حسن معارفی پور -“کنگره ی یک کومه له” و تفاسیر متفاوت

“کنگره ی یک کومه له” و تفاسیر متفاوت

1.چند کلمه در مورد انتشار اسناد جلسه ی موسوم به “کنگره ی یک کومه له”!

راستش هر محققی که بخواهد “شرافتمندانه” و صادقانه، به بررسی کشمکش های چهار دهه ی گذشته در کردستان ایران نگاه کند، نمی تواند نقش کومه له به عنوان یک جریان اجتماعی “چپ” را انکار کند، اما گفتن بخشی از واقعیت و سرپوش گذاشتن بر دیگر بخش های آن از نظر من کار انسان “شرافتمند”، مدافع “حقیقت” نیست، بلکه کار شارلاتان ها و شیادانی است که می خواهند از این طریق منافع طبقاتی،سیاسی و بعضا شخصی امروزی شان را دنبال کنند.
در این شکی نیست که کومه له اوایل یک جریان بی خط و رسم، شبه ناسیونالیست، پوپولیست، مائویست ،بعضا ضد زن و حتی باج دهنده به مذهب و خرافات بوده است.
سخنرانی فواد مصطفی سلطانی که مدتی پیش پخش شد، این حقایق گفته ی من را اثبات می کند. فواد در این سخنرانی می گفت که ما ملا های دهات و شهرها را جمع می کردیم و از آنان درخواست می کردیم که اصول “نظری” ما را با قوانین اسلامی (شرع ) مقایسه کنند. فواد کسی بود که خود با بسم الله بیانیه ی کومه له را در روستای “پیله” از توابع شهر مریوان شروع کرده بود.
رهبری کومه له اوایل از کاندیداتوری مسعود رجوی این فاشیست اسلامی دفاع کرد. رهبری کومه له برنامه ی خودمختاری کردستان را منتشر کرد. رهبری کومه له شیخ پشم الدین حسینی را مشاور خود کرده بود و رهبری کومه له سر زنان حجاب کرد ووو.

کسی که ادعا دارد کومه له از ابتدا کمونیست بوده و الان هم هست، بی شک دروغ می گوید. همانطور کسی که می خواهد کومه له را در کنگره ی یک خلاصه کند و اسناد کنگره های دیگر به ویژه بعد از پذیرش مارکسیسم انقلابی را زیر گرد و خاک گم کند، یک تبهکار شارلاتان ناسیونالیست آشغال بیش نیست.

کومه له را در تاریخچه ی چند دهه یی خود، می توان از زوایایی مختلف به نقد کشید و بی ربطی نظریات رهبری اولیه ی این جریان به مارکسیسم را نشان داد، اما کومه له دیری نپایید که خود به نقد خود نشست و کسانی که از تزهای یک من و صد غازی (بورژوازی ایران نیمه مستعمره نیمه فئودالی)، مائویسم و غیره دفاع می کردند، بعد از چند ماه مبلغ مارکسیسم انقلابی و برنامه ی اتحاد مبارزان کمونیست شدند.

بر کسی پوشیده نیست که رهبری کومه له اغلب دانش مارکسیستی نداشتند. اغلب حتی سنتی و عقب مانده و مردسالار بودند. تفاوت کومه له ی کنگره ی اول با حزب دمکرات میکروسکوپی است. اما کومه له ی کنگره ی موسس حزب کمونیست ایران جریان دیگری است. شرایط و تغییر تحولات سال های بعد از انقلاب 57 ایران، شکل گیری کنترل کارگری در بسیاری از مراکز کارگری، بی ثباتی وضعیت سیاسی رژیم خونخوار و تازه سر کار آمده و همچنین بازگشت طیف جوان مارکسیست آشنا به متون کمونیستی همچون اتحاد مبارزان کمونیست و غیره به ایران و ارتباط این جریان با کومه له، ماهییت کومه له را به کلی تغییر داد.

کومه له راهکارهای محلی را کنار گذاشته و به دنبال تشکیل حزب کمونیست ایران بود. برنامه ی اتحاد مبارزان کمونیست، برنامه ی حزب کمونیست ایران در کنگره ی موسس می شود و جریان کومه له تا کنگره ی ششم کومه له روز به روز بیشتر از نقطه نظر مارکسیستی “خالص” تر می شود.
کنگره ی 6 کومه له اوج رادیکالیسم کمونیستی این جریان است و می توان گفت موفق ترین کنگره ی تاریخ کومه له و حزب کمونیست ایران و حتی کل چپ ایران است.
نقدهای زیادی کومه له وارد و کل چپ ایران وارد است. چپی که به جای اینکه قدرت سیاسی را خود بگیرد، مطالبات خود را از بورژوازی گدایی می کرد.

