حسن معارفی پور -در باره ی سیستم بورژوایی آموزش و پرورش!

در باره ی سیستم بورژوایی آموزش و پرورش!

انسان ها هنگام تولد وارد یک روابط اجتماعی و تولیدی می شوند که خود به هیچ وجه نقشی در آن روابط نداشته و این روابط نه به انتخاب خود این انسان ها، بلکه به صورت اتفاقی یا به انتخاب دو انسان دیگر در نتیجه ی رابطه ی جنسی دو نفر وارد این روابط شده اند. این روابط برای آنان تحمیلی است. (نقل به مضمون از مارکس )
برای نمونه من نوعی اگر، به انتخاب خودم بود شاید یا به دنیا نمی آمدم یا شرایط مناسب تر و مکان مناسب تری را برای زندگی انتخاب می کردم.

پس همانطور که گفته شد این روابط اجباری و نه به اختیار خود انسان است. روابط اجتماعی ایی که انسان به هنگام تولد به آن وارد می شود چه با تولد فرد و چه بدون تولد او وجود دارد و محصول شرایط اجتماعی هر عصر و دوره است.

انسان ها در محیط خانواده که اولین نهاد بورژوایی بازتولید فرهنگ و مناسبات اجتماعی و طبقاتی در جامعه است، الگوهای هنجاری و رفتاری عصر خود را در خود به شکلی از اشکال پذیرفته و بازتولید می کنند.

خانواده نهادی است که فشرده ی جامعه ی طبقاتی است. اگر در اجتماع طبقاتی استثمار وجود دارد، در خانواده هم استثمار وجود دارد. اگر در جامعه ی بورژوایی کارفرما،دولت و پلیس سرکوب وجود دارد، در خانواده ی بورژوایی هم مرد نقش کارفرما ، پلیس و دولت را ایفا می کند. اگر در جامعه ستم سیستماتیک علیه زن وجود دارد، در خانواده هم ستم سیستماتیک علیه زن از جانب مرد وجود دارد. اگر در جامعه طبقه ی کارگر طبقه ی ضربه پذیر است، در خانواده هم زن و خواهر و دختر، ضربه پذیر ترین ها هستند. ارزیابی های من فقط مختص به جوامع عقب مانده ی موسوم به جهان سوم نیست، بلکه کل سیستم خانواده ی بورژوایی حتی در مدرن ترین کشورها را زیر سوال می برد. و اما این نه به دلیل خصلت مردانگی مرد، بلکه به خاطر حاکم بودن سیستم آموزشی ایی که از دوره ی طبقاتی شدن جامعه این اجازه را به مرد داده است که در مقام رئیس ظاهر شود!

اما چرا چنین سیستمی پذیرفته شده است؟ چرا این وضعیت در جامعه ی طبقاتی حاکم است و چرا اکثریت مردم این را پذیرفته اند و به عنوان هنجارهای زندگی خود از آن پیروی می کنند؟؟!!

جواب به چرایی این سوال ما را ناچار می کند که نه سطحی و بلغمی مزاجانه از کنار قضایا رد شویم، بلکه دلایل اقتصادی و اجتماعی آن را ریشه یابی کنیم.

در جامعه ی طبقاتی بورژوایی این طبقه ی مسلط یعنی بورژوازی است که صاحب ابزار تولید استو با در دست داشتن سیستم تولید اجتماعی توانسته است دولت را تسخیر کند و به دنبال آن سیسم آموزشی جامعه را تصرف کرده و ایدئولوژی ، فرهنگ ، مناسبات سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی خود را به مناسبات حاکم در جامعه تبدیل کند.

زمانی که مناسبات طبقاتی در جامعه حاکم است، آموزش و پرورش ، اخلاقیات، فرهنگ هم کاملا طبقاتی است و این فرهنگ ، اخلافیات و سیستم آموزشی بازتاب منافع اقتصادی طبقه ی حاکم است. در چنین شرایطی است که اکثریت عظیم انسان ها از رحم مادر تا مرگ به شکلی تربیت می شوند که برده ی خوبی برای سیستم بورژوایی باشند.

در سیستم آموزشی بورژوایی انسان ها از کودکستان و مهد کودک تا مقطع پروفسوری راجع به ” اصالت فرد ” در جامعه ی بورژوایی و اندیویدوئالیسم ( فردگرایی ) یاد می گیرند.

به کودک از همان کودکی یاد داده می شود که برای نمونه اسباب بازی هایش متعلق به شخص اوست و اجازه ندارد ، آنها را به دیگران دهد، تا استفاده کنند.

دولت آگاهانه این سیستم مغزشویی را بنیاد نهاده تا منفعت طبقه یی که خود بخشی از ان طبقه است، را پیش ببرد. برای دولت بورژوایی مهمترین مساله این است که کارگر بیشتر کار کند و کمتر دستمزد بگیرد و خاموش باشد.

در جامعه ی طبقاتی سیستم آموزشی شدیدا آلوده به مذهب و مخدرات مذهبی است. در این سیستم انسان ها نقش آدمک های رباط مانندی را ایفا می کنند که از خود هیچ اختیاری ندارند.

