بینا داراب زند – توضیح و تحلیلی از نتایج نشست هسته ای در لوزان

توضیح و تحلیلی از نتایج نشست هسته ای در لوزان
بینا داراب زند
بیانیه مشترک پایانی نشست هسته ای ایران و شش قدرت جهانی برای بسیاری از آگاهان سیاسی غیر مترقبه بود. خبرنگاران حاضر در لوزان که به جمله “پیشرفت کرده ایم اما هنوز در موارد مهمی اختلاف نظر وجود دارد” عادت کرده بودند، و همچنین این خبر که “در پایان نشست لوزان هیچگونه “توافق نامه” و یا حتی “تفاهم نامه ای” صادر نشده و تنها به یک “بیانیه مشترک” بسنده خواهد شد” را شنیده بودند، ناگهان با توافقی بسیار دقیق روبرو گشتند که از چهارچوب “توافق سیاسی” به مراتب فراتر رفته و جزئیات فنی چگونگی مهار توان هسته ای ایران، در چهارچوب مقاصد صلح آمیز را نیز در بر گرفته بود. بقول توئیت جواد ظریف (در حساب کاربری توئیتر اش) تنها “نگارش” این توافق ها تا پایان ماه ژوئن باقی مانده است.
البته پس از خوانده شدن بیانیه مشترک رسمی، هر دو طرف ایرانی و آمریکایی، از نکاتی که عمداً بصورت مبهم باقی مانده بود استفاده کرده و برای آرام نگاه داشتن مخالفان مذاکرات هسته ای، هر یک تعبیر برازنده ای بر قامت جناح بندی های داخلی شان ارائه دادند. طرف آمریکایی در سندی که وزارت امور خارجه اش با عنوان “پارامترهایی برای یک طرح جامع عمل مشترک در مورد برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران” ارائه داده، اینگونه نشان می دهد که گویا تحریم ها تا 25 سال دیگر هم به قوت خود باقی خواهد ماند. طرف ایرانی، اینگونه اعلام می کند که در همان زمان امضاء قراداد، کلیه تحریم ها لغو می شود. اما، در مورد محدودیت های فنی برنامه هسته ای جمهوری اسلامی دو طرف کم و بیش بر آنچه که در بیانیه مشترک آمده توافق دارند.
توافقات فنی
اگر چه بین مصاحبه های مطبوعاتی اوباما و جان کری با حسن روحانی و جواد ظریف تفاوت هایی موجود بود و می توانست بعنوان “برداشت های متفاوت” مطرح گردد، اما، گزارش ارنست مونیز، وزیر انرژی آمریکا، از جزئیات فنی مورد توافق، بسیار دقیق و در عین حال مطابق با نکات بیانیه مشترک بود. او در بیانیه خود نوشته است که همراه با صالحی، وزیر انرژی هسته ای ایران، ساعت ها بر سر این جزئیات کار کرده اند و از برخورد حرفه ای او و همراهانش سپاسگزار است و بدون چنین همکاری ای که با حسن نیت انجام پذیرفته بود نمی توانستند به جزئیات فنی ای که شرح آن را در زیر می آورم دست یابند.
1. 98 درصد از ذخایر اورانیوم غلظت یافته ایران که می تواند برای ساخت سلاح هسته ای به کار گرفته شود از چرخه خارج گشته و به 300 گرم تقلیل می یابد. این اقدام مدت زمان توان دستیابی ایران به سلاح هسته ای را از دو تا سه ماه کنونی به یکسال افزایش می دهد.
2. غنی سازی اورانیوم ایران برای مدت 15 سال به 3.67 درصد که برای استفاده های صلح آمیز مناسب است محدود خواهد ماند.
3. سانترفیوژهای فعال ایران برای غنی سازی اورانیوم دو سوم تقلیل خواهد یافت و به 5060 محدود خواهد شد. همچنین، این سانترفیوژها از نوع قدیمی IR-1 خواهند بود که تنها در سایت نطنز فعالیت خواهند داشت.
