتن اینکه آمریکا به تنهایی قادر به جنگ با “داعش”! نیست، بیانگر این واقعیت و خطری است که دولت آمریکا این بار بیخ گوش خود احساس کرده است. “ائتلاف” علیه “داعش” ظاهرا جهانی و منطقه ایست، اما پروژه اساسا محلی و مربوط به مسائل داخلی عراق است. علیرغم تلاش دول غرب و رسانه ها و سخنگویان آن برای جهانی و منطقه ای نشان دادن خطر “داعش” چه دول غرب و چه دول عربی شرکت کننده در این ائتلاف میدانند که مساله محلی و مربوط به آینده سیاسی عراق است. در این میان پای اعتبار سیاسی و بین المللی آمریکا در عراق و دیگر دول غرب در منطقه در میان است. فراری دادن آمریکا و متحدین پوشالی قومی و مذهبی او این بار نه از “سایگون” بلکه از بغداد، که چندان هم غیر محتمل نبود، یال و کوپال دولت آمریکا را در شرایط جهانی ای که اکنون در آن قرار دارد، تماما فرومیریخت. آنچه که سران دولت آمریکا را به صرافت فرستادن مجدد نیروی زمینی به عراق و اظهار “تاسف” از اینکه نیروهای خود را “زود” از عراق خارج کردند واداشته است نه ناشی از قدرت آمریکا که ناشی از موقعیت ضعیفی است که آمریکا در عراق در آن گیر کرده است. تضعیف و عقب راندن “داعش” در عراق و احتمالا در سوریه، قرار است آمریکا را از این موقعیت نجات دهد. تقابل این دوره آمریکا با “تروریسم” هم مانند دوره قبل ربطی به پایان دادن به تروریسم اسلامی از نوع “داعش” ندارد، در خدمت تحمیل تناسب قوای جدیدی به آن در محدوده عراق است. افغانستان نامزد بعدی رویدادی است که در عراق بوقوع پیوسته است.

واضح است نباید با جنگ آمریکا و متحدین او علیه “داعش” مخالفت کرد. جنگ بین این دو به سازش و همکاری آنان علیه چپ و کمونیسم و کارگر و آزادیخواهی و سکولاریسم در منطقه ترجیح دارد. از هم اکنون روشن است که طرف آمریکائی آن در عراق نیز به بمباران محل کار و زندگی مردم در شهرها و روستاهائی که “داعش” و نیروهای عرب زبان “سنی” تصرف کرده اند، دست میزند. طرفین در توحش دست کمی از همدیگر ندارند. هر نوع بمب باران و توپ باران محل کار و زندگی مردم از هر طرف را باید محکوم کرد.

چرا داعش؟

به این دلیل ساده که در عراق قدرتی به هم زده است و خواستار گرفتن سهمی و یا تمام قدرت در عراق شده است. “داعش” اگر به صدر اخبار رسانه های دول غربی رفت، نه به خاطر “نگرانی” آنها از توحش این نیروی تروریستی، بلکه به خاطر قرارگرفتن آن در عراق و در معادله سیاسی در عراق است. تا وقتی “داعش” در سوریه و توحش آن به سوریه محدود بود، آمریکا و دیگر دول غرب و رسانه های آن به “داعش” در حد دیگر گروههای تروریست اسلامی در سوریه مانند “النصره” و غیره نگاه میکردند. نه آمریکا و نه دیگر دول غربی در فکر ائتلاف “بین المللی” و “منطقه” ای و محلی علیه آن نبودند. در عراق اما پای آمریکا و منافع دراز مدت بورژوازی غرب در منطقه در میان است. اگر سوریه اکنون برای آمریکا اهمیت پیدا میکند، نه به خاطر سوریه که به خاطر عروج “داعش” در عراق است. توحش اسلامی “داعش” هم تازگی ندارد. “داعش” ایران، جمهوری اسلامی، بیش از صد هزار انسان چپ و کمونیست و کارگر و انقلابی را در ایران کشت و هنوز دارد آن را ادامه میدهد. در ابعاد وسیعی در این کشور گردن زده و سربریده و اکنون هم به این کار مشغول است. در ابعاد وسیعی چشم درآورده است. آمار سنگسارها و دست و پا بریدنهای وسیع و صف انسانهایی که هر روز توسط توحش داعش ایران بر بالای دار میروند، تحقیر مستمر زن، تفکیک جنسی وسیع اعمال شده در جامعه، انداختن گله حزب الله به جان جامعه و تجاوز به صدها زن قهرمان قبل از اعدام و دیگر مصائب وحشتاکی که هر روز توسط جمهوری اسلامی به توده کارگر و مردم معترض در ایران تحمیل شده و تحمیل میشوند، جزو پرونده سیاه “داعش” ایران و سران آن در جمهوری اسلامی است، با اینحال آمریکا و دول غرب سالهاست زیر بغل آن را گرفته اند تا نیفتد.

