تبریزی -ناسیونالیست های چپ نما

تبریزی -ناسیونالیست های چپ نما

چکیده این نوشتار: همچنان که ما چیزی به نام (راست های چپ گرا) و یا (چپ های راست گرا) نداریم ما چیزی هم به نام (چپ های ناسیونالیست) و یا (ناسیونالیست های چپ) نداریم چون ناسیونالیست ها راست گراترین راست گراهای جهان هستند و ناسیونالیست هائی که برای مردم فریبی ادای سوسیالیست ها را درآورده و در گفته ها و نوشته هایشان واژه ها و نمادهای فرهنگ سوسیالیستی را به کار می برند ناسیونالیست چپ نما نامیده می شوند و چنین کسانی هرگز سوسیالیست و چپ گرا به شمار نرفته و این کسان در گروه راست گراها جای دارند!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

ناسیونالیست های چپ نما / تبریزی

بوم گرائی (ناسیونالیسم) پنداری پلید و پلشت و دوزخی و اهریمنی و زهر کشنده ای است که شش هزار سال پیش در زمان برده داری پیدا شد و با آن که هم اکنون در بسیاری از بخش های جهان از میان رفته است اما صد درصد ریشه کن نشده است، هرچند ویژگی های ناسیونالیسم در زمان برده داری و ویژگی های ناسیونالیسم در زمان دهداری و ویژگی های ناسیونالیسم در زمان سرمایه داری یکی نیستند و ناسیونالیسم در هر زمان ویژگی هائی دارد که با ویژگی های ناسیونالیسم در زمان های دیگر یکسان نیستند اما به هر روی سودبر ناسیونالیسم در زمان برده داری برده داران، سودبر ناسیونالیسم در زمان دهداری دهداران و سودبر ناسیونالیسم در زمان سرمایه داری سرمایه داران بوده اند و هرگز در هیچ کجای جهان و در هیچ کجای تاریخ برده ها و دهقانان و کارگران از ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی مانند نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و کهنه پرستی و مرده پرستی سود نبرده اند! بزرگترین جنگ های تاریخ نیز ریشه در ناسیونالیسم داشته اند، مانند جنگ جهانی یکم با چهارده میلیون کشته و جنگ جهانی دوم با پنجاه و پنج میلیون کشته!

با آن که همه جهانیان کارنامه زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم را در میدان کردار دیده اند اما در جهان کنونی ناسیونالیست هائی را می توان یافت که اندیشه هایشان از چهاردیواری سرزمینی که می خواهند گرداگرد آن دیوارکشی کنند فراتر نمی رود! بی آن که دریابند جهان دگرگون شده است و آنها در زمان برده داری نیستند و در سده بیست و یکم سخن گفتن از نژاد و تبار و رنگ پوست و نیاکان برابر است با یخ زدن ذهن و پندار در شش هزار سال پیش که زمان برده داری و زمان پیدایش ناسیونالیسم است! جهان کنونی رو به سوی ارج نهادن به انسان ها و دور ریختن پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی می رود نه رو به سوی نژادپرستی و مرزپرستی و جنگ افروزی که همگی از ویژگی های ناسیونالیسمند! ناسیونالیست های انسان ستیز گاهی در میان مردم یک سرزمین با نژادپرستی و زبان پرستی و خاک پرستی و مرزپرستی نمایان می شوند و گاهی نیز به نام سوسیالیسم و با سخنانی که گوهر آنها ناسیونالیستی است اما روکشی خوش رنگ و زیبا از سوسیالیسم و واژگان فرهنگ سوسیالیستی به روی آنها کشیده شده است!

