بهنام چنگائی ـ جنبش فراملی اخوان المسلمین مصر

جنبش فراملی اخوان المسلمین مصر

جنبش اسلامگرا و فراملی اخوان‌المسلمین یکی از پرسابقه ‌ترین و در عینحال گسترده ترین گروه سیاسی سنی مذهب در اغلب کشورهای عربی است، که عمدتا نمایندگی بورژوازی اسلامی را در مصر دارد؛ این جنبش ابتداء در سال ۱۹۲۸ میلادی (۱۳۰۷ شمسی، ۱۳۴۷ قمری)در شهر اسماعلیه مصر به رهبری حسن البنا پایه گذاری شد و سپس خطوط نظری و فعالیت های عملی آنها بمرور به دیگر کشورهای عربی و اسلامی سرایت کرده و به گسترش کنونی دست یافت.
لابد شنیده اید که می گویند: ایده جنبش و جریان اخوان المسلمین از دید سیدجمال الدین اسدآبادی نسبت به غرب شکل گرفته است؛ تفکر و نگاهی که بیش از همه تمایل به حفظ فرهنگ خودی و بنیادگرایانه ی اسلامی دارد و از همه مهمتر نگران از انحطاط و اعتبار اندیشه ی دینی و فرهنگ اسلامی ست، و آن نیز خود، ناشی از ترس تأثیرپذیری از سرسپردگی و انحراف مردم مسلمان، نسبت به رشد و تشدید فرهنگ کشورهای غیر اسلامی و بویژه غربی می باشد! و بهمین دلیل، این جریان اصولا مخالف نفوذ فرهنگ غربی و تاثیرات آن در جوامع مسلمان می باشد. اخوان المسلمین تا بهار عربی 2011 که به سرنگونی حسنی مبارک فراروئید، عملا در کنار حسنی مبارک و در درون مجلس رژیم گذشته و با نظامِ نظامیان همکاری پارلمانی و نزدیک داشته است.
اما همزمان، با پیدایش اعتراضات توده ای و چربش نیروهای انقلابی کارگران و توده های فقیر برعلیه بیداد حسنی مبارک و قدرت نظامی او، که مستقیما توسط حمایت یک میلیارد دلاری آمریکا و سلاح های مدرن غرب تجهیز و تقویت می شد و هنوز می شود، اخوان مسلمین متوجه تغییر موازنه ی قدرت حاکم و تعدیل منفی آن بسوی توده ها شده و ویرانی نظام را قطعی می دید؛ و براساس پایگاه توده ای که در جنبش نان، در مصر سازمان داد، توانست در هدایت سکان مبارزه توده ای نقش جدی بیابد.
آنها چه پیش از جنبش و یا در همان اوایل خیزش موفق مردمی، برای جلب حمایت مردم و کارگران از مواضع خویش، هیچگاه همچون خمینی تندروی چندانی نکرده و صحبتی پیرامون حکومت اسلامی و اهداف ضمنی آن نداشتند! و عملا در طول مبارزات ملی در کنار مردم مصر تا مقطع انقلاب بر علیه استبداد نظامی مبارک، شعار دمکراتیک و ضداستبدادی می دادند؛ و حتی محتاطانه هم از اجرای قوانین بر اساس موازین اسلامی، خودداری کرده و تمایل آشکاری به بیان نظرات و یا دعاوی حکومتی خود در فردای کسب قدرت سیاسی نداشتند. آنها تقریبا در تمام دوران پیش از فروریزی نظام مبارک: آنگونه رفتار می کردند که( جمعیت میهنی برای تغییر) آقای محمد البرادعی و یا نیروهای چپ، سازمان ها و سندیکاهای کارگری و دیگر نیروهای ملی، دمکرات، سکولار، برابری طلب و مترقی داشتند. حتی پس از سرنگونی مبارک در 9 فوریه 2011 در نشست خبری آنها که با حضور 9 تن از سرانشان همراه بود، آنان رسما مخالفت خود را با حکومت دینی اعلام کردند.
آما، آغاز جدی تصادمات مخالفان با مرسی و نیات تمامیتگرای او در رقابت با نظامیان از یکسو و از سوی دیگر مصادف شد با همه پرسی قانون اساسی و همزمان عزل دادستان کل قوه قضائی! که بسرعت، اقدام او مورد مخالفت عموم جریان های دمکرات، مترقی و سکولار قرار گرفت و شدت اعتراضات بقدری بود که مرسی ناگزیر به عقب نشینی شد. اما توجه به این نکته اهمیت دارد که: آقای محمد مرسی که با منویات سرمایه داران اسلامی، (بپا خاسته) بود اصولا به هیچوجه مستعد نبود و نمی توانست پاسخگوی خواسته های همه مردم مصر باشد؛ زیرا او بشکل بالقوه تعلقات بورژوائی و تمایلات مذهبی هر دو را با هم داشت و در نتیجه با خواست عمومی، اندیشه سکولار و برابری خواهی اکثریت جامعه بشدت منقلب و فقیر مصر بیگانه بوده و خوانائی نیز نداشت. و عملا بحران هویت سیاسی امروز مصر و اعتراضات گسترده کنونی و تداوم قطعی آن ابراز این ناهمگونی آشکار بین جناح بورژوازی اسلامی و تداخل آن با بورژوازی نظامی نظامیان وابسته بغرب است!