شکست پروژه آمریکا در عراق، عروج داعش

“داعش” مستقیما محصول حمله آمریکا به عراق است، همانطور که ظهور تروریسم “شیعی” و “سنی” در عراق. اکنون دارد با شکست پروژه سرهم بندی شده قومی – مذهبی آمریکا در عراق، اظهار وجود میکند. دولت آمریکا در ادامه تحمیل ابرقدرتی نظامی خود به جهان به عراق حمله کرد. شیرازه مدنی جامعه عراق را از هم پاشاند. به جای دولت “بعث”، ائتلافی از احزاب و جریانات قومی و مذهبی را سرکار آورد و آنان را در ابعاد وسیع تری از دولت “بعث” به جان مردم عراق انداخت. عراق تبدیل شد به میدان جنگ تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی آمریکا و دول غرب. اسلام سیاسی که بعد از شکست در افغانستان در موقعیت ضعیفی قرار داشت از حمله نظامی آمریکا به عراق بعنوان “خیر و برکتی” برای خود سود جست. علاوه بر این، پای جمهوری اسلامی، پایگاه اصلی تروریسم اسلامی در منطقه و در جهان به عراق نیز باز شد. به این اوضاع توحش تروریسم اسلامی “شیعه” ساخت جمهوری اسلامی و تروریسم اسلامی “سنی” نیز افزوده شد. از آمار تلفات و ضایعات و مصائب وحشناکی که این چند اردوی جنایتکار در سیزده سال گذشته به مردم عراق تحمیل کرده اند همه کمابیش اطلاع دارند نیازی به تکرار آن در این نوشته نیست. جنایتکارانی که اگر دادگاهی باشد باید در آن محاکمه و مجازات شوند قرار است بعنوان “ناجیان” این مردم به افکار عمومی فروخته شوند.

ائتلاف موقتی قومی مذهبی ای که آمریکا در عراق سرکار آورده بود، معلوم بود دیر یا زود با بهم خوردن تناسب قوا از هر طرف بهم خواهد خورد. این امر اکنون واقع شده است. عروج “داعش” در عراق محصول شکست این پروژه است. نیروها و احزاب و جریانات عرب زبان “سنی” که در پروژه قومی – مذهبی آمریکا در عراق سهمشان در نظر گرفته نشده و یا سهم کمتری داشتند، نسبت به سهم خود در قدرت و در اقتصاد عراق ناراضی و خواستار سهم بیشتری از قدرت بودند رفتند نیروی “داعش” را در سوریه به کمک گرفنتد و بدین ترتیب تاکتیکی هم که شده “داعش” و توحش “داعش” را شریک خودشان کرده اند. این نیروها علیرغم هر خواست محلی ای که دارند اگر بتوانند میخواهند کل قدرت را در عراق یک کاسه کنند. ناسیونالیسم عربی هم در این دوره بویژه در عراق بیشتر اسلامی است تا شبهه سکولار، کسب قدرت در همکاری با “داعش” را نافی منافع خود نمیداند.