چون زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم با کارنامه ای که در سرتاسر جهان و سرتاسر تاریخ داشته است آن چنان پندار بی آبروئی است که جهانیان با بیزاری از آن یاد می کنند بسیاری از ناسیونالیست ها از گذاشته شدن نام ناسیونالیست بر روی خودشان در هراس هستند و بسیار دیده شده است که ناسیونالیست ها خود را ناسیونالیست نمی نامند و با واژگانی مانند (فعال مدنی) و (هویت طلب) از خود نام می برند! همچنان که به فراوانی دیده شده است که ناسیونالیست ها خودشان را (سوسیالیست) می نامند تا از برچسب هائی مانند نژادپرست و کهنه پرست و جنگ افروز آسوده بمانند! چنین کسانی برای مردم فریبی ادای سوسیالیست ها را درمی آورند و در گفته ها و نوشته هایشان واژگانی مانند کارگر، دهقان، سرمایه دار، رنجبر، برابری، بهره کشی، زرسالار و ….. را به کار می برند و سپس چند گفتاورد از کسانی مانند مارکس و لنین را با گفته ها و نوشته هایشان درمی آمیزند تا وانمود کنند که سوسیالیست هستند اما هرگز ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد با سوسیالیسم سازگار نیست و نمی تواند باشد!

زیرا اگر ما سوسیالیست ها را چپ گرا بنامیم ناسیونالیست ها راست گراترین راست گراهای جهان هستند! نمونه ای از راست گراترین راست گراهای جهان چه کسانی هستند؟ نمونه ای از راست گراترین راست گراهای جهان کسانی مانند ناپلئون بناپارت راست گرا، کایزر ویلهلم راست گرا، آدولف هیتلر راست گرا، بنیتو موسولینی راست گرا، اسلوبودان میلوشوویچ راست گرا، صدام حسین راست گرا، محمدرضا پهلوی راست گرا هستند وهمه این راست گراها نیز ناسیونالیست هستند! همچنان که همه مردم جهان به روشنی دیده اند که راست گراترین راست گراهای جهان ناسیونالیست ها هستند همگان نیز دیده اند که دیدگاه های کسانی مانند ناپلئون بناپارت شوونیست، کایزر ویلهلم پان ژرمن، آدولف هیتلر نازی، بنیتو موسولینی فاشیست، اسلوبودان میلوشوویچ پان سرب، صدام حسین پان عرب و محمدرضا پهلوی پان آریا که همگی ناسیونالیست و همگی هم راست گرا هستند هرگز با سوسیالیسم و اندیشه ها و آرمان های سوسیالیستی سازگار نیستند و نمی توانند باشند!

سوسیالیست ها باورمند به تک میهنی (اینترناسیونالیسم) هستند و چنین کسانی خواهان برپائی یک کشور در جهان به نام کره زمین برای همه انسان ها هستند اما بوم گرایان (ناسیونالیست ها) نخستین کاری که در همه جهان و همه تاریخ انجام داده اند دیوارکشی با بهانه تراشی های گوناگونی مانند نژاد و زبان و رنگ پوست و نیاکان میان خودشان و دیگرانی است که آنها را خودی نمی دانند! اما مرزهای به جا مانده از زمان برده داری میان سرزمین های گوناگون اگر برای ناسیونالیست ها سپنتا هستند برای سوسیالیست ها دیوارکشی میان انسان ها کاری پلید است و سوسیالیست ها خواستار از میان رفتن مرز میان انسان ها هستند! از سوی دیگر نژادپرستی از اندام های جدا نشدنی ناسیونالیسم است و در همه جهان و همه تاریخ حتی یک ناسیونالیست را نمی توان پیدا کرد که نژادپرست نباشد و ناسیونالیسم بدون نژادپرستی در هیچ کجای جهان یافت نمی شود اما سوسیالیست ها همه نژادها را برابر دانسته و هیچ نژادی را برتر از نژادهای دیگر نمی دانند، پس ناسیونالیسم نژادپرست چگونه می تواند با سوسیالیسم سازگار باشد؟

