حسن معارفی پور-نکاتی در مورد رفراندوم در کردستان عراق

نکاتی در مورد رفراندوم در کردستان عراق

من در تمام زندگی سیاسی و مبارزاتی ام توهمی به ناسیونالیسم کرد به عنوان یک جنبش ارتجاعی نداشته و در اینده هم نخواهم داشت. از نقطه نظر من ناسیونالیسم تا زمانی می تواند برای خود مشروعیت دست و پا کند که در قدرت نیست، زمانی که در قدرت باشد و به سبک هر دولت دیگری به شدیدترین شیوه منافع توده های تحت ستم جامعه را لگدمال کند، ان موقع است که توده ی مردمی که برای ناسیونالیسم و دولت-ملت کوشیده بودند، به طور واقعی و بر روی زمین سفت متوجه خواهند شد که ناسیونالیسم و میهن پرستی و قومپرستی دردی از درد طبقه ی کارگر و ستمکشان دوا نخواهد کرد و تاکنون هم در هیچ جای دنیا دوا نکرده است.
بدبختی مردم ساده لوح نه تنها در کردستان، بکله در کل جهان این است که به جای بررسی تئوریک و فلسفی هر مقوله یی، می خواهند به شکلی تجربه گرایانه هر چیزی را خود شخصا ازمایش کنند و اگر پروسه یی که ازمایش می کنند موفقیت امیز نبود، بعد به فکر الترناتیو دیگری می افتند. این تصور سالوسانه، ابلهانه، حماقت محض و یک برداشت عاطفی با اخلاقیات پیش پا افتاده، بدون درک تئوریک، فلسفی و رادیکال از سیاست است.

کردستان عراق و رفراندوم

من بارها و بارها اعلام کرده ام که مشروعیت ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق به شکاف قومی، قبیله یی نمایندگان این جنبش با دیگر اقوام و “ملیت” های ساکن عراق و کشورهای دور و بر گره خورده است و “ستم ملی” در کردستان عراق برای ناسیونالیسم کرد همیشه یک بهانه و یک کارت سبز برای بازخرید مشروعیت سیستم و مناسبات عشیره یی و فئودالی حاکم است که فرم یک سیستم بورژوایی و “پارلمانتاریستی” را به خود گرفته است، اما در ماهییت فئودالی باقی مانده است. در این هم شکی ندارم که در گذشته ستم ملی و تبعیضات قومی از جانب حکومت عراق در دوران صدام حسین و قبل از ان بر مردم کرد رفته است، اما حکومت های سرکوبگر به تمام اقشار و طبقات اجتماعی ستم می کنند و کردها در این مورد استثنا نیستند. ستم مضاعفی که در گذشته بر کردهای عراق رفته است، به دلیل مسائل قومی و “ملی” پدیده ی روشنی است، اما یکی از دلایل این ستم مضاعف از جانب صدام حسین مقاومت همین نیروهای ناسیونالیست در کردستان بود که تسیلم پروسه ی اسمیلاسیون و تعریب رژیم فاشیست عراق نشدند و به حق هم نشدند. اینکه این نیروها خود در گذشته و الان تا چه اندازه مرتجع و عقب مانده بودند، مساله ی دیگری است، اما هر کس به هر بهانه یی فاشیسم رژیم بعث و سیاست تعریب و قوم زدایی این رژیم خونخوار را توجیه کند، بی گمان یک فاشیست است. امروز در سایه ی حکومت مذهبی و قومی حاکم بر عراق که کردها خود بخشی از حاکمان هستند صحبت کردن از “ستم ملی” در شرایط فعلی اپورتونیستی است، اما تصمیم برای بیرون امدن از کشمکش های منطقه یی و به ویژه بیرون امدن از زیر اتوریته ی جمهوری اسلامی و دولت ترکیه و غیره، یک گام به پیش است و از این زاویه می توان گفت که اگر نتیجه ی رفراندوم به تشکیل دولت بیانجامد، که بعید است، بار این کشمکش ها کمتر خواهد شد.

