ترجمه – مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس (٣٤) دیوید ریازانف

مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس

(٣٤)

دیوید ریازانف

ما اشکال و انشعابات مختلف این جنبشها را برنخواهیم شمرد. اتحادیه‌های کارگری را مورد بررسی قرار دهیم. درست است که در آغاز دهه پنجاه جنبش تریدیونیونی برای تکاملش از شرایط مناسبی نظیر آنچه که در مورد جنبشهای تعاونی و پرهیز از مشروبخواری وجود داشت برخوردار نبود. با وجود این، این جنبش با مقاومت کمتری از آنچه که در برابر جنبش قدیمی چارتیست وجود داشت مواجه بود. در سال ١٨٥١ اولین اتحادیه استوار صنایع ماشین سازی انگلستان سازمان داده شد. رهبری این اتحادیه در دست دو کارگر فعال بود که موفق شدند بر روحیه مشخصه صنعتکاری انگلستان، که بر مبنای آن مرسوم بود که اتحادیه های کارگری در محدوده یک یا دو شهر، و یا حداکثر یک یا دو بخش تشکیل شوند، غلبه نمایند. البته ما نباید خصوصیات صنعت انگلستان را نادیده بگیریم. تبدیل اتحادیه کارگران نساجی به یک اتحادیه ملی امری دشوار بود، باین دلیل ساده که بخش عمده صنعت نساجی در ناحیه بسیار کوچکی متمرکز بود. تقریبا همه کارگران نساجی انگلستان در دو بخش کوچک فشرده بودند. لذا اتحادیه ای که دو بخش را در بر می گیرفت معادل بود با اتحادیه ای ملی. اشکال اصلی اتحادیه های کارگری انگلیس بیش از آنچه که مربوط به محدودیتهای محلیشان باشد، از سنن صنعتکاری شان سرچشمه می گرفت. در درون یک صنعت واحد، حرفه های مجزا بلااستثناء تمایل داشتند باینکه اتحادیه‌های مستقلی سازمان دهند. باین دلیل است که تریدیونیونیسم، علیرغم شروع بسیار پرتوان خود، قادر نبود اشکال سازمانی ای بوجود آورد که از عهده وظیفه هدایت مبارزه علیه صاحبان صنایع بزرگ برآید. در حالیکه صنعت در حال شکوفائی بود، اکثریت عظیم کارگران براحتی توانستند دستمزدهای خود را افزایش دهند. علاوه بر این از آنجائی که باندازه کافی کارگر برای برآوردن نیاز صنایع جدید در حال گسترش وجود نداشت، صاحبان برای جلب کارگران بیشتر، در میان خود به رقابت می پرداختند و لذا آماده بودند در برابر کارگران تا حدی کوتاه بیایند. سرمایه داران انگلیسی در طول این سالها کوشیدند تا کارگران را – کارگران آلمانی، فرانسوی  بلژیکی – از قاره اروپا به کشورشان بکشانند.

در چنین شرایطی جنبش تریدیونیونی، علیرغم رشدش، مقدر بود در سطح نازلتری از تکامل باقی بماند. اتحادیه های کارگری مجزا، که در بخشهای فرعی شاخه واحدی از صنعت تشکیل می شدند نه تنها در محدوده تمام کشور، بلکه حتی در محدوده یک شهر نیز بی ارتباط با یکدیگر باقی ماندند. حتی شوراهای محلی نیز وجود نداشت.

بحران ٥٨ – ١٨٥٧ تغییرات وسیعی در این جو بوجود آورد. چنانکه دیده ایم سازمان یافته ترین اتحادیه کارگری، اتحادیه کارگران ماهر ماشین ساز بود. ساختن ماشین، نظیر صنعت نساجی، یکی از صنایع نادری بود که تنها برای بازار داخلی تولید نمی کرد. با آغاز دهه پنجاه، ساختن پارچه و ماشین، به شاخه های ممتاز صنعت بدل شدند، زیرا که انحصار بازار جهانی را در اختیار داشتند. کارگران ماهر این صنایع بسادگی امتیازاتی از کارفرمایانی که سودهای کلانی بدست می آوردند، کسب نمودند. بدینترتیب بود که در این دو شاخه صنعت، شرایط “صلح مدنی” بین کارگران و کارفرمایان شروع به استقرار نمود. تاثیرات بحران بسیار حاد بسرعت ناپدید می‌شدند. دره‌ای که کارگران ماهر را از کارگران غیرماهر جدا می‌کرد بطور روزافزونی وسعت می‌یافت. این امر، بنوبه خود، هر جنبش اعتصابی در این صنایع را تضعیف می کرد.