مرزبندی میان سوسیالیسم و ناسیونالیسم روشن و آشکار و همیشگی است! سوسیالیست ها بر آنند که یکی از پیامدهای سوسیالیزه شدن جهان از میان رفتن مرزهای به جا مانده از زمان برده داری میان سرزمین های گوناگون و رسیدن به تک میهنی خواهد بود، با نگاهی به تاریخ جهان نیز دیده می شود که در جهان کنونی مرزهای به جا مانده از زمان برده داری میان سرزمین های گوناگون تنها مرزهای نمادینی هستند که بر روی نقشه جغرافیا دیده می شوند و این مرزها مانند تکه یخی که در دیگی پر از آب داغ افتاده باشد دارند از میان می روند و در فرجام تاریخ تنها کشوری که در جهان به جای خواهد ماند کشوری به نام کره زمین خواهد بود! پس روشن است که ناسیونالیسم با ویژگی هائی که دارد و از چند تای آنها یاد شد با سوسیالیسم نمی تواند سازگار باشد و آن چنان که گفته شد سوسیالیست ها باورمند به تک میهنی بوده و خواهان از میان رفتن مرزها هستند اما ناسیونالیست ها با بهانه تراشی های گوناگون خواهان دیوارکشی میان انسان ها هستند و سوسیالیست ها همه نژادها را برابر می دانند اما ناسیونالیست ها نژادپرست هستند!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

پس از روشن شدن ناسازگاری بی چون و چرای ناسیونالیسم و سوسیالیسم بپردازیم به این نکته که در فرهنگ سیاسی کسی یا باید چپ گرا باشد و یا راست گرا و نمی شود که کسی هم راست گرا باشد و هم چپ گرا و همچنان که ما چیزی به نام (راست های چپ گرا) و یا (چپ های راست گرا) نداریم، ما چیزی هم به نام (ناسیونالیست های چپ گرا) و یا (چپ های ناسیونالیست) نداریم! و اگر با آوردن نمونه ای بخواهیم چگونگی ناسازگاری سوسیالیسم و ناسیونالیسم را نشان دهیم ناسازگار بودن اسلام و بت پرستی است! همچنان که مسلمان بودن و بت پرست بودن باهم سازگار نیستند و یا باید کسی مسلمان باشد و یا بت پرست، ناسیونالیسم و سوسیالیسم نیز باهم سازگار نیستند و از میان ناسیونالیسم و سوسیالیسم یکی را باید برگزید و نمی شود که هم کسی ناسیونالیست باشد و هم خودش را سوسیالیست بنامد! اگر کسی بگوید من مسلمان هستم و یکی از برنامه های من برای پیشرفت دین اسلام ساختن بتخانه و پرستش بت هاست آیا چنین کسی را می توان مسلمان نامید؟ همچنان که بت پرستی با اسلام سازگار نیست و ما چیزی به نام (مسلمان بت پرست) نداریم سوسیالیسم نیز با ناسیونالیسم سازگار نیست!

از این روی در فرهنگ سیاسی، ناسیونالیست هائی که برای مردم فریبی نمادها و واژگان سوسیالیستی را به کار می برند (ناسیونالیست چپ نما) نامیده می شوند و چنین کسانی هرگز در گروه سوسیالیست ها و چپ گراها گنجانده نشده و این کسان در گروه راست گراها جای می گیرند! نمونه حزب سوسیالیست بعث عراق به رهبری صدام حسین دیکتاتور پیشین عراق است که با چسباندن واژه سوسیالیست به واژه بعث این حزب یک حزب سوسیالیست نمی شود و همه جهانیان حزب بعث عراق را یک حزب پان عرب و ناسیونالیست می دانند نه یک حزب سوسیالیست! و یا حزب ناسیونال – سوسیالیست کارگران آلمان یا N.S.D.A.P یا حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر با به کارگیری واژه های سوسیالیست و کارگر یک حزب باورمند به سوسیالیسم نمی شود و همه جهانیان هیتلر و نازیسم را وابسته به ناسیونالیسم می دانند نه وابسته به سوسیالیسم و هرگز نمی توان نازی های آلمان هیتلری را ناسیونالیست های چپ گرا و یا چپ های ناسیونالیست نامید و چنین کسانی در گروه راست گراها و ناسیونالیست ها جای می گیرند نه چپ گراها و سوسیالیست ها !

