حسن معارفی پور-خطر عروج دوباره ی فاشیسم در آلمان

خطر عروج دوباره ی فاشیسم در آلمان

بررسی مفهوم لغوی و تاریخچه ی فاشیسم را می توانم در یک مقاله ی جداگانه به صورت دقیق و طولانی تر از این مطلب بررسی کنم و اینجا از پرداختن به ان می گذرم.
انچه در اینجا به ان می پردازم خطر عروج فاشیسم و همه گیر شدن این طاعون افیوگر در جامعه ی المان است. کسانی که با تاریخ فاشیسم و نازیسم در المان اشنایی دارند، این را به خوبی می دانند که هیتلر و حزب “ناسیونال سوسیالیست المان”NSDAP نه از طریق کودتا یا قیام توده یی بلکه از طریق انتخابات پارلمانی و اختصاص دادن اکثریت ارای شرکت کنندگان در انتخابات “دمکراتیک” در سال 1933 به خود، به قدرت رسیدند و بعدا دمکراسی بورژوایی را تبدیل به فاشیسم خشن و خونخوار کردند. در دوران قبل از سر کار آمدن فاشیسم، هیتلر و حزبش، در نتیجه ی حاکمیت جمهوری متزلزل وایمار و دولت سوسیال دمکرات فریدریش ابرت، در کنار چرخش ارتجاعی حزب سوسیال دمکرات المان و انترناسیونالیسم دوم به طرف شوینیسم و میهن پرستی امپریالیستی، بحران اقتصادی سال های 1919 ،شکست انقلاب در المان سال 1919در نتیجه ی اقدامات سرکوبگرانه و ضدکمونیستی سوسیال دمکراسی شوینیستی المانی، بحران کمرشکن تر و ساختاری 1929 به همراه تورم اقتصادی دهه ی بیست و سی در المان، پایین امدن قدرت پول و بالا رفتن قیمت مواد غذایی و ناکارامدی سوسیال دمکراسی ارتدادی در پاسخ به مطالبات توده ی مردم و عدم توانایی طبقه ی کارگر و کمونیست ها برای پیشبرد امر انقلاب در جامعه ی المان، اعتماد مردم را با تبلیغات پوپولیستی و ریاکارانه و با وعده وعیدهایی همچون کنترل بحران اقتصادی و غیره جذب کنند و از طریق دمکراتیک و پارلمانتاریستی به قدرت برسند. فاشیسم المانی یکی از تاریک ترین دوران تاریخ بشر را با خود به همراه اورد و جنگ “جهانی” دوم که در واقع جنگ بین دولت های مرتجع و جنایتکار امپریالیستی و همزمان جنگ علیه شوروی بود را به توده ی مردم تحمیل کرد. فاشیسم جدا از کشتن بیش از ده میلیون انسان به خاطر مسائل قومی، مذهبی، گرایش جنسی و داشتن معلولیت و قتل عام چند ده میلون نفر در جنگ “جهانی” دوم را در پی داشت.

فاشیسم اما در عین حال توانست تورم اقتصادی را در المان از طریق فشار بیش از پیش به طبقه ی کارگر و بالا بردن نرخ استثمار و اقتصاد مقاومتی و تقسیم سرمایه ی بزرگ در بین سرمایه داران ضعیف تر به صورت مقطعی، دولتی کردن بخش های مختلف زیربنایی، درست کردن یک سیستم سرکوبگر بروکراتیک و خونخوار، درست کردن اتوبان های بزرگ برای دسترسی سریع تر به مرزهای خارج از المان، کنترل کند و در این زمینه تا حدودی به وعده هایش عمل کند.

فاشیسم هیتلری قبل از سر کار امدنش هیچگاه از کشتار دسته جمعی یهودیان و کمونیست ها صحبت نکرده بود، اما یهودی ستیزی و کمونیست ستیزی در سراسر کتاب “نبرد من” هیتلر موج می زد. او حتی کتاب کاپیتال مارکس را کتابی در راستای منافع “یهودیان” خواند و انقلاب اکتبر را انقلابی برای به قدرت رساندن بلشویک های یهودی خواند!!