اما همه کارگران اینچنین صلحجو نبودند. بحران بطور عمده در رشته ساختمان و کارگرانی که در این رشته کار می کردند، منعکس بود. از اینرو کارگران رشته ساختمان صف مقدم را در مبارزات کارگران انگلستان اشغال کردند.

رشد سرمایه‌داری، در مسیر خود تورم بیسابقه جمعیت شهرنشین، و در نتیجه تقاضای بیشتری برای مسکن را بوجود آورد. ترقی ناگهانی عظیم در صنایع ساختمانی از اینجا ناشی میشود. در دهه چهل انگلستان در سوز تب راه آهن قرار داشت؛ در اوایل دهه پنجاه، تب ساختمان جای آنرا گرفت. خانه‌ها هزار هزار ساخته می‌شدند. خانه‌ها به معانی واقعی کلمه، مانند هر کالای دیگر به بازار ریخته می‌شدند. رشته ساختمان، گرچه هنوز از نظر تکنیکی از تکامل کمتری برخوردار بود، اکنون دیگر بدست سرمایه‌داران بزرگ افتاده بود. مقاطعه کار ساختمان در انگلستان قطعه زمین بزرگی اجاره می‌کرد و بر روی آن صدها خانه بنا می‌نمود که آنها را اجاره می داد و یا می فروخت.

تکامل صنعت ساختمان، تعداد عظیمی از کارگران را از دهات به شهرها کشانید – چوبکاران، نجاران، رنگرزها، بناها، کاغذ چسبانها، و خلاصه همه گونه کارگرانی که به خانه سازی و تزئین و ساختن اسباب خانه اشتغال داشتند. با رشد ساختمان سازی رشد ناگهانی مشابی در حرفه‌های اثاثیه سازی، کاغذ چسبانی، و هنری، بوجود آمد. رشد جمعیت محرکی بود برای تکامل صنایع بزرگ کفاشی و دوزندگی.

بدینترتیب بحران ١٨٥٧ – ٥٨ بازتاب خصوصا نیرومندی در این شاخه‌های جدید تولید سرمایه داری داشت. توده های وسیعی بدون کار ماندند، و یک لشگر ذخیره از بیکاران، که فشار خود را بر کارگران کارگاهها و کارخانه ها وارد می کرد، تشکیل شد. کارفرمایان، بنوبه خود در استفاده کردن از این سلاح برای سرکوب کارگران، کاهش دستمزد آنان و افزایش ساعات کار روزانه آنان، تردیدی بخود راه ندادند. اما کارگران با شگفتی شدید کارفرمایانشان، این امر را با اعتصاب عمومی ١٨٥٩، که بصورت بزرگترین اعتصابی که لندن بخود دیده بود درآمد، پاسخ گفتند. گوئی برای شگفتی باز هم بیشتر کارفرمایان، اعتصاب صنایع ساختمانی پشتیبانی نیرومندی در دیگر تجمع‌های کارگران در کلیه شاخه‌های صنعت یافت. تأثیر این اعتصاب در جلب توجه اروپا، از وقایع سیاسی مهم روز کمتر نبود. در رابطه با آن، میتینگهای متعدد و تجمعات متفرقه صورت گرفت. در میان سخنگویان غالبا به نام کرمر (Cremer) برمی خوریم. در میتینگی در هایدپارک کرمر اعلام داشت که اعتصاب صنایع ساختمانی، صرفا اولین برخورد بین اقتصاد کار و اقتصاد سرمایه است. سخنگویان دیگر مانند جرج ادگر (١٨٢٠ – ١٨٧٧) همچنین کار تبلیغاتی زیادی انجام دادند. اعلامیه نیز نقشی در این تبلیغ ایفا نمود. بدینترتیب مناظره مشهور بین کارگر و سرمایه دار در جلد اول “سرمایه” – یکی از درخشان‌ترین صفحات این کتاب – در برخی جاها تقریبا تکرار لغت به لغت یکی از اعلامیه‌های تبلیغاتی‌ای می‌باشد که در دول اعتصاب ١٨٥٩ – ٦٠ توسط کارگران چاپ شد.

(صفحه ١٣١)

(ادامه دارد)