ترجمه -ترجمه متن سخنرانی محمد کاظمی در ورکشاب لیبر ستارت درتورنتو

ترجمه متن سخنرانی محمد کاظمی در ورکشاب لیبر ستارت درتورنتو

٧ می ٢٠١٦

در این چند دقیقه ای که فرصت دارم میخواهم  درباره اهمیت اعتصاب، نقش معلمان در جنبش کارگری بخصوص در سالهای اخیر، موقعیت اقتصادی طبقه کارگر، تشکلات مستقل کارگری، موقعیت کارگران زندانی و بالاخره درباره موانع و پیشروی های جنبش کارگری ایران صحبت کنم.

وقتی رژیم اسلامی در سال ١٩٧٩ قدرت را بدست گرفت، اعلام کرد که اعتصاب حرام است. دوستانی که عربی بلدند میدانند که کلمه “حرام” یک بار مذهبی دارد و اعتصاب حرام است معنی اش این است که کارگرانی که اعتصاب میکنند مرتکب گناه شده اند. برخلاف تمام موانع سر راه، کارگران در تمام دوران حکومت رژیم اسلامی از اعتصاب بعنوان یک وسیله مبارزاتی استفاده کرده اند. فقط درسال ٢٠١٥ میلادی ما ٢٠٠٠ اعتصاب داشته ایم. در اینجا از اعتصاب به معنی وسیع کلمه یعنی ترکیبی از توقف کار، راهپیمایی، بستن جاده ها و تجمعات در جلوی مجلس و سایر ساختمان‌های دولتی صحبت میکنم. اعتصابات کارگری دربرگیرنده اعتصابات کوچک در حدود ٥٠ نفره تا تجمعات چندین هزار نفره میباشند. در اینجا میخواهم به دو نمونه از این اعتصابات اشاره کنم.

در سال ٢٠١٤ میلادی، در یکی از مناطق آزاد (دوستم بهزاد محمدی درصحبتهایش به اینکه مناطق آزاد چه هستند اشاره کرد) به نام منطقه بافق در حدود ٦٠٠٠ نفر از کارگران، همسرانشان و اهالی شهر در یک اعتصاب شرکت کردند. آنچه که در این گردهمایی قابل توجه و جالب بود همان شرکت اعضای خانواده کارگران، بخصوص همسران کارگران بود. این اعتصاب چنان قدرتمند بود که یکی از مسئولین دولتی اعلام کرد “این اعتصاب به یک معضل ملی” تبدیل شده است.

یک نمونه دیگر؛ در دسامبر سال ٢٠١٥، ماموران پلیس با گلوله و گاز اشک آور به تجمع کارگران جویای کار در مقابل کارخانه گاز در یکی از روستاهای شهر بهبهان حمله کردند که در نتیجه آن یک مرد جوان متاهل کشته، دو نفر زخمی و تعدادی هم دستگیرشدند. طبق گزارشات رسیده از منابع محلی در حدود ٧٠٠٠ نفر در مراسم خاکسپاری این جوان شرکت کردند. در این گردهمایی اعتراضی مردم بنری را با خود حمل میکردند که بر روی آن نوشته شده بود: “پدری که بخاطر نان جانش را از دست داد”.

اینجا میخواهم توجهتان را به نقش معلمان در جنبش کارگری در سالهای اخیر بخصوص استفاده آنها از تکنولوژی جدید بخصوص اپلیکیشنهایی نظیر وایبر و واتساپ و غیره جلب کنم. در سالهای اخیر شاهد تجمعات همآهنگ معلمان در شهرهای مختلف و با خواسته‌های مشترک بوده‌ایم؛ خواسته هایی نظیر آزادی زندانیان سیاسی، تحصیل رایگان و افزایش حقوق ها. علاوه بر این، در این سالها شاهد فضای رو به رشد همکاری و رفاقت بین معلمان و کارگران بوده ایم.

در ٢٩ آوریل امسال، جعفر عظیم زاده، یکی از رهبران جمع آوری کمپین امضا چهل هزاره نفره که تاکتیکی برای افزایش دستمزدها بود، به اتفاق اسماعیل عبدی یکی از رهبران معلمان اعتصابی اعتصاب نامحدود خود را شروع کردند. در نامه مشترک خود  دلایل این اعتصاب را اعتراض به موارد زیر اعلام کرده اند: حقوق‌های زیر خط فقر، ممنوع بودن حق اعتصاب، روشن نبودن مواضع سازمان جهانی کار در رابطه با پایمال شدن حقوق کارگران توسط رژیم ایران و عدم دلایل موجه برای زندانی کردن کارگران معترض. این عمل اعتراضی جعفر و اسماعیل مورد حمایت بسیاری از تشکلات و فعالین کارگری قرار گرفته است. هم چنین یک نمونه بسیار جالبی از رفاقت و هم آهنگی بین معلمان و کارگران است.