امروز فاشیسم در المان مثل فاشیسم هیتلری قبل از به قدرت رسیدن است. حزب AfDf به عنوان یک جریان سوپر ارتجاعی فاشیستی و یک ائتلاف از جریانات و گرایشات ارتجاعی مختلف راست افراطی نئولیبرال اما ناسیونالیست، مسیحی بنیادگرا و نازی تشکیل شده است و رهبران این حزب در روز روشن عربده ی بیرون انداختن پناهجویان مسلمان و غیره را می کشند. خواهان بسته شدن مرزها و شلیک به پناهجویان در صورت نزدیک شدن به مرزها هستند. اعضای رهبریش کمونیست ها و چپ ها را تروریست خوانده و سیاه پوستان را هم چنان نژاد پست به حساب می اورند. این جریان منفور با تمام این ها نزیک به 13 درصد کرسی های پارلمانی پارلمان المان را به خود اختصاص می دهند و کم نیستند در بین رهبران این حزب که جریان نئونازیستی NPD را بهترین متحد خود می خوانند. اعضا و هواداران این دو حزب فاشیستی و نژادپرست هستند که به کمپ های پناهندگی و پناهجویان هجوم می برند و کمپ ها را به اتش می کشند و پناهجویان را لت و پار می کنند. دولت و پلیس راسیست المان هم چشمش را بر تمام این مسائل می بندد. دادگاه قانون اساسی المان هم که متشکل از محافظه کار ترین قضات است که اغلب گرایش شدیدا راست، ناسیونالیستی و بعضا راسیستی دارند و بعضا عضو انجمن های ارتجاعی و راسیستی Burschenschaft یعنی شبکه های موسوم به انجمن برادری هستند، واکنش جدی “قانونی” علیه فاشیستیزه شدن جامعه از جانب این دو حزب فاشیستی انجام نداده و نمی دهند و هر چند سال یک بار گفت و گوی ممنوعیت حزب ان پ د مطرح می شود و اخیرا هم علیه چند نفر از نازی ها در رهبری حزب آ اف د به دادگاه قانون اساسی المان Bundesverfassungsgericht شکایتی در مورد استفاده ی رهبران جریان فاشیستی آ اف د از ادبیات انسان ستیزانه علیه دیگر ملیت ها و عیره ارائه شده است که من به شخصه بعید می دانم، اقدام جدی ایی از جانب دولت المان و دادگاه قانون اساسی علیه این حزب انجام بگیرد.

