حسن صالحی – بیکاری و “اتباع بیگانه”

بیکاری و اتباع بیگانه

حسن صالحی

عضو کمیسیون برنامه و بودجه و محاسبات مجلس اسلامی اخیرا گفته است: اتباع بیگانه یک میلیون و ٣٠٠ هزار فرصت شغلی را در کشور تصاحب کرده اند که این امر توسط تمام نمایندگان مردم در مجلس جهت پیگیری و بررسی به وزیر کشور اطلاع داده شده است.

وقتی اینها از اتباع بیگانه حرف می زنند منظورشان اساسا و عمدتا همان مهاجرین افغانی ساکن ایران است. کسانی که به مجاز و غیر مجاز تقسیم شان کرده اند و همواره مورد وحشیانه ترین تهاجمات راسیستی و فاشیستی جمهوری اسلامی قرار داشته اند. همین چند روز پیش بود که بنا به اخبار منتشر شده تنی چند تن از آنها در جریان حمله اوباش حزب الله به یک جشن کشته و تعداد بیشتری دستگیر شدند.

حالا اولویت مجلس و دولت این شده است که برای حل مشکلات اقتصادی مملکت از درو کردن اتباع بیگانهاز بازار کار شروع کنند. زندگی محنت بار این کارگران با کاری شاق که جزو پست ترین و کثیف ترین کارها به حساب می آید، دستمزدی ناچیز، نان و پنیری که تنها غذایشان بوده است، قرنطینه هایی که در آن جا داده شده اند و کلبه ها و کپرهایی که درآن زندگی می کنند و آسمان بازی که سقف منزلشان بوده است، بر هیچکس پوشیده نیست.توگویی زخم زبان، توهین و بی حرمتی و حملات اداوری علیه آنها کافی نبود که باز بعنوان عامل بیکاری معرفی می شوند چرا که فرصت های شغلی در کشور را تصاحب کرده اند“!!. چند سال پیش در پاسخ به ادعاهای رژیم اسلامی در این مورد مطلبی نوشتم که اینجا می خواهم عینا همان جوابیه را بازگو کنم.

ظاهرا جمهوری اسلامی با چنین ادعاهایی می کوشد کراهت رفتار خشونت آمیز و ضد انسانی خود نسبت به مهاجرین افغانی را در مقابل انظار عمومی بپوشاند. ظاهراز این ببعد چند میلیون بیکار در ایران، نیروی جوان آماده بکار کشور، و کارگرانی که از کار اخراج می شوند، باید خیالشان راحت باشد که مشکل بیکاری در حال حل شدن است!! اگر کارگران و مهاجرین افغانی را از کشور بیرون بیاندازیم مشکل بیکاری هم حل می شود!! بدیختی اینجاست که مردمان ساده لوحی نیز پیدا می شوند که گول این تبلیغات را می خورند. بنابراین خوبست که اول به این سئوال پاسخ دهیم که آیا کارگر افغانی عامل بیکاری کارگر ایرانی است؟

پاسخ به این سئوال قطعا منفی است. این کارگر افغانینیست که کارگر ایرانیرا از کار اخراج می کند! این سرمایه دار ایرانی است که کارگر بومی را از کار اخراج می کند. این ساده ترین مشاهده ای است که هر کس می تواند آنرا تصدیق کند. بعلاوه و از آن مهمتر وجود بیکاری در جامعه سرمایه داری ربطی به وجود و یا کثرت کارگران غیر بومی و خارجی ندارد. در جوامعی که حتی کارگر و مهاجر خارجی نیز یافت نمی شود و یا کمتر وجود دارد، بیکاری به چشم می خورد. بیکاری جزئ لایتجزای جامعه سرمایه داری است. وجود یک ارتش بیکاران شرط لازم ادامه کار سیستم استثمارگرانه سرمایه داری است که در آن توده های میلیونی تولید کننده باید بی چیز باشند و تنها بتوانند از راه فروش نیروی کار خود امرا معاش کنند. وجود ارتش بیکاران لازم است تا سطح معیشت کارگران با چماق بیکاری به حداقل ممکن کاهش یابد. بیکاری بطور دائمی توسط تولید سرمایه داری ایجاد می شود و از همین رو راه مقابله با آن هم نه اعلام جنگ با کارگر خارجی بلکه جنگ طبقاتی کارگر با نظم و نظام سرمایه داری و دولت مدافع آن است. برای کارگرانی که در جامعه سرمایه داری تحت موقعیت ناامن اجتماعی قرار دارند، چه زاده افغانستان و چه ایران و یا هر جای دیگر باشند، چاره مقابله با بیکاری این است که مثل یک طبقه متحد شوند، قدرت سیاسی را بدست بگیرند و بساط مالکیت خصوصی را بر چینند. در جامعه مورد نظر کارگران سوسیالیست نه فقط از بیکاری خبری نیست بلکه از هیچ نوع ستم و محرومیت اجتماعی دیگر هم خبری نیست. هر فرد صرفا به اعتبار شهروند بودن و سهیم بودن در تلاش اجتماعی مشترک، از تمامی رفاه و آسایش و امکاناتی که جامعه قادر به فراهم کردن آن است برخوردار خواهد بود.

