حسین مرادبیگی – دو راهی معامله هسته ای

دو راهی معامله هسته ای

حسین مرادبیگی

جدال میان جناحهای جمهوری اسلامی این بار زیر پوشش معامله هسته ای با آمریکا و دول غربی، بالاگرفته است. یکی، دیگری را به دوستی با آمریکا، و دیگری، طرف مقابل را به مانع تراشی داخلی برسر لغو تحریمهای اقتصادی متهم میکند. با اینحال، هر دو طرف، علیرغم جنگ لفظی هر روزه خود، بر ادامه معامله هسته ای و مذاکره بدین منظور تاکید میکنند. روحانی و جناح طرفدار او توافق هسته ای را یک پیروزی برای خود در جنگ جناحی درون جمهوری اسلامی تلقی میکنند، خامنه ای هم از یکطرف پس کشیدن از معامله هسته ای را علیرغم پزهای سیاسی گاه و بیگاهش که به “دشمن” نباید اعتماد کنند مشکل و در دراز مدت به ضرر بقاء حکومت خود میداند، از طرفی دیگر جلو رفتن و به توافق رسیدن در آن را نیز به زیان حکومت می بیند! دو راهی که جمهوری اسلامی در آن گیر کرده است که در واقع گویای تناقضات عمیقی است که جمهوری اسلامی از ابتدای سرکار آمدن آن با خود حمل کرده است.

خامنه ای و جناح او میخواستند که به سلاح هسته ای دست یابند، اما صرفنظر از هزینه بسیار بالای آن، مشکلات عمیق و لاینحل اقتصادی سرمایه داری ایران و خطرات و انزوای بیشتری که نظامشان را تهدید میکرد، آنان را ناچار از معامله برسر آن کرد. اکنون می بینند که هر نوع توافقی با آمریکا و دول غرب در این مورد حتی در صورتی که سرانجام با چرخیدن تعدادی از سانتریفوژها و یا بقول خودشان لوله های اتصالی به آن یا بدون آن را موافقت کنند، برداشتن تدریجی تحریمها گشایش چندانی در بحران عمیق و مزمن اقتصادی سرمایه داری ایران ایجاد نخواهد کرد. باعث هجوم سرمایه و صدور تکنولوژی غرب در نجات این اقتصاد از ورشکستگی کامل نخواهد شد، اما در عوض ریش و پشم جمهوری اسلامی را خواهد چید. این وضعیت یک بار دیگر روش میکند که در خاورمیانه پر آشوب، با آینده مبهم و نامعلوم و در عصر کمبود سرمایه و نیاز وسیع به گسترش تکنولوژی با بازارهای محدود که با بحران جهانی سرمایه در سال ۲۰۰۸ محدودتر شده است، در حالیکه افق کشوری مانند ترکیه که عضو پیمان ناتو است و یا عربستان بعنوان متحد اصلی آمریکا و غرب در منطقه با سرمایه مالی بسیار بالا در سرازیر شدن تکنولوزی غرب به این کشور کور است، جمهوری اسلامی برای آمریکا و دول غرب همچنان جمهوری اسلامی است. اما برای اوباما و دولت آمریکا این توافق یک پیروزی در منطقه و در جهان محسوب خواهد شد. میتوانند حتی اگر موقتی هم شده است ادعا کنند که راه هسته ای شدن حکومت اسلامی را سد کرده اند و دست سازمان بین المللی انرژی هسته ای برای نظارت بر آن کاملا باز شده است.

برای خامنه ای و نظامش چه در داخل کشور و چه در خارج بویژه در منطقه در میان تروریسم اسلامی حامی آن ساده تمام نخواهد شد. خامنه ای و جناح او چیزی برای فروختن به آنان نخواهند داشت. در صورت توافق هسته ای ممکن است خامنه ای در نقش “مدیریت” کامل آن ظاهر شود اما کاذب بودن این ژست را اطرافیان او نیز نخواهند توانستند انکار کنند. میدانند که در جنگ جناحی درون جمهوری اسلامی برسر قدرت به موقعیت ضعیف تری رانده خواهند شد و در مقابل مردم سرنگونی طلب و معترض به جمهوری اسلامی بیشتر تضعیف خواهند شد. از هم اکنون نگرانند که معامله هسته ای درب اعتراض وسیعتر را بر روی آنان باز میکند و سرانجام در میان تروریسم اسلامی متحد خود در منطقه نیز در موقعیت ضعیف تری قرار خواهند گرفت. نگرانی خامنه ای و جناح او و کیهان شریعتمداری از این است. تهدیدها و موشک پرانی های آنان به خاطر این است. قدم در راه بی بازگشتی گذاشته اند که بازگشت از آن را تقریبا ناممکن می بینند. موقعیت منطقه ای جمهوری اسلامی رو به ضعف است. در داخل ایران خود را اگر نه امروز اما فردا با رویاروئی های اجتماعی شدیدی مواجه می بینند. شاید کش دادن مذاکرات را راهی میدانند که با آن امروز به فردا کنند.