در حال حاضر طیف های مهم و مختلفی از جمله( آلوفد، اولتراها، بلوک سیاه، جریان البرادعی وچپ های رنگین و چریک های تروتسکیست، سازمان های نسبتا قوی و سازمان یافته کارگری و… و ای بسا ناراضیان نظامی بسیاری بشکل مخفی و علنی در درون آن با هم در هدایت و اتحاد جبهه مشترک نجات میهن در برابر قلدری مرسی و سازمان اخوان المسلمین بپا خاسته و سازش ناپذیر ایستاده و ابراز وجود می کنند. بویژه هفته گذشته، در شب سالگرد انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱، برای اولین بار: سیاه جامگان (بلوک سیاه)* با حضور علنی و چهره نقابدار، خود را در خیابان نمایان کردند. اعلام وجودی نگران کننده از نیروئی که چهره خود را پوشانده و ظاهرا مستاصل از تمامیت خواهی مرسی و نگران ازسوء استفاده های آتی اوست، وی را به جنگ مسلحانه دعوت می کردند! آیا مرسی محرک و مشوق این تندروی های ویرانگر و غیر مسالمت آمیز نیست؟ قطعا چرا! اخوان المسلمین و خود مرسی بعنوان رئیس جمهور مسئول عواقب مخاطره آمیز این ستیز کور بوده و هستند.
برگردیم به فضای داغ سیاسی کشور خودمان! به باور من، اخوان المسلمین در فضای ناخوانی از تاریخ مبارزات اسلامی در کشورهای مختلف دچار شده اند. برای شکست اسلام سیاسی در ایران 34 سال زمان لازم بود و در مصر کمتر از یکسال و…؟! زیرا ابزار روابط گسترده جهانی، آگاهی و هوشیاری مردم را نسبت به عواقب بیماری حکومت اسلامی ـ ایدئولوژیک، ملی و مسلکی، در سراسر این کشورها تحریک و حساس کرده و آنان را بموقع به پیشگیری لازم کشانده است؛ مردم مصر تا حدودی از بلایای استبداد دینی، آنچه را که ما در تجربه تلخ 34 سال لمس کرده ایم، آنها نیرویشان را برای اهداف انقلابی و سازنده خود پس انداز کرده و احتمالا همچون ما،مصرف بی هوده نخواهند کرد. یعنی تکرار فاجعه ایران در مصر و یا شاید در دیگر کشورهای منطقه عرب و مسلمان بسیار ضعیف و در صورت سقوط بشار اسد که بی گمان آخرین پایگاه جدی حکومت اسلامی ست، به حداقل می رسد. و سقوط دولت ایران می تواند پایه های استبداد دول وابسته بغرب را همچون عربستان سعودی، بحرین، کویت، اردن و …را با چالش های تازه ولی بسیار جدی روبرو کند.
روند کنونی رژیم فقاهتی و اسلام ولایتی در ایران همچنانچه تاکنون بارها تاکید کرده ام، دچار قانون گریز از مرکز شده و در حال خروج و پرتاب به بیرون از تک محوری ست. روند تعدیل قلدری خامنه ای دارد مراحل پایانی خود را آرام اما پیگیر طی می کند. تبلیغ برای (نه انتخابات) به تقویت مخالفان و ترس و تضعیف نیروی حاکم شتاب بیشتر خواهد داد و کارگران و مردم را جسور و بیشتر به میدان همبستگی خواهد کشاند. یافتن شعار مشترک و جار زدن سراسری آن اهرم تقویت توده ای ـ کارگری را برای ایجاد تشکل های کوچک و بزرک مهیا و برجسته می کند. ما تجربه ی 22 الی 25 سال 88 را در اراده مردم دیدیم و داریم. این زمینه بمراتب بیشتر از گذشته بدلایل بحران مزمن سیاسی و اقتصادی و تشدید تورم و گرانی، بیکاری، بی اعتباری و اعتمادی به فضا و فرصت زندگی در اعماق توده های مردم ریشه ای شده و گسترده تر شده است. نه به انتخابات یک نه ی، اثباتی و تاریخی است و نه یک نه ی خنثی ذهنی و پاسیفیستی! حکومت دینی ثابت کرده است که نمی تواند و نباید آزادی بدهد و مطیع آرای مردم و انتخابات آنها باشد، که اگر چنین بود که در آنصورت: یا سکولار بود و یا غیر ایدئولوژیک. پس ما در ایران هرگز نمی توانیم انتخابات آزاد داشته باشیم. پس شعار انتخابات آزاد هم انحرافی ست. فقط نه به انتخابات!

بهنام چنگائی ـ 10 بهمن 1391

*در بیانیه گروه (بلوک سیاه) آمده است: “ما امروز در میدان تحریر انقلابمان را شروع می‌کنیم و تا موقعی که مردم مصر حقوقشان را بازپس نگیرند، از پای نخواهیم ایستاد. ما اوباش و خرابکار نیستیم. هدفمان دفاع از مصر در مقابل جنایات اخوان المسلمین است.”