حزب فاشیستی آ اف د با تمام این مسائل با قدرت تمام به پیش می رود و هر روز در تلاش اعضا و هواداران زیادی را به خود جذب کند. کم نیستند کسانی که از جریانات چپ به ویژه از حزب چپ المان Die Linke به حزب فاشیستی آ اف د پیوسته اند. یکی از این چپ ها کسی نیست به جز یورگن السیسرJürgen Elsässer یک پوپولیست راست مذهب پناه و طرفدار مبارزه ی همه با هم، طرفدار پوتین و ائین مسیح و سردبیر نشریه ی ارتجاعی کمپاکت Compact. جالبی قضیه این است که یورگن السیسر خود سال ها پارلمانتاریست عضو رهبری حزب چپ در پارلمان اروپا در بروکسل بود و امروز یکی از تئوری پردازان حزب فاشیستی آ اف د شده است. بسیاری از کسانی که
در جنبش به ظاهر ” انارشیستی” اما در واقع پوپولیستی اشغال Occupy بودند، هم به این حزب ارتجاعی زن ستیز، مسلم ستیز، پناهنده ستیز و راسیست پیوستند. این جنبش در المان خود را ادامه ی جنبش اشغال وال استریت Occupy-Wall-Street در نیویورک و امریکا بود. در هر صورت اگرحزب فاشیستی الترناتیو برای المان بتواند از طریق ائتلاف با احزاب سوسیال دمکرات، سوسیال مسیحی، دمکرات مسیحی، نئولیبرال و سبز، این جریانات را مغلوب راسیسم خود کند، که بخشا ممکن و بخشا بعید است، می تواند ایدئولوژی فاشیستی خود را به ایدئولوژی رسمی دولتی تبدیل کند و تمام جنایاتی را که هیتلر نکرد را بکند. مساله یی که هست این است که بورژوازی المان و جریانات به اصطلاح دمکراتیک اما تا خرخره مرتجع و مذهب زده و مسیحی به خاطر پروژه های امپریالیستی و نئولیبرالی خود و تلاش برای دستیابی بیشتر به مواد خام و منابع نفتی در خاورمیانه و فروش کالا و اسلحه و همزمان پذیریش نیروی کار ارزان و خاموش قابل استثمار و غیر متشکل که از لحاظ اقتصادی بیشتر پروژه ی نئولیبرالی را دنبال می کنند و ناسیونالیسم انان در این گونه موارد نمی تواند، مانعی بر سر راه عملی کردن پروژه های اقتصادی شان و دستیابی به قسمت بزرگ از کیک شود. اینجاست که سرمایه داری و تمام نیروهای بورژوایی به تناقض جدی بر می خورند. از یک طرف ایدئولوژی راسیستی و نژادپرستانه را بازتولید می کنند و از طریق گسترش ویروس راسیسم در جامعه، طبقه ی کارگر را متفرق می کنند و ار طرف دیگر این متفرق بودن طبقه ی کارگر زمینه ی رسیدن این طبقه به اگاهی طبقاتی و اتحاد بین کارگر خارجی و کارگر المانی را از بین می برد و این مساله و تناقض بین منافع اقتصادی و ایدئولوژی سیاسی باعث بازتولید حاکمیت بورژوازی می شود و به نفع خود بورژوازی است. اما ایا اینکه کل بورژوازی المان فاشیسم آ اف د را خواهد پذیرفت، مشخص نیست، اما خطر فاشیسم همچنان بر بالای سر جامعه وجود دارد و تنها نیرویی که می تواند فاشیسم را حاشیه یی کند، یک نیروی انقلابی است که با قهرامیز ترین شکل ممکن ساختار نیروهای فاشیستی، بورژوا دمکراتیک را در هم بشکند و سرمایه را اجتماعی کند. چپ های المانی تافته ی جدا بافته از جامعه نیستند و به دلیل اینکه عضو همین جامعه هستند، شدیدا الوده به ایدئولوژی التقاطی و بعضا ضد انقلابی هستند و همواره با احتیاط عمل می کنند و سعی می کنند ادبیات پاستوریزه به کار گیرند، تا بتوانند از فیلتر “شورای نگهبان” مسیحی مرکل و دمکراتیسم بورژوایی عبور کنند. چپ های المانی در عمل همیشه محافظه کار تر و کند تر از چپ های دیگر کشورها عمل می کنند و تنها مشغول تفسیر جنبش های اجتماعی دیگر کشورها هستند و در عمل می توان گفت اکثریت قریب به اتفاق این چپ، چپ بورژوایی و جناح چپ سوسیال دمکراسی است و هیچگاه جرات دست بردن به عمل انقلابی و جرات پیشبرد گفتمان انقلابی برای دسترسی به قدرت و سرنگونی بورژوازی را ندارد. چپ های پارلمانتاریست المانی ناظرانی از بیرون هستند که صرفا به سبک فلاسفه ی این کشور تنها و تنها می نویسند، انچه دیگر ملت ها عملی می کنند و خود از لاک پشت هم کند تر عمل می کنند. دوران تفسیر جهان به سر رسیده است، اکنون بیش از یک قرن است که از وقت تغییر این جهان به نفع یک زندگی انسانی تر گذشته است. چپ المانی تنها وراجی بلد است.

با این وضعیت نمی توان انتظار عروج مجدد جنبش مسلحانه از جنس جنبش مسلحانه ی RAF را داشت، چون چپی که در این جامعه است بی بخار تر از ان است که روزی دست به اسلحه ببرد و این چپ نمی تواند جامعه را تنها با روده درازی دمکراتیک و گفتمان پوپولیستی به خط کند. زمانی که حزب چپ با تمام تبلیغات پوپولیستی اش نزدیک به ده درصد کرسی های پارلمانی را به خود اختصاص می دهد و احزاب دیگر مانند حزب مارکسیست لنینیست المان و حزب کمونیست المان اصلا به پارلمان راه پیدا نمی کنند، اما یک حزب فاشیستی تازه تاسیس همچون حزب الترناتیو برای المان، که چهار سال از تاسیس ان می گذرد می تواند، نزدیک سیزده درصد کرسی های پارلمانی را به خود اختصاص دهد، ضروری است که باید خود را برای عروج مجدد فاشیسم در این کشور و مقابله با این هیولای انسان خوار به رادیکال ترین شکل ممکن اماده کرد و هر تعرض ضد انقلابی فاشیسم را با تعرض انقلابی و قهرامیز کمونیستی پاسخ داد.

حسن معارفی پور