ترجمه -مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس (٣٧) دیوید ریازانف

مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس

(٣٧)

دیوید ریازانف

تصمیم گرفته شد که کارگران انگلیسی خطابه مناسبی به کارگران فرانسی بفرستند. تقریبا سه ماه گذشت. در حالیکه طرح این خطابه برای تصویب به تریدیونیونیستهای لندن ارائه می شد. خطابه بطور عمده توسط ادگر نوشته شد.

تا این زمان شورش لهستان با بیرحمی بی‌سابقه‌ای توسط دژخیمان تزار درهم کوبیده شده بود. خطابه تقریبا هیچ اشاره‌ای به آن نکرد. این برگزیده کوتاهی از خطابه است:

“برادری خلق‌ها برای هدف کارگر امری بسیار لازم است، زیرا در می‌یابیم که هرگاه کوشیده ایم تا شرایط اجتماعی خود را با کاهش ساعت کار یا با افزایش قیمت کار بهبود بخشیم، کارفرمایان ما، با آوردن فرانسویان، آلمانیها، بلژیکی ها و دیگران – برای اینکه کار ما را به نرخهای پائین تر دستمزد انجام دهند – ما را تهدید می‌کنند؛ و با تأسف باید بگوئیم که این امر، گرچه نه بواسطه هیچگونه اشتیاقی از جانب برادرانمان در قاه اروپا برای آسیب رساندن بما، بلکه از طریق عدم ارتباط منظم و سیستماتیک بین طبقات صنعتی همه کشورها عملی شده است. هدف ما اینست که دستمزدهای ناچیز را افزایش داده تا حد ممکن به سطح دستمزدهای بالاتر نزدیک کنیم، و اجازه ندهیم که کافرمایان ما را علیه یکدیگر بکار گیرند و بدین ترتیب ما را به نازلترین شرایطی که مناسب معاملات آزمندانه آنان است بکشانند.”

خطابه توسط پروفسور بیزلی به زبان فرانسه ترجمه شد و در نوامبر ١٨٦٣ به پاریس ارسال شد. در آنجا خطابه برای تبلیغ در کارگاهها بکار گرفته شد. پاسخ فرانسه بسیار بطی بود. در آنزمان پاریس خود را برای انتخابات مجلس قانونگذاری، که بعدها بعنوان اطاق نمایندگان (Chamber of Deputies) شناخه شد، آماده می‌کرد. گروهی از کارگران، که دوباره در رأس آن تولن و پروچون را مشاده می کنیم، سوال فوق العاده مهمی را مطرح کردند در اینمورد که آیا کارگران می‌بایست نماینده خود را نامزد کنند و یا اینکه به پشتیبانی کردن از کاندیداهای رادیکال قانع باشند. بعبارت دیگر، کارگر می بایست بروی پلاتفرم مستقل خویش بایستد، یا می بایست در دنباله احزاب بورژوا مبارزه کند. این مسئله در اواخر سال ١٨٦٣ و اوایل سال ١٨٦٤ با تب و تاب فراوان به بحث گذارده شد. کارگران تصمیم گرفتند که مستقل کار کنند و تولن را کاندید نمایند. تصمیم گرفتند که این بریدن از بورژوا دمکراتها را در پلاتفرم مخصوصی، که از آن پس بعنوان “بیانیه شصت نفر”،  بخاطر تعداد امضاهائی که در زیر سند بود، شناخه شده است، توضیح دهند.

بخش تئوریک بیانیه، انتقادی که بر نظام بورژوائی وارد شده بود، در موافقت کامل با نظرات پرودون بود؛ اما در عین حال، با طرفداری از حزب سیاسی جداگانه کارگران، و نامزد کردن کاندیدهای کارگر برای مسئولیتهای سیاسی برای نمایندگی منافع کارگران، برنامه سیاسی استاد را قاطعانه رد می کرد.