از آنجائیکه دوستم بهزاد درباره موقعیت اقتصادی کارگران صحبت کرده است من دیگر وارد جزئیات این مسله نمیشوم ولی جا دارد که اشاره ای داشته باشم به جملاتی از نامه جعفر و اسماعیل که به این مسله پرداخته است. در این نامه وضعیت اقتصادی کارگران این طور توصیف شده است: حقوق‌های زیر خط فقر، عدم پرداخت حقوق‌های معوقه، عدم امنیت شغلی، قرادهای موقت و قبول بدون چون و چرای  شرایط  استخدامی کارفرمایان. تعداد قابل توجه‌ای از معلمان مجبور به قبول قرادهای تدریس شده‌اند و این در حالی است که یارانه‌های دولتی برای اقلام اساسی زندگی نظیر نان، آب، گاز، لبنیات و غیره قطع شده است. اینها فقط نمونه هایی از بعدالتی هایی است که امروزه کارگران و معلمان با آنها مواجه هستند.

آنچه که در نامه جعفر و اسماعیل به آن اشاره شده است انعکاسی است از وضعیت کارگران بعد از امضای قرارداد بر سر مسله اتمی بین ایران و دولتهای غربی. در حقیقت چندین مقامات حکومتی به صراحت اعلام کرده اند که مردم نباید توقع بهترشدن وضعیت خود در آینده ای  نزدیک داشته باشند. اعلام حداقل حقوق کارگران در امسال که به تائید خود اقتصاددانان حکومتی چندین بار زیر فقر است نشان داد که دولت روحانی هیچ فرقی با دولت احمدی نژاد در اجرای برنامه های نئولیبرالی ندارد.

اینجا میخواهم برگردم به جملاتی که در ابتدای سخنانم به آنها اشاره کردم؛ اینکه اعتصاب در ایران حرام است. اعتصاب حرام است معنی اش همچنین این است که تشکیل هرگونه تشکل کارگری حرام است؛ یعنی این که هرگونه اقدام برای بهبودی وضعیت کارگران مترادف با “اقدام علیه امینت ملی” است. رژیم شورای اسلامی کارگران را بعنوان نمایندگان کارگران منتصب کرده است که آنها برای کارگران تصمیم گیری میکنند. این ارگانها در ارتباط با مدیریت کارخانجات و نیروهای انتظامی فعالین کارگری و هرگونه احتمال اقدام جمعیِ کارگران را شناسایی میکنند. باید یادآوری کنم که اتهامات واهی اقدام علیه امنیت ملی تقریبا علیه تمامی فعالین کارگری نظیر بهنام ابراهیم زاده، رسول بداغی، محمود نیک نژاد، محمود صالحی و رضا شهابی بکار برده شده است.

مورد شاهرخ زمانی، این فعال کارگری شناخته شده، که در ١٣ سپتامبر سال ٢٠١٥ بطور غیرمترقبه ای در زندان رجایی شهر درگذشت به وضوح نشان میدهد که رژیم ایران یک رژیم قاتل است. شاهرخ از سال ٢٠١١ در زندان بود. “جرم” شاهرخ تشکیل سندیکای کارگران نقاش بود. او سه بار بخاطر اتهام توهین به “مقام والای رهبری” مورد بازجویی قرار گرفته بود. او بخاطر فشارها و اذیت و آزار چندین بار دچار بیهوشی موضعی شده بود. مجبور شده بود که بمدت یکسال برای فرستادنش به MRI در انتظار بماند. مقامات زندان از دسترسی شاهرخ به دارو و دکترممانعت میکردند و این بخشی از شکنجه او بود. این موقعیت شاهرخ در زندان بود تا اینکه خبر مرگ او بخاطر سکته مغزی  به بیرون از زندان رسید. این اولین باری نیست که ما خبر مرگ زندانیان سیاسی را میشنویم. افشین اسانلو و ستار بهشتی نمونه های دیگری هستند که جان خود را در زندانهای رژیم اسلامی از دست دادند.

