حسن معارفی پور-ایران در استانه ی انقلاب پرولتری

ایران در استانه ی انقلاب پرولتری

استراتژی و تاکتیک های چپ رادیکال و طبقه ی کارگر برای عبور از وضع موجود و تبدیل این شرایط به یک شرایط انقلابی

تکرار تبلیغات جمهوری اسلامی به ضرر طبقه ی کارگر است

قبل از هر چیزی باید بگویم که، بستن این اعتراضات به ناف احمدی نژاد و رئیسی، اگاهانه یا ابلهانه تبلیغ برای خط بیت رهبری است، در راستای منافع جمهوری اسلامی و برای ماندگاری این رژیم است. در این گیر و دار و طغیان و شورش گرسنگان در ایران،  رسانه ی امپریالیسیتی، ضد انقلابی و پرو رژیم همچون بی بی سی گرفته و حتی بعضی چپ های نا امید و افسرده ی سیاسی خارج کشور، هر یک تلاش می کنند به نوعی این اعتراضات رادیکال و از پایین را که ریشه در چهل سال سرکوب سیستماتیک و ساختاری، استثمار و بهره کشی حاکمان و سرمایه داران متحدشان از طبقه ی کارگر دارند، را به ناف رئیس جمهوری پیشین و تیم او ببندند. اگر این عمل اگاهانه باشد، می توان آن را عملی در راستای خدمت به ماندگاری رژیم جهل و جنایت پیشه ی امپریالیست اسلامی دانست و اگر ابلهانه هم چنین مواضعی گرفته شود، باز هم پیامد مشابهی دارد و در خدمت ارتجاع است. چپ روی کودکانه همیشه به راست روی ارتجاعی ختم می شود.

کمونیسم به مثابه ی جنبش

چپ و کمونیسم ایران بارها قربانی حماقت و مواضع معوج و ضد کارگری خود شده است. چپ و کمونیستی که درک درستی از نقد اقتصاد سیاسی نداشته باشد و به تئوری مارکسیسم مسلح نباشد، همیشه گول هیاهوی راست و رسانه های تا مغز استخوان ضد انقلابی و ضد کمونیستی مانند بی سی سی مدافع پر و پا قرص این رژیم تروریست و فاشیست را خواهد خورد. کمونیسم و سوسیالیسم علمی مورد نظر ما نه یک جنبش ایدئولوژیک و عقیدتی بلکه جنبش اجتماعی حی و حاضر حکومت شوندگان است که تمایلی به پیروی و استثمار در سایه ی حکومت فعلی ندارند و دنیای دیگری را می طلبند. کمونیسم جنبشی است که به صورت تفکر و جهان بینی نقش می بندد. جنبشی که منفعتش رهایی طبقه ی اجتماعی مشخصی است..

کمونیسم به عنوان یک منفعت طبقاتی و یک سیستم اجتماعی تولیدی

کمونیسم یک منفعت است که باید اشباع شود، منفعتی که به صورت تئوریک نقش می بندد و تئوریزه می شود. کمونیسم چیزی جز نفی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و اشتراکی کردن آن نیست. ما می خواهیم در جهانی زندگی کنیم که کسی از نیروی کار دیگران برای خود سرمایه و رفاه فراهم نکند. در جهانی که همبستگی اجتماعی بین انسان ها جای رقابت و لت و پاره کردن یکدیگر را بگیرد. در جهانی که خودخواهی و اگوئیسم انسان برای همیشه گور خود را گم کند، در جهانی که هر انسان به اندازه ی توان خود کار کند و به اندازه ی نیازش از امکانات اجتماعی بهره مند شود. اگر تلاش برای رسیدن به این جهان نامشروع است، پس من ازاین عدم مشروعیت به رادیکال ترین شکل ممکن دفاع می کنم. برای رسیدن به این جهان، ما نمی توانیم سرمایه داران و اریستوکرات ها و اخوند های خونخوار و انگل که به زندگی انگلی عادت کرده اند و از طریق عرق و خون دیگران برای خود زندگی لوکس و مرفه فراهم کرده اند، را متقاعد کنیم که دست از این زندگی مرفه بکشند و در یک شرایط برابر زندگی کنند. بورژوازی و حاکمان مدافع وضع موجود و متحدین این نظام، هر نوع تغییر موقعیت شان از یک موقعیت مسلط به موقعیت تحت سلطه را نوعی مرگ برای خود می دانند و به همین خاطر حاضرند، بمیرند اما در یک شرایط برابر با دیگر اقشار جامعه زندگی نکنند. فاشیسم و راسیسم اینجا خود را به صورت تنفر شدید از اقشار پایین جامعه و تهی دستان و طبقه ی کارگر نشان می دهد.

