جمال کمانگر-رضا رخشان و سقوط تا سطح یک پرووکاتور

رضا رخشان و سقوط تا سطح یک پرووکاتور

 

جمال کمانگر

اعتراضات اخیر چند هفته گذشته جامعه ایران را به سمت پلاریزاسیون طبقاتی سوق داده است. مثل هر جامعه سرمایه داری، دو طبقه سرمایه دار و کارگر در مقابل هم  صف آرایی  کرده اند. هر روز بیشتر جنبه طبقاتی اعتراضات مردم ایران به فقر، بیکاری و بی آیندگی برجسته تر میشود. بنابراین جامعه با عروج چپ علی العموم در فضای سیاسی ایران روبرو است و به طریق اولی در میان طبقه کارگر هم گفتمان چپ در حال ریشه دواندن است. این موضوع نقد و نفی را با هم همراه آورده است که کاملا طبیعی است. در این میان اما آنچه شورانگیز است خودآگاهی بیشتر طبقه کارگر به نقش کلیدی که در چرخه تولید دارد. کارگران بعد از چهار دهه تحمیل فقر و نداری و سرکوب سیستماتیک دوباره در حال قد علم کردن هستند. اگر متشکل و متحزب شوند نه تنها خود را از این وضعیت فلاکتبار اقتصادی و سیاسی و بی تشکلی نجات خواهند داد، بلکه میتوانند کل جامعه را هم با خود رها کنند. قاعدتا انتظار میرود که چپها و فعالین کارگری با اشتیاق به استقبال این دگرگونی عمیق در جامعه بروند. چه با نقد و چه با ترویج و توضیح در پی تعمیق و گسترش اردوی چپ در سیاست ایران باشند.

 

این زلزله سیاسی که هفت روز ایران را لرزاند نه تنها به اینجا ختم نخواهد شد بلکه پس لرزهایش دامن کسانی که در حاشیه رویدادها جا خوش کرده اند خواهد گرفت. و آن حاشیه امن “منزه طلبی” و “کارگر کارگری” و “صنفی گری” و بی اعتنایی به سیاست را برهم خواهد زد و میرود که نظم کهنه را زیرو رو کند. در این میان طبیعی است که هر کارگر مبارزی به استقبال این وضعیت برود. اما متاسفانه هنوز تعدادی هستند که آگاهانه یا ناآگاهانه آب به آسیاب دشمن طبقاتی کارگران یعنی کارفرما و دولت حامیشان میریزند. چه آنهایی که به بهانه ضد امپریالیستی گری و چه ضد آمریکایی گری به دامن جمهوری اسلامی در غلتیده اند و علیه به خیابان آمدن مردم هستند و چه فعال کارگری مانند رضا رخشان که همکار و هم طبقه ای اش را به خط معین فکری در سیاست ایران منتسب میکند. در این نقد فعال کارگری توسط هرکس از فضائی که جمهوری اسلامی خلق کرده است ممنوع است.

 

در نوشته اخیر رضا رخشان در نقد سخنان اسماعیل بخشی کارگر هفت تپه در حین اعتصاب برای بهبود شرایط اسف بار کارگران روز مزد، شاهد نسبت دادن تعلق سیاسی و فکری ایشان و “اتحادیه آزاد کارگران” به این یا آن سازمان و حزب کمونیستی و یا به این یا آن شخصیت غیر قانونی و “مهدور الدم”  کمونیست مانند منصور حکمت هستیم.

 

کسی که در جدل با یک شخصیت واقعی، علنی و حقیقی در ایران او را به یک حزب سیاسی و یا شخصیت به شدت غیر قانونی که تماس با آنها جرم محسوب میشود نسبت میدهد انتظار دارد که طرف مقابل چه عکس العملی نشان دهد؟ از آن حزب یا آن شخصیت کمونیست دفاع کند؟ میشود انتظار داشت که بحثی که از طرف مقابل به جنبش غیر قانونی نسبت داده شده است را دنبال کند؟ از کمونیست های شناخته شده “تبری جوید”؟ واقعیت این است که کسی که این کار را میکند تلاش دارد طرف مقابل خود را با نشان دادن اوین و قزل حصار به سکوت مجبور کند.

 

هیچ انسانی که یک ذره احساس مسئولیت داشته باشد برای مبارزه “فکری” با هر تشکل کارگری و فعالش به فضای پلیسی جمهوری اسلامی تکیه نمیدهد. هر اسمی روی این نوع نوشته ها بگذارند چه آنرا “چپ روی” یا نقد “درون طبقه ای” بنامند به نظر من این شگرد آگاهانه بکار گرفته میشود و چیزی جز تحریک پلیس علیه فعالین کارگری شناخته شده نیست. و غیر از مجبور کردن آنها به سکوت و پس کشیدن از صحنه مبارزه علنی نیست. رضا رخشان چه جوابی برای ضرب و شتم اسماعیل بخشی هنگام بازگشت به خانه دارد؟ آیا فکر نمیکند به ماموران کارفرما و پلیس سیاسی با این حرفهای نابخردانه گرا داده است؟

 

نقد را نباید با پرووکاسیون قاطی کرد. تمام فعالین سیاسی و کارگری باید تضمین کنند که پرووکاتورها و پرووکاسیون باید منزوی و طرد شوند. *