4. کمی بیش از 1000 سانتریفیوژ هم در سایت فردو که از سایت غنی سازی به سایت تولید ایزوتوپ های با ثبات و تحقیقاتی تبدیل خواهد شد فعال می مانند.
5. سانتریفیوژهای پیشرفته ای ( IR-2 تا IR-8 ) که ایران در حال حاضر در اختیار دارد به مدت ده سال از چرخه غنی سازی اورانیوم خارج خواهند شد و مورد فعالیت های تحقیقاتی ایران قرار خواهند گرفت.
6. رآکتور هسته ای اراک که توانایی تولید پلوتونیوم را داراست مورد طراحی مجدد قرار خواهد گرفت تا تولیداتش به حداقل برسد.
7. کشورهای 6 گانه طرف توافق با ایران در طراحی و ساخت این رآکتور به ایران کمک خواهند کرد.
8. مازاد تولید پلوتونیوم رآکتور اراک تا زمان فعال بودنش به دیگر کشورها صادر خواهد شد.
9. تحقیقات غنی سازی پلوتونیوم ایران به مدت 15 سال متوقف خواهد شد.
10. پس از رآکتور اراک، ایران هیچ رآکتور آب سنگین دیگری نخواهد ساخت و کشورهای 6 گانه طرف توافق با ایران به ساخت رآکتورهای جدید کمک خواهند کرد.
بدینگونه توان ساخت سلاح هسته ای توسط ایران، در صورت تخطی از این توافق نامه، از مدت دو تا سه ماه به یک سال افزایش خواهد یافت که زمان کافی به قدرت های جهانی برای برخورد و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای را خواهد داد.
تضمین پایبندی ایران به مفاد توافقنامه با سازمان انرژی اتمی خواهد بود و بر مبنای پروتکل الحاقی این سازمان صورت خواهد گرفت:
” مجموعه تدابیری برای نظارت بر اجرای مفاد برجام شامل کد اصلاحی 3.1 و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی مورد توافق واقع شده است. آژانس بین المللی انرژی اتمی از فن آوری های مدرن نظارتی استفاده خواهد کرد و از دسترسی های توافق شده بیشتری از جمله به منظور روشن کردن موضوعات گذشته و حال برخوردار خواهد شد.” (بیانیه مشترک)
تحلیل از توافقات فنی
توافقات فنی بدست آمده در لوزان مسلماً برای هیئت حاکمه ایران “برد” محسوب می شود. همانطور که در نوشته ها و مصاحبه های گذشته خود گفته بودم، حکومت ایران واقع بین تر از آن بود که ساخت سلاح هسته ای را هدف خود قرار دهد. آنها می دانستند با شرایطی که بر روابط خارجی آنها، بخصوص با قدرت های نظامی جهان، حاکم است، سرمایه جهانی به ایشان اجازه ساخت سلاح هسته ای را نمی دهد. اما، از طرف دیگر، ایران برای ایجاد ثبات در نفوذ گسترده اش در منطقه نیاز داشت تا به جهانیان نشان دهد که توانایی ساخت سلاح هسته ای را داراست،. برای این منظور بومی کردن چرخه کامل تکنولوژی هسته ای را هدف خود قرار داد. در طی دو دهه اخیر ایشان توانستند این چرخه را کامل کنند. ایشان نه تنها زیرساخت های غنی سازی اورانیوم و تولید پلوتونیوم را کامل کردند، بلکه آزمایشات چاشنی (ماشه شلیک) هسته ای را نیز همراه با موشک های دور برد برای حمل سلاح هسته ای بومی کرده و بدست آوردند. با نگاهی به نکات فنی مورد توافق، جمهوری اسلامی، ساختار چرخه را بصورت کامل نگاهداری خواهد کرد. هر چند که استفاده از این چرخه برای تولید سلاح هسته ای را برای 15 سال متوقف ساخته، اما، به گفته سران و کارشناسان قدرت های 6 گانه، توانایی تولید آن را در ظرف یکسال خواهد داشت.
از لحاظ سیاسی نیز هیئت حاکمه می تواند نتایج این مذاکرات را بعنوان تحقق شعار “برنامه هسته ای حق مسلم ماست” به مردم اعلام کند و نشان دهد که میلیاردها دلاری که هزینه این برنامه کرده تلف نشده است.