راهکار ما برای دگرگونی در وضع موجود

ما با اریستوکرات ها، راسیست ها، فاشیست ها، صاحبان سرمایه، حکومتی ها و در یک کلام طبقه ی حاکم، در هیچ جای دنیا و به ویژه در ایران منفعت مشترکی نداریم و ما به عنوان سرکوب شدگان، استثمارشدگان، اکثریت تحت ستم، بعضا اقلیت های حاشیه یی شده، نمی توانیم با دیسکورس (گفتمان)، طبقه ی مسلط را قانع کنیم که دست از حکومت کردن، دست از سرمایه و منافع خود بکشد، به همین دلیل ما برای رسیدن به منافعمان راهی نداریم جز در هم کوبیدن قهرامیز و انقلابی این جانیان که خون ما را در شیشه کرده اند.

شورش گرسنگان، شورشی طبقاتی است

در شرایطی که نزدیک به چهار دهه حاکمیت یکی از هار ترین نظام ها در ایران هر گونه امکان دستیابی کارگران به آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی را از بین برده است، نباید شکی داشت که در میان کارگران گرایشات متعددی وجود دارد که ممکن است مطلقا در تضاد با همدیگر باشند؛ اما منفعت مشترک طبقاتی، و سرنوشت مشترک طبقاتی، مقدم بر ایدئولوژی است و ایدئولوژی را شکل می دهد. کارگران زمانی که به صورت طبقه وارد میدان می شوند و با اعتصاب و اعتراضات خیابانی شان، به چیز دیگری غیر از انقلاب و سرنگونی طبقه ی حاکم رضایت نمی دهند، تنها آن موقع است که گرایشات فکری و عقیدتی تابع منافع می شود و منفعت مشترک طبقاتی برای رسیدن به رهایی بر هر نوع عقیده پیشی می گیرد. اما این به معنی آن نیست که ما به صورت پوپولیستی با گرایشات بعضا راسیستی، مذهبی، لمپنیستی، سکسیستی و غیره برخورد کنیم. ما به عنوان نیروهای چپ و کمونیست تحت هیچ شرایط تبلیغات خود علیه ناسیونالیسم، مذهب، سکیسم، لمپنیسم و گرایشات ارتجاعی در بین طبقه ی کارگر و خارج از ان قطع نخواهیم کرد. ما در پروسه های مختلف قبل از انقلاب، در دوران اعتلای انقلابی و بعد از انقلاب با تمام قوا در پی فرهنگ سازی رادیکال و انقلابی خواهیم بود و تحت هیچ شرایطی به گرایشات عقب مانده و ضد بشری اجازه ی نفوذ به سازمان ها و تشکیلات های رادیکال کارگری نخواهیم داد. ما به تبلیغات خود علیه ارتجاع در هر شرایطی ادامه خواهیم داد.

این شورش در ایران یک شورش کاملا طبقاتی و خودجوش از پایین از جانب حکومت شوندگانی است که دیگر تمایلی به ماندن در چارچوب این حکومت و نظام مرتجع امپریالیستی ندارند و به همین خاطر شورش و طغیانی کاملا برحق، چپ و رادیکال است و شعارهای این شورش در بسیاری از شهرهای کشور، نشان از واقعیت است. اعتراضات مال باختگان به عنوان پیشدرآمد این جنبش علیه سودجویی و غارت بنیادهای مالی سرمایه داری جمهوری اسلامی نشانی است از اینکه در نهایت تضادهای طبقاتی سوخت اصلی قیام مردمی است. نباید فراموش کرد که انگل های لیبرال و پروامپریالیست پروفاشیست هم درصدد از راه به در کردن این اعتراضات نشسته اند.

شورش خیابانی غیر متشکل باید تبدیل به تشکیلات های رادیکال شود

تشکیلات برای پرولتاریا از شام شب ضروری تر است. بدون تشکیلات محصول مبارزات کارگران به جیب تشکلات اریستوکراتیک بورژوازی و جریانات پرو امپریالیست راست خواهد ریخت. کافی است که احزاب و جریانات جنایتکار فاشیست سلطنت طلب چهار تا فعال سابق کارگری سندیکالیست راست مانند منصور اسانلو را به عنوان رهبر کارگری به جامعه تحمیل کنند و یا کثافت های انسان کشی سابقا ساواکی که کمونیست ها و کارگران در دوران پهلوی جنایتکار در زندان ها شکنجه می کردند به همراه مهاجدین فاشیست توسط سازمان های تروریستی بین المللی و ناتو به عنوان الترناتیو به مردم ایران حقنه شوند، ان زمان توده ی مردم غیر متشکل در مقابل تشکیلات های دون کیشوتی خاندان پهلوی و مجاهدین فاشیست که توسط ارتش امریکا به عنوان الترناتیو برای فردای ایران شناخته می شوند و از جانب تروریسم بین المللی ناتو هم حمایت می شوند، می توانند مردم غیر متشکل را شکست دهند و یک حکومت و دولت مرتجع تر و جانی تر از جمهوری اسلامی را سر کار بیاورند. اوضاع لیبی درس آموزنده ی پیش روی ما گذاشته است، درسی که کارگران و توده های مردم معترض در ایران می توانند از ان بهره بگیرند، تا بعد از خامنه یی جلاد، رضا پهلوی و یا رجوی فاشیست سر کار نیاید.

تشکیلات هایمان را از همین امروز درست کرده، آن را سراسری کنیم و با ابزار تشکیلات هر نوع خطری را حاشیه یی کنیم.