با رفتن تروریست های اسلامی “شیعه” از عراق همراه نیروی حزب الله در لبنان به دستور جمهوری اسلامی برای کمک به بشار اسد، “داعش” نیز در تقابل با آن به سوریه رفت و در سوریه شکل گرفت. از کیسه عربستان سعودی و دیگر دول عربی منطقه و به کمک آموزش نظامی آمریکا در اردن و تشویق جوانان خاتواده های مسلمان در کشورهای اروپائی برای پیوستن به آن، تقویت شد. اکنون در عراق ادعای سهم بری از قدرت را دارد. در حالیکه صدها نفر از ساکنین مناطق مرکزی عراق و نیروهای امنیتی و سربازان و فرماندهان ارتش عراق نیز به زیر مجموعه ای که “داعش” خوانده میشود، پیوسته اند.

عراق بعد از عروج داعش

2

بشریت متمدنخاموش نیست

در کنار بمباران تبلیغی جنگ بین آمریکا و متحدین او با “داعش”، صدای اعتراض “بشریت متمدن” را به این وضعیت میتوان شنید. عکس العمل این اردو به اوضاع کنونی، پاسیفیسم دوره حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق نیست. این روزها رسانه های دول بورژوازی غرب میکروفون را جلو هرکسی که چند روزی بطور جدی سیاست کرده و یا اوضاع واقعی را تعقیب کرده باشد میگیرند، از ریاکاری دولت آمریکا و دول “ائتلاف” در جنگ با اسلام سیاسی و تروریسم اسلامی صبحت میکند. از جمهوری اسلامی بعنوان یکی از پایه های تولید تروریسم اسلامی در منطقه و در جهان نام می برد. از عربستان سعودی، قطر، دیگر دول خلیج و ثروتمندان عرب که پای دیگر گسترش و تقویت تروریسم اسلامی در منطقه و دیگر نقاط جهان هستند، نام می برد. به شما میگوید که حمله نظامی آمریکا به عراق موجب اوضاع فعلی در عراق و انداختن تروریسم اسلامی و کشمکش قومی و مذهبی به جان مردم عراق شد. از وجود مساله فلسطین بعنوان یکی از منابع دیگر تولید سوخت تروریسم اسلامی در منطقه و در کشورهای اسلام زده صبحت میکند. برای ریشه کن کردن این تروریسم از ضرورت حل مساله فلسطین و لزوم درافتادن با خود اسلام سیاسی و دول اسلامی نام می برد و ریاکاری “مبارزه با تروریسم” دولت آمریکا و دیگر دول غرب را در همدستی با اسلام سیاسی و دول اسلامی افشاء میکند، در عین حال بر لزوم مبارزه با “داعش” نیز تاکید میکند. کسی که مرعوب میلیتاریسم دولت آمریکا و متحدین او نشده و از آنچه که رسانه های بورژوازی غرب هر روز جلو مردم جهان میریزند، فاصله گرفته باشد، درک آنچه که در افکار عمومی میگذرد، مشکل نیست. در جهانی با این وسعت ارتباطات این واقعیتها را دیگر نمیتوان پشت دروغ و ریای رسانه های دول بورژوازی پنهان کرد. این جبهه را باید تقویت کرد و در رساندن بیشتر صدای آن به افکار عمومی کوشید.

جهان بحران زده و از هم گسسته“!

اینها تعابیری هستند که این روزها حتی از زبان بانکی مون دبیرکل سازمان ملل نیز علنا در توصیف اوضاعی که اکنون جهان در آن قرار دارد، بیان میشود. ظاهرا کسی از میان سخنگویان بورژوازی این زحمت را به خود نمیدهد که علت بحران زدگی و از هم گسستگی جهان امروز را توضیح دهد؟ گویا بین این وضعیت و نظام تولیدی مبتنی بر استثمار کار مزدی رابطه ای وجود ندارد. گویا جهان میتواند بخودی خود بحرانزده و از هم گسسته باشد. یا این وضعیت حتی میتواند کار “ارواح ناپاک” باشد!

