جمال کمانگر-دریوزگی اپوزیسیون راست و سیاستهای غیره انسانی ترامپ!

دریوزگی اپوزیسیون راست و سیاستهای غیره انسانی ترامپ!

جمال کمانگر

ماشین صدور فرمان های اجرایی رئیس جمهور جدید آمریکا دونالد ترامپ در کمتر از دو هفته سیمای جهان را دگرگون کرده است. تبعات منفی هیچ کدام از فرمانهایی که وی در طول این دو هفته اخیر  صادر کرده است کم اهمیت تر از دیگری نیست. بستگی به این دارد که از چه منظری به آن نگاه کنید. برای مردم کم درآمد آمریکا، ملغی کردن بیمه درمانی موسوم به “اوباما کر” از سونامی هم بدتر است. برای مدافعین حقوق مدنی و همجنسگرایان محدودیتهای قانونی و دست بالا پیدا کردن محافظه کاری کلیسا در زندگی مردم خطرناکتر ازهر بحث دیگری است. برای مدافعین محیط زیست خروج کامل از قراردادهای تاکنونی در مورد کنترل گازهای گلخانه ای اولویت است. برای مردم مکزیک ساختن دیوار در امتداد مرز دو کشور و بستن ۲۰ درصد مالیات بر واردات کالاهای مکزیکی و جنگ تجاری معنا دارد. و موارد دیگری که هر روز شاهد آن هستیم.

 

اما برای ترامپ و تیم همراهش حضور پر سر و صدا در کاخ سفید و اقدامات قاطع اساس کار است. ترامپ در یک پروسه انتخاباتی به قدرت رسیده است و کلید “رویای آمریکایی” و “دنیای آزاد” را ظاهرا با رای “آزادانه” مردم بدست آورده است و از منظر دمکراسی پارلمانی ایرادی به کارش نیست. اما به نظر می رسد اقدامات و عزل و نصب های ترامپ فراتر از دست به دست شدن قدرت میان دمکراتها و جمهوری خواهان بوده است. بیشتر شبیه کودتای نظامی است. هر چند تانک و توپی در خیابان نمی بینید. مشاور ارشد ترامپ خانم “کیلین کانوی” در یک تویت چنین جواب مخالفین وی را داده است: “پرزیدنت ترامپ مرد عمل و تاثیر است. وعده هائی داده است، به آن وفادار است، این یک شوک به سیستم است، و او تازه  شروع کرده است. با آن کنار بیاید.”

 

ترامپ آخرین سنگر قانونی یعنی رئیس دادگاه عالی آمریکا را به یکی از قضات محافظه کار واگذار کرده است. زمزمه تغییر قوانین مربوط به هموسکشوالها و سخت گیری بیشتر به گوش میرسد. جمهور خواهان آخرین بار در سال ۱۹۲۹ اکثریت کنگره، مجلس سنا، ریاست جمهوری، هر سه عضو دادگاه عالی و ریاستش و بیشتر دولتهای محلی را در اختیار داشته اند. بنابراین بلند پروازی های محافظه کارانه ترامپ بر روی این واقعیت هفت گانه قدرت سیاسی در آمریکا تکیه دارد که آمریکا تماما تحت سیطره جمهوری خواهان و نظام تک حزبی تا سال ۲۰۱۸ قرار دارد.

 

جنجالی ترین فرمان ترامپ معلق کردن ویزای ورود شهروندان ۷ کشور اسلام زده در خاورمیانه و شمال آفریقا به بهانه مبارزه با “تروریسم اسلامی” بود. اعتراضات حول ممنوع کردن ورود پناهندگان و شهروندان عادی از این هفت کشور “اسلام زده” در آمریکا و اروپا کماکان ادامه دارد. من شخصا نمی دانم آمار شهروندانی که از این ۷ کشور “اسلام زده” و عمدتا درگیر جنگ داخلی به آمریکا در حال تردد هستند، چه تعداد هستند؟

 

ما از واکنش ۶ کشور دیگر به این اقدام ترامپ زیاد در جریان نیستیم. اما واکنشهای مختلف ایرانیان ابعاد گسترده ای به خود گرفته است. این واکنشها لایه های مختلفی دارد که پرداختن به همه آنها در این یادداشت نمی گنجد. تا جایی که به عوامل رژیم اسلامی برمیگردد بسته به اینکه در جناح بندی های رژیم کجا قرار گرفته است متغیر است. اصلاح طلبان ناامید هستند و جناح اصول گرا از آن استقبال و نشانه حقانیت “آمریکا ستیزی” خود میدانند.

