بهمن یوسفی – مذهب” دیگر امر خصوصی افراد نیست:

مذهب” دیگر امر خصوصی افراد نیست:
مذهب یک امر خصوصی افراد است دیگر معنی نمی دهد. دین در حال حاکمیت است. دین در همه جا دولت و حاکمیت را در دست دارد. سرنوشت جامعه و انسانه را در اختیار دارد.تعیین سرنوشت میکند.برای جامعه قانون تعیین و تبیین میکند. سر انسان می برد و به صلیب میکشند و اعضای داخلی بدن مخالفان خود را می خورند. بازار برده فروشی زنان و دختران و کودکان بر پا می دارند. صورت زنان را با اسید میسوزانند و بدن آنها را با چاقو وتیزبر پاره پاره می کنند. چشم در می آورند وانگشت ودست و پا قطع می کنند. گوش و بینی می برند و با پرتاب سنگ (قصاص) زنان و مردان را زنده به گور می کنند. باید علیه آن ایستاد. باید بگوییم مرگ بر مذهب . مذهب باید نابود شود.
جمهوری اسلامی ایران و طالبان و داعش و پادشاه سعودی واردوغان ترکیه  و اخوان المسلمین و انصاراله و حزب اله و صهیونیسم و کلیسا و واتیکان روم و الشباب سومالی و بوکو حرام نیجریه همه و همه نمایندگان راستین و واقعی  مذهب و خدایشان بر روی زمین هستند.
سازش و مدارا با مذهب هیچ معنی نمیدهد. همانطور که دین هم با مخالفان و بی مذهبان و آته یستها سر سازش و مرسی ندارد. انقلاب 1357 ایران و اوایل دهه شصت را فراموش نکنیم که تعدادی از گروهای چپ نما به پشتیبانی از خمینی پرداختند و نتایج خانمانسوز آن را هم تجربه کردیم. دین یک دیوانگی جمعی می باشد که توسط  توسط عده ای جانی و مرتجع به پیش برده می شود. نگاهی به دارو دسته خمینی و اطرافیانش در سال 57 و تاکنون بی اندازیم. خمینی- خلخالی- ملاحسنی- محمدی گیلانی- خامنه ای- لاجوردی جلاد اوین- پور محمدی- میر حسین موسوی- منتظری کاشف تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام تا به بهشت نروند و اکبرگنجی و هزاران بی مغز و جانی و آدمکش دیگر. رهبران و پیشوایان اسلامی و مسیحی و یهودی و گوروهای هندی و بهاییت ودیگر مذاهب چیزی برای آباد کردن و پیشرفت جامعه ندارند که عرضه کنند بلکه برای تبار سیاهی و قهقرا تبلیغ و سینه چاک می کنند. پیشوایان دینی و آخوندها و سران مذاهب قبیله ای از لحاظ روانی مشکل دارند و طبیعتا و قانونا باید به روانپزشکی مراجعه شوند. همه آنها آدمکشی را تبلیغ میکنند و به اجرا می گذارند. ضد زن و ضد کودک و ضد حقوقهای اجتماعی و مدنی و انسانی هستند. پس باید مشکل فکری روانی داشته باشند. مذهب کلا و ساختاری با علم و آگاهی و روشنگری در تضاد می باشد. فقط  دو نمونه را در اینجا مثال می زنم: خامنه ای می گوید رشته علوم انسانی را از لیست دروس دانشگاهی و مدارس بردارید و علوم انسانی تدریس نشود چونکه مردم را از راه بیراه می کند و با ارزشهای الهی و دین مغایرت دارد. طالبان پاکستان گروهای پزشکی که برای واکسناسیون پوکی استخوان و فلج اطفال (پاکستان دومین کشور دارای پوکی استخوان و فلج اطفال در جهان می باشد) به روستاها سفر می کنند را می کشند و میگویند این افراد مبلغین ارزشهای کشورهای غربی هستند و کارشان ضد خدا و ضد اسلام است و کافر می باشند.
مذهب و مخصوصا اسلام به تار و پود مردم خاورمیانه و شمال افریقا و آسیای مرکزی و جنوب و جنوب شرقی آسیا رخنه کرده است وبه فرهنگ مردم تبدیل شده است. این مناطق به یک تکان اساسی و ریشه ای احتیاج دارد. زمانی تبلیغ می کردیم که مذهب امر خصوصی افراد است ولی به مرور زمان و با تجربه دریافتیم که نه امر خصوصی و شخصی آدمها نیست بلکه در راس حاکمیت سیاسی است و تیشه به ریشه جامعه و انسانیت می زند. به تجربه دریافتیم که مذهب فقط دیوانگی افراد است که با خدای من درآوردیشان می خواهند از طریق فقر و بی سوادی و عقب افتادگی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی مردم استفاده کنند و بر لاشه متحرک و افراد جامعه حکومت کنند.