در ایران نیز گروهی ناسیونالیست پان آریا با پیروی خنده دار از آدولف هیتلر و حزب نازی آلمان حزبی به نام حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران یا (سومکا) را برپا کردند! گردانندگان این حزب از یک سو واژه های سوسیالیسم و کارگر را در گفته ها و نوشته هایشان به کار می بردند و از سوی دیگر پان آریا و نژادپرست بودند! آن چه از همه خنده دارتر است این است که بنیانگزار و رهبر حزب سومکا یک ترک آذربایجانی به نام داود منشی زاده بود که تبار و نژاد خودش و پدرانش از نژاد ترک های قفقاز بود نه از نژاد اهورائی آریائی! هیچکس نیز حزب سومکا را برای به کارگیری واژه های سوسیالیسم و کارگر یک حزب چپ گرا نمی دانست و این حزب الکی و پوشالی ناسیونالیست و راست گرا که جز آریاپرستی و یهودستیزی و عرب ستیزی و دیوانه بازی های دیگر آن هم با الگوبرداری خنده دار از آدولف هیتلر کاری نکرد هرگز در گروه سازمان های سیاسی سوسیالیست جای نگرفت! حزب سومکا سرانجام پس از دیوانه بازی های فراوان، هوادارانش را از دست داد و از میان رفت!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

آن چه که نشان می دهد چه کسی سوسیالیست است کردار است نه گفتار اما ناسیونالیست های چپ نما کسانی هستند که کردارشان ناسیونالیستی و گفتارشان سوسیالیستی است! به کارنامه سوسیالیست های دروغین و ناسیونالیست های چپ نما اگر کسی نگاه کند خواهد دید که در این کارنامه چیزی به نام سوسیالیسم دیده نمی شود! برای نمونه به کارنامه حزب کارگران کردستان ترکیه یا P.K.K که در گروه ناسیونالیست های چپ نما جای دارد نگاه کنید، کدام یک از کردارهای P.K.K سوسیالیستی است؟ حزب کارگران کردستان ترکیه یا P.K.K با آن که مانند ریگ بیابان در نوشته ها و گفته هایش واژه هائی مانند کارگر و دهقان و رنجبر و سوسیالیسم را به کار می گیرد اما هیچکس در هیچ کجای جهان این حزب را یک حزب سوسیالیست نمی داند و همگان حزب کارگران کردستان ترکیه یا P.K.K را یک حزب ناسیونالیست پان کرد که در گروه راست گراها جای می گیرد می شناسند و با به کارگیری واژه کارگر این حزب یک سازمان سیاسی باورمند به سوسیالیسم نمی شود!

اگر P.K.K به راستی باورمند به سوسیالیسم بود باید خواستار از میان رفتن مرزهای ناسیونالیستی میان کردها و دیگران می بود نه دیوارکشی ناسیونالیستی میان کردها و دیگران اما P.K.K چه کرد؟ مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان و همه تاریخ نخستین خواسته P.K.K دیوارکشی میان خودی ها و دیگران با بهانه تراشی های گوناگون بود! اگر P.K.K باورمند به سوسیالیسم بود خواستار دیوارکشی میان کردهای ترکیه و دیگران با دستاویزهائی مانند زبان مادری و فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت نمی شد و اگر P.K.K سوسیالیست بود ترک ستیزی را جایگزین ستم ستیزی نمی کرد! آیا کشته و زخمی شدن هزاران ترک بی گناه و بی دفاع که نه جنگجو بودند و نه وابسته به زرسالاران و سرمایه داران به دست P.K.K برابر با سوسیالیسم است؟ با آن که P.K.K پیاپی از کارگران و رنجبران می گوید و می نویسد بسیاری از ترک هائی که به دست P.K.K کشته شدند کارگران و دهقانان و سربازان رنجدیده و نداری بودند که تنها یک گناه داشتند و آن این بود که ترک بودند!