در این سیستم مذهب دولت ،مدیای بورژوایی و محیط ” علمی ” ( مدرسه و دانشگاه ) با هم علیه افکار عمومی بسیج شده و چهار نعل در تلاش برای اقناع افکار عمومی توده ی مردم به تن دادن به وضع موجود و پذیرش و قبول انچه هست ،به پیش می روند.

دانش آموزان و دانشجویان غالبا مجموعه یی انسان بی اختیار هستند که صرفا و صرفا به خاطر گرفتن نمره درس می خوانند و بدون چون و چرا چرندیات موجود در کتب درسی را پذیرفته حفظ کرده و قی می کنند.

در سیستم آموزشی بورژوایی یا بورژوایی آموزش، بهترین و باهوش ترین فرد کسی است که مانند طوطی چرندیات بورژوایی و خزعبلات اقتصاددانان و جامعه شناسان بورژوا و قلم به مزد را از بر کرده و بدون اینکه کمترین فکری بکند ان را استفراغ کند.

بهترین دانشجو کسی است که اصالت جمعی را انکار کند و مارکس را تنها یک فلیسوف اقتصاددان و نه یک شورشگر انقلابی و کمونیست بداند.

بهترین محصل کسی است که مزدوری و تن دادن به ذلت را یاد بگیرد و سر به زیر باشد و در مقابل ترهاتی که از زبان اساتید فاشیست، نئولیبرال، کنسرواتیو، سوسیال دمکرات، مذهبی و … جاری می شود کوچکترین موضعی نگیرد و حتی فراتر از آن ، آنها را بی چون و چرا تایید کند و برای آن هم تبلیغ کند.

مخلص ترین دانش آموز کسی است که دولت بورژوایی را مدینه ی فاضله خطاب کند و بورژوازی را پایان تاریخ اعلام کند و یک گونی فحش و ناسزا روانه ی کارل مارکس، انگلس و لنین کند!

ما در جامعه یی زندگی می کنیم که بمباران تبلیغاتی بورژوایی علیه کمونیسم و سوسیالیسم به شکل افسارگسیخته وجود دارد.

در جامعه یی زندگی می کنیم که در محیط آکادمیک بخش وسیعی از دانشجویان به محض شنیدن اسم مارکس می رمند.

در جامعه یی زندگی می کنیم که تلاش می شود ، کمونیست ها را با فاشیست ها تداعی شود.

در جامعه یی زندگی می کنیم که هر احمقی از یک کشیش پدوفیلی گرفته تا یک آخوند جانی، تا یک پروفسور تبهکار تا میرسه به یک بقال نان به نرخ روز خور، همگی از “بدی” های کمونیسم و از مزیت های نئولیبرالیسم و سرمایه داری صحبت می کنند.
در جامعه یی زندگی می کنیم که دولت های بورژوایی هزینه ی سرسام آوری را به تبلیغات ضد کمونیستی اختصاص داده و می دهند.

در جامعه یی زندگی می کنیم که هر کس می خواهد فحش بدهد به اولین کسی که می خواهد فحش بدهد کمونیست ها است.

در چنین شرایطی چگونه می توان انتظار داشت که سوسیالیسم توده یی شود؟!!

چگونه می توان انتظار داشت جنبش های کمونیستی بتوانند خیل عظیمی از جمعیت جامعه را بسیج کنند، در شرایطی که تمام دم و دستگاه دولت ، مدیا، آموزش و پروش و … در اختیار بورژوازی است؟
سیستم آموزشی بورژوای به حدی با مناسبات کثیف مافیای دولتی دولت های بورژوایی در هم آمیخته شده است، که هر گونه ادعای استقلال این سیستم تبهکاری محض است.

سیستم آموزشی بورژوایی در برخی از کشورها شدیدا سیستمی فاشیستی است.

در آلمان به دلیل مناسبات سیاسی حاکم در این کشور و اداره ی سیستم آموزشی از جانب احزاب دست راستی که در پارلمان این کشور دست بالا را دارند، سیستم آموزشی یک سیستم شبه فاشیستی است.

هایدگر فیلسوف نازیست در دانشگاه های آلمان به عنوان سمبل روشنفکری و شعور به حساب می آید.

خارجی ستیزی در سیستم آموزشی آلمان یک نرم است.

برای نمونه خارجیان در آلمان تنها زمانی می توانند شخصا به عنوان سیاستمدار برای شرکت در انتخابات کاندید شوند، که در این کشور به دنیا آمده باشند و سیستم آموزشی آلمان این را پذیرفته و تبلیغ می کند.

در سیستم آموزشی آلمان رنگ پوست، نژاد و ” ملیت ” می تواند مانع پیشرفت فرد شود.

نمونه های فوق تنها نمونه های کوچکی از وضعیت سیستم آموزشی در کشور ” رفاهی ” آلمان است.

برای اینکه بتوان تغییرات ریشه یی در سیستم آموزشی که نقش عمده یی در هدایت افکار عمومی به نفع طبقه ی حاکم دارد، ایجاد کرد باید کل مناسبات کاپیتالیستی را در هم کوبید و مناسبات اقتصادی موجود را دگرگون کرد.