ناسیونالیسم قومی آلترناتیو ناسیونالیسم سلطه گر نیست

تصور ابلهانه ی دیگری که وجود دارد این است که برخی از نیروهای چپ و راست بر این عقیده اند که ناسیونالیسم کرد می تواند، آلترناتیو یک حکومت فاشیستی از جنس رژیم بعث یا رژیم فاشیست ایران باشد. این تصور اگرچه در بسیاری از مواقع خام اندیشی توده ی مردم را نشان می دهد، اما طرح این مساله از جانب احزاب و جریانات سیاسی راست و چپ، جایگاه طبقاتی و جنبشی انان را در جامعه نشان می دهد. جریان چپی که معقتد است که باید پروسه ی انقلاب سوسیالیستی و کارگری را به پروسه ی بعد از تشکیل دولت-ملت های جدید تعویق انداخت، یک جریان رفورمیست سوسیال دمکرات است و دست کائوتسکی و حزب سوسیال دمکرات المان در دوران جنگ جهانی اول را از پشت بسته است. زمانی که الترناتیو انقلابی در جامعه هم وجود ندارد، نمی توان به امید انقلاب سوسیالیستی هر گونه تغییرات را پس زد. چپ سنتی ضرورت انقلاب را به فقر و فشار بیش از پیش بر طبقات فرودست گره می زد و معتقد بود که هر چه فشار بیشتر باشد، امکان انقلاب بیشتر است. این چپ درکی سفیهانه از انقلاب داشت. انفجار اجتماعی گرسنگان را انقلاب خواندن همانقدر عقلانی است که شورش بربریستی داعش را انقلاب نامیدن!
جریانات راست و ناسیونالیست و قومپرست کردستانی همواره با اشک تمساح ریختن برای مردم کرد و شلوار کردی و تخم مرغ “کوردی”، “اخلاق و هویت” کوردی در پی کسب مشروعیت از طریق برانگیختن احساسات ناسیونالیستی و قومی مردم بودند و این ها همواره شکاف و کشمکش های طبقاتی را در جامعه پنهان نگه داشته اند و مسائل قومی و مذهبی و زبانی و پوشش و غیره را برجسته کرده اند. این احزاب نمایندگان طبقات مسلط در جامعه هستند و هیچ ربطی به منافع اقشار و طبقات تحت سلطه در جامعه ندارند.