اگر جهان در اوایل قرن بیست و یکم بحران زده و از هم گسسته است به این دلیل است که کثافت از سر و روی سرمایه داری می بارد، به این دلیل است که سرمایه داری با زندگی اکثریت عظیم توده کارگر و مردمی که از راه فروش نیروی کار خود امرار معاش میکنند، در تناقضی عمیق قرارگرفته است. در جهانی با پیشرفت سریع تکنولوژی و امکانات وسیع مادی، هر روز بر تعداد گرسنگان، بر تعداد آوارگان و فراریان از جنگ و نسل کشی و قحطی و بیماری افزوده میگردد. بحران عمیق سرمایه که از نیمه دوم سال 2008 شروع شد، این تناقض را برجسته تر کرده و به مسائل قدیمی تر و حل نشده جهان بعد از فروپاشی اردوگاه شرق، نیز شکل جدیدی داده است. محدودیت بازارهای “جهان درهم تنیده” را دو چندان کرده است. در عصر کمبود سرمایه و نیاز به گسترش تکنولوژی، کشورهایی را عملا از گردونه رشد اقتصادی خارج و تعدادی را به نوعی اردوگاه آوارگان تبدیل کرده و رقابت سبعانه میان دول بورژوازی و سرمایه داران را بر سر تصرف بازارها و مناطق تحت نفوذ خود شدت بخشیده است. تشتت و سردرگمی در اردوگاه غرب بویژه با شکست پروژه “نظم نوینی” و افول آمریکا از ابرقدرتی نظامی خود و از دست دادن ضرورت ساختارهای دوره “جنگ سرد” همچنان ادامه دارد. این وضعیت رقابت و کشمکش بین قطبهای مختلف سرمایه و متحدین آنان را بر سر قطبندیهای جدید و تعیین تکلیف رهبری جهان از نظر اقتصادی و نهایتا نظامی تشدید کرده است. برخلاف وعده های دولت آمریکا و دیگر دول مقتتدر بورژوازی برای ایجاد “امنیت و آرامش” در جهان و دعوت رئیس امپراطوری افول کرده به رعایت قواعد بازی در دنیای چند قطبی، جواب آنان به این وضعیت، میلیتاریسم، تشدید رقابت میان خود، حمایت از ضرورت آخوند جنایتکار و وجود استبداد سیاسی و نظامی و تحدید حقوق فردی و مدنی حتی در کشورهای سرمایه داری غرب و جلو کشیدن مذهب و جهل و خرافه و فاشیسم و راسیسم است. جواب اسلام سیاسی و تروریسم آن نیز همچنان توحش تروریسم اسلامی از نوع “داعش” است. این وضعیت با تمام کراهت آن، نشانه پخته شدن سرمایه داری در اوایل قرن بیست و یکم است. روی آوری نسل جوان به الگوهای جدید و دورانداخن سریع الگوهای قدیم، نشانگر این وضعیت و بیانگر تلاش برای رهایی از این وضعیت است که این را باید در جای دیگری مفصل تر توضیح داد.

