حسن رحمان پناه -فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا در گذشت

حسن رحمان پناه

فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا در گذشت


“رائول کاسترو” رهبر کنونی کوبا و برادر کوچک “فیدل کاسترو” از تلویزیون رسمی این کشورظاهر شد و خبر مرگ برادرش را به مردم کوبا و جهان اعلام نمود.رائول کاسترو گفت ” با تآسف فراوان فیدل کاسترو روث” فرماندە نظامی ، رهبر انقلاب و رهبر کشور کوبا ، ساعت ٢٢ و ٢٩ دقیقە شب جمعە ٢٥ نوامبر به وقت محلی در سن ٩٠ سالگی در گذشت”. بعد از اعلام خبر مرگ کاسترو، دولت کوبا ٩ روز عزای عمومی در این کشور اعلام نمود. قرار است بعد از سوزاندن جسد فیدل کاسترو کە امروز شنبە ٢٦ نوامبر آنجام میگیرد، خاکستر آن روز یکشنبه آینده ۴ دسامبردر گورستان “سانتا ایفیینا” در شهر”سانتیاگو” کە دومین شهر بزرگ این کشور و در سال ۱۸۶۸ برای قربانیان جنگ استقلال بنا شد و بسیاری از رهبران جانباختە انقلاب کوبا در آنجا آرام گرفتەاند ، دفن شود.

فیدل کاسترو کە نام کامل آن “فیدِل آلخاندرو کاسترو روث” میباشد در ۲۱ مرداد ۱۳۰۵ برابر با ۱۳ اوت ۱۹۲۶ میلادی در شهر “بیران” واقع در استان سابق” اورینته” در خانواده‌ای ثروتمند از ملاکان کوبا متولد شد. کودکی کاسترو همچون بسیاری از جوانانی کە بعدآ مسیر انقلاب را انتخاب میکنند ، از مشاهدات سادە اختلاف طبقاتی و اجتماعی عمیق و گستردە میان سطح زندگی خود با اطرافیان شکل گرفت و آیندە سیاسی ایشان را شکل داد. کاسترو در سال ١٩٥٠ رشتە حقوق در دانشگاه هاوانا را به پایان رساند. به گفتە خودش “شاگرد زیرگی در دانشگاه نبود ، اما مشغلە های انقلابی، ایشان را به سوی همرزمانی آیندە برای تغییر کوبا و اهداف بزرگ سوق داد”. در دوران تحصیل در دانشگاه به یک گروە دانشجویی پیوست کە علیە فساد سیاسی نظام حاکم مبارزە میکردند. کاسترو از کانال برادرش “رائول”  در سال ١٩٥٥ میلادی قرن گذشتە ” چەگوارا” را کە قبلآ همدیگر را میشناختند در” مکزیکو سیتی” ملاقات کرد. این دیدار آغاز رزم مشترک آیندەاشان با پزشک و کمونیست برجستە آرژانتینی ، مبارز ضد سرمایەداری “چە” بود کە به جنبش ۲۶ ژوئیه آن‌ها کە “فیدل” آنرا برای سرنگونی رژیم “باتیستا” رهبری می کرد، پیوست . سپس گروە چریکی آنان کە گفتە می شود جمع اولیەاشان ١١ نفر بود، برای مبارزە علیە دیکتاتور فاسد و مزدور وابستە به آمپریالیسم آمریکا از پایگاهشان در کوه‌های “سیئرا مائسترا” یک مبارزه چریکی کلاسیک را سازماندهی کردند. مبارزە چریکی آنان با آتکا به نفرت و انزجار عمومی از رژیم ” باتیستا” بود، کە حکومتش مترادف با سرکوب ، فساد، انحطاط و نابرابریهای شدید طبقاتی و اجتماعی و تبدیل کشور کوبا به بهشت ثروتمندان و جهنم ستم کشان و اکثریت ساکنین آن بود. دولتی کە عملا توسط باندهای تبهکار ، شبکەهای تن فروشی ، کارتل های قاچاق مواد مخدر و سران قمارخانەهای بزرگ و با حمایت بی دریغ دولت آمریکا اداره و بر دریایی نفرت مردم حاکمیت می کرد ، زمینەهای نبرد چریکی و گسترش سریع آنرا فراهم نمود. کاسترو در مصاحبەای در دوران زمامداریش اظهار داشت” این انقلابیون نیستند کە جنگ های مسلحانه را انتخاب میکنند، بلکە این دیکتاتورها هستند کە جنگ مسلحانه را به آنان و بر جامعە تحمیل میکنند” . این سخن دوراندیشانه و مملو از واقعیت کاسترو، تنها شامل کشور کوبا در دوران دیکتاتورت “باتیستا” نیست ، بلکە شامل کشورهای دیکتاتور زدە و فاشیست مسلک دیگر نیز همچون ترکیە ، رژیم نژاد پرست اسرائیل ، جمهوری اسلامی نیز می شود کە چندین دهە نبرد مسلحانه خونین را بر مردم این کشورها و مبارزان و ناراضیان آن تحمیل کردەاند. اما کاسترو بدون در نظر گرفتن حقایق سخنان خود و تنها به بهانه مخالفت سران رژیم ایران با آمریکا و بعث عراق در دوران “بحران خلیج” به این ممالک سفر کرد و مهمان دیکتاتورهای حاکم بر این کشورها شد . اقدامی کە البتە جزو خطاهای بزرگ حیات سیاسی کاسترو بود و در کارنامەاش خواهد ماند.