بارزانی و رفراندوم

عشیره ی بارزانی یک عشیره ی مطلقا مرتجع، خونخوار، انسان کش، انتی کمونیست، ضد زن، مذهبی، مردسالار ووو است. این عشیره از طریق سیطره ی نظامی و دستیابی به اسلحه و امکانات لجستیکی به کمک دولت های مرتجع منطقه در گذشته و تا امروز سلطه ی خود را به زور تفنگ به مردم کردستان عراق و به ویژه منطقه ی بارزان و بادینان تحمیل کرده است و جواب هر اعتراضی را با گلوله داده است و می دهد. این عشیره فعالین چپ و کمونیست و رهبران اتحادیه ی کارگری از جمله شاپور و قابیل از اعضای رهبری حزب کمونیست کارگری وقت عراق را در روز روشن در شهر اربیل به گلوله و چاقو به قتل رساند، سردشت عثمان را به خاطر اینکه در یک روزنامه ی دیواری دانشگاه نوشته بود که عاشق دختر بارزانی است، ربودند و جنازه اش را بیرون شهر انداختند. سال ها مشغول کشتار و قتل عام گریلاهای پ ک ک بودند که در حال جنگ با دولت تروریست و فاشیست ترکیه بودند و همواره منافع پ ک ک را به دولت فاشیست ترکیه می فروختند. جنگ داخلی در کردستان را با قبیله ی طالبانی شروع کردند و موجب اوارگی بیش از یک میلیون نفر از مردم کردستان، کشته شدن شش هزار نفر تنها و تنها سر مساله ی قدرت و نابودی مدنیت در جامعه و فقر و بدبختی میلیون ها نفر شدند. این عشیره در کنار عشیره ی طالبانی در کشتن چند هزار زن ( بالای 12 هزار زن بر طبق امارهای امنستی انترناسیونال) و بیش از بیست هزار زن بر طبق امارهای غیر رسمی دست داشته است. این عشیره دست به صدها جنایت و توحش دیگر زده است که ممکن است در این مطلب نگنجد. چیزی که می خواهم بگویم این است که مساله ی رفراندوم و تشکیل دولت کردی بیشتر یک پز سیاسی است، بیشتر برای سنجیدن واکنش توده ی مردم و دولت های منطقه و دولت مرکزی در عراق است. بارزانی و عشیره اش هنوز تفاوت ابتدایی ترین مسائل مربوط به دولت-ملت و وجود “ارتش یکدست” و نه ملیشایی حزبی را نمی فهمند. اگر بخواهند مسائل کوچک که هر دانشجوی رشته ی کامپیوتر در اروپا می داند را حل کنند، به میت ترکیه و اطلاعات ایران و موساد اسرائیل و دولت مرکل و غیره پناه می برند. هنوز نتوانسته اند حتی یک اتوبان درست حسابی درست کنند. بیست و پنج سال است که مسجد می سازند و تاکنون شش هزار مسجد را در منطقه ی زرد و منطقه ی تحت سلطه ی ایل بارزانی ساخته اند، اما نتوانسته اند برای کودکان مدرسه درست کنند. هنوز یک دانشگاه درست حسابی در کردستان وجود ندارد. چهار تا روشفکر وجود ندارد که وابسته به دستگاه های جاسوسی این یا ان حزب نباشند.اغلب اساتید دانشگاه استخوان لیس های حاکمیت هستند. تز دکترای یکی از “جامعه شناسان” وابسته به ایل بارزانی این بود که ثابت کرده بود ملا مصطفی بارزانی بزرگترین “جامعه شناس” جهان بوده است!! هنوز ابتدایی ترین و زیربنایی ترین مسائل جامعه را حل نکرده اند. توان پرداخت یک چهارم حقوق ماهانه ی کارمندان دولتی و نیروی ملیشایشان را ندارند. این عشیره با این همه مسائل چگونه می تواند دولت درست کند؟! بی دلیل نیست که نچیرفان بارزانی در روز رفراندوم اعلام می کند که رفراندوم تنها برای پی بردن به واکنش مردم و نظرسنجی از مردم است و پرچم عراق و مرزها سر جای خود باقی می مانند. این عشیره هنوز نتوانسته است اختلافات و کشمکش های جزئی و خانواده گی درون عشیره یی خود را حل کند، چگونه می تواند یکدستی و یک صدایی مردم را نمایندگی کند! مردم کردستان عراق بهتر از یک ناظر خارجی مثل من تاریخ پر از خیانت این جریان مرتجع کهنه پرست را می دانند، اما مردم خواب تشکیل دولت کردی را در سر می پرورانند و این خوشبختی خیالی را باید تجربه کنند. دولت کردی برای اکثریت مردم مانند ارگاسم روحی است، خوشبختی نخواهد اورد، بلکه سایه ی خوشبختی را به مردم نشان می دهد. دولت کردی مانند “گل های خیالی” به قول مارکس پشت زنجیر در ذهن کسی که خواب گل را می بیند، است و زمانی که بیدار می شود، نه از گل خبری هست و نه از خوشبختی. ما می خواهیم مردم گل های خیالی را کنار بگذارند و برای خوشبختی واقعی و چیدن گل واقعی مبارزاه کنند. نمی توان از تاپاله ادکلن درست کرد. از ناسیونالیسم کرد هم نمی توان انتظار خوشبخت کردن جامعه را داشت.

باید اعلام کنم که بارزانی اهل تشکیل دولت کردی نیست، توانایی تشکیلش را هم ندارد، انسانی متزلزل و مرموز است، که با کرامت انسانی و شرافت سیاسی مردم کردستان بازی می کند، همانطور که سال های سال است این کار را می کند. بارزانی تنها از طریق این گفتمان دولت کردی است که می تواند به حاکمیت پر از ننگ عشیره ش ادامه دهد و اعتبار خود را بازخرید کند.
مساله ی دیگر دو قطبی مردم و حاکمیت است. این مردم متوهم به دولت کردی امروز می بینند که حاکمیت چگونه با منافع انان، بازی می کنند و حق مسلم انان برای تعیین سرنوشت خود را در بازی سیاسی و دیپملاتیک با دولت های منطقه به بازی می گیرد. بارزانی حتی در صورت حمله ی نظامی دولت های فاشیستی و تروریستی منطقه از جمله جمهوری جهل و تروریست فاشیست اسلامی ایران و یا دولت فاشیست ترکیه به کردستان، اراده ی سازماندهی توده ی مردم برای دفاع از مرزهای کردستان را ندارد، همانطور که دیدیم در سال های گذشته با وجود جنب و جوش و رفت و امد تروریست های اسلامی وابسته به دولت ایران و سردار سلیمانی که این روزها به شخصیت کاریزماتیک لمپن پرولتاریای ایران، متوهمین به نظام جمهوری اسلامی در خارج از ایران و سران اتحادیه ی میهنی کردستان عراق تبدیل شده است، هیچ واکنش جدی تاکنون انجام نداده است.