ائتلافجدید علیه داعش

“ائتلاف” جدید به رهبری آمریکا علیه “داعش” در دل چنین اوضاعی که بر جهان حاکم است، شکل گرفته است. “ائتلاف” بین المللی جدیدی تحت رهبری آمریکا به هدف اعاده نظامیگری این دولت بر جهان زیر نام “مبارزه با داعش”، نیست. حتی اگر دولت آمریکا و رسانه های غربی چنین تصویری از آن بدهند. مساله اکراین، تقابل با اتحاد روسیه و جمهوری اسلامی در سوریه و یا صف بندی جدیدی تحت رهبری آمریکا علیه قطب های رقیب، حاشیه ای و لزوما در “ائتلاف” شکل گرفته جدید تاثیر ندارند. خود روسیه در اولین جلسه این “ائتلاف” در پاریس شرکت داشت. هم دولت روسیه و هم جمهوری اسلامی، علیرغم انتقاد آبکی که به حمله نظامی آمریکا و متحدین او به “داعش” در سوریه داشتند، میدانند که تضعیف “داعش” در سوریه به ضرر دولت جنایتکار اسد تمام نخواهد شد. خوشبینانه ترین مفسرین غرب به این “ائتلاف” بعنوان تلاش اوباما برای ایجاد وقفه ای در روند افول قدرقدرتی آمریکا نگاه میکنند، در عین حال نمیتوانند این حقیقت را انکار کنند که آمریکا از جانب “داعش” در عراق مورد حمله قرار گرفت و از متحدین غربی و منطقه ای خود خواست که از او حفاظت کنند. این “ائتلاف” در واقع ائتلافی است برای حفاظت از آمریکا در عراق و در منطقه در حالیکه آمریکا خود استراتژی روشنی علیه “داعش” ندارد. هم اکنون فرماندهان نظامی آمریکا از موثر بودن حملات نظامی خود بر “داعش”! به تردید افتاده اند. در عرصه بین المللی هم رئیس دولت آمریکا در نطق سالانه اش در سازمان ملل به وجود جهان چند قطبی اعتراف، و دول قدرتمند آسیای جنوب شرقی بویژه چین را دعوت به ایفای نقش در “حفظ امنیت” جهان کرده و از رعایت قوانین بازی در جهان چند قطبی صحبت میکند. ظاهرا از این به بعد حمله نظامی ای از نوع حمله نظامی آمریکا به عراق در جهان نباید تکرار شود و “مرزهای” دول بورژوازی حاکم باید “محترم” شمرده شده و نباید مورد هجوم نظامی از خارج قرارگیرند! از این به بعد هرنوع دخالت نظامی ای ظاهرا باید بنا به خواست دول بورژوازی حاکم و یا با اطلاع آنان صورت بگیرد! گویا آمریکا و متحدین آن هم در “ائتلاف” فعلی علیه “داعش” در این راستا و بنا به دعوت دولت عراق و برای کمک به این دولت است که وارد عمل شده اند! و گویا پارلمان بریتانیا هم در اعتقاد به این اصل است که فعلا در مورد دخالت نظامی در سوریه تصمیم نگرفته است.

واضح است عروج “داعش” در عراق در کوتاه مدت میتواند تحرکی را در میان دول بورژوازی غرب و حامیان منطقه ای آنان ایجاد کرده و بر تشتت میان آنان پرده افکند. میتواند موجب اقداماتی “ضد تروریستی” در کشورهای غربی بشود. آمریکا نیز لفاظی های خود را در “مبارزه” علیه “تروریسم” و “مبارزه طولانی با داعش” تکرار خواهد کرد، اما واقعیتهای جهان امروز جان سخت تر از همیشه خود را اعمال خواهند کرد. جهان دوباره بر سر مسائل واقعی خود برخواهد گشت. طرف حساب جامعه مبارزه کار و سرمایه و جنبشهای جا افتاده اجتماعی حول آن، له و یا برعلیه آن، سرنوشت سیاسی جامعه را رقم خواهند زد. افول ابرقدرتی نظامی و اقتصادی آمریکا بر جهان را نمیتوان با تضعیف و عقب راندن “داعش” در عراق لاپوشانی و یا جبران کرد. بحران در کشورهای اروپای واحد، وجود تشتت و تفرقه غیرقابل انکار میان سران دولت آمریکا و دیگر دول غرب و متحدین منطقه ای آنان که از زیر نقاب “ائتلاف” علیه “داعش” نیز پیداست، ادامه خواهد یافت. آویزان شدن اولاند به چتر آمریکا برای لاپوشانی اعتراضات رو به گسترش داخلی در فرانسه، دردی از حکومت او دوا نخواهد کرد. نه جمهوری اسلامی و نه عربستان سعودی و نه ثروتمندان عرب منطقه هیچکدام دست از تولید و تقویت گروههای تروریستی نخواهند کشید. برای جمهوری اسلامی، تا وقتی که جمهوری اسلامی سرکار است، صدور تروریسم اسلامی در خدمت بقای این رژیم تروریستی در ایران است. برای “داعش” و تروریسم اسلامی نیز این جنگ حیاتی است. تروریسم اسلامی بعد از سرکار آمدن جمهوری اسلامی در ایران و طالبان در افغانستان هرگز در چنین موقعیت قدرتمندی قرار نگرفته است. لذا هرآنچه را که در انبان توحش خود دارند برای حفظ موقعیت خود به کار خواهند برد. تهدید مردم و جامعه و ابراز وجود علنی آنان در این یا آن کشور و یا جامعه اسلام زده، حکایت از این دارد.