کاسترو و چگوار و دیگر چریک های همراهشان کە از سوی تودەهای گستردە ناراضی مردم حمایت می شدند، در روز دوم ژانویه ۱۹۵۹ وارد “هاوانا” پایتخت کوبا شدند. ورود کاسترو و همراهانش به هاوانا، فرار “باتیستا” و اعلام نظام جدید در این کشور را به همراه داشت. در فوریه ۱۹۵۹ یعنی یک ماه بعد از ورود بە هاوانا ، فیدل کاسترو به عنوان نخست وزیر دولت انقلابی توسط رهبری انقلاب انتخاب شد. کاسترو در یک میتینگ تودەای گستردە در این ماه ، برنامه ای شامل ۲۰ ماده ارائه داد . ” اصلاحات ارضی، اصلاحات مالی و مالیاتی ، ملی سازی صنعت و تجارت ، رایگان نمودن بهداشت و درمان و تدریس عمومی برای همه ساکنین کشور، افزایش حقوق و کاهش اجاره بها و هزینه خدمات عمومی و همچنین ایجاد ۴۰۰ هزار شغل در مدت دو سال، از مهمترین بندهای آن بود. برنامه ارائە شدە و پیگیری بعدی آن نشان داد کە نه کوبا جامعە سوسیالیستی بود و نه اگر کاسترو هم چنین ادعای داشته باشد، میتوانست کوبا را به سوی جامعە سوسیالیستی با شرایط اقتصادی کە داشت ، با محصور بودن در یک جزیرە کوچک ، بدون حضور گستردە و پررنگ طبقە کارگر اگاه و متشکل در حزب رزمندە تودەای و کارگری رهبری کنندە انقلاب، بدون سازمانهای قوی طبقاتی کارگری و بدون حمایت گستردە جنبش طبقە کارگر جهانی، میتوانست چنین جامعەای باشد و خیال و توهمی بیش نیست. اما همین سطح از تغییرات و اصلاحات در بیانیه ٢٠ مادەای ماه ژانویە و در کنار گوش بزرگترین قدرت امپریالیستی جهان (ایالات متحدە آمریکا) ، دگرگونی و تحولات عمیقی را به همراه داشت کە در جهت مخالفت سیاست و استراتژی استعماری این کشور بود. این تغییرات بنیادی تشدید مداوم ضدیت آمریکا با کشور و مردم کوبا را به همراه داشت. ثروتمندان صاحب زمین ، صاحبان کارتل ها و شرکت های مافیایی مواد مخدر و صاحبان شبکەهای گستردە تن فروشی کە ناچار به گریختن بە شهر “میامی” در آمریکا شدە بودند، از آنزمان تا اکنون این شهر را به مکان مخالفین کوبا و کاسترو، با حمایت و پشتیبانی عظیم مالی و تبلیغاتی ایالات متحدە تبدیل کردند. شادمانی امروز این فراریان کوبایی از مرگ کاسترو کە مورد توجە رسانه وابستە به بنگاههای تبلیغاتی آمریکا و متحدین آنان نیز قرار گرفت از این خصومت پنجاه سالە دولت آمریکا و مزدورانش با انقلاب کوبا و نمادهای آن، چگوارا و فیدل کاسترو نشآت میگیرد. دونالد ترامپ رییس جمهور “منتخب” آمریکا ، شبه فاشیستی کە جهان را در وحشت از اعمال غیرە قابل پیش بینی خود قرار دادە است در اظهار نظری مملو از کینه و هیستریا “کاسترو را دیکتاتوری بی رحم خواند” . همین اظهار نظر نشان از خصومت حاکمان آمریکا در ضدیت با انقلاب کوبا و رهبر آن فیدل کاسترو و حقانیت مبارزاتی آن در طول نیم قرن اخیر است. سیاست گذاران آمریکا همگام با نگرش امروزی “ترامپ” در سال ۱۹۶۱ با حمایت و همکاری مزدوران کوبایی فراری به “خلیج خوکها” در داخل خاک کوبا به منظور سرنگونی دولت انقلابی کوبا یورش مسلحانه سازماندهی کردند. یورش ضدانقلابی آنان در نبردی ۶۸ ساعته و با فرماندهی فیدل کاسترو درهم شکست شد. نبرد خلیج خوکها قدرت دولت تازە تاسیس کوبا را تثبیت و در جنگ بین دو بلوک “شرق” و “غرب” هرچه بیشتر توجە شوروی و حاکم وقت آن “نیکیتا خروشجف” را به سوی کوبا جلب کرد. بعد از نبرد خلیچ خوکها و پیروزی قاطع کوبا ، در سال ١٩٦٢جهان در یک قدمی جنگ اتمی میان آمریکا و شوروی بر سر استقرار موشک های اتمی بالستیک شوروی در کوبا قرار گرفت . روسیە در مقابل خروج موشک اتمی خود از کوبا ، درخواست خروج موشک های مشابه آمریکا از ترکیە نمود کە با توافق “جان کندی” رییس جمهور وقت آمریکا، خطر فاجعە جنگ اتمی رفع شد. دیگر کوبا تثبیت شدە بود. زمانیکە دولت آمریکا و سازمان جاسوسی آن، از حمایت بیدریغ مردم کوبا از انقلاب تودەای آن مطمئن شدند ، توطئە ترور کاسترو را در ٦٣٨مورد و با روشهای مختلف به اجرا گذاشتند کە هیچگاه موفق به آنجام آن نشدە و همه خنثی گردیدند.