پرچم کردستان پرچم من نیست، حق تعیین سرنوشت اما پدیده ی قابل دفاع است

من حق انسان ها در تعین سرنوشت خود را با تمام پیچیدگی هایی که این مفاهیم ممکن است از نظر فلسفی داشته باشند، با هر تعریفی که دیگران از ان داشته باشند و من دارم به رسمیت می شناسم. گرفتن حق انسان از انسان برای دخالت در سرنوشت خود، برای تصمیم گیری در مورد امور سیاسی و روزمره اش، کار انسان های کمونیست و انقلابی نیست، بلکه کار مرتجعان و دیکتاتورانی است که در پی انند تمام جامعه خود را با الگوی انان تطبیق دهد. در بلژیک و هلند اگر کسی بخواهد خودکشی کند، می تواند به دادگاه مراجعه کند و بعد از صحبت در دادگاه قرص هایی برای عملی کردن این کار دریافت کند که با ان زندگی خود را به پایان برساند، تا با کم دردترین شکل ممکن به زندگی خود خاتمه دهد. به نظر من این حق مردم است که خودکشی کنند و هیچ کس حق ندارد، جلو این مساله را بگیرد. یکی از حقوق دیگر حق طلاق است. من زمانی که با یک زن یا مرد در یک رابطه ی مشترک باشم و نتوانم به این رابطه ادامه دهم، بهترین کاری که می کنم این است که طلاق میگیرم. تبعات طلاق ممکن است برای من و طرف مقابل من (حالا زن یا مرد، به کسی مربوط نیست)، سخت و یا در بسیاری از مواقع علیرغم سختی های پیش رو به نفع هر دو باشد، اما اگر هم به نفع هر دو نباشد، باز هم دلیلی وجود ندارد که دیگران از بیرون به من یا به پارتنرم اعلام کنند که شما حق طلاق ندارید. مساله ی تعیین سرنوشت برای توده ی مردم که خود را به یک “ملت” متعلق می دانند، هم چیزی در این مایه هاست. شما حق ندارید به دیگران بگویید که ان ها حق ندارند برای سرنوشت سیاسی خود تصمیم بگیرند، شما می توانید با مبارزه ی خود مسیری کم دردسر تر به انان نشان دهید، اما هر گونه گرفتن این حق از مردم از جانب هر کسی، اقدامی سرکوبگرانه و ضد بشری است. مردم حق دارند تجربه کنند و بین خوب و بد انتخاب کنند. اگر کسی فکر می کند با تشکیل دولت کردی می تواند به رهایی برسد، بگذار این توهم سالوسانه را تجربه کند، تو هم می توانی در جای دیگر مبارزه ی ساسی ت را به پیش ببری و با ارائه ی الترناتیو دیگر علیه این توهم ابلهانه شمشیر سیاسی بکشید!

من در واقع اعتمادی به ایل بارزانی و ناسیونالیسم کرد ندارم و تا زمانی در سطح جهانی پروسه ی تشکیل دولت کردی به صورت رسمی به رسمیت شناخته نشده باشد و سیستم اداری کردستان به طور کل از عراق جدا نشده باشد، تا زمانی که دولت اتی کردستان، پول و تمبر و پاسپورت کردی چاپ نکرده باشد، تا زمانی که اداره ی سیاسی و اقتصادی جامعه در دست دولت کردی نباشد، نمی توانم به بلوف زدن های بارزانی و عشیره اش اعتماد کنم و تشکیل دولت کردی را به رسمیت بشناسم، اما اگر تمام این موارد در کنار موارد دیگر چون الغای ملیشای حزبی و تشکیل سیستم ارتش و پلیس مشترک به جای پیشمرگ زرد و سبز و ابی و اسلامی شکل گرفت. زمانی که قانون اساسی تدوین شد، که متفاوت از قانون اساسی دولت اسلامی قومی عراق باشد، زمانی که دولت کردی توانست سفارتخانه هایش را در کشورهای اروپایی باز کند و غیره، ان موقع هم پرچم کردستان برای من نه ارزش دارد و نه می تواند ارزش داشته باشد. این پرچم نه مال من است، نه هویت من است، نه هیچ گاه ان را در دست خواهم گرفت، نه برای ان تبلیغ خواهم کرد و نه ان را به رسمیت خواهم شناخت، همانطور که پرچم رژیم تروریستی جمهوری اسلامی را به رسمیت نشناخته و نخواهم شناخت.