بحث من اینجا این است که انتشار سند موسوم به کنگره ی یک کومه له هیچ اشکالی ندارد. اتفاقا مخفی کردن آن جای اشکال است، اما هر کس که با مواضع ساعد وطن دوست و هم کیشان ش آشنا باشد، می داند که ایشان در پی بازگویی واقعییت ها، ان طور که بوده اند، نیست، بلکه در پی مصادره ی کل تاریخ کومه له به نفع ناسیونالیسم شونیستی کرد است.
اگر ساعد وطن دوست دنبال حقیقت است، بی زحمت اسناد کنگره ی ششم کومه له را هم منتشر کند!!

2.

کومه له در گذر زمان

در بخش اول این مطلب در زمینه ی انتشار مباحث موسوم به “کنگره ی یک کومه له” اشاره کردم که این مباحث بخشی جدایی ناپذیر از کومه له بودند و انتشار این مباحث اتفاقا نه تنها سوء تفاهم را دامن نمی زند، بلکه به مردم نشان می دهد که کومه له از کجا به کجا رسیده است.

همانطور که گفتم کسی که کومه له را با “کنگره ی یک” خلاصه کند و به رشد مارکسیسم انقلابی و بعدها کمونیسم کارگری و دیگر گرایشات ناسیونالیستی و حتی شوینیستی بی توجه باشد و تاریخ را از زاویه ی منفعت شخصی و تشکیلاتی امروزی اش و نه از زاویه ی واقع بینانه بازگویی کند، شارلاتانی بیش نیست.

در این بخش تمرکز من روی حوادث بعد از کنگره ی یک تا امروز است. از “کنگره ی اول کومه له” اگرچه من به شخصه ان را کنگره نمی خوانم، کومه له دچار تغییر و تحولات زیادی شده است. کومه له راست و چپ زیاد زده است. چندین گرایش و انشعاب چپ و راست از کومه له بیرون زده است.

در فاصله ی “کنگره ی یک” تا کنگره ی موسس حزب کمونیست ایران مارکسیسم انقلابی نه تنها در ایران بلکه در کردستان هم نفوذ اجتماعی پیدا کرده بود. در کردستان کومه له به خاطر اینکه توانسته بود با عمل انقلابی مباحث ارتجاعی “کنگره ی یک” را پس بزند. در واقع شرایط اجتماعی حاکم بر کردستان و حمله ی جمهوری جهل و جنایت سرمایه داری اسلامی به کردستان باعث شد که کومه له تئوری های ارتجاعی را یکی پس از دیگری پس بزند، در غیر این صورت کومه له اگر در چارچوب مباحث موسوم به “کنگره ی یک” باقی می ماند، بی گمان اگر در حزب دمکرات حل نمی شد، ولی حزبی شبیه حزب دمکرات کردستان می شد.

اما کومه له برخلاف حزب مرتجع و ناسیونالیست و مزدور دمکرات کردستان و اسلامیست های فاشیست همچون مکتب قران، فرمان مقاومت توده یی را در مقابل جمهوری جهل و جنایت اسلامی صادر کرد و همین فرمان مقاومت و دفاع شهروندان از خود در مقابل ارتجاع مباحث غیر تئوریک کومه له را رادیکالیزه تر کرد و کومه له در ان دوران زمینه ی گرایش به چپ و مارکسیسم انقلابی را داشت و تماس های اتحاد مبارزان کمونیست با کومه له و فضایی که رژیم به مردم کردستان و کل ایران تحمیل کرده بود و شرایط اجتماعی حاکم بر کردستان بخصوص جنوب کردستان ایران شرایط را مهیا کرد که کومه له مارکسیسم انقلابی را با اغوش باز بپذیرد.