در این ادعای رژیم که گویا با بیرون انداختنکارگران و مهاجرین افغانی امکان ایجاد شغل جدید وجود دارد، بگذارید باز هم قدری بیشتر خم شویم. قبل از هر چیز باید بگوئیم که کارگران و مهاجرین افغانی در طول سالهای اقامتشان در ایران در مشاغل خاص و محدودیکه در واقع جزو سخت ترین و ناامن ترین و پایین ترین کارها بشمار می آیند٬ مشغول بکار بوده اند. رشته های کاری نظیر کوره پزخانه ها، دامپروری، شیشه گری، امور ساختمانی، تخلیه بار و بارگیری در بنادر کشور، معادن٬ دباغی ها٬مرغداری، کارگاههای ذوب پلاستیک، راه سازی و کانال کشی٬ کوره های گچ ریزی و آهک پزی و چرم سازی. این کارگران نه فقط محکوم به انجام کارهای پایین و شاق بوده اند، بلکه از نظر وضعیت دستمزدها و دیگر شرایط کاری نیز در موقعیت نابرابری در مقایسه با سایر کارگران ایران قرار داشته اند. کار روزمزد با دستمزدهای بسیار ناچیز و خطر هر روزه اخراج! سئوال اینجاست چرا کسانی که برای بدست آوردن یک لقمه نان از صبح تا شب عرق ریخته و هر تحقیر و بی حقوقی را تحمیل کرده اند، اینچنین تقصیر کار جلوه داده می شوند؟ اینها جای شغلی چه کسی را اشغال کرده اند؟ در مملکتی که جوانش، تحصیل کرده اش، کارگر مهار و مهندسش با بیکاری دسته و پنجه نرم می کنند، قرار است با اخراج کارگر افغانی چه شغلی ایجاد شود؟ حقیقتا چه تعداد حاضر هستند با این شرایط برده وار و بی حقوقی مطلق، کار کارگر افغانی را انجام دهند؟ نكته مهتر اینست كه حتی اگر به فرض با اخراج كارگرانی كه زاده افغانستان هستند تعدادی كارگر دیگر به كار گرفته شوند، آیا كارگران و مردم سود برده اند؟ در همین كشور حكومت و كارفرمایان بارها تلاش كرده اند بین كارگران بومی یك شهر و كارگرانی كه از شهرهای دیگر ایران آمده اند اختلاف ایجاد كنند و تفصیر بیكاری در این یا آن شهر را به گردن كارگران غیربومیبیندازند. این رشته انتها ندارد. دسته بندی انسان ها و ارزش گذاری و حق و حقوق تعیین كردن برای انسانها بر اساس زادگاهشان، فاشیسم است. ضد انسانی است. ارتجاعی است. این اولا یعنی تفرقه در صفوف كارگران و ثانیا یعنی سوئ استفاده فاشیستی از فضای بیكاری و نا امنی در جامعه. جامعه ای كه در آن تعرض به كارگران یا هر بخش از مردم به دلیل زادگاهشان مجاز شمرده شود، درها را به روی هرگونه تعرض و جنایت ضد انسانی بازگذاشته است. كارگری كه در ایران كار و زندگی میكند نباید هیچ حق و حقوقی كمتر از دیگر كارگران داشته باشد. كارگران افغانستانی هم طبقه ای های ما هستند و دقیقا باید از همین منظر قاطعانه از آنها دفاع كرد. باید جلوی تبلیغات فاشیستی علیه كارگران افغانستانی و هر بخش از پناهندگان را گرفت و كراهت و ضد انسانی بودن و ارتجاعی بودن آنرا به همه نشان داد.