جمهوری اسلامی و عروجداعش

جمهوری اسلامی، پایگاه اصلی تروریسم اسلامی در منطقه و در جهان، با عروج “داعش” در سوریه و سپس در عراق به موقعیت ضعیف تری رانده شده است. جمهوری اسلامی که تمایل قوی ای به دخالت نظامی در سوریه داشت، عملا به جنگ در سوریه کشانده شد. آمریکا و دول غرب و متحدین منطقه ای آنان خواهان کشاندن پای جمهوری اسلامی به جنگ در سوریه بودند و برای آن کار کردند. خامنه ای نه تنها خرج میلیاردها دلاری دولت اسد از درآمد مردم ایران، بلکه مجبور شد که خرج آموزش و نگهداری نیروهای بسیج این دولت و کلیه هزینه های نیروی حزب الله را نیز در کمک به نیروهای اسد تامین کند. تحمیل هزینه سنگینی بر زندگی توده کارگر و مردم زحمتکش و بر اقتصاد بحران زده زیر هدایت این دولت در ایران که کمر هر دولتی را در این شرایط می شکست، مشکلات اقتصادی جمهوری اسلامی را آشکارتر کرد که سرانجام جمهوری اسلامی را پای معامله سیاسی با آمریکا و دول غرب تحت نام “مناقشه هسته ای” برد که اکنون نیز ادامه دارد و طرفین از تلاش خود برای به نتیجه رساندن آن صحبت میکنند. با قدرت گرفتن “داعش” در سوریه و محدود شدن مجددا دولت اسد به محدوده دمشق، بویژه عروج “داعش” در عراق، موقعیت جمهوری اسلامی نه تنها در عراق که در منطقه نیز به خطر افتاد. موقعیتی شبیه دولت آمریکا در عراق و در منطقه. دولت آمریکا تصور میکرد که “داعش” به سوریه محدود خواهد ماند، جمهوری اسلامی هم خیال میکرد که “داعش” در سوریه غیر مستقیم به تحکیم حکومت اسد کمک خواهد کرد. ناگهان در عراق جلو آمریکا و جمهوری اسلامی سبز شد. این دو اکنون به همدیگر برای حفظ موقعیت سابق خود نیاز پیدا کرده اند. جمهوری اسلامی علیرغم رجزخوانیهای خامنه ای که آمریکا نباید در عراق دخالت کند، یا “آمریکا در عراق هیچ غلطی نمیتواند بکند”، موافق دخالت نظامی آمریکا در عراق علیه “داعش” است و میداند از آن سود می برد. به همین دلیل کیهان شریعتمداری از موفقیت حمله هوائی “شیطان بزرگ” در عراق تمجید کرد. جمهوری اسلامی از اینکه به کنفرانس پاریس به این مناسبت دعوت نشده است ناخرسند است، نه اینکه نمی رفت. بیانات ضد و نقیض روحانی و ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی بیانگر موقعیت ضعیف شده جمهوری اسلامی در منطقه و ناچاری ایست که در آن گیر کرده است. روحانی موافق دخالت نظامی آمریکاست و از اینکه آمریکا نیروی نظامی به عراق نمی فرستد اظهار تاسف میکند! ظریف از طرفی میگوید که حمله هوایی برای شکست دادن “داعش” کافی نیست، از طرفی دیگر میگوید، عراق در جنگ با “داعش” به نیروی نظامی آمریکا نیازی ندارد!