حاد شدن جدال درونی جمهوری هم در اصل بر سر نحوه معامله هسته ای نیست، که گویا یکی دارد “امتیاز” میدهد و دیگری میخواهد “جلو” آن را بگیرد. سران آن از چند و چون ریز و درشت این مذاکرات آگاهند، آنچه را که در پشت درهای بسته میگذرد فقط از مردم و افکار عمومی در ایران پنهان نگاهداشته اند. حاد شدن جدال درونی جمهوری اسلامی این بار نیز انعکاسی از تناقضات بنیادی جمهوری اسلامی و برسر مسائل اساسی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران و بقاء این حکومت است. آن را تحت پوشش اختلاف نظر برسر مذاکره هسته ای بیان و تلاش میکنند این روکش را که مردم را از درز کردن کوچکترین خبر واقعی آن بی خبر نگاهداشته اند به مشغله و مساله توده کارگر و مردم زحتمکش و آزادیخواه و معترض به جمهوری اسلامی تبدیل کنند. اما خوشبختانه مسائل و مشغله های واقعی این مردم نشان میدهد که سران این حکومت در این تلاش نیز موفقیت چندانی نخواهند داشت. این مردم دارند نشان میدهند که مشغله و مساله آنها نه “انرژی هسته ای” و نه معامله حکومت اسلامی بر سر آن با آمریکا است. مشغله و مسئله مهم این مردم اعتراض به ناچیز بودن دستمزدها، به بیکاری و اخراج و بیکار سازیها، به گرانی روز افزون و سختی زندگی روزانه و در کل به بی حقوقی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود و مقابله هر روزه با رژیم هار و جنایتکاری است که حتی از سایه ماهواره نیز وحشت دارد. ادامه و گسترش مبارزه کارگران به وضعیت غیر قابل تحملی که به طبقه کارگر و به اکثریت عظیمی از جامعه تحمیل کرده اند، مبارزه معلمان، مبارزه زنان برابری طلب و جوانان سکولار و آزادیخواه حکایت از این و از جوانه های دوری گرفتن از این جناح و یا این یا آن فرد از جمهوری اسلامی و امثال موسوی و کروبی دارد. و این میتواند سنگ بنای درهم شکستن ماندن در دایره باطل جنگ جناحی درون جمهوری اسلامی در آینده باشد.

سران جناح “اصلاح طلب” میخواهند از جمهوری اسلامی یاغی در مقابل آمریکا و غرب چهره معتدل تر و قابل تحمل تری را به جهان نشان دهند، اما هیچکدام از سران و جناحهای جمهوری اسلامی، علیرغم کنایه های گاه و بیگاه در مورد انزوای بین المللی جمهوری اسلامی و پایان دادن به آن، در اعاده رابطه با آمریکا جدی نیستند و این در دستور کار هیچکدام از آنها نه اکنون و نه در گذشته نیز قرار نداشته است. این کنایه ها و اتهامهای طرف مقابل، اسم رمز جدل جناحی است بر سر قدرت و تقسیم قدرت در جمهوری اسلامی. همه آنها این را میدانند، هرچند خامنه ای و جناح او جناح دیگر را به نام نزدیکی به “دشمن” و یا “حاشیه پردازی دولتیان” و یا تلاش برای “رفاقت” با آمریکا میکوبند. این مساله نه با لبخند خاتمی قابل حل بود و نه اکنون با چند دقیقه قدم زدن جواد ظریف و جان کری در یکی از خیابانهای ژنو قابل حل است! این مساله باید علنی و با پهن کردن فرش قرمز برای سران دولت آمریکا انجام شود. تمام نگرانی خامنه ای از آینده معامله هسته ای با آمریکا هم این است که یک سر آن به این رابطه وصل است و ممکن است حکومت اسلامی را ناچار از افتادن به این مسیر کند.

توده کارگر و مردم زحمتکش و آزادیخواه در ایران با پایان گرفتن عربده کشی خامنه ای و دیگر اوباش اسلامی تحت نام آمریکا که اساسا به هدف تحمیق مردم و در خدمت تعرض به چپ و کارگر و کمونیسم و آزادیخواهی است نه تنها مخالفتی ندارند که خوشحال نیز خواهند شد. باید جدال درونی جمهوری اسلامی را زیر نظر داشت و از آن به منظور پیشبرد خواستهای خود و تحت فشار قراردادن کل جمهوری اسلامی استفاده کرد. باید گذاشت هر چقدر که میخواهند گلوی همدیگر را پاره کنند، اما نباید به دعوی اینها برای باز کردن دروازه جمهوری اسلامی هیچ امیدی بست. این را تجریه رفسنجانی، تجربه هشت سال وقت خریدن خاتمی برای جمهوری اسلامی و این اواخر تجربه موسوی و کروبی به توده کارگر و مردم آزدیخواه در ایران ثابت کرده است. نباید از هیچ فرد و جناحی علیه فرد و جناحی در جمهوری اسلامی حمایت کرد. کل این دستگاه جنایت و کشتار و سران ریز و درشت آن در مقابل و علیه توده کارگر و زن برابری طلب و جوان سکولار و آزادیخواه در ایران متحد و متفقند. باید مبارزه برای مطالبات خود و قبول نکردن قوانین اسلامی، قبول نکردن فقر و بیکاری و زور و سرکوب و فشار این حکومت و جارو کردن کلیت بساط کشتار و جنایت اسلامی از جامعه ایران را جلو راند. *