دولت قومی مذهبی نمی خواهم، اما دولت مورد نظر بارزانی هم قومی هم مذهبی است

انتظار ابلهانه ی دیگری که توسط چپ ها به خصوص شاخه های مختلف کمونیسم کارگری و حکمتیسم و غیره پخش می شود این است که دولت اتی کردستان باید سکولار باشد!! این جهالت محض است. اگر دولتی شکل بگیرد، که ممکن است و ممکن هم نیست، نمی توان از احزاب و جریانات قومپرست و مذهبی و سازندگان ده ها هزار مسجد و توالت عمومی در کردستان که با داعش سر پروژه ی تقسیم عراق همکاری مشترک داشته است و اسلام سیاسی سلفیستی را در دامن خود پرورش می دهد و برای سلفی های تروریست کردستان و احزاب اسلامیست کانال ماهواره یی بیست و چهار ساعته سازمان دهی کرده است و یک لات شیاد بی سر و پا مثل ملا علی کلک را شب و روز در این برنامه های تله ویزیونی دعوت می کند و غیره انتظار داشت از دیروز تا امروز و از امروز تا فردا فورا “سکولار و دمکراتیک” شود. این تصور و انتظار رومانیزه کردن سیاست است. این انتظار پوچ و ابلهانه است. نشان از توهم به احزاب مافیایی و شرکت های چند ملیتی است که زیر نام حزب سیاسی بر کردستان عراق حاکیمت می کنند و منافع چهار و نیم میلیون انسان که بیشترین وقت از حیاتشان را در اوارگی و فقر و بدبختی به سر برده اند را قربانی منافع یک عشیره و چند تا سرمایه دار کله گنده ی خارجی و چندین سازمان جاسوسی بین المللی می کند.

باید از همین امروز برای شکل گیری یک دولت رادیکال انقلابی که ناسیونالیسم کرد را پس می زند و منافع طبقاتی توده ی مردم تحت ستم کردستان را نمایندگی می کند، مبارزه کرد. باید شورای محلات و هیئت های دمکراتیک محلی در شهرها و روستاها را از پایین جامعه و بدون توجه به خزعبلاتی که سران دولت اتی کردی می گویند سازمان داد. باید تشکل های زنان و جوانان درست کرد، که کوچکترین توهمی به بورژوازی ملی و امپریالیستی ندارند. باید اراده ی مردم را به مردم بازگرداند و برخلاف یاوه گوی های حزب کمونیست کارگری عراق که به سیاه لشکر بارزانی تبدیل شده است، باید ارتش سرخ ازبین طبقه ی کارگر بیکار تشکیل داد. با توجه به این که در کردستان عراق اگاهی طبقاتی و سوسیالیستی در حد تقریبا صفر است، این مطالبات و خواسته ها در حد یک ارزو باقی مانند، اما انسان های رادیکال و کمونیست و انقلابی علیرغم تمام مشکلات تئوریک و سیاسی و نبود سازماندهی از پایین در بین انان، لازم است به جای متوهم شدن به پروژه های بورژوایی و تبدیل شدن به سیاه لشکر بارزانی، گوران یا پ ک ک به دنبال درست کردن الترناتیو انقلابی باشند. من در این شکی ندارم که تشکیل دولت کردستان عراق با موانعی که بر سر راه است یک پروژه ی امپریالیستی است و در ادامه ی تقسیم خاورمیانه است. توده ی مردمی که این مساله را متوجه نشود، برای هزارمین بار قربانی بند و بست های دولت های امپریالیستی و مرتجع خواهد شد.