بیائید باهم به پیامد کارهای P.K.K در ترکیه برای کردهای ترکیه هم نگاه کنیم، در سایه جنگ افروزی های ناسیونالیستی P.K.K هزاران تن از کردهای ترکیه که بیشترشان نیز با جنگ سر و کاری نداشتند کشته و زخمی شدند و هزاران کرد نیز ناچار از کوچ ناخواسته شدند! هزاران روستای کردنشین ویران شدند و هزاران کشتزار نیز سوختند! قتل های ناموسی و خانوادگی در میان کردهای ترکیه آن هم در جمهوری از یک صد سال پیش لائیک ترکیه، گستردگی بازار تن فروشی دختران و زنان کرد در ترکیه برای نداری و یا زورگوئی و تهدید و همچنین کار کودکان کرد نیمه جان و گرسنه و بی سواد در ترکیه را هیچکس نمی تواند نادیده بگیرد! بیشتر مردم کرد ترکیه یا در زاغه های شهری زندگی‌ می کنند و یا در خانه های روستائی با ساخت و سازی نیمه ویران! کدام یک از این تیره روزی ها که مردم کرد در ترکیه گرفتار آنها هستند کوچکترین پیوندی با سوسیالیسم دارند؟ و آیا این بدبختی ها و تیره روزی ها برای مردم کرد ترکیه در سایه زهر کشنده ای به نام ناسیونالیسم و پان کردیسم به بار آمده اند یا سوسیالیسمی که P.K.K  به دروغ خود را باورمند به آن می نامد؟

سنجش پیشرفت و خوشبختی مردم یک سرزمین در جهان کنونی با چیزهائی مانند برابری حقوقی زن و مرد، میانگین درآمد سرانه، باسواد بودن، بهداشت و دسترسی همگانی به دارو و درمان، کاهش مرگ و میر نوزادان، آموزش دانشگاهی، امنیت، بیمه، کاهش بزهکاری و ….. انجام می شود، کردهای ترکیه پس از سال ها جنگ و کشتار خانمانسوز ناسیونالیستی که P.K.K به راه انداخت و پس از کشته و زخمی و آواره شدن هزاران تن در کدام یک از این زمینه ها پیشرفت کردند؟ هم اکنون هیچ کرد خردمندی در ترکیه از P.K.K پیروی نمی کند و این حزب به بن بست رسیده و هوادارانش را از دست داده است! از اینها گذشته رهبر P.K.K (عبدالله اوجالان) نیز پس از زندانی شدن توبه نامه نوشته و از جنگ افروزی ابراز پشیمانی کرده است! با این روال چگونه می توان P.K.K را وابسته به سوسیالیسم دانست و کارهای P.K.K را که همگی ریشه در پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی دارند به پای سوسیالیسم نوشت؟ در میدان کردار همگان به روشنی دیدند که باورمندی P.K.K به سوسیالیسم تنها در شعر و شعار و برای به دست آوردن هوادار بوده است و باورداشت این سازمان سیاسی شکست خورده ناسیونالیسم است نه سوسیالیسم!

کسانی از ناسیونالیست های پان کرد ایرانی نیز با الگوبرداری خنده دار از P.K.K یک سازمان سیاسی دیگر را به نام پژاک برپا کرده و عبدالله اوجالان رهبر زندانی و توبه نامه نویس P.K.K را رهبر خود دانسته اند! پژاک که نمونه ای دیگر از ناسیونالیست های چپ نماست پس از به کارگیری واژگانی مانند سرمایه دار و کارگر و دهقان و رنجبر و پس از فلسفه بافی ها و داستان سازی های فراوان مانند همه ناسیونالیست ها در همه جهان که نخستین خواسته شان دیوارکشی میان انسان هاست خواستار دیوارکشی میان کردها و دیگران با دستاویزهائی مانند زبان مادری و حق تعیین سرنوشت شده است! در کارنامه این سازمان راست گرای ناسیونالیست که خواسته است ادای سوسیالیست ها و چپ گراها را درآورد چیزی به نام سوسیالیسم دیده نمی شود و درخشان ترین کار پژاک که یک سازمان سیاسی ناسیونالیست چپ نماست تازش به چند پاسگاه و کشتن چند سرباز و مرزبان گرسنه ایرانی است که بسیاری از آنها فرزندان کارگران و دهقانان و رنجبران دردمند و ندار هستند و بزرگترین گناهشان نیز این است که کرد نیستند!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