سران جمهوری اسلامی از خامنه ای گرفته تا روحانی میدانند که دخالت نظامی آمریکا برای تضعیف “داعش” در عراق در نهایت به نفع جمهوری اسلامی و تحکیم حضور جمهوری اسلامی در عراق تمام خواهد شد. در عین حال میدانند که حضور مجدد نظامی آمریکا در عراق به معنی دیکته کردن بیشتر سیاست آمریکا به ائئلاف دولتی قومی – مذهبی در عراق و کاهش نفوذ جمهوری اسلامی در عراق است، اما انتخاب دیگری جز این ندارند. میدانند شکل گرفتن یک حکومت اسلامی در عرق از نوع جمهوری اسلامی اما ساخت “سنی” آن زیرآب جمهوری اسلامی را در عراق خواهد زد و جمهوری اسلامی را از این کشور با نیروها و جریانات تروریستی “شیعی” بیرون میاندازد. خامنه ای حاضر است با آمریکا و دول غرب به سازشی ولو موقتی دست بزند، به شرط اینکه حضور حکوممت اسلامی خود را در عراق حفظ کند. از نظر جمهوری اسلامی، عراق یکی از مراکز صدور پان اسلامیسم و تروریسم اسلامی برای بقای جمهوری اسلامی در ایران است. کوتاه شدن دست جمهوری اسلامی از عراق، به معنی پایان کار جمهوری اسلامی در سوریه و در لبنان خواهد بود.

عراق بعد از عروج داعش

3

آینده سیاسی مردم عراق

آنچه که امروز در عراق میگذرد، متاسفانه افق روشنی از آینده سیاسی مردم مصیبت دیده عراق بدست نمیدهد. “قلمرو دولت اسلامی” ظاهرا دارد تنگ میشود، اما این به معنی کاهش مصائب مردم عراق نیست. افزایش ناامنی در بغداد حتی با یک سال قبل نیز قابل مقایسه نیست. هر روز بر تعداد آوارگان از دو طرف افزوده میگردد.

حمله نظامی آمریکا به عراق و اشغال آن نه تنها مردم عراق را از چاله ده سال محاصره اقتصادی و استبداد حکومت بعث درنیاورد، بلکه آنان را در چاه سناریوی سیاه قومی – مذهبی انداخت. بازیگران صحنه سیاست در عراق اکنون نه توده کارگر و مردم سکولار و آزادیخواه و برابری طلب این جامعه که نیروهای سناریوی سیاهی، آمریکا و دول ارتجاعی منطقه اند. “داعش” و امثال “داعش”، میلیشیاهای مسلح مختلف و احزاب و جریانات پشت آنان، حتی آنان که به نام دولت و پارلمان در عراق حاکمند، ابزار و سیاهی لشگر جنگ قدرت میان دول ارتجاعی منطقه و قدرتهای جهانی در عراقند. دولت آمریکا هم بانی این وضعیت و یکی از شرکای این جبهه ارتجاع است. جنگ بین “شیعه” و “سنی” هم آنچه که اکنون در ظاهرا در عراق میگذرد، جنگ بین “اسلام سیاسی شیعه و سنی” نیست. تحت نام “شیعه و سنی” کشمکش و جنگ قدرتی بین دول ارتجاعی منطقه در جریان است که دامنه آن از عراق و فراتر از عراق نیز میرود. یک سر این جنگ قدرت، جمهوری اسلامی است. گروههای تروریستی اسلامی و احزاب و جریانات وابسته به این دولت، تحت نام “شیعه”، ابزار جنگ قدرت جمهوری اسلامی در منطقه برای صدور پان اسلامیسم و تروریسم اسلامی و تحمیل این حکومت بعنوان یک حکومتی تروریستی در منطقه است. سر دیگر این جنگ قدرت، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر و دیگر شیوخ میلیاردر عرب و دولت ترکیه اند. بویژه عربستان سعودی و امارات و قطر و دیگر شیوخ عرب، هنوز عراق را یک کشور عربی میدانند نه تنها به این آسانی ها از میدان بدر نمی روند، بلکه به جمهوری اسلامی اجازه سلطه بر عراق بعنوان یک کشور عربی را نخواهند داد. وزیر خارجه عربستان در نشست سازمان ملل در مورد اوضاع عراق بعد از عروج “داعش” گفت، اگر عراق به دامن کشورهای عربی بازگردد، عربستان هر نوع همکاری ای را با دولت آن کشور خواهد کرد. اینکه چرا اکنون دولی مانند عربستان سعودی، قطر، امارات و ترکیه و .. از دولت آمریکا حساب نمی برند، و جنگ قدرت کنونی چه وجهی از رقابت دول بورژوازی را بیان میکند، خود بحث دیگری است و در جای دیگری باید به آن پرداخت.

