حامد خاکی بدون سکه که مزاح است. شاید سکه تان کج و کوله است. عبدل گلپریان و ذوق زدگی از اقدام مردان زنانه پوش

بدون سکه که مزاح است. شاید سکه تان کج و کوله است.

عبدل گلپریان و ذوق زدگی از اقدام مردان زنانه پوش

گرداندن متهم با لباس زنانه در مریوان، با اعتراض زنان آزادیخواه روبرو شد و این توهین اوباش اسلامی به زنان جوابی شایسته گرفت.
در این میان تعدادی از مردان لباس زنانه پوشیدن و عکسشان را در انترنت و اساسا در فیسبوک پخش کردند. در این مورد عباس رضایی مطلب به جا و مناسبی نوشته که در نشریه آزادی زن درج شده.

عبدل گلپریان از حزب کمونیست کارگری این نوشته را به اصطلاح نقد کرده. من اینجا مایلم تنها چند کلمه راجع به این نقد ایشان بگویم.

آقای گلپریان می نویسند : “ تعرض نویسنده به مردانی است که طی یک هفته اخیر با جسارت از حقوق برابر زنان و مردان بعنوان انسان برخاستند و از آن دفاع کردند. آنچه را که در این مدت مردان و جوانان از هر گوشه ای در داخل یا خارج در حمایت از زنان سرخ پوش مریوان انجام دادند حرکتی بی نظیر و بی سابقه بود. ناسیونالیستی نبود بخاطر اینکه از حقوق انسانی زن بدفاع برخاستند. در قاموس ناسیونالیسم دفاع از حقوق انسانی زن معنی ندارد.”(خط تاکیدها از من)
به همین چند جمله کوتاه آقای گلپریان دقت کنید. “جسارت”!! چرا جسارت؟ شما و همه آنهایی که عکسشان را با لباس زنانه انتشار دادند در اروپا، آمریکا، کانادا و یک کلام در غرب هستید که پوشش شما آن هم در یک عکس انترنتی هیچ مشکلی برایتان ایجاد نمیکند. پس چرا باید لقب جسور گرفت؟ چون به سادگی در دایره تنگ نگاه ناسیونالیستها زنان حقیرند و ملبس شدن به لباسشان یعنی تحقیر خود…

جدا که پوپولیسم عارضه خطرناکی است. وقتی یک جریان پوپولیسم می شود، بعضا آدم احساس میکند که در منتهی الیه استیصال هم به سر می برند. به هر تحرک و جنب و جوشی آویزان می شوند، جنبش اجتماعی می نامندش، کلی مدال نثارش می کنند، رادیکال خطابش می کنند و …

معلوم نیست چرا آقای گلپریان اینگونه وام دار به شعف آمده و القابی چون “بی نظیر و بی سابقه و جسورانه” به این حرکت می دهد. انگار هم ایشان، حال به هر جهت، در جریانی نبوده اند که سالها در برابر تمام انواع ارتجاع از حقوق زنان به طور تمام و کمال دفاع کرده است. لابد تمام آن همه سالها تلاش و مبارزه اینقدر اهمیت نداشته است. نه اینکه ایشان دچار خود کم بینی شده باشند، بلکه به سادگی قضیه این است که آن همه سالها ایشان و هم حزبیهای کنونیش تنها با کمونیستها همراهی می کرده اند. نه همفکر بوده اند، نه همسنگر و نه هم جنبش. امروز هم که تابلویشان را نیمه رسمی پایین کشیده اند و اکس مسلم و طرفدار انقلاب انسانی شده اند. لاجرم آن تاریخ و افتخارات را هم از خود نمی دانند.
چرا آقای گلپریان از خود نمی پرسد که چه چیزی مانع همین آدمها بود که به همین زبان کردی به این همه قتل ناموسی و جنایات در حق زنان در کردستان عراق، اعتراض کنند؟ چند در صد از این مردان تنها یک خط مثلا در همان صفحه فیسبوکشان در محکومیت بی حقوقی زنان در کردستان عراق نوشته اند؟ در میان همین آدمها هستند کسانی که تمام جنایات در حق زنان کردستان عراق را توجیه می کنند. حالا آنها شدند قهرمان و الگوی برابری طلبی و کمونیستهای منتقدشان ذهنی گرا ؟!!

آقای گلپریان کمی انصاف خوب چیزی است، آنچه که جسورانه و بی نظیر و بی سابقه است دفاع بی شائبه کمونیستها در تمام این سالها، در تمام وجوه از حق و حقوق زنان است. کوتاه نیامدن کمونیستها در برابر هر نوع ارتجاعی است.
این تیپ حرکتها برای شما وجد آور است که خط ومشی و سیاست شناور دارید، قطب نمایتان را گم کرده اید، جهت خاصی ندارید، سردرگمید.

حزب آقای گلپریان در منتهی الیه پوپولیسم به سر می برند. برای پوپولیسم هم ماهیت مهم نیست، آلترناتیو و راه حل و زاویه انتقاد مهم نیست. سروصدا برپا کردن و هیاهو و شلوغی همه چیز است. تاکتیک، استراتژی، هدف، روش ، خط مشی و سیاست و آلترناتیوو همه چیز است.

بر عکس آرزوی ایشان این حرکت ناسیونالیستی بود، یا حداقل اینکه ناسیونالیستها کاملا بر آن هژمونی داشتند. می گویم آرزو چون این بار هم ایشان به سبک و سیاق حزبشان آرزوهایشان را به جای تحلیل و بررسی عوضی گرفته اند.
این تحرک در دفاع از زنان مریوان و یا در دفاع از هیچ زنی نبود، ارتجاعی و بعضا تماما ضد زن بود. بدون شک در میان مردانی که لباس زنانه به تن کردند و عکسشان را انتشار دادند، هستند کسانی که برابری طلب هستند. از سر آزادیخواهی و برابری طلبی به این اقدام دست زدند. اما فضای غالب و اکثریت قریب به اتفاق این مردان زاویه نقدشان به این اقدام رژیم اسلامی این نبود که این تحقیر زنان است، بلکه فی المثل اینها بود:” لباس زنانه کردی را تحقیر کرده اند”، “مادران کرد را تحقیر کرده اند”، “ شیر زنانی را تحقیر کرده اند که قهرمانان کرد در دامن آنها پرورده شده اند” ….

این تنها یک نمونه از توضیح یکی از مردانی است که با لباس زنانه عکس گرفته : ” من کرد نیستم و تا به حال نیز به کردستان حتا سفر هم نداشته‌ام اما زن و دختر کرد همانند مادر و خواهر من محسوب میشود و اجازه نمیدهم که اجانب ضحاک مانند حکومت ایران به خود حق جسارت به زن ایرانی‌ را بدهند…”

این و دهها نمونه دیگر به اندازه کافی گویای فضای حاکم بر این کمپین هست. آقای گلپریان هم این را می داند. مشکل ایشان معرفتی نیست. سکه شان کج و کوله نیست. ایشان جرزنی می کند، سکه ای در مشت ندارد، مشتشان خالی است. مدتهاست مشت شان خالی است.

البته خدا خیرشان ندهد این کمونیستها را. انگار همیشه باید نوعی مزاحم کسب و کار این دکان شوند. تقویم لختی زنان درست کردند که بفروشند این آذر ماجدی از خدا بی خبر نقدشان کرد. اگر امیدی به فروش تقویم لباس مردان زنانه پوش بود. این را هم عباس رضایی خراب کرد. خدا از تقصیرتان نگذرد. شما تا در این دکان را تخته نکنید انگار دست بردار نیستید.
حامد خاکی