قبل از اینکه صحبتهایم را تمام کنم میخواستم اشاره ای هم به تشکلات مستقل کارگری بکنم. وقتی که گفتم تشکلات کارگری در ایران ممنوع هستند این به این معنای نیست که چنین تشکلاتی وجودندارند. در حقیقت چندین تشکل کارگری در ایران وجود دارند ولی این تشکلات از طرف دولت برسمیت شناخته نمیشوند و یا اینکه اجازه ثبت ندارند. بعضی از این تشکلات وبسایتهای خودشان را دارند و در موارد مسایل اجتماعی و کارگری موضع گیری میکنند. اینجا همچنین میخواستم بوجود شبکه های فعالین کارگری اشاره کنم. مواردی هست که صدها کارگر به نمایندگی از طرف کارگران دیگر از شهرهای مختلف جلوی مجلس و یا دیگر ساختمانهای دولتی دست به تجمعات اعتراضی میزنند. همانطوری که جلوتر به آن اشاره کردم در دسامبر سال ٢٠١٥ حدود ٦٠٠٠ کارگر در منطقه عسلویه بطور همزمان دست به اعتصاب زدند. و یا مثلا هنگامیکه دولت حداقل دستمزد را اعلام کرد، دستمزدی که چندین بار زیر خط فقر بود، ١٣ تشکل کارگری این عمل دولت را محکوم کردند. تمام این نمونه ها نشان میدهد که همواره یک همآهنگی و تبادل نظری بین فعالین کارگری وجود دارد.

با عین حال فکر میکنم که عدم تشکل چه در سطح یک کارخانه، یک رشته و یا در سطح سراسری یکی از موانع سر راه پیشروی جنبش طبقه کارگر ایران است و این مسله ایست که ذهن خیلی از فعالین کارگری در ایران را بخود مشغول کرده است.

بعنوان یکی از پیشرویهای جنبش کارگری، میتوانم بگویم که در ایران یک جنبش کارگری میلیتانت و رادیکال متاثر از گرایش سوسیالیستی وجود دارد. همانطوری که قبلا به آن اشاره کردم اعتصاب در ایران ممنوع است؛ در طول یکی دو سال گذشته چندین لایحه قانونی به منظور اجرا کردن مجازات برای کارگرانی که دیگران را تشویق به اعتصاب میکنند گذارنده شده اند. علیرغم تمام این موانع، اعتصابات در طول سالهای اخیر گسترده تر و قوی تر شده اند. خواسته‌هایی نظیر تحصیل رایگان، آزادی تمام زندانیان سیاسی، تساوی حقوق زن و مرد، محکوم کردن تبعیض علیه کارگران افغان مقیم ایران، به خواسته‌های مشترکی در بیانیه‌های تشکلات مستقل کارگری در آمده است.

پیشتر در صحبتهایم از مشارکت اعضای خانواده‌های کارگری در دو تجمع کارگری گفتم. اگر چه این نمونه ها هنوز همه گیر نشده اند ولی شرکت اعضای خانواده ها دارد بتدریج به یک روند در جنبش کارگری تبدیل میشود. و این بنوبه خود یک پیشروی برای جنبش کارگری هست چرا که این پدیده ای جدید در جنبش کارگری هست. آنچه که در باره این پدیده مهم است این است که با مشارکت اعضای خانوادهها بخصوص همسران کارگران در تجمعات اعتراضی دیگر این اعتراضات در محل مسدود محیط کار نمیمانند بلکه اهالی محل را نیز درگیر میکنند. هر چه بیشتر اهالی محل درگیر مبارزات کارگری شوند رژیم کمتر قادر خواهد شد که این مبارزات را سرکوب کند.

یکی دیگر از پیشروی های جنبش کارگری بنظر من این است که جنبش کارگری ایران هرچه بیشتر دارد به جنبش کارگری در خارج از ایران معرفی و شناسانده میشود. دیگر خیلی از تشکلات کارگری در خارج از کشور فعالین کارگرئی نظیر محمود صالحی، رسول بداغی، بهنام ابراهیم‌زاده را میشناسند.

در آخرمیخواست از تمام تشکلات کارگری که به درخواست ارگانهایی نظیر “اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران ایران” و “کمپین برای آزادی کارگران زندانی”، چه با نوشتن نامه های حمایتی و یا بطروق دیگر، پاسخ مثبت داده اند تشکر کنم. امیدوارم که در آینده نیز به این کمک‌های خود ادامه دهید.

زنده باد اتحاد بین المللی میان کارگران جهان!