ترس از تشکیل دولت کردی و اشاعه ی ان به کردستان ایران

دو طیف در حال حاضر از تشکیل دولت کردستان عراق واهمه ی جدی دارند، یک طیف طیف پان ایرانیست است که نقشه ی جغرافیایی ایران را نه تنها محدود به این گربه نمی داند، بلکه کل مناطق کرد نشین از کردستان ترکیه و روژاوا گرفته تا کردستان عراق و غیره و بخش هایی از افغانستان و ترکمنستان و غیره را جزو سرزمین آباد و اجدادی ایران این مرز پوسیده می خواند و هر گونه دست بردن به تغییر مرزهای جغرافیایی که امروز به شکل گربه نقش بسته است، را توهین به کرامت انسان پان ایرانیست و در راستای تجزیه طلبی و غیره می داند. وضعیت این طیف فاشیست روشن است. این ها تاکنون اسپرم رضا پهلوی را می پرستند و ان را مقدس می شمارند و برای بازگشت دوران ارتجاع شاهنشاهی روزشماری می کنند. این طیف در ایران علیرغم تبلیغاتی که وجود دارد، بعد از بلند کردن استوانه ی کوروش از جانب احمدی نژاد از اپوزیسیون به دامن جمهوری اسلامی خزید و سر همین مساله و مسائل دیگری از این قبیل است که رضا پهلوی از ائتلاف “سکولار دمکراتیک” پان ایرانیست پان فاشیست کناره گیره کرد. این طیف علیرغم تمام تفاوت ها و اختلافاتشان یک طیف فاشیستی و مطلقا ارتجاعی هستند و ذره یی از ترقی خواهی در وجود اعضای این طیف ناهمگون وجود ندارد.

طیف دیگر ناسیونالیسم چپ یا چپ ناسیونالیست است. ناسیونالیسم چپ از نقطه نظر من معنا و مفهومی متفاوت دارد. ناسیونالیسم چپ به این معنا نیست که تو از “ملت تحت سلطه ی” خودت دفاع کنی و هم زمان از چپ و غیره، بلکه دفاع از “میهن” “ملت” های تحت ستم و یا دفاع از “میهن” به بهانه هایی از قبیل همچون ترس از به خطر افتادن مبارزه ی طبقاتی در صورت تشکیل یک دولت جدید، نشان از نوحی سالوسی سیاسی، عدم درک از مسائل تئوریک مارکسیستی و عدم اعتقاد به رهایی انسان است. اینکه نتیجه ی رفراندوم در کردستان عراق تاثیراتی بر کردستان ایران و دیگر کشورها خواهد گذاشت از روز روشن تر است و شادی و اعتراض مردم در شهرهای کردستان ایران در غروب رفراندوم خود نشان از این مساله است، اما در این نباید شک کرد، که علیرغم سرکوب چپ و کمونیسم در طول حیات جمهوری اسلامی، این رژیم خونخوار هیچگاه نتوانسته است صدای کمونیسم و برابری طلبی را در کردستان ایران خفه کند. در دورانی که در سیاه چال های رژیم تروریست و فاشیست جمهوری اسلامی در دهه ی 60 و 70 شمسی تمام کمونیست ها در دیگر مناطق ایران پاکسازی شده بودند، کردستان همچنان مکان جنب و جوش کمونیستی و مقاومت در مقابل رژیم تروریست و فاشیست جمهوری اسلامی بود. زمانی که ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران مشغول چریدن در سایه ی حاکمیت ننگین این نظام ملعون بود، کمونیست ها در کردستان ایران با شعار زنده باد سوسیالسیم روز جهانی کارگر را جشن می گرفتند و پای چوبه ی دار می رفتند. کمونیسم یک جنبش اجتماعی قوی در کردستان در کنار ناسیونالیسم و هر جنبش دیگری است. هیچ نیروی سیاسی از ناسیونالیست ها و مذهبی ها گرفته تا اصلاح طلب و غیره نمی تواند بدون در نظر گرفتن وجود کمونیست ها به عنوان یکی از پایه های قدرت در فردای تحولات اتی در ایران و کردستان ایران، دست به اقدامات سیاسی بزند. ترس از جنگ قومی بر سر تقسیم کردستان ایران و جدا کردن کردستان ایران از ایران یک پانیک پارانویک است، که بیش از هر چیزی نشان از درک سطحی از سیاست و کشمکش های سیاسی و غیره است. اگر در فردای تحولات سیاسی جمهوری اسلامی را توانستیم از کردستان یا اهواز یا هر منطقه یی از ایران با زور مبارزه ی مسلحانه بیرون بیاندازیم و یک قسمت اعلام تشکیل یک دولت مستقل کرد،در صورتی که این دولت مترقی و رادیکال و انقلابی با چشم اندازی سوسیالیستی باشد، من شخصا به عنوان شهروند به انجا خواهم رفت و ادامه ی زندگی و مبارزه ام را انجا پیگیری خواهم کرد. اگر یک دولت مترقی سوسیالیستی و رادیکال در یک منطقه ی ولو کوچک تشکیل شد، کمونیست های خارج از این منطقه می توانند در صورت تحت تعقیب قرار گرفتن به انجا کوچ کنند و لازم نیست مسیرهای سخت و طاقت فرسای فرار به اروپا را تجربه کنند و جان خود را به دریای مدیترانه بسپارند. کسانی که زندگی زیر سایه ی یکی از هارترین حکومت های فاشسیتی اواخر قرن بیست را به زندگی در چارچوب یک حکومت مترقی اما در یک منطقه ی جغرافیایی دیگر ترجیح می دهند، بی گمان هر چی باشند، نه کمونیست اند و نه ازادی خواه، بلکه بخشی از پوزیسیون این نظام هستند.