ناگفته نماند همین کسانی که گزارش “کنگره ی یک کومه له” را منتشر می کنند خود مخالف تشکیل حزب کمونیست ایران و سراسری شدن کومه له بودند. در جریان تشکیل حزب کمونیست ایران چند نفر مخالف بودند، که یکی از انان مینه ی حسامی بود. جلال طالبانی دوست و یار ساعد وطن دوست هم مخالف بود و شیخ پشم الدین حسینی هم همینطور. نمی دانم که ساعد وطن دوست چه موضعی داشته. ساعد وطن دوست قبلا در کنار مینه ی حسامی در راس فراکسیون ناسیونالیستی موسوم به روند سوسیالیستی کومه له است که احتمالا تاکنون منحل شده است.

کومه له ی بعد از کنگره ی موسس حزب کمونیست ایران بی شک کومه له ی قبل از کنگره ی موسس نبود و کومه له ی کنگره ی سه و چهار و شش و کنگره ی سوم حزب کمونیست ایران هم کومه له ی دوران کنگره ی دوم هم نبود.

کومه له به پاس حاکم بودن شرایط مبارزاتی و انقلابی در کردستان ایران و روشن بودن شعله ی مبارزه ی مسلحانه در منطقه ی کردستان و شکست حزب مرتجع دمکرات کردستان که نماینده ی بورژوازی ارتجاعی و بخشا فئودال های صاحب زمین بود،در جنگ مسلحانه و اجتماعی توانسته بود روز به روز رادیکال تر شود.

کومه له ی کنگره ی شش کومه له یی است که رادیکال ترین و انقلابی ترین مباحث کمونیستی را به گفتمان عمومی این جریان تبدیل کرده است و به خاطر داشتن کادرهای انقلابی و کمونیست که مدرسه ی حزبی اکتبر را هدایت می کردند و همچنین به خاطر انتشار ده ها مقاله ی تئوریک در نشریات به سوی سوسیالیسم توانسته بود ناسیونالیسم درونی را منزوی کند و کمونیسم و سوسیالیسم علمی را تبلیغ نمایند.

بازگو کردن تمام مباحث کنگره ی شش کومه له و کنگره ی سوم حزب کمونیست ایران در چارچوب این مبحث نمی گنجد ولی انجا برای اولین بار کومه له از تمرکز بر روی شهرها و فعالیت شهری و تلاش برای تبعیت جنبش های روستایی از جنبش های رادیکال و کارگری شهری صحبت می کند.

سر مباحث کنگره ی ششم کومه له و پلنوم شانزده ی حزب کمونیست ایران و کنگره ی سوم حزب کمونیست ایران مباحثات زیادی مطرح شد و نتیجه ی همین مباحث عروج گرایش کمونیسم کارگری و جدایی کمونیسم کارگری از کومه له بود.

اینکه کمونیسم کارگری و کومه له امروز در چه جایگاهی قرار دارند، مساله ی دیگری است ولی کمونیسم کارگری در ان دوران از لحاظ تئوریک رادیکال ترین و تئوریک ترین خط درون کومه له بود. نقدهای بسیار زیادی به کمونیسم کارگری وارد است، بزرگترین نقدی که به این جریان وارد است عدم تسلیح نیروهای چپ و کمونیست کردستان عراق طرفدار خط منصور حکمت و اعلام حاکمیت در کردستان عراق است. هیچ کس نمی تواند از نظر من این عمل پاسیفیستی و بی تفاوتی سیاسی در قبال شوراها را توجیه کند و کسی که به هر دلیلی پاسیفیسم را هنوز تبلیغ و توجیه می کند، یک ضد انقلاب است. در شرایط قیام تو باید نیروی خودت را سازمان بدهی و در کردستان عراق اگر حرف حق از لوله ی تفنگ بیرون می اید، چپ هم باید با تفنگ با ناسیونالیسم و غرب حرف می زد.

در مورد کومه له باید گفت که خطوط ناسیونالیستی و شبه مارکسیستی سانتریستی بازمانده در این جریان که توسط عبداله مهتدی و ابراهیم علیزاده “تئوریزه” می شدند، هیچگاه نتوانستند بعد از انشعاب کمونیسم کارگری در بهترین حالت از سوسیال دمکراسی چپ فراتر روند و به همین خاطر این جریان تاکنون با عینک چپ بورژوایی به جامعه نگاه می کند.

ناسیونالیسم کرد بعد از انشعاب کمونیسم کارگری به اشکال دیگری خود را زنده کرد و قبل از انشعاب هم این گرایش دنبال دوستان حال و اینده درون احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق می گشت. تشکیل سازمان زحمتکشان و غیره نمونه ی روشن این امر هستند.