کاسترو بعد از پیروزی انقلاب در سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۶ به عنوان نخست وزیر و سپس به عنوان رئیس جمهور این کشور از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۸ به فعالیت سیاسی و ادارە جامعە کوبا ادامه داد. ایشان از ١٠ سال قبل از ادارە دولت کنارەگیری و قدرت را به برادرش “رائول” واگذار کرد . دست به دست شدن قدرت در درون خانوادە و حزب ، بدون دخالت و رآی مستقیم مردم ، یکی از انتقادات جدی به سیستم حکومتی و تک حزبی کاستروها در کوبا محسوب می شود. علارغم آن ،کاسترو بعنوان یکی از نمادهای ضدامپریالیستی در آمریکای لاتین و نزد بسیاری از مردمان ساکن پنج قارە جهان مورد احترام بودە و هست. کاسترو دو دوره دبیر کل “جنبش عدم تعهد” شد.

واقعیت این است کە کاسترو و جمع یارانش، بویژه “ارنستوچگوار” کە هم اکنون هم نماد مبارزە و انقلابیگری میلیونها جوان در سرتاسر جهان است، از شخصیت‌های تآثیرگذار از دهە شصت قرن بیست و قرن کنونی هستند . کاسترو، هم دوستان و هم دشمنان زیادی دارد کە البتە موضعگیری همه آنها از سر برخورد با انقلاب کوباو نقش آن در آن انقلاب ناشی می شود. کوبا و رهبران آن طی یک دورە طولانی نماد انقلابیگری چریکی در کشورهای مختلف با اتکا بە نیروهای رزمندە و فداکار چریک در گوشە و کنار جهان بودند. کاسترو و رهبران انقلاب کوبا در حمایت از مبارزات مردم “انگولا” ۷۰ هزار سرباز کوبایی را در سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ به این کشور اعزام داشتند. همچنین تخمین زدە می شود کە حدود نیم میلیون مردم کوبا، چه سرباز و چه غیرنظامی، به این کشور آفریقایی که مردمش در حال نبرد برای استقلال بودند، پا گذاشتند. ” چگوارا” زادە کشور آرژانتین ، پزشک ، مارکسیست انقلابی،رزمندە سیاسی ، همراه کاسترو و یارانش در نبرد برای سرنگونی دیکتاتوری “باتیستا” همرزم و موفق شدند، بعد از پیروزی انقلاب کوبا و با وجود داشتن مسئولیت های مهم حکومتی و اعتماد بین المللی ، اما با احساس تثبیت انقلاب از گزند توطئەهای آمریکا، برای کمک به برانگیختن انقلاب کە در صدد سازماندهی آن از کانال نبردهای چریکی بود، در سال ١٩٦٥ کوبا را ترک کرد. ایشان ابتدا به “ کنگو- کینشازا”  و سپس به “ بولیوی”  برای سازماندی نبرد چریکی علیە حاکمان دیکتاتور این کشورها سفر کرد. سرآنجام در ٩ماه اکتبر ١٩٦٧در سن ٣٩ سالگی توسط نیروهای نظامی “بولیوی” با کمک سازمان جاسوسی آمریکا “سیا” کە همه امکانات خود را برای از بین بردن ایشان به کار گرفتە بودند ، بعد از شناسایی محل اختفا توسط مزدوران محلی و در نبرد نابرابر و در حالت زخمی بودن،  دستگیر و به سرعت و به شیوە وحشیانه بلافاصلە تیرباران شد.

انقلاب کوبا و شخصیت های اصلی آن، تنها انقلاب در یک کشور کوچک و با رهبری چند انقلابی جوان و پاک باختە نبود، بلکە حرکتی انقلابی در سطح جهان ، در دوران غرور پیروزمند و ضد کمونیستی امپریالیسم نو ظهور آمریکا بعد از پیروز در جنگ جهانی دوم و در برابر سیاست های امپریالیستی آن بود . همچنین انقلابی، با دادن امید به عبور از سیاست های ضد کمونیستی شوروی ، عبور از انقلاب ایدئولوژی مائو ، و بازگرداندن امید ، مبارزە و انقلابیگری در بسیاری از کشورهای استعمارزدە و در حال مبارزە با دیکتاتورهای مستبد ، به نسل در حال مبارزە و تغییر شرایط مرگبار سرمایەداری بود. البتە نه تحریک و نه صدور انقلاب از جانب انقلابیون از خارج مرزها و نه به حرکت در آوردن “موتور بزرگ توسط موتور کوچک” در هیچ گوشەای از جهان و از جملە در ایران آواخر دهە چهل و آوایل دهە پنچاه جواب نگرفت و مبارزین پاک باختەای کە خون پاک خود را به پای بارورنمودن درخت انقلاب ریختند، متآسفانه بسیاری از آنان از بین رفتند ، اما “تودەها” به حرکت در نیامدند. زیرا انقلاب محصول شرایط عینی و ذهنی جامعە در حال آنجام آن است وتنها با آرادە انقلابیون و حتی وجود یک حزب رزمندە و کمونیستی برپا نمی شود ، بلکە ماحاصل اقدام طبقە کارگر اگاه ، سازمانیافە و در حال پیکار بی آمان برای به دست گرفتن سرنوشت خود و تغییر شرایط موجود با حمایت منطقەای و بین المللی جنبش کارگری و کمونیستی جهانی است . انقلاب کوبا قدمی در این راستا بود ، اما انقلاب در سطح جهان و در کشورهای کانون اصلی سرمایەداری و مرکز قدرت عظیم اجتماعی طبقە کارگر از توش و توان افتادە بود.