همچنین، دولت روحانی می تواند در مقابل مخالفان مذاکرات هسته ای نشان دهد که توانسته است حق ایران از بهره برداری تأسیسات هسته ای و چرخه کامل آن را به جهانیان بقبولاند. و جالب تر از همه اینکه، بر خلاف مسیر گذشته و وضع تحریم های انتقال تکنولوژی هسته ای به ایران، اینک 6 کشور طرف قرارداد، متعهد به یاری رسانی به برنامه هسته ای ایران شده و قرار است مازاد تولیدات اورانیوم غنی شده و پلوتونیوم را خریداری کرده و در طراحی مجدد و ساخت رآکتور آب سنگین اراک و ساخت رآکتورهای آب سبک شرکت کنند.
بنابراین، تحلیل من از نتایج فنی مذاکرات هسته ای برای هیئت حاکمه جمهوری اسلامی، “برد” است.
اما، در مورد اوباما و آمریکا پاسخ اش به این سادگی نیست. همانطور که در مصاحبه های مطبوعاتی سران حکومت آمریکا (اوباما، کری و حتی مونیز) عیان است، ایشان تنها توانسته اند توانایی تولید سلاح هسته ای جمهوری اسلامی را از دو تا سه ماه، به یکسال تغییر دهند. ایشان کوشش خواهند کرد تا این موضوع را بعنوان “پیروزی” به مخالفان مذاکرات هسته ای بقبولانند. در صورتیکه خواسته مخالفان آنها، از اعضای کنگره آمریکا گرفته تا سران حکومت های اسرائیل و عریستان سعودی و کشورهای عرب خلیج فارس، برچیدن ساختار تکنولوژیک هسته ای ایران بود. چیزی که اوباما و جان کری در طول مذاکرات “غیر عملی” می خواندند. آنها بارها اعلام کرده بودند که اینک که ایران به چنین توانایی دست یافته، هیچ قانون بین المللی وجود ندارد که عدم استفاده ایران از تکنولوژی صلح آمیز هسته ای را توجیه کند. همچنین، ایشان در مقابل مخالفان می گفتند، در صورت پافشاری بر چنین خواست غیر عملی ای نه تنها مذاکرات قطع گشته و تنها گزینه نظامی باقی خواهد ماند، بلکه از دید متفقین اروپایی، چین و روسیه، و جهانیان، این آمریکا خواهد بود که به شکست مذاکرات و جنگ طلبی متهم خواهد شد. آنها بارها اعلام نمودند که “یا جنگ یا مذاکره”! که گزینه جنگ با شرایط منطقه و شرایط سیاسی و نظامی و اقتصادی آمریکا خوانایی ندارد.
در ماه های باقی مانده تا امضاء این توافق نامه، بخصوص در سالی که مسابقه های انتخاباتی آمریکا به جریان افتاده است، دولت اوباما با مخالفت ها و کارشکنی های بسیاری مواجه خواهد بود که آن را تا حد رو در رویی مستقیم با کنگره پیش خواهد برد.
توافق بر سر رفع تحریم ها
بر خلاف نکات فنی توافقنامه، هیچ جزئیاتی در مورد لغو تحریم ها در بیانیه نیامده و بصورت مبهم مطرح گشته است. در بیانیه مشترک پایانی در مورد رفع تحریم ها آمده است که:
” اتحادیه اروپایی، اعمال تحریم های اقتصادی و مالی مرتبط با هسته ای خود را خاتمه خواهد داد و ایالات متحده نیز اجرای تحریم های مالی و اقتصادی ثانویه مرتبط با هسته ای را، همزمان با اجرای تعهدات عمده هسته ای ایران به نحوی که توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی راستی آزمایی شود، متوقف خواهد کرد.