انقلاب

انقلاب را باید از انفجار اجتماعی جدا کرد. هر انقلابی یک انفجار اجتماعی است ولی هر انفجار اجتماعی الزاما انقلاب نیست. تفاوت انفجار اجتماعی با انقلاب در این است، که در یک پروسه ی انقلابی نیروهای متشکل و رادیکال می توانند انقلاب را در مقاطع سرنوشت ساز هدایت کنند و از این طریق مانع سر کار آمدن ارتجاع و فاشیسم می شوند. برای تبدیل کردن یک قیام خیابانی به یک انقلاب اجتماعی، استراتژی، تاکتیک، موضع گیری به موقع، اقدام های اصولی و رادیکال و بعضا دست بردن به اقدامات مسلحانه برای ترساندن و شوکه کردن دشمن لازم است. مبارزه ی مسلحانه از این زاویه قابل دفاع و اصولی است، اما مبارزه ی مسلحانه برای ما کمونیست ها هیچگاه نمی تواند استراتژی ایی برای سرنگونی یک نظام و جایگزینی ان با نظام بهتر باشد. مبارزه ی مسلحانه همیشه برای ما یک تاکتیک است.

در پروسه ی انقلابی، توده ی مردم با اولین ابزاری که در دست دارند علیه حکومت کنندگان خواهند جنگید. در این شرایط ضرورت تحزب کمونیستی و رادیکال بسیار ضروری است. اگر احزاب کمونیست رادیکال و حزب کمونیست طبقه ی کارگر در دسترس باشد، که مدام به مردم خط بدهد و در شرایط ضروری توده ها را به اسلحه مسلح کند، رژیم فعلی امکان مقاومت را از دست خواهد داد. در غیر این صورت فاشیسم می تواند در نتیجه ی یک انفجار اجتماعی بدون برنامه قدرت سیاسی را به دست بگیرد.

مشروعیت و عدم مشروعیت

مشروعیت یا عدم مشروعیت یک نظام، بیشتر یک تز لیبرالی است که وارد ادبیات چپ هم شده است. این گفتمان به تنهایی نمی تواند مسائل پیچیده ی اقتصاد سیاسی را توضیح دهد. در حقیقت مشکل ما مارکسیست ها با طبقه ی حاکم تنها از زاویه ی عدم مشروعیت نیست، بلکه از زاویه ی حقوقی و اقتصادی است. ما تحت هیچ شرایطی در چارچوب یک سیستم بورژوایی نمی توانیم به حقوق انسانی خود برسیم و از بردگی اقتصادی رهایی یابیم، به همین خاطر لازم است که نقدهای اخلاقی و پیش پا افتاده در مورد اینکه این نظام مشروعیت سیاسی دارد یا ندارد، را کنار گذاشته و از زاویه ی نقد اقتصاد سیاسی و حقوقی به مبارزه با این سیستم برویم. اگر اکثریت مردم در یک نظام به دمکراتیک یا غیر دمکراتیک “مشروعیت” این نظام ضد عقلانی را با رای خود به رسمیت بشناسند، دلیلی ندارد که ما این نظام بردگی مدرن را سیستمی مشروع بخوانیم. به همین خاطر ما باید از این گفتمان های بورژوایی فاصله بگیریم و کل سیستم اقتصادی و سیاسی را به عنوان یک سیستم نابرابر و ظالمانه به صورت رادیکال زیر سوال ببریم و برای گرفتن حقوق انسانی خود یعنی پایان دادن به بهره کشی از طبقه ی کارگر، ازادی و برابری تحقق بخشیم.

مبارزه ی مسلحانه

مبارزه ی مسلحانه ی خیابانی در زیر سایه ی دولت جنایتکار و دیکتاتور تا خرخره مسلحی مانند جمهوری اسلامی، راهکار نهایی برای براندازی نهایی رژیم خونخوار و تروریست جمهوری اسلامی است. هر گونه رومانتیزه کردن مبارزه و تمرین دمکراسی و خزعبلاتی از این قبیل را باید در دوران اعتلای انقلابی کنار گذاشت و برای رسیدن به منافع مقطعی و نهایی دشمنان را به قهرامیزترین شکل ممکن زمین گیر کرد، تا بتوان بر فراز نظم فروریخته سیستم جدیدی را بنیان گذاشت، در غیر این صورت یک پروسه ی انقلابی می تواند، شکست بخورد و به فاشیسم یا سیستم ارتجاعی مشابه یا بدتر از سیستم قبلی ختم شود.

به دست گرفتن اسلحه و انحصار سرکوب از جانب طبقه ی کارگر باعث خواهد شد، که جریانات ماجراجو، مرتجع، فاشیست و خونخوار ضدانقلاب، امکان این را پیدا نکنند که بعد از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی موی دماغ طبقه ی کارگر و کمونیست ها شوند.

ما کمونیست ها باید تلاش کنیم بیشترین ازادی های اجتماعی را گسترش دهیم و همزمان هر تعرض ضد انقلابی را با انقلابی ترین شکل ممکن سرکوب کنیم.

حسن معارفی پور

31.12.2017