عامل بیكاری هیچ بخشی از كارگران نیستند. اگر قرار است کسی بعنوان مسبب بیكاری و فقر كارگران و مردم در کنج دیوار قرار داده شود و زیر ضرب قرار بگیرد نه کارگر افغانی بلکه آن سرمایه دار زالو صفتی است که احتیاج و نیازمندی کارگر افغانی را می بیند و مزورانه می خواهد از شرایط استیصال و درماندگی او برای زنده ماندن، در جهت شکستن دستمزدها استفاده کند! اگر قرار است کسی مقصر معرفی شود و مورد بازخواست قرار گیرد، دولت جمهوری اسلامی است که باعث و بانی این شراط غیر قابل تحمل با پایین ترین استانداردهای زندگی برای همه کارگران کشور چه بومی و چه غیر بومی است! اگر قرار است کسی مورد حمله قرار گیرد این حکومت اسلامی سرمایه داران است که تبعض و راسیسم رسمی را در بازار کار برقرار کرده و از آن دفاع می کند. کارگری که نان زحمت خودش را می خورد چگونه می تواند عامل بدبختی و بیکاری کسی باشد؟ کیست که نفهمد که کارگر افغانی در این کشور اگر به دستمزد کمتری هم رضایت می دهد از سر محرومیت و بی حقوقی و ناچاری است و نه از سر خصومت با کارگر ایراتی که تنها هم سفره و هم سرنوشت او در میان اینهمه مردم است.

راستش در همه جای دنیا سرمایه داری رسم بر این است که افراد غیر بومی و به اصطلاح خارجیان بعنوان عامل بیکاری و بزهکاری و جنایت مورد حملات راسیستی قرار بگیرند. از این نظر جمهوری اسلامی مستثنا نیست. ویژگی جمهوری اسلامی در این است که این برخورد راسیستی و تبعیض آمیز بطور سیستماتیکی در همه وجوه قانونی، حقوقی و اجتماعی از سوی دولت در جامعه اعمال می شود. تنها یک قلم از اظهارات نظیر رئیس اداره اشتغال اتباع خارجی کافی بود که در کشورهای اروپایی که کارگران حق و حقوقی را به سیستم سرمایه داری تحمیل کرده اند، باعث یک اسکاندال سیاسی شود و احتمالا زیر فشار مردم به خلع مسئولیت وی بیانجامد. اما در ایران چنین نیست. راسیست و فاشیسم دولتی در برخورد به کارگران و مهاجرین افغانی ظاهرا در میان مردم هم طرفدارانی دارد. از جمله همین باعث می شود که جنبشی در دفاع از کارگران و مهاجرین افغانی در مقابل تهاجمات رژیم براه نیافتد. متاسفانه تعصبات کور ناسیونالیستی چنان بلایی بر سر بعضی از ما آورده است که شباهت خود با خواهران و برداران افغانی خود را نبینیم، به ظلم و تبعیضی که بر آنها اعمال می شود چشم فرو بندیم و بعضا در دشمنی و خصومت ورزی علیه افغانها با کارفرما و دولت همنوا شویم. باید برای این فکری کرد. اگر یاد نگیریم که مقابله با تفرقه و دودستگی در صفوف کارگران از نان شب هم برای کارگر واجب تر است، آنگاه چه انتظاری می شود داشت که کسی در مقابل تهاجمات فاشیستی حکومت بر علیه افغانها و تبلیغات مسموم کننده بر علیه آن بایستد و قد علم کند؟ اگر که یاد نگیریم که مبارزه بر علیه تبعیض و ظلم مضاعف در صفوف خود و در جامعه را امر خود بدانیم چگونه ممکن است از حق شهروندی و برابر کارگر افغانی به دفاع برخیزیم؟ اگر به خاطر نیاوریم که چقدر کارگر افغانی مثل کارگر بومی با کار جانکاه خود باعث سود و ثروت در این جامعه شده اند و حتی از یکهزارم آن هم نصیبی نبرده اند جز بدبختی و فلاکت٬ چگونه می توانیم در مقابل تهاجمات دولت به آنها تو دهن سرمایه دار و حکومت اسلامی بزنیم و بر هم سرنوشتی طبقاتی خود تاکید کنیم و پرچم همبستگی انسانی را در آن جامعه به اهتزاز در آوریم؟