یک قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر خواهد شد که در آن برجام تائید شده، کلیه قطعنامه های قبلی مرتبط با موضوع هسته ای لغو خواهد گردید و برخی تدابیر محدودیت ساز مشخص، را برای یک دوره زمانی مورد توافق، لحاظ خواهد کرد.” (بیانیه مشترک)
در روز پایانی مذاکرات هسته ای لوزان، یک مقام آمریکایی که خواسته بود هویت اش فاش نشود، نکته ای را برای خبرنگاران حاضر افشاء کرد. او گفت: بر سر اینکه کدام بخش از نکات توافق نامه در بیانیه بصورت علنی طرح شود اختلاف نظر وجود دارد. همین نکته کافی بود تا همه حاضرین متوجه شوند که طرف ایرانی نتوانسته است خواسته “رفع فوری کلیه تحریم ها” را به طرف مذاکره کننده تحمیل کند. در بیانیه آمده بود که “کلیه تحریم ها برداشته خواهد شد.” اما بر خلاف نکات فنی، به مشخصات چگونگی رفع تحریم ها اشاره ای نشد. این مورد راه را برای ادعای طرفین باز گذاشت.
از یکطرف، روحانی و ظریف اعلام کردند که به محض امضا توافق نامه کلیه تحریم ها برداشته می شود. در صورتیکه اوباما و کری اعلام نمودند که رفع تحریم ها بصورت تدریجی و همقدم با اجرای مفاد توافقنامه از طرف ایران خواهد بود و تعدادی از آنها تا 25 سال ادامه خواهد داشت. حتی اتحادیه اروپا که متعهد به “خاتمه دادن تحریم های مربوط به برنامه هسته ای” شده است نیز واضح نکرده است که در چه مقطعی این کار را خواهد کرد.
برای حاضرین در محل مذاکرات و آگاهان سیاسی، بخصوص پس از افشاگری “مقام ناشناس آمریکایی”، کاملاً مشهود بود که ادعای طرف آمریکایی صحت دارد. اوباما و کری بوضوح بیان داشتند که تا زمانیکه ایران بتواند اولین قدم ها را برای اجرای مفاد توافقنامه بر دارد بین 4 ماه تا یکسال طول خواهد کشید. و پس از آن با هر قدم که ایران به سمت اجرای مفاد توافقنامه بر دارد، بخش های دیگر تحریم ها حذف خواهد شد و برخی از تحریم ها حتی در طی سالهای اجرای توافق نامه بر جا خواهند ماند. همچنین بر این نکته تأکید کردند که اگر ایران در اجرای توافق نامه تقلب کند، نه تنها تحریم ها دوباره اعمال خواهد شد، بلکه تحریم های جدید اضافه گشته و “اقدامات دیگری” نیز صورت خواهد پذیرفت.
اما بنا بر اطلاعاتی که در راهرو های محل مذاکرات بین خبرنگاران پخش می شد مشهود است که کلیه تحریم های مالی (بانکی – بیمه ای)، نفتی و اقتصادی ایکه مستقیماً به برنامه هسته ای ایران ارتباطی نداشته باشد، بسرعت برداشته خواهد شد. دلیل باور خود را به صحت این اطلاعات در پایین خواهم آورد.
تحلیل از توافق بر سر رفع تحریم ها
رفع مرحله بندی شده تحریم ها از لحاظ سیاسی برای دولت روحانی و تیم مذاکره کننده حکم “پاشنه آشیل” را دارد. مواضع خامنه ای و جناح های مخالف مذاکرات در ایران بوضوح “لغو کلیه تحریم ها به محض امضاء توافقنامه” بوده است. به همین مناسبت طرف ایرانی خواسته بود تا جزئیات توافق شده در این مورد در بیانیه طرح نگردد و مبهم باقی بماند. دولت روحانی برای قبولاندن این موضوع به جناح های مخالف و شاید حتی برخی از میانه رو ها، و حتی مردمی که برای رفع تحریم ها لحظه شماری می کنند، نیز با مشکلات عدیده ای روبرو خواهد بود.