یک کردستان سوسیالیستی با یک حاکمیت مترقی و رادیکال در فردای تحولات سیاسی در ایران، نه تنها به تضعیف مبارزات سوسیالیستی در سطح سراسری در ایران ضربه یی وارد نخواهد کرد، بلکه نقطه امید برای ادامه ی مبارزه در سطح سراسری برای به زیر کشیدن حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی خواهد بود. اتفاقا انترناسیونالیسم اینجاست که در این گونه موارد به جای پیش داوری های پارانویک در مورد امکان جنگ قومی در صورت مرز کشی های جدید، با کمک به مبارزات توده های انقلابی و کمونیست، زمینه ی جنگ قومی و داخلی را از بین ببریم و امکان قدرت گیری ناسیونالیسم کرد را به صفر برسانیم. تصورات راسیستی و تبعیضات طبقه بندی شده که محصول سیستم اموزشی بورژوایی و سیستم مغزشویی این دولت ها و دولت هایی از جنس جمهوری اسلامی هستند در مورد طبقه بندی اقوام بر اساس پست و کم تر پست و غیره را کنار بگذاریم و به پیشرفت مبارزات سوسیالیستی در سطح بین المللی کمک کنیم. امید هایمان را به واقعییت های سیاسی و برای تغییر این واقعیت ها پیوند بزنیم و به انتظار سوسیالیسم مبارزات مترقی توده های مردم مترقی و سوسیالیست را لگدمال نکنیم.
برای هر انقلابی لازم است که طبقه ی کارگر سرنوشت سیاسی خود را در یک جنگ بی امان علیه بورژوازی “خودی” به پیش ببرد، این جنگ می تواند از یک نقطه شروع شود و سراسری شود و می تواند از یک نقطه شروع شود و در همان نقطه به بیرون راندن یک سیستم بورژوایی و سر کار امدن یک سیستم سوسیالیستی بیانجامد. ممکن است کردستان ایران اولین نقطه ی ایران باشد که مبارزات علیه سیستم حکومتی به مبارزه ی ملیتانت، رادیکال و انقلابی و مسلحانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی بکشد. ناسیونالیسم و بورژوازی کرد بی شک نه رادیکال است و نه به دنبال سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی است، انها به دنبال یک حکومت خودمختار و محلی فدرال در کنار و در سایه ی جمهوری اسلامی هستند. انان دشمن طبقه ی کارگر در کردستان ایران و سطح سراسری هستند و ما در اینده بر پوزه ی شان افسار خواهیم زد، همانطور که در گذشته بر پوزه شان افسار زدیم.

حسن معارفی پور