همانند P.K.K در ترکیه حزب کومله در ایران نیز از یک سو یک حزب ناسیونالیست و پان کرد است و از سوی دیگر گردانندگان حزب کومله پی در پی واژه هائی مانند سوسیالیسم، کارگر، رنجبر، دهقان و ….. را در گفته ها و نوشته هایشان به کار می برند اما با این کارها نمی توان حزب کومله را باورمند به سوسیالیسم دانست زیرا چنان که گفته شد آن چه که به روشنی نشان می دهد که چه کسی سوسیالیست است کردار است نه گفتار و بزرگترین خواسته حزب کومله که دیوارکشی میان کردهای ایرانی و دیگران با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت است خواسته ای صد درصد ناسیونالیستی است نه سوسیالیستی! چرا که سوسیالیست ها در همه جهان خواهان از میان رفتن مرزبندی میان انسان ها و به جا ماندن یک کشور در جهان به نام کره زمین و رسیدن به تک میهنی هستند نه دیوارکشی میان کرد و فارس و ترک و عرب با دستاویزهائی مانند زبان مادری و فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت!

البته کومله در آغاز پیدایشش یک سازمان سیاسی چپ گرا بود اما بدبختانه برای گرفتار شدن در گرداب پوپولیسم به مردابی به نام ناسیونالیسم درغلتید و سرانجام بخش بزرگی از آن به یک سازمان سیاسی ناسیونالیست به نام حزب کومله دگرش کرد! حزبی به نام حزب کمونیست ایران نیز که از به هم پیوستن کومله و چند سازمان سوسیالیست دیگر برپا شده بود برای گیر افتادن در گرداب پوپولیسم ناسیونالیستی سخنان ناسیونالیست ها را بازگو کرد و بازتاب داد و سرانجام بخشی از کومله از این حزب جدا شد و راه ناسیونالیسم و پان کردیسم را در پیش گرفت و بخشی دیگر همراه حزب کمونیست که زمینگیر شده بود ماند! در این میان کسانی مانند زنده یاد ژوبین رازانی (منصور حکمت) که در حزب کمونیست ایران بودند با دیدن ناسازگاری کمونیسم و ناسیونالیسم از حزب کمونیست ایران جدا شده و حزب کمونیست کارگری را بنیانگزاری کردند، بنیانگزاران حزب کمونیست کارگری بسیاری از دیدگاه های ناسیونالیستی ریشه دار در پوپولیسم را دور ریختند و به بازسازی اندیشه های سوسیالیستی پرداختند، دریغا که پس از درگذشت زنده یاد ژوبین رازانی (منصور حکمت) این کوشش ها نیمه کاره ماندند.

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

پان ترک های چپ نمای ایرانی نیز نمونه ای دیگر از ناسیونالیست های چپ نما هستند! اگر کسی به زیستنامه پان ترک های چپ نمای ایرانی نگاه کند خواهد دید که اینان وابسته به زرسالاری و زرسالاران هستند و گفته ها و نوشته های چنین کسانی هرگز با خواسته ها و آرمان های کارگران و دهقانانی که بیل و کلنگ و داس و چکش به دست گرفته و از بام تا شام کار می کنند یکی نیستند! پان ترک های چپ نما در پان نامه هائی که بر روی آنها روکشی از سوسیالیسم دروغین کشیده شده اند پس از آن که برای مردم فریبی واژه هائی مانند کارگر و دهقان و رنجبر و سرمایه دار و بهره کشی و نابرابری را با چند گفتاورد از مارکس و لنین می آمیزند می خواهند به همگان بباوراند که بزرگترین بدبختی و تیره روزی ترک های ایرانی نبودن دبستان به زبان مادری است! و چیزهائی مانند شکنجه و کشتار هزاران تن در زندان های رژیم آخوندی، تورم تازنده، گرانی های جهشی، به زنجیر کشیده شدن زنان ایرانی با حجاب سیاهی و تباهی، تاراج های میلیاردی گردانندگان رژیم و ….. جائی در گفته ها و نوشته های چنین کسانی ندارند!