البته در سند “پارامترهایی برای یک طرح جامع عمل مشترک در مورد برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران” (وزارت خارجه آمریکا) آمده است که: هنگامیکه سازمان انرژی هسته ای اعلام کند که جمهوری اسلامی تمام قدم های مورد توافق را اجرا کرده است، ایالات متحده و اتحادیه اروپا و سازمان ملل کلیه تحریم های وضع شده در برابر برنامه هسته ای جمهوری اسلامی را تعلیق خواند ساخت. بنابراین، دولت روحانی باید به مخالفان این طرح بقبولاند که به سرعت می تواند به تعهداتش در مورد محدودیت غنی سازی، تبدیل سایت فردو به مرکز تحقیقاتی و تولید ایزتوپ های با ثبات و رآکتور اتمی اراک و تأئید و اجرای پروتکل الحاقی عمل کند. در غیر اینصورت، دولت روحانی مجبور خواهد شد تا سی ام ژوئن، طرف مقابل مذاکره کننده را ترغیب به اصلاح این بخش از توافق نامه کند. که با در نظر گرفتن شرایط سیاسی اوباما در مقابل مخالفانش کاری بس دشوار خواهد بود.
نتیجه:
در اینکه بواسطه شرایطی که پس از “بهار عربی” در خاورمیانه پیش آمده است و استرتژی “خاور میانه بزرگ” سرمایه جهانی را با شکست و تعطیلی مواجه ساخته است، شکی نیست. سرمایه جهانی به این نتیجه رسیده است که اگر بخواهد نفوذش را در این منطقه بازسازی کند به همکاری چند حکومت قدرتمند و صاحب نفوذ در منطقه نیازمند است. یکی از ستون های مورد نیاز سرمایه جهانی، بواسطه موقعیت استراتژیک و توانایی نظامی و مالی و زیرساخت های لازم اقتصادی – اجتماعی و نفوذ سیاسی در منطقه، ایران می باشد. در حقیقت، ایران، ترکیه، اسرائیل و مصر چهار ستون توانمند استراتژی “خاور میانه بزرگ” محسوب می شوند. به همین علت است که سرمایه جهانی، بخصوص امپریالیست های آمریکایی، در سال های گذشته توجه خاصی به جمهوری اسلامی نشان داده اند. تا حدی که، هنگامیکه از راه های مسالمت آمیز برای مهار ایران و همسو کردن حکومت اسلامی مأیوس گشتند، اقدامات نظامی علیه آن را مورد بررسی قرار دادند. اما، آیا چنین نیاز استراتژیکی، بخودی خود، باعث خواهد شد تا کلیه جناح های هیئت حاکمه آمریکا، در مذاکره هسته ای با ایران، حاضر به دادن هرگونه امتیازی به آن باشند؟ خیر!! حکومتی در ایران مورد نیاز سرمایه جهانی است که حاضر باشد در راستای منافع آن قدم برداشته و به جای کانون تشنج زایی، اهرمی برای ایجاد “ثبات و آرامش” منطقه ای باشد. در اینجاست که روابط حسنه با اسرائیل، دوری گزیدن از جنگ های نیابتی (“حمایت از تروریسم!!!”)، عدم برخورداری از سلاح های کشتار جمعی (بخصوص سلاح هسته ای) و … به میان می آید و منشاء اختلافات درونی سرمایه جهانی، بخصوص هیئت حاکمه آمریکا، در برخورد با ایران است.
جناح هایی از سرمایه جهانی که در اکثر کشورهای اروپایی، چین و روسیه و دولت کنونی ایالات متحده (دولت لیبرال اوباما) تفوق دارند، بخصوص اینک که جناح “معتدل تر” روحانی بر سر کار آمده و به مذاکرات هسته ای تن داده است، معتقدند که می توانند از طریق مذاکره و باز کردن باب امتیاز دهی و امتیاز گیری، جمهوری اسلامی را ترغیب به همگرایی و آماده پذیرش این نقش کنند. اما، جناح های دیگر آن، بخصوص اسرائیل و بخش “عقاب های” آمریکایی، معتقدند که تنها با اعمال فشار بر هیئت حاکمه ایران و در صورت لزوم، تغییر رژیم در ایران، می توان از همسویی و همگرایی آن با منافع شان مطمئن گشت. این جناح اینک در دو مجلس آمریکا دارای اکثریت است و امیدوار است تا در انتخابات پیش رو، دولت را نیز در اختیار بگیرد. بدین ترتیب، مخالفت این جناح با مذاکرات هسته ای، هم بواسطه باوری که به ادامه و تشدید فشار بر حکومت اسلامی دارد، و هم به دلیل به شکست کشاندن ابتکار اوباما جهت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده، انگیزه مضاعفی در به شکست کشاندن مذاکرات هسته ای دارد. اما، در عوض، ابتکار اوباما در مورد مذاکره هسته ای با جمهوری اسلامی، طبق نظر سنجی های هفته اخیر، از حمایت قریب به 70 در صدی مردم آمریکا برخوردار است و هم مورد تأیید قریب به اتفاق متحدان جهانی آمریکا می باشد.