 

اما برای اپوزیسیون پرو غرب عمدتا با ناباوری به آن برخورد میکنند. هنوز امضای ۳۰ نفر از “فعالین سیاسی و روزنامه نگاران” اپوزیسیون راست مبنی بر استقبال از پیروزی ترامپ خشک نشده بود که با فرمان ورود ممنوع شهروندان ایرانی به آمریکا مواجه شده اند. نامه ۳۰ نفر به تاریخ چهارم دی ماه اوج دریوزگی سیاسی اپوزیسیون راست را نشان داد. درخواست از ترامپ برای احیای محاصره اقتصادی بر مردم ایران اوج سرسپردگی و استیصال این بخش از اپوزیسیون راست است. نامه حمایتی ۵۵ نفر دیگر از اپوزیسیون راست تحت نام “حمایت از کلیات” و “روح”نامه ۳۰ نفر که جز کرنش به درگاه ترامپ برای احیای سیاست شکست خورده “رژیم چنج” چیز دیگری در آن نهفته نیست. یکی از همین امضاء کنندگان “نامه سرگشاده ” به ترامپ به اسم “مجید محمدی” اصلاح طلب تحت عنوان “واکنش هیستریک و خود محورانه برخی از ایرانیان به فرمان ضد تروریستی ترامپ” به دفاع از آن پرداخته است و مخالفین فرمان پرزیدنت ترامپ را به باد انتقاد گرفته است. اقدام ترامپ را در بسته بندی مبارزه با “تروریسم اسلامی” قرار داده است.

 

در میان بخشی دیگری از مخالفین جمهوری اسلامی ممنوعیت ورود شهروندان از کشورهای اسلام زده به آمریکا را با برخوردهای نژاد پرستانه بعضی از ایرانیان با مهاجرین افغان و یا عرب ستیزی که ناسیونالیسم ایرانی مقایسه میکنند که در ظاهر رادیکال اما در اذهان عمومی اینرا تداعی میکند که رضایتی خجولانه پشت آن نهفته است.

 

شکی در وحشی گری تروریسم اسلامی در جهان امروز ما نیست و باید بر آن افسار زد. اما نه ترامپ و نه بورژوازی غرب هیچ وقت هدفشان از میان برداشتن این غده سرطانی نبوده است. چگونه امکان دارد موجودی که توسط آمریکا و هم پیماناشان از قعر تاریخ بر علیه آزادیخواهی و چپ گرایی در جوامع خاورمیانه به صحنه سیاست آورده شد، تجهیز و مسلح شد. امکانات نظامی و مالی فراوان در اختیارش قرار گرفته است بخواهند آنرا از بین ببرند؟ رقابت برسر هژمونی در خاورمیانه ایجاب میکند که اسلام سیاسی کماکان در قدرت باقی بماند. “تروریسم اسلامی” محصول دخالتهای “بشر دوستانه” غرب در خاورمیانه است.

 

تنها جنبشی میتواند بساط آدم کشی اسلامی را به زیر بکشد، جنبش طبقه کارگر آگاه به دکترین کمونیسم است. ما کمونیستها برای دنیایی مبارزه میکنیم که هیچ مرز و قید و بندی حرکت آزادانه انسانها را مختل نکند. حصارکشی جغرافیایی و تقسیم انسانها براساس هویتهای قومی و مذهبی و نژادی را مردود اعلام میکنیم. تا زمانی که نظام سرمایه داری به حیاتش ادامه دهد، بشریت از هویتهای کاذب رهایی نخواهد یافت. *