علت خصومت بورژوازی جهانی ، ایدئولوگ ها و حاکمان در قدرت آن از جملە “ترامپ” و دیگر ضد کمونیست ها، تا لیبرالهای “وطنی” کە فیل شان هوای هندوستان و امیدشان بازگشت به دوران “تمدن بزرگ” و یا کسب قدرت کامل توسط اصلاح طلبان حکومتی ، چه عمامه برسر و کراواتی ، چه دست به وضو یا بدون وضو برای آنها فرقی نمی کند ، با کاسترو و چە گورا ، اساسآ ضدیت با انقلاب و پدیدەای به این مفهوم است. بی شک انقلاب کوبا نقطە عطف مهمی در تاریخ جهان، بویژه با تآثیرات قارەای آن در آمریکای لاتین بود. انقلاب کوبا با هر نقد و ضعفی کە به آن و رهبران آن از جملە کاسترو داشتە باشیم ، انقلابی مردمی علیە یکی از فاسدترین دیکتاتورهای مزدور و وابستە به آمریکا بود. این انقلاب روح انساندوستی و برابری طلبی را در میان طوفان تبلیغات جنگ سرد و ضد کمونیستی آمریکا و متحدینش به بشریت بازگرداند. امیدها را در قلب میلیونها انسان شعلەور ساخت و به فداکاری برای تغییر جهان کنونی معنا و مفهوم داد. یکی از ویژگیهای برجستە پیروزی آن انقلاب و خصومت ضدانقلاب جهانی با آن، حضور جریان چپ و غیر مذهبی در رهبری آن بود کە تفاوت فاحش آنرا در به پیروزی رسیدن با اهداف تعیین شدە برای آن، در قیاس با شکست قیام سال ١٣٥٧ ایران و همچنین خیزشهای “جهان عرب” در زمستان و بهار ٢٠١١ را نشان می دهد .

کاسترو ، افکار و تآثیراتش ، انقلابی کە در رآس آن قرار گرفت و با حضور بیش از ٤٠ در رآس حزب و حکومت و اکنون بدون حضور ایشان و آیندە آن ، مدت ها و سال ها مورد کنگاش ، بحث و جدل ، نوشتن مقالات و کتاب ها ، تهیه فیلم ها و دیکومینت ها و فعالیت های دانشگاهی و کارشناسی قرار خواهد گرفت . بی شک هیچ کس در چنین ارزیابی بی موضع نبودە و نخواهد بود. برای کمونیست ها و طبقە کارگر ، قدردانی از زحمات کاسترو و انقلاب کوبا ، قدردانی از ضعف ها و اشتباهات آنان نیست ، بلکە در همانحال نقد اشکالات و کمبودها در میان دریای پرتلاطم بیش از نیم قرن نبرد داخلی و در صحنه بین المللی و بویژه خنثی کردن توطئە های روزانه همسایه قدرتمند امپریالیسم آمریکا است . انقلاب کوبا، در سالهای متمادی، الگویی برای بازگشت اقدام مشترک ، با جسارت و فداکاری برای تغییر نظم وارونه نظام طبقاتی سرمایەداری و بە دست آوردن آزادی ، برابری و سوسیالیسم و حاکم شدن انسان امروزی بر سرنوشت خود و جامعە بود و خواهد ماند . در این پروسە “کاسترو” کە برخلاف حاکمان دیگر، نە سرمایەای ، نە ثروتی و نه حتا اجازە داد تا در قید حیاط بود، یک خیابان، یک کوچه، میدان و پارکی را به اسم ایشان نامگذاری کنند ، قابل شناساندن و ارزیابی است. بی تردید نامش در تاریخ به بزرگی در نزد انقلابیون خواهد ماند.