فرصتها و فرجه های تاریخی پدید آمدند ولی ما کمونسیتها نتوانسته ایم از این پدیده های اجتماعی و تاریخی استفاده کنیم. این به معنای فرصت طلبی نیست بلکه به مثابه وظیفه تاریخی طبقاتی و آنچه علم رهایی ستمدیدگان و زنجیرشدگان یعنی مارکسیسم به ما آموخته است باید عمل کنیم. مبارزه علیه مذهب بخشی از مبارزه طبقاتی می باشد. هر کسی باید به سهم خود به افشای مذهب بپردازد و از فعالیتهای فردی به مبارزه گروهی و فرا حزبی و سپس اجتماعی و جهانی تبدیل شود. بعد از اینهمه فرصتهای مناسب تاریخی منتظر چی و کی هستیم. کارل مارس و انگلس و چارلز داروین و فیثاغورس دوباره زنده نمی شوند. آنها به اندازه توان شخصی خودشان به بشریت و تاریخ خدمت کردند. کارل مارکس با دلیل و برهان گفته است که مذهب تریاک جامعه است و داروین هم با استدلالهای علمی ثابت کرد که خدا و خالقی وجود ندارد. آنها ادامه راه را بعهده ما و نسلهای آینده واگذار کرده اند.  ما هم می توانیم هر کداممان کارل مارکسی دیگر باشیم و تزها و راه عمل آن هم مکتوب می باشند. به پی تجربیات و خواندنیها و دیدنیها بنویسیم و بیان و تبلیغ کنیم وبه مردم بگوییم و گوشزد و یادآوری کنیم. آیا فرصت و مدرک و دلیل از این بهتر و آشکارتر می خواهیم. جامعه همه اینها را می بیند و میداند ولی منتظر پرچمدار و سخنگو و پیشقراول با شعار و سیاست مشخص طبقاتی هستند. پس به پیش کمونیستها – لشکر پشتیبانی رجبران و کارگران و ستمدیدگان و همه نود و نه درصدیها حاضر هستند. باید جار بزنیم وبه جهان بگوییم که دین تنها جنایتکاری می باشد که دادگاهی نمیشود ولی جهانی را محاکمه میکند. پس حالا وقتش آمده است که دین را دادگاهی کنیم و به زباله دان تاریخ بفرستیم.
از جنایات همه مذاهب که در طول تاریخ انجام گرفته است بگوییم و بنویسیم. از جنگهای مذهبی و کشتار مردم اروپا توسط  دین مسیحیت تحت نام انگیزاسیون و تفتیش عقاید مردم بگوییم. بگوییم که جناح پروستان چگونه از کاتولیکها جدا شدند و بیش از دویست میلیون انسان قتل عام شدند. از اسید پاشیها و چاقو زدنها به بدن زنان و اعدامها و گورهای دسته جمعی و اعدام زنان حامله و تجاوز به زندانیان سیاسی در ایران و از سر بریدن و به صلیب کشیدن مردم عراق و سوریه و کوبانی و شنگال و از بازار برده فروشی زنان و دختران در خاورمیانه بگوییم. از جنایات بوکو حرام در نیجریه و الشباب سومالی و طالبان و داعش حرف بزنیم. بگوییم که در شهرهای مکه و مدینه قبله مسلمانان جهان پادشاه عربستان که مسلمان راستین میباشد برای خشنود کردن خدایش سر مردم را برای یک دزدی کوچک ویا مشروب خوردن با شمشیر از تن جدا میکنند و نیمی از جمعیت کشور یعنی زنان حق رانندگی و رای دادن و انتخاب همسر و شریک زندگی آینده خود را ندارند. از ختنه دختران کم سن و سال که شکنجه فیزیکی به حساب می آید در سومالی و عربستان و اردن و مصر و الی آخر بگوییم. از اندونزی بگوییم که بانک جهانی و سازمان جاسوسی امریکا(سیا) و مذهبیون اسلامی بیش از دو میلیون نفر از سوسیالیستها و کمونیستها و برابری طلبان را کشتار کردند. از مردم غزه بگوییم که زندانی و اسیر دو حکومت  مذهبی و فاشیستی صهیونیست و مسلمان می باشند. ناموس کشیها در کشورهای اروپایی توسط مهاجران مذهبی و مسلمان و همچنین در ممالک مسلمان زده جهان مگر بغیر از همین خرافات دینی است. تقریبا 40 تا 45 میلیون پناهنده و آواره جنگی در جهان وجود دارد که به نظر من دو سوم این آوارگان از کشورهای مسلمان می باشند. طبق آمار سازمان ملل بیشترین پناهندگان دنیا از سه کشور عراق و سوریه و افغانستان می باشند و ردیفهای بعدی سومالی و لیبی و فلسطین و الا آخر از همین قماش. چرا اگر اسلام بهترین و صلح جوترین و انسانی ترین مذهب روی زمین است این همه مردم مسلمان نمی توانند در خانه و کاشانه خود بمانند و زندگی آرام داشته باشند. باعث و بانی همه آوارگیها و بی خانمانیها و جنگها و کشتار مردم بی گناه مذهب و سرمایه داری می باشند.
وقتی که مذهب هیچ ارزشی برای انسان و اجتماع قائل نیست و زنان را به عنوان ابزار و آلت دست و اموال مردان حساب می کند و علم و منطق را به مسخره می گیرد چرا کمونیستها باید برای دین و خرافاتش ارزش قائل شوند. وقتی که می گوییم مذهب امر خصوصی افراد است یعنی اینکه ما کمونیستها برای مذهب احترام قائل هستیم وبرای به قدرت رسیدنشان هم کمکشان می کنیم و دست آخرهم برای دستخوشی زمانیکه مذهب به قدرت رسید ما را اعدام می کنند. فرهنگ مذهبی در جامعه باید از بین برود. مبارزه آگاهیگرانه و پیگیر ضد دین توسط کمونیستها در جامعه خسته شده و متنفر از مذهب تنها راه از بین بردن دین می باشد.
بهمن یوسفی  چهارده آذر 1393