پرودون از این بیانیه شصت نفر بگرمی استقبال کرد. وی، با الهام گرفتن از آن، آغاز به نوشتن کتابی کرد که بهترین اثری شد که او نوشته بود. او آخرین ماههای زندگیش را وقف آن نمود، لکن زندگیش کوتاهتر از آن بود که بتواند انشتار آنرا ببیند. نام کتاب “ظرفیت سیاسی طبقه کارگر” بود. در این کتاب برای اولین بار پرودون حق طبقه کارگر را برای تشکیل سازمانهای طبقاتی مستقل اعلام داشت. وی برنامه جدید کارگران پاریس را، بعنوان بهترین اثبات توانائی‌های سیاسی وسیعی که در اعمال طبقه کارگر وجود داشت، خوشآمد گفت. علیرغم این واقعیت که پرودون موضع خود را بر سر مسئله اعتصابات و انجمنهای کمک متقابل تغییر نداد، کتاب آخر وی، با روحیه اعتراضیش نسبت به جامعه بورژوائی و گرایش پرولتاریائی قاطعانه‌اش، یادآور اولین اثر عالی وی، “مالکیت چیست؟” می‌باشد. این تأیید طبقه کارگر، بصورت یکی از کتابهای مورد علاقه کارگران فرانسه در آمد. زمانیکه در مورد تأثیر پرودونیسم در طی دوران بین الملل اول می‌شنویم، نباید فراموش کنیم که آن تأثیر این شکل پرودونیسمی بود که بعد از انتشار “بیانیه شصت نفر” متبلور شد.

تقریبا یکسال طول کشید تا کارگران پاریس پاسخ خود را به خطابه انگلیسی تنظیم نمایند. هیأت نمایندگی مخصوصی برگزیده شد تا آنرا به لندن ببرد. در ٢٨ سپتامبر ١٨٦٤ میتینگی برای استقبال از هیأت نمایندگی فرانسه در سالن معروف سن مارتن برگزار شد. بیزلی ریاست میتینگ را بعهده داشت. سالن مملو از جمعیت بود. اول ادگر خطابه کارگران انگلیسی را خواند. آنگاه تولن پاسخ فرانسه، که برگزیده کوتاهی از آن در زیر می آید، را قرائت کرد:

“پیشرفت صنعتی، تقسیم کار، آزادی تجارت – اینها عواملی هستند که می بایست امروز مورد توجه ما قرار گیرند، زیرا که این عوامل قادرند که نفس زندگی اقتصادی را تغییر دهند. سرمایه تحت اجبار نیروی شرایط و تقاضای زمان، در مجتمع‌های عظیم مالی و صنعتی متمرکز و سازمان یافته می‌شود. چنانچه به اقداماتی دفاعی مبادرت ننمائیم، این نیرو اگر بطریقی خنثی نشود، بزودی نیروئی مطلق العنان خواهد شد. ما کارگران جهان، باید متحد شویم و سدی غیرقابل نفوذ در برابر نظام فلاکتباری که انسانیت را به دو طبقه تقسیم می‌نماید: انبوهی مردم گرسنه و تحت خشونت قرار گرفته از یکسو، و دار و دسته‌ای از ماندارین‌های چاق و پرخور از سوی دیگر، برپا سازیم. باشد که نجات خود را از طریق همبستگی جویا شویم.”

کارگران فرانسوی حتی پروژه چنین سازمانی را با خود همراه آوردند. یک کمیسیون مرکزی که از نمایندگان کشورهای مختلف تشکیل می‌شد در لندن تأسیس گردید. کمیسیونهائی که می بایست در ارتباط دائم با هیأت مرکزی باشند، و مسائلی را که از جانب آن پیشنهاد می‌شد به بحث بگذارند، در تمام شهرهای اصلی اروپا ایجاد شدند. کمیسیون مرکزی می‌بایست نتایج این بحثها را جمعبندی می‌کرد. یک کنگره بین المللی قرار شد در بلژیک منعقد گردد تا در مورد شکل نهائی سازمان تصمیم بگیرد.

اما باید سئوال کنیم مارکس کجا بود و در تمام این جریانات چه نقشی بعهده گرفت؟ ابدا نقشی نداشت. آنگاه مشاهده می‌کنیم که کلیه تدارکات برای واقعه تاریخی‌ای که در ٢٨ سپتامبر ١٨٦٤، روز آغاز بین الملل اول، صورت گرفت، نتیجه کوششهای خود کارگران بود. تا اینجا مناسبتی نبود که حتی نام مارکس را در ارتباط با این جریانات بیاوریم. معهذا در این فرصت ماه اوت مارکس در بین مدعوین بروی پلاتفرم بود. چه پیش آمد که وی آنجا بود؟ یادداشت کوچکی که در اوراق متفرقه مارکس پیدا شد، جواب این سئوال را روشن می‌کند. متن این یادداشت چنین است؛

“آقای مارکس،

آقای عزیز؛

کمیته سازماندهنده میتینگ اعلام شده، با احترام در ورقه ضمیمه تقاضای شرکت شما را دارد. با ارائه این ورقه می توانید به اطاق کمیته، که کمیته ساعت هفت و نیم در آن تشکیل می شود، وارد شوید.

با احترامات فائقه،

(امضاء) کرمر”

(ادامه دارد)