این گرایش بعدها تحت عنوان بازسازی کومه له از کومه له جدا شد و اسم کومه له را تاکنون بر خود یدک می کشد. ناسیونالیسم کرد جدا شده از کومه له بعضا شبه فاشیستی و کاملا پروجمهوری اسلامی و پروغرب است.

بعدها همین مدافعان حقیقت یعنی اقای ساعد وطن دوست به همراه یارانش تحت نام کردستانی کردن کومه له و انکار “جایگاه” حزب کمونیست ایران از کومه له انشعاب کردند و “روند سوسیالیستی کومه له” که از نظر من تفاوتی با سازمان زحمتکشان نداشت را تاسیس کردند.

اگر ساعد وطن دوست به دنبال کشف حقیقت است لازم است که این مراحل مختلف از تاریخ کومه له را هم توضیح بدهد.

بعد از تمام این جریانات یک جریان کمونیستی رادیکال، مترقی و انقلابی سر بر می اورد که کلیت تاریخ کومه له را به باد تند انتقاد می گیرد و برنامه ی فعلی کومه له را شبه ناسیونالیستی، سوسیال دمکراتیستی و پوپولیستی می خواند.

این که بعدها این جریان چه شد یا چه نشد، از موضوع بحث خارج است و اینکه چرا رهبری کومه له یا دیگر جریانات دیگر در مورد این جریان صحبت نمی کنند هم اساسا برای شخص من پشیزی ارزش ندارد، اما اگر بهره برداری شخصی و تشکیلاتی از تاریخ، جعل و سانسور ان،کاری ضد انقلابی و شارلاتانیسم است، انکار “علنی” وجود یک جریان کمونیستی رادیکال و انقلابی به عنوان یک فراکسیون اعلام نشده در کومه له که از سال 2008 تا سال 2010 وجود داشت، هم خیانت به هر ارمان انقلابی و صداقت گویی تاریخی است.

من به شخصه به همراه رفقای دیگری در راس این حرکت انقلابی بودیم و کومه له را بعد از تقریبا گذشت بیست سال از موضعی انقلابی به چالش کشیده و نه تنها کومه له بلکه به کل چپ ایران موضعی انتقادی داشتیم و گفتمان دفاع از مارکسیسم انقلابی و ارتدکس را پیش پای جامعه و کومه له قرار دادیم.

همگان این جریان را به طرفداری از کمونیسم کارگری- حکمتیسم محکوم می کردند و بعضا ما را به ارتباط مخفی تشکیلاتی با حزب حکمتیست محکوم می کردند. هیچ کدام از این مسائل کوچکترین حقانیتی نداشته و ندارد. ارتباطات شخصی وجود داشته ولی ارتباط سازمانی و تشکیلاتی به هیچ وجه وجود نداشته است. اما ساعد وطن دوست، ابراهیم علیزاده و دیگران هم اگر دنبال حقیقت هستند خب لطف کنند، جریان مباحث انشعابات، کنگره های مختلف و سرکوب نیروهای چپ و کمونیستی و ایجاد فضای باز برای راست را هم بیان کنند، تا مردم انان را دست نیاندازند.

حقایق تاریخی و طبقاتی مطلق هستند. هر کس سعی کند اعلام کند حقیقت امری نسبی است، شارلاتانی بیش نیست. تاریخ را باید همانطور که هست بدون کم و کاست بازگو کرد و این کار را نه ابراهیم علیزاده می کند و نه ساعد وطن دوست و نه دیگران.

کسانی که در “مباحث کنگره ی یک کومه له” طرفدار تزهای “جامعه ی ایران نیمه فئودالی و نیمه مستعمره” بودند، امروز عالم و ادم را به زیگزاگ و راست روی محکوم می کنند ولی اگر کسی تاریخ خودشان را بازگو کند، انگار به “صداقت کمونیستی” شان توهین شده اند و دست به کار پلیسی و “غیر انقلابی” زده است. هیچ کدام از این افراد در تاریخ نگاری های من دراوردی شان اشاره نمی کنند که در گذشته مرتجع بودند و درکشان از سوسیالیسم ارتجاعی بوده است و انتشار این اسناد که من قبلا بخشا خوانده بودم، دست همه ی این شارلاتان ها را رو کرد.