پان ترک های چپ نما فارس ستیزی را جایگزین ستم ستیزی کرده اند و اگر ما از سخنان این سوسیالیست های دروغین واژه هائی مانند کارگر و دهقان و سرمایه دار و رنجبر را برداریم آن چه بر جای می ماند همان سخنانی است که ناسیونالیست های ترک در پان نامه هایشان می نویسند! در میدان کردار نیز به آسانی می توان دید که سخنان پان ترک های چپ نما با خواسته های کارگران و رنجبران پیوندی ندارند! برای نمونه کشورداری در سایه آخوندیسم تورم تازنده و گرانی های جهشی را در پی داشته و پول ایرانی روز به روز بی ارزش تر شده و مزدها پاسخگوی نیازها نیستند و کارگران و رنجبران با رژیم آخوندی برای افزایش دستمزد پی در پی درگیر می شوند اما هنگام این درگیری ها پان ترک های چپ نما در پان نامه هایشان می نویسند که ریشه بدبختی کارگران ترک فارس ها هستند و فارس ها در انبارهای پر از پول دارند پول پارو می کنند و ترک ها از گرسنگی دارند می میرند! و با نوشتن این پان نامه ها که در آنها فارس ها جای رژیم ولایت فقیه را گرفته اند و با جایگزین کردن فارس ستیزی به جای رژیم ستیزی به رژیم آخوندی سود می رسانند!

همگان آشکارا می توانند ببینند که خواسته های سوسیالیست های دروغین و پان ترک های چپ نما که در نوشته هایشان واژه های کارگر و رنجبر و دهقان را با چند گفتاورد از مارکس و لنین به کار می برند با خواسته های مردم دردمند و درمانده و گرسنه از بنیاد بیگانه هستند! این سوسیالیست های دروغین دردها و رنج های مردم ندار و بی پول را نمایندگی نمی کنند اما می خواهند خود را نماینده کارگران و رنجبران ترک جا بزنند! کسانی که از بس خورده و نوشیده اند که از سیری دارند می ترکند و برای مردم فریبی ادای سوسیالیست ها را درمی آورند سخنانی می گویند و می نویسند که هیچ پیوندی با دردها و رنج ها و تیره روزی های دردمندان و گرسنگان ترک ایرانی ندارند! زیرا کلنجار ذهنی کارگر و رنجبر و دهقان ترک ایرانی ساخته شدن دبستان به زبان مادری یا فارس ستیزی نیست! و دیوارکشی های هیتلری میان ترک ها و دیگران با فلسفه بافی و داستان سازی و تاریخ تراشی های ناسیونالیستی آن هم با روکشی از سوسیالیسم من درآوردی پیوندی با خواسته های کارگران و رنجبران و دهقانان ترک ایرانی ندارند!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

ناسیونالیسم و سوسیالیسم باهم ناسازگارند و سوسیالیسم مانند یک دیگ پر از آش خوشمزه است که اگر حتی یک مشت لجن به نام ناسیونالیسم به آن ریخته شود ما دیگر یک دیگ پر از آش خوشمزه نخواهیم داشت و آن چه خواهیم داشت یک دیگ پر از لجن است! از سوی دیگر ناسیونالیست های چپ نما کسانی هستند که یک دیگ پر از لجن را می خواهند به نام یک دیگ پر از آش خوشمزه به خورد مردم بدهند! کسانی که سخنانی انباشته از نژادپرستی، زبان پرستی، جنگ افروزی، تاریخ تراشی، دروغ بافی، کهنه پرستی، مرده پرستی، خاک پرستی، مرزپرستی و در یک واژه پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی را می گویند و می نویسند و سپس برای مردم فریبی واژه هائی مانند کارگر و رنجبر و دهقان را با پان نامه هایشان می آمیزند و در پایان می گویند: (زنده باد سوسیالیسم!) ناسیونالیست چپ نما هستند نه سوسیالیست زیرا با گفتن و نوشتن (زنده باد سوسیالیسم) کسی سوسیالیست نمی شود!