اینکه نتیجه تقابل جناح های سرمایه جهانی در مورد توفیق و یا شکست مذاکرات هسته ای به چه نتیجه ای می انجامد؟ هنوز مشخص نبوده و بستگی به چگونگی بازی با برگ های در دست جناح های مختلف دارد. پیش بینی می شود که در صورت اقبال اوباما در قبولاندن و یا تحمیل توافقنامه هسته ای با جمهوری اسلامی به مخالفان، اقبال پیروزی دمکرات ها در انتخابات پیش رو نیز بیشتر شود.
و اما در محیط سیاسی جمهوری اسلامی! از زمان شکست انقلاب 57 و چیرگی نیروهای مرتجع در تشکیل حکومت اسلامی در ایران، اکثریت هیئت حاکمه زیر نفوذ مرتجع ترین بخش آن قرار داشته است. این نیرو که با اتکاء به توهم توده های میلیونی بر سر کار آمده بود و بیش از 20 سال با تکیه بر این توهم توده ای، کلیه مخالفان داخلی را سرکوب کرده و توانسته بود تحمل فشارهای اقتصادی و اجتماعی را “آزمایش الهی” بنمایاند، قشری از حاکمان را در خود پرورده است که هستی خود را در مقابله و منازعه با هر نیروی مخالف می پندارند. چه چنین نیرویی از داخل و به شکل اصلاح طلب سر بر آورد و چه تهدیدی از خارج باشد. گو اینکه قریب به چند دهه حکومت داری و تغییر جو سیاسی و اجتماعی و زایش نسل های جدید نسبتاً آگاه و غیر باورمند، ضربات مهلکی بر ایشان وارد کرده و آنها را به اقلیتی بسیار کوچک در سطح جامعه تبدیل ساخته است، اما، هنوز در هیئت حاکمه جمهوری اسلامی دارای نفوذ فراوانی هستند. بخصوص، با کشاندن پای عناصر نظامی – امنیتی به دایره سیاست در سالهای واپسین دهه 1370 تا به امروز، و تکیه بر قدرت سیاسی بر آمده از “لوله تفنگ” و سرکوب، توانستند جان دوباره ای یافته و تا مدتی دیگر جایشان را بر مسند قدرت محکم کنند. اما، با افتضاح مضاعف دولت نظامی – امنیتی احمدی نژاد، و شقه شدن این جناح تازه به دوران رسیده، بخصوص در زیر فشار سهمگین اقتصادی تحریم های مالی و نفتی، که کیسه های شان را از دلارهای باد آورده تهی ساخت، مجبور به پذیرش “اعتدال” و کلید دار آن (روحانی) گشتند. ریزش بی سابقه از این جناح را می توان در تمامی صحنه سیاسی جمهوری اسلامی و شقه شدن بلوک های وابسته شان نظاره کرد. اینک، تنها نمایندگان باقی مانده ایشان را می توان در گروه های محور “جبهه پایداری” بسرکردگی مصباح یزدی و متحدان ایشان، حسین شریعتمداری و شرکاء یافت.