باید مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را جایگزین مالکیت عمومی بر ابزار تولید کرد . بدون تغییر بنیادین مناسبات اقتصادی تغییر در مناسبات روبنایی غیر ممکن است.

به غایت احمقانه است ، زمانی که یک عده به اصطلاح چپ اعلام می کنند که باید اول فرهنگ را درست کرد ،تا سوسیالیسم اتوماتیک پیاده شود. ما کمونیست ها معتقدیم که باید مناسبات موجود را در هم کوبید، دم و دستگاه بورژوایی دولت را در هم شکست و مناسبات سوسیالیستی که بر اساس پایان دادن به کار مزدوری و اشتراکی کردن منابع تولید است، را در جامعه پیاده کرد تا سیستم آموزشی و فرهنگ سوسیالیستی شود.

حسن معارفی پور

29.5.214 هایدلبرگ

 

” آزادی یواشکی ” یا بردگی آشکار!

کوتاه در مورد جنب و جوش های عده یی سطحی اندیش در خفا!

مدتی است که عده یی انسان سرگردان با انتشار عکس های خود، بدون روسری در فیس بوک، عکس هایی که در بیرون شهرها و در مناطق متروکه یا در کنار دریا گرفته شده است، تلاش می کنند ، خود را نماینده ی ” جنبش” ی !! یا حرکتی به اسم ” ازادی یواشکی ” معرفی کنند!!!

قبل از هر چیز اعلام می کنم که انسانی که ذره یی شعور سیاسی و اجتماعی داشته باشد و برای آزادی مبارزه کند، با هر تعبیری که ممکن است از آزادی داشته باشد، برای آن نه “یواشکی”، شرمگینانه و در خفای خود، بلکه راسخانه مبارزه خواهد کرد و حاضر هست برای رسیدن به ان هم مایه بگذارد.

کسانی که مدعی تبلیغ جنب و جوش لمپنیستی آزادی یواشکی هستند، عملا به مردم می گویند که بردگی آشکار را برگزینند! به عبارت دیگر این پیام را به مردم می دهند که شما در خفای خود آزاد باشید هر چی می پوشید، هر جور زندگی می کنید، با هر کسی رابطه دارید، اما در فضای اجتماعی و عمومی، خفه خون بگیرید و در مقابل جنایت پیشگی و سرکوب آزادی های اجتماعی از جانب جمهوری اسلامی ،سکوت پیشه کنید!

در شرایط فعلی و حتی بر اساس آمارهایی که حتی سایت های مختلف از جمله دویچه وله که یک سایت دست راستی آلمانی است منتشر کرده است، می توان دید، که بخش وسیعی از جوانان در ایران بدون ازدواج در یک رابطه ی دوستی یا عشقی هستند و در خفا از تمام “آزادی” هایی که در غرب وجود دارد استفاده می کنند!! اما آِیا این نوع از ” آزادی ” یا معاشرت انسان را به موجودی بی خاصیت و دوشخصیتی و ریاکار تبدیل نمی کند که مداوم دو تا شخصیت متناقض را با خودش حمل کند!؟
ایا شخص ناچار نیست، در منزل ادعای مدرن بودن و آزادی خواه بودنش گوش فلک را پاره کند و در بیرون ادای یک بسیج مخلص نظام را دراورد؟! ایا این بزرگترین تناقض “خوددرونی” انسان با “خود برونی “او را نشان نمی دهد؟! ایا این تعارض های روانی را در فرد در پی نخواهد داشت؟ ایا فرد دائم از خود خجالت نمی کشد!؟

کسی که در طولانی مدت شکل زندگی یک انسان دو شخصیتی را اختیار کند، یا تبدیل به انسانی تیمار می شود، یا یک تبهکار خواهد شد!

مدافعین ” آزادی یواشکی ” حداقل کسانی که در راس این حرکت هستند، ممکن است روانی نباشند، اما بی شک تبهکارانی هستند که با شکل فعالیت خود بزرگترین خدمت را به ماندگاری جمهوری اسلامی کرده و حتی خود بخشی از بدنه ی جمهوری اسلامی یا بیرون رانده شدگان از حوزه ی قدرت در رژیم اسلامی هستند که هر گونه تغییر انقلابی رژیم را ” خشونت ” می نامند و قتل عام های گسترده مخالفنین سیاسی توسط رژیم جمهوری اسلامی در طول حیات این نظام را به همراه بیشترین اعدام ها در دوره ی ریاست جمهوی روحانی جنایتکار را توجیه می کنند.

باید در مقابل این تحرکات لمپن مائابه و احمقانه، که چیزی جز فراخوان به بردگی آشکار زنان ، قبول وضع موجود با تمام سرکوب ها و تن دادن به خفت و خاری نیست، ایستاد و در مقابل از مبارزه ی رادیکال زنان برای رسیدن به وسیع ترین آزادی های اجتماعی در ایران دفاع کرد و با مطالبه ی پایان دادن به بردگی زن در نظام سرمایه داری اسلامی ، به میدان آمد.

حسن معارفی پور
هایدلبرگ 29.05.2014