اما شاید کسانی بپرسند که اگر ناسیونالیسم و سوسیالیسم باهم ناسازگارند چرا سوسیالیست هائی مانند لنین در گفته ها و نوشته هایشان از برخی کسان با واژه هائی مانند (ناسیونال – سوسیالیست) و یا (سوسیال – شوونیست) نام برده اند؟ پاسخ این است که کسانی مانند لنین برای ریشخند کردن ناسیونالیست های چپ نما آنها را ناسیونال – سوسیالیست و یا سوسیال – شوونیست نامیده اند! مانند آن که یک سرمایه دار و زرسالار برای فریب کارگران و رنجبران سخنانی آتشین درباره حقوق کارگران و دهقانان بگوید و ادای سوسیالیست ها را درآورد و کسانی هم برای ریشخند کردن وی او را سوسیال – کاپیتالیست بنامند! و یا مانند کسی که بت پرست هست اما وانمود می کند که مسلمان هست و کسانی برای ریشخند کردن آن بت پرست وی را مسلمان بت پرست بنامند! همچنان که ما مسلمان بت پرست نداریم سوسیالیست بودن نیز با ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی سازگار نیست و واژگانی مانند سوسیال – شوونیست برای ریشخند کردن ناسیونالیست های چپ نما به کار می روند!

نکته ای هم که نباید نادیده گرفته شود این است که کسانی که درباره سوسیالیسم و کمونیسم آگاهی چندانی ندارند هنگام شنیدن و خواندن سخنان ناسیونالیست های چپ نما و سوسیالیست های دروغین با این پندار نادرست که سوسیالیسم برابر با نژادپرستی و جنگ افروزی و تکه پاره کردن یک کشور با دستاویزهائی مانند فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت و زبان مادری است به سوسیالیسم و کمونیسم تاخته و با وندآورد به سخنان ناسیونالیست های چپ نما سخنانی را در پادش با سوسیالیسم و کمونیسم می گویند و می نویسند! اینان می گویند: “ای مردم، کمونیست ها نژادپرست و کهنه پرست و مرده پرست هستند و خواهان جدا شدن بخش های گوناگون یک سرزمین و افتادن مردم یک کشور به جان هم و به راه افتادن جنگ های خانمانسوز هستند!” بی آن که دریابند سخنان ناسیونالیست های چپ نما و سوسیالیست های دروغین هیچ پیوندی با باورداشت هائی به نام سوسیالیسم و کمونیسم نداشته و سوسیالیست های حقیقی باورمند به تک میهنی هستند نه ناسیونالیسم و پندارهای زهرآگین ناسیونالیستی!

★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★★

واژگان پارسی که به جای واژگان ناپارسی در این نوشتار به کار گرفته شده اند:

باورداشت = ایدئولوژی ***** بوم گرا = ناسیونالیست ***** بوم گرائی = ناسیونالیسم ***** پادش = ضدیت، مخالفت ***** تازش = حمله ***** تک میهن = اینترناسیونالیست ***** تک میهنی = اینترناسیونالیسم ***** دگرش = تغییر ***** زرسالار = بورژوا ***** زرسالاری = بورژوازی ***** زیستنامه = بیوگرافی ***** سپنتا = مقدس (واژه های سپند و اسپند نیز با واژه سپنتا هم خانواده هستند) ***** کاپیتالیست = سرمایه دار ***** کاپیتالیسم = سرمایه داری ***** گفتاورد = نقل قول ***** گوهر = جوهر، ذات ***** وند = دلیل، سند، مدرک ***** وندآورد، وندآوری = استدلال، استناد *****