اما، آیا تضعیف این جناح، بخودی خود هیئت حاکمه جمهوری اسلامی را آماده پذیرفتن چنین توافقی می کند؟ خیر!! همانطور که در بالا گفتیم، بخش عمده ای از ریزش حامیان این جناح به علت شرایط سخت اقتصادی و کمبود دلارهای باد آورده برای پر کردن کیسه های شان بوقوع پیوست. اگر دولت روحانی نتواند ایشان را متقاعد سازد که تحریم های عمده، یعنی تحریم های مالی (بانکی و بیمه ای) و نفتی، با فاصله زمان نسبتاً کوتاهی قابل لغو می باشد، شانس موفقیت اش در قبولاندن توافقنامه هسته ای به مخاطره خواهد افتاد. پس، از طرف جمهوری اسلامی نیز، دولت روحانی باید تلاش زیادی کرده و ابتکار های خلاقانه ای برای مجاب ساختن گروه های مختلف سیاسی – اقتصادی به کار برد تا بتواند گروه های پر نفوذ هیئت حاکمه را به پذیرش توافقنامه هسته ای مجاب سازد. اگر او موفق به این کار گردد، مسلماً ضربه مهلکی بر بقایای این جناح وارد آورده، تا حدی که شاید فضای سیاسی درون هیئت حاکمه را برای همیشه تغییر دهد.
و اما در پایان می رسیم به مردمی که این دو روز را در خیابان شهرهای ایران به پایکوبی پرداخته بودند!
متأسفانه به دلایلی که در اینجا محلی برای توضیح آنها نیست، طبقه کارگر ایران (“مردم”) آگاهی نسبتاً کمی نسبت به منافع خود دارند و بنوعی به موضوعات و مسائل سیاسی با روش پوپولیستی (تمام خلقی) می نگرند و در توهم همسان بودن منافع خود و حکومت بسر می برند. همین باعث می شود آنچه حکومتیان بعنوان پیروزی می خوانند، آنها نیز احساس شادمانی کنند و خود را شریک “دستاوردهای” آن “پیروزی” تصور نمایند. در مورد مشخص توافقنامه هسته ای، البته، تبلیغات دولت هم به این توهم افزوده است. مثلاً در طول مبارزات انتخاباتی از سال 88 تا به امروز، اصلاح طلبان، شرایط فاجعه بار اقتصادی کشور را به وضع تحریم ها نسبت داده اند. بخصوص، پس از اعمال تحریم های بانکی و نفتی اتحادیه اروپا و آمریکا، از سال 1390 به بعد، با محدودیت درآمدهای نفتی و بانکی، تشدید سقوط تولید و بیکاری، شرایط اقتصادی با چنان سرعت و حدتی به وخامت گرایید که مردم اوضاع خانمان برانداز اقتصادی قبل از تحریم ها را “بهشت” تلقی می کنند. اینکه شرایط اقتصادی ایران از بعد از بحران سال 1353 به بعد، همواره سیر نزولی داشته و پس از پایان جنگ، و حتی در دوران “سازندگی” نیز به این سیر ادامه داده و هر سال، شرایط وخیم تر از سال قبل بوده است، بطور کلی از حافظه اجتماعی مردم پاک شده است. استقبال از کاندیداتوری و پیروزی روحانی در انتخابات، ریشه در این توهم مردمی داشت که گویا با رفع تحریم ها، شرایط اقتصادی ایران بسرعت بهبود یافته و فضای کشور همچون “بهشت برین” خواهد شد. دولت روحانی و جواد ظریف نیز با آگاهی به چنین توهمی، دروغ بزرگ “رفع فوری تحریم ها، همزمان با امضاء توافقنامه” را طرح کرده و با ابتکار محفل سیاسی “اعتدالیون” مردم را به جشن و پایکوبی به خیابان ها کشاندند. سوء استفاده از ذهن وهم آلوده مردم برای خنثی سازی حملات مخالفان مذاکرات هسته ای، نتیجه عدم آگاهی طبقه کارگر به واقعیات منافع طبقاتی اش می باشد و ثابت می کند تا زمانیکه طبقه کارگر ایران از آگاهی سیاسی طبقاتی خود بهره مند نگردد، تنها در مقام ورق برنده جناح های درون نظام سرمایه داری به بازی گرفته خواهد شد.