تا آنجا که به مردم مصیبت دیده عراق و آینده سیاسی این مردم برمیگردد؛ آنان در چنبره جدال قدرت میان دول ارتجاعی منطقه و تلاش دولت آمریکا برای حفظ موقعیت خود در عراق و در منطقه و به این اعتبار در جهان، گیر کرده اند. افزایش دخالت نظامی دولت آمریکا، جمهوری اسلامی و دیگر دول ارتجاعی منطقه در عراق نه تنها از مصائب و درد و رنج این مردم کم نخواهد کرد، بلکه دامنه آن را گسترش خواهد داد. بیرون آوردن توده کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب عراق از چنبره این نیروهای ارتجاعی کار ساده ای نیست. جریان چپ و کمونیست و یا سکولار و آزادیخواه با نفوذ و قدرتمندی هم در عراق نیست که پرچم نجات این مردم را از سلطه این دول و نیروهای ارتجاعی و سناریو سیاهی در عراق برافرازد و این مردم را در صحنه سیاست در عراق نمایندگی کند. ایجاد یک دولت غیر قومی – غیر مذهبی در عراق شاید بهترین گزینه برای بیرون آمدن از این وضعیت در عراق و حتی سرو سامان دادن به جامعه کردستان عراق و پایان دادن به حاکمیت میلیشیائی در این جامعه نیز باشد. اما اگر این راه حل، ابزار گردآوری نیرو و پرچم آلترناتیوی نباشد که در جامعه بلند شده است، در حد یک اعلام موضع خیرخواهانه باقی خواهد ماند. اکنون کاری که شاید بتوان کرد، در خارج کشور است. در داخل عراق هیچ نیروی چپ و سکولاری بدون قدرت نظامی دفاع از خود در مقابل نیروهای سناریوی سیاهی و بدون سازمان دادن مقاومت در مقابل آنان، کسی را به خود جلب نخواهد کرد. حول ترویج و اطلاعیه دادن صرف کسی جمع نخواهد شد. ایجاد کمیته حمایت یا کمیته همبستگی با مردم عراق در خارج کشور از میان افراد چپ و کمونیست و سکولار و آزادیخواه این جامعه، طوریکه بتواند اعتراض توده کارگر و دیگر مردم سکولار و آزادیخواه در عراق را در مقابل این وضعیت به گوش افکار عمومی جهان برساند، حداقل کاری است که میتوان کرد. کمیته ای که بتواند نظر افکار عمومی را به این وضعیت جلب کرده و فشار افکار عمومی را روی دولت آمریکا و دیگر دول ارتجاعی منطقه منعکس کند. کمیته ای که سخنگوی نقد مردم مصیبت دیده عراق به دول ارتجاعی منطقه و آنچه که آمریکا و این دول ارتجاعی بر سر مردم عراق آورده اند، باشد. چنین کمیته ای ممکن است بتواند نقش موثری را در این مورد ایفاء کرده و حتی حمایت بین المللی ای برای خود این کمیته و به این اعتبار برای توده کارگر و مردم آزادیخواه عراق جلب کند. کمیته ای که دریچه ای را بر روی اعتراض توده کارگر و مردم سکولار و آزادیخواه و برابری طلب آن جامعه که زیر تبلیغات دول و نیروهای ارتجاعی و سناریوی سیاهی خفه شده است، بگشاید. این کار اگر در داخل عراق ممکن نیست، در خارج کشور ممکن است.

منبع: کمونیست ماهانه شماره ٨, آذر ٩٣

باز تکثیر زنجیره مقالات اخیر حسین مرادبیگی تحت عنوان عراق بعدازعروج داعش

http://www.hekmatist.org/