همانطور که در بالا گفتیم، اولاً، به هیچ عنوان قرار نیست در زمان امضاء توافقنامه تحریم ها، بصورت فوری و یکجا، برداشته شوند. بلکه، همانطور که مقامات آمریکایی و اروپایی اعلام داشته اند، تحریم های اتحادیه اروپا و سازمان ملل پس از اجرای تعهدات ایران لغو خواهند گشت. یعنی، زمانیکه سانترفیوژهای نطنز به 5060 و به نوع قدیمی محدود گردند. اورانیوم غلیظ شده محدود به 300 گرم کاهش یابد. فردو، از سایت غنی سازی به سایت تحقیقاتی فروکاست کند. طراحی رآکتور آب سنگین اراک دوباره طراحی شود و ایران تعهد خود را به پروتکل الحاقی سازمان انرژی اتمی رسمی و قانونی کرده و تمام این تغییرات از طرف سازمان انرژی اتمی تأیید گردد. طرف آمریکایی اعلام کرده است که برداشتن این قدم ها حداقل بین 4 ماه تا یکسال پس از اجرایی شدن توافقنامه بطول خواهد انجامید.
البته، همانطور که شواهد امر نشان می دهد، بعد از برداشته شدن تحریم ها، سیل شرکت ها و سرمایه خارجی به ایران آغاز خواهد گشت (رجوع شود به مقاله روزنامه گاردین “پایان تحریم های ایران دروازه را به روی شرکت های مشتاق باز خواهد کرد” بتاریخ 2 آوریل). بسیاری از خوش باوران لیبرال معتقدند و به مردم قول می دهند که با ورود شرکت های بزرگ غربی به بازار ایران، شرایط اقتصادی جهشی رو به بهبود و مردم را از فقر و بیکاری نجات خواهد داد. گذشته از اینکه در دیگر کشورهایی که این سرمایه ها دهه ها مشغول گردش بوده اند فقر و بدبختی مردم نه تنها پایان نیافته که بدتر نیز شده است، در اقتصاد ایران، سیل سرازیر شدن دوباره دلارهای نفتی و سرمایه های خارجی، به مراتب شرایط را بدتر خواهد کرد. چرا که، با وجود چند نرخی بودن ارز، عدم توانایی انجام معاملات ریالی در بازارهای جهانی، محدودیت های سرمایه و انحصار دولتی بر بازار داخلی، و از همه مهمتر، فساد گسترده دستگاه های اداری و دولتی و نقش مخرب دلال ها و واسطه های قراردادهای فی مابین، حتی از دیدگاه سرمایه داری نیز جذب و گردش سرمایه را در بازار ایران با اخلال مواجه خواهد کرد و باعث رشد تصاعدی نقدینگی و در نتیجه تورم غیر قابل مهار خواهد بود. این بدین معنا است که، اگر چه ممکن است از نرخ بیکاری کاسته شود، اما باز هم هزینه زندگی به ابعادی خواهد رسید که حتی اگر تمام افراد خانواده هم شاغل باشند، از پس آن بر نخواهند آمد.
بنابراین، امضاء توافقنامه هسته ای و تبعات کوتاه مدت و درازمدت آن، هیچ منفعتی برای طبقه کارگر ایران نخواهد داشت. همانطور که طبقه کارگر ایران به علت عدم برخورداری از آگاهی طبقاتی و سازماندهی، هیچگونه نقشی در فضای سیاسی و مذاکرات هسته ای نداشته است، از “منافع” آن نیز بی بهره خواهد ماند.
در پایان آرزو می کنیم که فعالان آگاه جنبش کارگری و کمونیستی بتوانند معضل و مانع اصلی در مقابل جنبش کارگری را با تشکیل حزب طبقه کارگر و پیوند با جنبش کارگری جهت انتقال آگاهی طبقاتی و چیرگی بر عدم سازماندهی آن از سر راه بردارند و طبقه کارگر به مقام کنترل کننده فضای سیاسی و مالکیت اجتماعی ابزار تولید و برنامه ریزی اقتصادی ارتقاء دهند. جز این هیچ راهی برای سهیم کردن مردم در نتایج فعالیت های اقتصادی شان نیست!
پیروز باشید
بینا داراب زند
5 آوریل 2015
16 فروردین 1394